مبانی شخصیت زن از دیدگاه اسلام

پدیدآورمحمدعلی مهدوی‎رادفتحیه فتاحی‌زاده

نشریهعلوم انسانی دانشگاه الزهرا(س)

شماره نشریه40

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1732 بازدید
مبانی شخصیت زن از دیدگاه اسلام

محمد علی مهدوی راد - فتحیه فتاحی زاده

چکیده :

شناخت شخصیت زن از دیدگاه اسلام در عصر حاضر، از اهمیت ویژه‏أی برخوردار است.در این راستا می‏توان باجامع نگریو با تکیه برشریعتبه معرفی شخصیت زن دست یازد.
در بررسی مبانی شخصیت زن از منظر اسلام به این نتایج دست یافته‏ایم: زن و مرد از هویت واحد برخوردارند و زنان به‏سان مردان قابلیت رشد و استکمال دارند.شریعت اسلام در روابط انسانها، بر بعد انسانی تکیه دارند و ذکورات و انوثت را ضمان بقای نسل آدمی می‏داند.در فرهنگ قرآن، دستیابی به ارزش‏های معنوی برای زن و مرد میسر است. در این ارزش‏ها صنف‏گرایی دیده نمی‏شود.قرآن کریم، تفاوتی در شخصیت زن و مرد قائل نیست و هر دو را در جوهره انسانی یکسان می‏داند.اصل و ریشه زنان همچون مردان، طهارت و پاکی است و آیات کریمه، شیطان را دشمن انسان می‏داند نه دشمن مردان.

کلمات کلیدی :

