سبك هاى بيانى قرآن كريم , ساختارهاى زمانى خاصى دارد كه لغت شناسان و مفسران كم تر بدان مى پردازند.
از اين رو اين پژوهش سعى دارد با نگرش به دلالت معنايى زمان صيغه هاى گوناگون افعال , بعد زمانى و دلالت هاى خاص آنها را ضمن در نظر گرفتن بافت كلى گفتار قرآن مورد هرچند پژوهش هاى لغت شناسانه , به بررسى بعد زمانى در زبان عربى مى پردازد, اما اين پژوهشها همچنان از سطح جمله فراتر نرفته است .
بدين سبب نمى تواند به خوبى روشن كند كه زمان نقش خود را در تركيب و بافت كلى كلام چگونه ايفا مى كند.
شايد مهم ترين چيزى كه بتوان بركارشناسان لغت پژوهى خرده گرفت , اين است كه آنها از زمان داخلى غفلت كرده اند, در حالى كه زمان داخلى كه در سطور آينده روشن خواهد شد در صيغه هاى مفرد و مركب افعال جارى است و در ارايه ء مفهوم زمانى افعال تاثير دارد.
از اين رو برعهده ءاين پژوهش است تا هنگام بررسى بافت لغوى قرآن , پيوند ميان دو گونه ء زمانى يعنى زمان داخلى و زمان خارجى را تبيين كند.
پيش از آنكه درنگى كوتاه درباره ء دلالت صيغه هاى افعال در قصه هاى قرآنى و چگونگى آن به ويژه در بعد زمانى داشته باشيم , اين نكته را يادآور مى شويم كه ساختار داستانى قرآن ممكن است با ديگر داستان هايى كه منتقدان , ويژگى هاى آن را مشخص مى كنند در مواردى هماهنگى گفتنى است هرچند برداشتى كه ما اينك از شناخت مفهوم زمان در افعال قرآن داريم اندكى غريب مى نمايد, اما انتزاعى و دور از واقعيت نيست , زيرا اين پژوهش به معانى و مفاهيم مشهور لغوى و قرآنى , مطابق آنچه در كتاب هاى تفسير و كتاب هاى قراءات و معانى قرآن آمده است , صحنه پردازى , با بهره گيرى از گفت وگو 1- پرداخت صحنه ها با بهره گيرى از گفت وگو كه تصاويرى از رويدادهاى رستاخيز را به معرض نمايش مى گذارد.
در خلال اين گفت وگو صيغه هاى افعال نقش خود را در رنگ آميزى صحنه ها ايفا مى كنند.
اين ها صحنه هاى بلاغى و بديعى هستند كه الهام بخش آدمى مى شوند.
گويى هم اى اكنون اين صحنه از احوال دوزخيان را به تماشا مى نشينيم كه چگونه زمان در بستر نهاد آدمى حركت مى كند, تا او حال را بربال آينده بنشاند.
خداوند در سوره ء اعراف مى فرمايد: قال ادخلوا فى امم قد خلت من قبلكم من الجن و الانس فى النار كلما دخلت امه لعنت اختها حتى اذا اداركوا فيها جميعا قالت اخراهم لاولاهم ربنا هولاء اضلونا فتهم عذابا ضعفا من النار, قال لكل ضعفء ولكن لا تعلمون .
وقالت ا در ميان امت هايى از جن و انس , كه پيش از شما بودند, داخل شويد.
هربار كه امتى در آتش درآيد, همكيشان خود را لعنت كند, تا وقتى كه همگى در آن به هم پيوندند آنگاه پيروانشان درباره پيشوايانشان مى گويند: پروردگارا, اينان ما را گمراه كردند, پس دو برابر عذاب و پيشوايانشان به پيروانشان مى گويند: شما را برما امتيازى نيست .
پس به سزاى آنچه به دست مى آورديد عذاب را بچشيد.
ونادى اصحاب الجنه اصحاب النار ان قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربكم حقا قالوا نعم فاذن موذن بينهم ان لعنه اللّه على الظالمين (اعراف , 7/ 44) و بهشتيان , دوزخيان را آواز مى دهند كه ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست يافتيم , آيا شما نيز آنچه را پروردگارتان وعده كرده بود راست و درست يافتيد؟ مى گويند: آرى .
پس آواز دهنده اى ميان آنان آواز درمى دهد كه لعنت خدا بر ستمكاران باد.