-آفرینش زن و مرد2-دشمن مشترک‏3-زن و حق و تکلیف‏4-زن و ارزش‏های انسانی
شناخت شخصیت زن از دیدگاه قرآن و روایات در عصر کنونی، به دلائلی چند، حائز اهمیت است.بی‏تردید زن در طول تاریخ ظلم مضاعف بوده است و در پرتو آگاهی‏های بشر پرسش‏هایی فراروی جوامع قرار گرفته است که جایگاه واقعی زنان کدام است؟حقوق از دست رفته زنان را چگونه می‏توان استیفا کرد؟...
در این راستا می‏توان با«جامع‏نگری»و با تکیه بر«شریعت»به معرفی شخصیت زن دست یازد و در عصری که به«جاهلیت مدرن»موسوم گشته است جامعه زنان را از ثمرات فرهنگ دینی بهره‏مند نمود.
خاستگاه ایرادات و نقدهایی که متوجه احکام متعالی اسلام در خصوص مسائل زنان شده است، جزئی‏نگری و بریده نمودن پیکره شریعت می‏باشد در حالی که تحلیل درست زمانی میسر است که اجزاء و عناصر مجموعه دین در ارتباط با یکدیگر لحاظ شوند.در این مقال برآنیم که مبانی شخصیت زن را از منظر آیات و روایات مورد بررسی قرار دهیم تا در حد توان راه درخشانی را که در پشت ابرهای جاهلیت پنهان مانده است بنمایانیم.
پرداختن به مبانی و اصولی که زیر ساخت‏های شخصیت زن محسوب می‏شوند ما را به فهم صحیح جایگاه زن درمکتب اسلام رهنمون می‏سازد.این مبانی و اصول از رهنمودها و نصوصی نشأت می‏گیرد که در منابع دینی آمده است وما در این نوشته فقط به برخی ادله و شواهد بسنده می‏کنیم: 1-آفرینش انسان:یکی از موضوعاتی که در تبیین مقام و منزلت زن نقش مهمی ایفا کرده و ما را به جایگاه واقعی او رهنمون می‏سازد؛بررسی آفرینش انسان از منظر آیات و روایات است و این که آیا منابع دینی در مسئله خلقت، تمایزی میان زن و مرد قائل شده است یا خیر؟
قرآن کریم با قرار دادن«صلصال»در کنار«نفخه الهی»به این مهم اشاره فرموده است که کرامت انسان(اعم از زن و مرد)معلول توانایی‏های او و در گرو انسانیت اوست؛و منافاتی باپستی مراحل پیشین تکاملی او ندارد؛برعکس، فرود پاره‏ای از منزلگاه‏های بین راه، تعالی منزل آخر را می‏رساند.
برخی آیات خلقت را به گونه‏ای مطرح کرده‏اند که سبب شده بعضی‏ها بپندارند زن از مرد آفریده شده است، از این روی، زن طفیل مرد به حساب می‏آید.از جمله به آیه 6 از سوره زمر استناد می‏شود که فرموده است: «خلقکم من نفس واحده ثم جعل منها زوجها...»شما را از نفسی واحد آفرید، سپس جفتش را از آن قرار داد...)
با روایات متعارضی نیز در این باب روبرو هستیم.دسته‏ای خلقت حوا را از دنده چپ آدم می‏دانند. 1
دسته دیگر خلقت حوا از دنده چپ آدم را انکار کرده و ایرادات این اندیشه را مطرح کرده‏اند.
از زراة بن اعین روایت که از امام صادق(ع)درباره خلقت حوا سؤال شد؛و اینکه نزد ما مردمی هستند که می‏گویند:خداوند حوا را از آخرین دنده چپ آدم آفرید.امام فرمود:منزه است خداوند از چنین نسبتی و هم برتر و بزرگتر از آن است، (که می‏گویند)آیا کسی که چنین می‏گوید(می‏پندارد)خداوند توان آن را نداشت که همسر آدم را از غیر دنده اوخلق کند؟!تا بهانه دست ملامت‏گران دهد؛که بگویند بعض اجزاء، آدم با بعض دیگر ازدواج کرد(آدم با خودش ازدواج کرد!)...سپس فرمود:خداوند، آدم(ع)را از گل آفرید و به ملائکه امر کرد که بر او سجده کنند؛تا این که را بر او مستولی ساخت؛سپس حوا را به طور نوظهور پدید آورد.... 2
به هر حال، روایت حاوی مطالب مهم و ارزشمندی است.نخست این که نظریه خلقت حوا از دنده چپ آدم نادرست شمرده است.دیگر این که خلقت حوا را بدیع و نوظهور می داند.بر این اساس می‏توان شبهه تأخر رتبی زن و کهتری او را منتفی دانست؛به ویژه که در تعبیر<<ثم جعل منها زوجها«ثم»بیانگر تأخر زمانی است نه«رتبی و مقامی»و برداشت کسانی که«ثم»را به تاخر رتبی معنا کرده و زن را جنس دوم معرفی کرده و جایگاه ارزشی او را پست‏تر از مرد دانسته‏اند؛ برداشتی ناصحیح است، زیرا قرآن کریم در آیات متعددی بر این حقیقت تأکید می‏کند که، نخستن زن و مرد از یک اصل و گوهر آفریده شده‏اند:«فاطر السموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا...»(شوری 11) (پدیدآورنده آسمانها و زمین است.از خودتان برای شما جفت‏هایی قرار داد....) گفتنی است عالمان، برای تعارض یاد شده در روایات، چاره‏اندیشی کرده‏اند.مرحوم مجلسی روایات مربوط به آفرینش حوا از دنده چپ آدم را حمل بر تقیه کرده و یا تأویل نموده است به این که مقصود، زیادی گل مربوط به دنده چپ آدم می‏باشد. 1
علامه طباطبائی این سخن را-که خداوند همسر آدم را از دنده او آفرید-سخنی بدون دلیل دانسته که آیه قرآن نیز بر آن دلالت ندارد. 2 ایشان در جای دیگر تصریح می‏کند: این نظر که حوا از دنده چپ آدم خلق شده است مطابق با نظر تورات است و روایاتی که از اوئمه(ع)نقل شده آن را تکذیب می‏کند. 3
بنابراین، با استناد به آیات قرآن و روایات معتبر می‏توان نتیجه گرفت که: 1-زن و مرد هر دو از یک جنس آفریده شده‏اند.
2-بر فرض که ثابت شود که زن از بدن مرد آفریده شده، تنها دلیل بر طفیل بودن زن از نظر جسمی است و ربطی به طفیلی بودن حقیت او که امر غیر جسمانی است، ندارد.باید دانست؛پیام آسمانی اصالت زن، و این که موجودی تبعی و طفیلی مرد نیست، در شرایطی به گوش زمینیان می‏رسد که به دوران«جاهلیت»شهرت یافته است.دورانی که نه فقط در شبه جزیره عربستان و در میان عرب بیانگرد و منحط، بلکه در همه نظام‏های موجود بشری، زن از هر فخری عاری و از همه حقوق اجتماعی و انسانی محروم بود و چونان کالایی مبادله می‏شد. در شرایطی که نگهداری توأم با خفت یا مرگ وحشیانه دختر، تنها راه چاره محسوب می‏شد!
آری در چنین عصر و زمانه‏ای بود که پیام پروردگار زن و مرد، به همه زنان و همه مردان و به همه عصرها و نسل‏ها ابلاغ شد که:ما شما را از نفس واحد آفریده‏ایم؛از یک جنس و هر دو در پیشگاه پروردگار، بنده، برابر؛یکسان؛انسان.
این‏گونه بود که بر همه خرافات و توهمات خط بطلان کشیده و بزرگترین گام در جهت احیای شخصیت زن برداشته شد.

فلسفه آفرینش زن

در عهدین، تعابیری آمده است که نشان می‏دهد زن برای آسایش و آرامش مرد آفریده شده است؛پس از اصل در حیات، مردان‏اند و زنان برای مردان و طفیلی آنانند.از سوی دیگر، مرد نقشی در آرامش‏بخشی زن ندارد؛چنان‏که در نامه پولس آمده است: «مرد برای زن آفریده نشد، بلکه زن برای مرد آفریده شده است» 1
همچنین در امثال سلیمان می‏خوانیم: «سکونت در گوشه پشت‏بام بهتر است از زندگی کردن با زن ستیزه‏جو در یک خانه مشترک. 2 »
«سکونت در بیابان بی‏آب و علف بهتر است از زندگی کردن با زن ستیزه‏جو 3 »
دقّت در این عبارات، بیانگر این حقیقت است که زن باید آسایش مرد را فراهم سازد؛به طوری که خلاف آن یعنی سلب آسایش مرد برای او قابل تحمل نمی‏باشد.
بر این اساس، آرامش‏بخشی امری یک‏سویه است.در این صورت اگر نگوئیم آرامش‏بخشی زن به مرد، نوعی تمجید و ستایش است، قطعا نشانه فروتری زن نمی‏باشد، زیرا در پرتو آن، اضطراب‏ها و نگرانی‏ها از فکر و اندیشه مرد رخت برمی‏بندد، لذا مردان در کنار همسران می‏توانند به نحو صحیح، نقش 3را ایفا کنند.
قرآن کریم می‏فرماید: و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون./روم:21» (و از نشانه‏های اوست اینکه از(نوع)خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرد و میانتان دوستی و رحمت نهاد.آری در این(نعمت)برای مردمی که می‏اندیشند قطعا نشانه‏هایی است).
و در جای دیگر می‏فرماید: «هو الذی خلقکم من نفس واحده.و جعل منها زوجها لیسکن الیها...»اعراف:189. (اوست آن کس که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد....)
با توجه به اینکه مفرد«ازدواج»«زوج»به معنی همسر می‏باشد و بر هریک از زن و مرد اطلاق می‏گردد، دیگر آنکه سکون به معنی استقرار و ثبات است، «سکن»به چیزی اطلاق می‏شود که با آن اطمینان و استقرار حاصل شود 1 .می‏توان فهمید که آرامش یاد شده، امری طرفینی است.به ویژه آن که در آیه نخست(آیه 21 از سوره روم)منشأ آرامش مرد را در سایه انس به زن، مودت و رحمتی می‏داند که خداوند بین آنان قرار داده است و از آن به عنوان آیت الهی یاد کرده و بر آن تأکید نموده است.با این بیان، معلوم می‏شود که این آرامش و سکون، یک‏سویه نیست.
علامه طباطبائی، آرامش را طرفینی دانسته و به آن جنبه حسی و جنسی داده است: برای سود رساندن به شما از جنس خودتان، همانندانی آفرید، چرا که هریک از زن و مرد، به وسائلی از امر تولید مثل مجهز است که با همراهی جنس دیگر کارش به ثمر می‏رسد.و با کار هر دو مسئله تولید و تکثیر نسل به انجام می‏رسد.بر این اساس، هریک نقصی دارد و به قرین خود نیازمند است و از مجموع این دو، یک واحد تام حاصل می‏شود و به جهت همین نیاز و نقص، هر یک به سمت دیگری حرکت می‏کند و زمانی که وصلت حاصل شد، آرام می‏گیرد، زیرا هر ناقصی به کمال خود مایل است و هر نیازمندی به چیزی که رفع نیاز کند، نیل دارد.این همان میل جنسی است که در این دو قرین داده شده است 1 .
سید قطب نیز زن و مرد را مایه آرامش و سکون یکدیگر دانسته است، ضمن این که برای سکون، مفهوم وسیع‏تری افزون بر جنبه حسی و مادی قائل شده و سکون را به«انس روحی»تفسیر می‏کند 2 .