ونادى اصحاب النار اصحاب الجنه ان افيضوا علينا من الماء او مما رزقكم اللّه قالوا ان اللّه حرمهما على الكافرين (اعراف , 7/50) و دوزخيان , بهشتيان را آواز مى دهند كه : از آن آب يا از آنچه خدا روزى شما كرده , برما فرو ريزيد.
مى گويند: خدا آنها را بركافران حرام كرده است .
در اين آيات , افعال قال , لعنت , اداركوا و نادى , براى نشان دادن زمان آينده اى كه در حكم گذشته است , با صيغه ء گذشته بيان شده اند.
اما گويى اين زمان آينده نيست , بلكه اتفاق افتاده و در حكم گذشته است .
در اين موارد, هدف از بيان صيغه ء ماضى , تلقى حوادث آينده ويژگى زمانى كه قرآن به فعل ماضى مى دهد, به صحنه هاى روز رستاخيز كه هم اينك در جلو چشمان ما رخ مى دهد, محدود نشده است , بلكه اين تصوير پردازى تمام هستى , به ماضى بعيدى تبديل شده است و دوزخيان در حالى كه در آتش مى گدازند از آن سخن مى گويند.
در اين باره , آيات ديگرى را براى آشنايى بيشتر علاقه مندان به مباحث قرآنى يادآور مى شويم : واذ يتحاجون فى النار فيقول الضعفاء للذين استكبروا انا كنا لكم تبعا فهل انتم مغنون عنا نصيبا من النار.
قال الذين استكبروا انا كل فيها ان اللّه قد حكم بين العباد.
وقال الذين فى النار لخزنه جهنم ادعوا ربكم يخفف عنا يوما من العذاب ( غافر, 4 و گاهى كه پرخاش كنند در آتش , پس ناتوانان به مستكبران مى گويند ما پيرو شما بوديم , پس آيا شما بازدارنده ء بخشى از آتش دوزخ از ما هستيد؟ مستكبران گويند: همه ء ما در آن هستيم , به راستى كه خداوند در ميان بندگان داورى كرده است .
و دوزخيان به نگهبانان گويند: از پروردگارتان بخواهيد كه روزى از روزهاى عذاب ما را كاهش دهد.
قرآن زمان هاى مختلف را به گونه اى درهم مى آميزد تا از اين رهگذر صحنه هايى آكنده از جلوه هاى زيبا و الهام بخش را در معرض ديد بيننده قرار دهد.
بنابراين فعل هاى برزوا و قال الذين استكبروا و قال الذين فى النار لخزنه جهنم , همگى از جنبه ء لفظى , فعل هاى گ آيا اين آينده است كه از گذشته سخن مى گويد؟ آيا اين زمان حال است كه با آينده درهم مى آميزد و با گذشته درآينده , در يك نگاه و يك لحظه سخن مى گويد.
صحنه ديگرى از ساحت قيامت را در سوره ء زمر, به مشاهده مى گذاريم .
اين صحنه داراى دو فعل است كه از نظر لفظ و معنى يكسان اند, اما از جهت زمان با يكديگر متفاوت اند, آن جا كه مى فرمايد: وسيق الذين كفروا الى جهنم زمرا حتى اذا جاءوها فتحت ابوابها وقال لهم و كسانى كه كافر شده اند, گروه گروه به سوى جهنم رانده شوند, تا چون بدان رسند, درهاى آن به رويشان گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند: مگر فرستادگانى از خودتان برشما نيامدند كه آيات پروردگارتان را برشما بخوانند و به ديدار چنين روزى شما را هشدار دهند؟ وسيق الذين اتقوا ربهم الى الجنه زمرا حتى اذا جاءوها وفتحت ابوابها (زمر, 39/ 73) و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته اند, گروه گروه به سوى بهشت سوق داده شوند, تا چون بدان رسند و درهاى آن به رويشان گشوده گردد.
چنان كه ملاحظه مى شود فتحت در آيه نخست برآينده دلالت دارد, زيرا اين فعل ماضى در راستاى سخن از آينده ء دور, يعنى منزلگاه واپسين بيان شده است .
در روز رستاخيز دروازه هاى دوزخ آن گاه كه كافران به سوى آن رانده مى شوند 1 گشوده خواهد شد.
اما همين فعل فتحت اين انتقال پرشتاب كه اين گونه افعال ميان زمان هاى مختلف انجام مى دهند, با چنان سرعتى صورت مى پذيرد كه ماهيت و حقيقت آن به آسانى قابل دريافت نيست و پژوهشگر تنها مى تواند اين انتقال را به كندى در ذهن خود مرور كند تا به ارزش زيبا شناختى آن پى ببرد.