زن عامل بقاء نوع بشر

زن در نظام هستی، وظیفه خطیر تکثیر نسل را عهده‏دار است و خداوند تکوین جسم و روانش را متناسب با وظیفه پیش‏بینی شده‏اش قرار داده است و از این جهت جایگاه بی‏نظیر و ممتازی در عالم خلقت به دست آورده است 3
در آیات قرآن به این مهم توجه شده است.نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم أنی شئتم...بقره:223 ممکن است در نگاه اول پذیرش این تعبیر قرآنی برای برخی افراد دشوار آید؛و بپرسند که این چه تعبیری است؟چرا قرآن مرد را زارع و زن را مزرعه‏ای دانسته که مرد هرگاه و هرگونه که مایل باشد، بتواند از او بهره گیرد؟!
طنطاوی، مزرعه بودن و مزارع بودن مرد را در حقیقت هشدار به کسانی می‏داند که زن را وسیله اطفاءشهوت تلقی می‏کنند.وی ارضای غریزه جنسی را مقدمه تولید و تکثیر نسل دانسته و انسان را از اینکه ارضای این غریزه را به عنوان یک«هدف»بداند، باز می‏دارد.در صورتی که با اندکی تأمل و مطالعه می‏توان دریافت که اسلام به این نیاز بشر نیز توجه جدی کرده؛و با واقع‏نگری با آن برخوردار نموده است 1 .
علامه طباطبایی نیز پرده از ظرافت تشبیهی که در آیه بکار رفته، برگرفته و آیه را قریب به همین مضمون تفسیر کرده است 2 .
بنابراین با این بیانات مناسب است که زن را محل دمیده شدن روح از ناحیه پروردگار در انسان بدانیم، زیرا نه فقط تکوین جسم جنین، که حلول روح او نیز در رحم صورت می‏پذیرد.و اگر زن نباشد، نسل آدمی منقطع می‏شود.قرآن با تعبیر«حرث»می‏فهماند که رحم زن مانند ظرفی نیست که جز نگهداری نطفه مرد خاصیتی نداشته باشد؛بلکه همچون زمین حاصل‏خیزی است که مواد فراوانی را بذر می‏دهد و در رشد و تکون جسمی و روحی فرزند سهیم است، زیرا عرب جاهلی زن را همچون ظرفی می‏پنداشت و می‏گفت:«و انما أمهات الناس أوعیهو اسلام به این طرز تفکر خاتمه بخشید؛و زن را نه ظرفی که تنها به کار نگهداری«مظروف»آید؛بلکه زمین حاصل‏خیزی معرفی کرد که انسان محصول اوست.

2-اشتراک زن و مرد در انسانیت

در میان اندیشمندان و صاحبان مکاتب قدیم بوده‏اند کسانی که زن را نه تنها همتای مرد نمی‏دانستند؛بلکه او را فروتر از مرتبه انسانی معرفی می‏کردند.
با وجود این که افلاطون از برابری زن و مرد در همه موقعیت‏ها پشتیبانی می‏کرد، خدا را شکر می‏کرد که مرد آفریده شده است.همچنین ارسطو بر این باور بود که زن چیزی نیست مگر مرد ناکام؛خطای طبیعت و حاصل نقصی در آفرینش 3 .توماس آکویناس(دانشمند و روحانی برجسته مسیحی)مسئله رابطه جنسی زن و شیطان را مطرح کرد؛و اثبات نمود که زن کفو شیطان است.
وی همچنین بر این اعتقاد بود که زن با نخستین مقصود طبیعت یعنی کمال‏جویی منطبق نیست بلکه با دومین مقصود طبیعت، یعنی گندیدگی، بدشکلی و فرتوتی انطباق دارد. 1
با توجه به شیوع و رواج این تفکر و دیدگاه‏ها بود که(سال 568 م)در فرانسه کنفرانسی برگزار شد، تا به این موضوع رسیدگی کنند؛که آیا زن انسان است یا نه؟! 2 همچنین مطابق قانون انگلیسی، زن مملوک مرد بود و می‏توانست هروقت که بخواهد او را بفروشد.لذا پس از پیروزی انقلاب کبیر فرانسه که وعده تساوی حقوق زنان و مردان داده می‏شد، عملا در صحنه اجتماع ثابت شد که برتری جنس مذکر همچنان بر افکار عمومی حاکم است. 3
در مقابل این مکاتب، بدنبال تغییر و تحولات همه‏جانبه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و...در جوامع مختلف مکاتبی که نقطه مقابل مکاتب و دیدگاه‏هایی که زن را نیمه‏انسان می‏دانستند، زاده شد این دیدگاه‏ها مرد را عامل بدبختی زن و زن را جنس برتر معرفی کردند.گروهی از فمینیست‏ها با عنوان«فمینیسم رادیکال»مردان را عامل ستمی می‏دانند که بر زنان می‏رود و معتقدند همه مردان به زنان ستم روا داشته‏اند و باید علیه این ستمگران بپا خاست. 4
اما فرهنگ قرآنی، جنسیت را همواره خارج از ذات و ماهیت انسانی دانسته، و مرد و زن بودن را موجب تمایز نوع انسانی نخوانده است؛بلکه نظام تکوینی عالم(که بر استمرار حیات بشری پی‏ریزی شده)، مردانگی و زنانگی را موجب شده است.در مکتب اسلام، زن(همانند مرد)از همه ویژگی‏های انسانی بهره‏مند است، آیات متعددی از قرآن کریم بر این بهره‏مندی تأکید دارند که این آیات مورد توجه و مطمع‏نظر مفسران قرار گرفته‏اند.مفسران المنار ذیل آیه 1 سوره نساء که می‏فرماید: <<یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة...آوردند که:
متبادر از لفظ«نفس»عبارت از ماهیت و حقیقتی است که بواسطه آن انسان از سایر موجودات متمایز می‏گردد.اینکه قرآن می‏فرماید همه مردم از نفس واحد بوجود آمده‏اند، زیرا جملگی(زن و مرد)در انسانیت هم‏سان و برابرند. 1
برخی از مفسران شیعه و اهل سنت این دیدگاه را پذیرفته و آیات را بر این اساس تفسیر کرده‏اند. 2

ریشه‏یابی اندیشه عنصر گناه بودن زن

برخی از روایات تفسیری ، که به نظر می‏رسد از اندیشه‏های غلط و موهوم نشأت گرفته، زن را عامل گناه و منشأ شر و بدی معرفی می‏کنند.یعنی کسی که فریب شیطان را خورد؛خود فریب دهنده آدم شد؛زن به طور مشخص حوا بود. 3
ردپای این تفکر را می‏توان آشکارا در کتب تحریف شده، جستجو کرد.کتاب مقدس یهودیان، حوا را عامل گناه اولیه آدم، و مسئول خروج وی از بهشت می‏داند. 4
مسحیت کلیسائی نیز متأثر از آئین یهود و دیدگاه‏های رومی و یونانی، زن را عامل گناهکاری انسان اولیه می‏دانست.در رساله اول پولس رسول به تیموتائوس می‏خوانیم:خدا اول آدم را آفرید، بعد حوا را، آدم فریب نخورد؛بلکه زن فریب شیطان را خورد؛و در تقصیر گرفتار آمد. 5
شهید مطهری این طرز فکر را به نقد کشیده است. 6 متأسفانه این نگرش نسبت به زن به آثار منثور منظوم بزرگان ادب فارسی نیز راه یافته است.
غزالی گفته است:در زنان به کیفر نافرمانی حوا در بهشت!ده صفت از ده جانور هست «خوک و بوزینه و سگ و مار و استر و عقرب و موش و کبوتر و روباه و گوسفند»و بهترین آنها گوسفند است و آن اینکه زن بره و برده مرد باشد. 1
مولوی نیز می‏گوید:
چند با آدم بلیس افسانه کرد
چون حوا گفتش بخور، آنگاه خورد
اولین خون در جهان ظلم و داد
از کف قابیل بهر زن فتاد
نوح چون برتابه بریان ساختی
واهله برتانه سنگ انداختی
مکر زن برکار او چیره شدی
آب صاف وعظ او تیره شدی
قوم را پغام کردی از نهان
که نگه دارید دین زین گمراهان 2