براى انتقال رويداد, خواننده و شنونده , از زمانى به زمان ديگر, صيغه ء فعل , روى دوره هاى زمانى تكيه دارد, بى آنكه ديوارهاى ميان زمان هاى (گذشته , حال و آينده ) حس شود.
اين دوره ها, شواهد اساسى هستند كه خواننده به وسيله آن به موقعيت زمانى فعل پى مى برد, مانند روز رستاخيز در آيه ء 96 تا 98 سوره ء هود: ولقد ارسلنا موسى بياتنا وسلطان مبين .
الى فرعون و مكلايه فاتبعوا امر فرعون وما امر فرعون برشيد.
يقدم قومه يوم القيامه ف و به راستى , موسى را باآيات خود و حجتى آشكار, به سوى فرعون و سران قوم وى فرستاديم , ولى سران از فرمان فرعون پيروى كردند, و فرمان فرعون صواب نبود.
روز قيامت پيشاپيش قومش مى رود و آنان را به آتش درمى آورد, و دوزخ چه ورودگاه بدى براى واردان است .
گاهى كلمه ء اليوم در كنار فعل مضارع و بدون ذكر القيامه آورده مى شود كه در اين جا بنا به اعتبارى كه پيش از اين ذكر شد مى فهميم , مقصود از اليوم همان يوم القيامه است و فعل مضارع نيز به آينده ء نظر دارد, از جمله آنجا كه مى فرمايد: يوم يقول المنافقون والمنافقات للذين آمنوا انظرونا نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا (حديد, 57/13) آن روز, مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده اند مى گويند: ما را مهلت دهيد تا از نورتان اندكى برگيريم .
گفته مى شود: باز پس برگرديد و نورى درخواست كنيد.
و نيز در آيه ء: يوم ترونها تذهل كل مرضعه عما ارضعت وتضع كل ذات حملك حملها وترى الناس سكارى وما هم بسكارى ولكن عذاب اللّه شديد (حج , 22/2) روزى كه در آن بينيد, هرشير دهنده اى آن را كه شير مى دهد از ترس فرو مى گذارد, و هرآبستنى بار خود فرو مى نهد, و مردم را مست مى بينى و حال آنكه مست نيستند, ولى عذاب خدا شديد است .
بنابراين , همه فعل هاى مضارعى كه در آيات مذكور آمده اند نه برحال دلالت دارند نه برآينده ء نزديك , بلكه همگى مخاطب را متوجه رخداد زمانى دورى مى كنند كه همان روز رستاخيز است و اين مهم به يارى قرينه ها يا دوره هاى زمانى صورت مى پذيرد.
2. از ديگر ويژگى هاى زمانى داستان هاى قرآن , اين است كه در غالا آنها رخدادها در يك سو از گذشته به حال و سپس آينده حركت مى كنند و همين گونه كه رويدادها و زمانها از پى هم مى آيند, افعال در آن داستانها نيز به همان ترتيب پشت سرهم قرار مى گيرند.
البته اين مساله , به مدد حروف ترتيب , يعنى (واو) و (فاء) صورت مى پذيرد يعنى فعل گذشتهاى كه در سرآغاز داستان آمده , از گذشتهاى كه در اواسط داستان ذكر شده دورتر است , همين طور فعل هاى گذشتهاى كه در پايان داستان مى آيند در مقايسه با افعال گذشته ء موجود در خداوند در سوره ء اعراف مى فرمايد: ولقد خلقناكم (1) ثم صورناكم (2) ثم قلنا(3) للملائكه اسجدوا لدم فسجدوا(4) الا ابليس لم يكن من الساجدين .
(5) قال ما منعك الاتسجد اذ امرتك , قال (6) انا خيرء منه خلقتنى من نار و خلقته من طين .
(7) قال فاهبط منها فما يكون لك ان تتكبر فيها فاخرج انك من الصاغر و در حقيقت , شما را خلق كرديم , سپس به صورتگرى شما پرداختيم , آنگاه به فرشتگان گفتيم : براى آدم سجده كنيد.
پس همه سجده كردند, جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود.
فرمود:1چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را بازداشت از اينكه سجده كنى ؟ گفت : من از او بهترم .
مر فرمود: نكوهيده و رانده , از آن مقام بيرون شو, كه قطعا هركه از آنان از تو پيروى كند, جهنم را از همه شما پرخواهم كرد.
1401 بازدید
فعل و زمان در داستان هاى قرآن
محمد حسن معصومى