3-دشمن مشترک زن و مرد

در آیات متعدیدی از قرآن کریم، داستان هبوط آدم و حوا از بهشت به زمین بیان شده است. از این آیات به دست می‏آید که شیطان، عامل گمراهی آدم و حوا بود؛و به هیچ وجه این آیات فریب آدم را به عهده حوا نمی‏گذارد؛و نقش شیطان را در فریب آدم و حوا، به طور یکسان و برابر مطرح می‏کند.این داستان در سوره‏های بقره، اعراف و طه آمده است: <<و قلنا یا ادم اسکن انت و زوجک الجنه و کلا منها رغدا حیث شوتما و لا تقربا هده الشجره فتکونا من الظالمین.فازلهما الشیطان عنها فأخرجهما مما کانا فیه...بقره:35-36»
و گفتیم:ای آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر(ید)؛و از هر کجای آن خواهید فراوان بخورید؛و(لی)به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید دید.پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید؛و از آنچه در آن بودند ایشان را به در آورد...
به این ترتیب قرآن تأکید می‏کند که:آدم و حوا هر دو فریب شیطان را خوردند، و به مجرد چشیدن میوه درخت ممنوعه، از مقام قرب پروردگار دور شدند.
در آیات یاد شده بالغ بر چهل مرتبه از ضمایر تثنیه استفاده می‏کند، این مطلب حاکی از آن است که وسوسه و فریب شیطان آدم و حوا را با هم دربرگرفت؛لذا هر دو از بارگاه الهی رانده شدند.
در تفسیر المنار می‏خوانیم:نزدیک شدن به درخت ممنوعه برای آدم و حوا به طور یک‏سان ممنوع شد، و شیطان هر دوی آنان را با هم فریفت که از میوه آن بخورند.لذا هیچ گناه و تقصیری برگردن حوا گذاشته نمی‏شود. 1
در حالی که بعضی از نویسندگان، حوا را مسئول سقوط آدم و رانده شدن اواز بهشت می‏دانند؛از جمله آنان محمود العقاد این‏گونه اظهارنظر کرده است: بررسی درخت ممنوعه و خوردن میوه آن توسط آدم و حوا، نشان‏دهنده تصویر مرد و زن و رابطه جنسی آنان در میان تمام موجودات زنده است.«مرد طالب است و تقاضاکننده، زن مقاوم است و وسوسه‏کننده»و اساسا نقش و طبیعت مرد متفاوت از نقش و طبیعت زن است.از نظر وی، دلیل وسوسه‏گر بودن زن این است که:او تحت سلطه است و فقط از راه فریفتن می‏تواند حکومت کند. 2
در حالی که آیات قرآن، تفکر رایج بشریت(که زن را عامل گناه مرد و انحطاط نسل بشری انگاشته)صریحا مردود اعلام می‏کند.بدین ترتیب، در آیات کریمه قرآن، شیطان آدم و حوا «هردو»را اغوا می‏کند.

4-موازنه حقوق و تکالیف

شریعت اسلام برخلاف تفکر جاهلی، بین حقوق و تکالیف توازن برقرار کرده و هر دو صنف بشر یعنی زن و مرد را از این موازنه بهره‏مند ساخته است.در جاهلیت زن به جرم زن بودن از بسیاری حقوق مسلم خویش محروم بود و علاوه بر آن، تکالیف بسیاری بر دوشش سنگینی می‏کرد.
قرآن در آیه 228 سوره بقره گام بلندی در جهت احیای هویت و کرامت زن برداشته است: <<ولهن مثل غلیهن بالمعروفبر این اساس اسلام، حقوقی را برای زنان قائل شده، همانند وظایفی که بر عهده آنان گذارده است.مفسران المنار این سخن کوتاه و جذاب را دلیل یک‏سانی زن و مرد در حقوق دانسته‏اند و معتقدند: این آیه معیاری به دست مرد می‏دهد که در همه شؤون زندگی، چگونه با همسرش رفتار نماید.لذا ابن عباس می‏گوید:بر اساس رهنمود این آیه، خویشتن را برای همسرم می‏آرایم، آن گونه که او می‏آراید.
از آنجا که زن و مرد در ماهیت، احساسات و تفکر و اداک تا حدودی همگون هستند، نسبت به یکدیگر نیز وظایف متقابل دارند، لذا محمد عبده می‏گوید:این مرتبه و جایگاهی که اسلام به زن داده است در هیچ دین و امتی سابقه نداشته، ملل اروپایی که خود را در مدنیت پیشتاز می‏دانند، هیچ‏گاه چنین کرامت و رفعتی برای زن قائل نشده، بنابراین زن را از بسیاری حقوق مسلم خویش محروم ساخته‏اند.البته ما معتقد نیستیم که این محرومیت‏ها از تعالیم مسیح سرچشمه می‏گیرد، بلکه بدعت‏ها و تحریف‏ها سبب دگرگونی مسیحیت گشته و زن را از جایگاه رفیع خود تنزل داده است.
مفسران المنار در پایان بحث، نظر بزرگانی که تعیین حدود وظایف و حقوق زن و مرد نسبت به یکدیگر را به عرف محول می‏کنند، مورد انتقاد قرار داده و معتقدند:عرف مسلمین از شریعت اسلام فاصله گرفته و اکثر مردان، رفتاری ظالمانه با همسرانشان دارند و از آنان تکالیف و وظایف طاقت‏فرسایی را انتظار دارند.
ناگفتهنماند که مفسران المنار، قول فقها مبنی بر رفع تکلیف از زن را نیز نوعی تفریط می‏دانند، گویی با نقد این دو نگرش به نوعی اعتدال در وظایف و تکالیف مربوط به زن معتقدند. 1
تعبیر«معروف»که در آیه مورد بحث آمده، در کلام علامه طباطبایی مورد بررسی قرار گرفته است:
معروف از نظر اسلام به معنای امری معلوم و شناخته شده است، البته اگر مردم راه فطرت را بپیمایند و از حدود آن تعدی نکنند.از جمله احکام اجتماعی مبتنی بر فطرت، برابری افراد در مقابل قانون خواهد بود، پس افراد اجتماع از تکالیف و حقوق یک‏سان برخوردارند، البته باید جایگاه اجتماعی افراد و میزان اثربخشی آنان بر جامعه لحاظ شود، آنگاه مساوات را برقرار کرده و حق هر ذی‏حقی را به او بدهند.این معنا در احکام مربوط به زن مراعات شده یعنی در برابر مسئولیتی که برای قائل شده، حقوقی هم برای او وضع گردیده و جایگاهش در خانواده و نظام اجتماعی کاملا حفظ گردیده است. 1

5-بهره‏مندی از ارزش‏های انسانی

در فرهنگ اسلام، ارزش‏های انسانی که ملاک سنجش انسان‏هاست، برای زن و مرد یک سان ترسیم شده است.چون خااستگ‏اه ارزش‏ها جسم آدمی نیست، بلکه نفس بشر است و زن و مرد در این خصوص تفاوتی ندارند.

5-1-سعادت، فرا راه همه

از بدیهی‏ترین آموزه‏های دینی، یکسانی زن و مرد در دستیابی به راه سعادت است، لذا مخاطب آیات هدایت و سعادت، انسان است؛بی‏هیچ تفاوتی میان زن و مرد.آدمی، چه زن و چه مرد می‏تواند به دنبال سعادت جاودانه باشد.بی‏تردید زن و مرد به لحاظ جسمانی و روانی تفاوت‏هایی دارند؛به همین دلیل، وظایف و مسئولیت‏های آنها نیز متفاوت است.اما این به معنای تفاوت شخصیتی آنها یا اختلاف رتبه و جایگاهشان نزد پروردگار نیست، بلکه از این جهت هر دو برابرند.
زیرا مهم‏ترین معیاری که شخصیت و مقام معنوی آنها را محک می‏زند، عبارت از ایمان و عمل صالح است که امکان دستیابی هر دو به آن یک‏سان است.آیاتی از قرآن بر این حقیقت تردیدناپذیر تأکید می‏کند که عبارتند از: نحل:97/مومن:40 نساء:124
<<من عمل صالحا من ذکرا و انثی و هو مومن فلنحیینه حیوة طیبة...نحل:97 علامه طباطبایی آیه را این‏گونه تفسیر می‏کند:این آیه وعده جمیل به مؤمنینی است که کار شایسته انجام دهند، هم‏چنین بشارتی به زنان است.چرا که خداوند بین آنان با مردان تفاوت قائل نشده و نتیجه کار نیک آنان، زنده شدن به حیات طیبه و جزای احسن است.
برخلاف نگرشی دوگانه‏پرستان و یهود و نصاری که زنان را از بسیاری امتیازات دینی محروم نموده و رتبه آنان را فروتر از مردان می‏دانستند...این آیه شریفه، حکم تأسیسی است برای هر کس که عمل صالح انجام دهد و تنها شرطش مؤمن بودن است. 1

5-2-تکامل و اوجگرایی

پاره‏ای از تفاوت‏های حقوقی 2 سبب شده است تا عده‏ای تصور کنند که اسلام، مردان را به لحاظ شخصیت بر زنان برتر می‏داند.ولی بی‏تردید صرف‏نظر از این تفاوت‏ها، هیچ فرقی میان زن و مرد در جنبه‏های معنوی و مقامات انسانی وجود ندارد.قرآن، هرگاه از کمالات انسانی سخن می‏گوید؛زنان را همسان مردان مطرح می‏کند: ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المومنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین اللّه و الذکرات أعدا اللّه لهم مغفرة و أجرا عظیما.«احزاب:35»
(مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه‏دهنده، و مردان و زنان روزه‏دار، و مردان و زنان پاکدامن و مردان زنانی که خدا را فراوان یاد می‏کنند، خدا برای (همه)آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است).
این آیه از غرر آیات مرتبط با موضوع زن و گویای تساوی زن و مرد در پیمودن مدارج کمال است.مراحل مختلف کمال:اسلام، ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع، تصدق، صوم، پاکدامنی، ذکر کثیر برای مرد و زن به طور یک‏سان مطرح است و زن و مرد می‏توانند این مدارج را طی کرده و به شخصیت والای انسانی دست یابند.
زمینه نزول آیه، اظهار نگرانی«اسماء بنت عمیس»و بنا به روایتی«ام سلمه»نسبت به نازل نشدن آیاتی از قرآن در تمجید از زنان مومن بوده است.وی این امر را به رسول شکایت برد، سپس این آیه نازل شد و با اعلان این که بهره‏مندی از مغفرت و پاداش الهی، منوط به کسب فضیلهایی است؛از زنان، در برخورداری از منزلت مساوی با مردان در پیشگاه خداوند، حمایت کرده است. 1
شأن نزول آیه نشان می‏دهد اعتراضاتی که امروزه در ارتباط با نگرشی متفاوت به زنان و مردان در زمینه مسائل گوناگون مطرح است، مسائل جدید و نوپایی نیست بلکه این ایرادهای مغرضانه و یا شبهات صادقانه، از صدر اسلام مطرح بوده که در آیات و روایات منعکس است.
به عقیده سید قطب، این آیه زن را همردیف مرد آورده و او را در پیوند با خداوند، همچنین کسب کمالات همسان مرد دانسته است و این در حقیقت، اقدام عملی اسلام در جهت بالا بردن ارزش زن و ارتقاء بینش جامعه نسبت به جایگاه زن می‏باشد. 2
چنانکه ملاحظه شد، آیه ده ویژگی سرنوشت‏ساز از معیارهای ارزش را در ابعاد مختلف اعتقادی-اخلاقی و علمی برشمرده، و بر مشترک بودن این معیارهای کلی تأکید نموده است.

5-3-ملاک ارزشگذاری

قرآن کریم با تأکید بر هدف غایی خلقت که همانا عبودیت و بندگی پروردگار است، تصریح می‏کند که این هدف تنها در سایه تقوی، ایمان و عمل صالح به دست می‏آید.پس مقام اجتماعی، اصل و نسب خانوادگی، درآمد و سرمایه و مواردی از این دست نمی‏تواند ارزش واقعی انسان را بنمایاند.قرآن، مهمترین ملاک فضیلت را اینگونه معرفی می‏کند: <<یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان أکرمکم عند اللّه اتقیکم ان اللّه علیم خبیر.حجرات:13»
(ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله بیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید.در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست، بی‏تردید، خداوند دانای آگاه است.)
بنابراین از منظر قرآن در دستیابی به برترین ارزش‏ها«تقوی»تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. پیامبر گرامی اسلام می‏فرماید:<<کلکم بنو آدم و آدم خلق من تراب و لینتهین قوم یفخرون بابائهم أو لیکونن اهون علی اللّه تعالی من الجعلانهمه شما، فرزندان آدم هستید و آدم از خاک آفریده شده است، از تفاخر به پدران بپرهیزید وگرنه نزد خداوند از حشراتی که در کثافات غوطه‏ورند، پست‏تر خواهید بود. 1
سید قطب معتقد است: تفاوت رنگ، زبان، خصوصیات اخلاقی، توانایی‏ها و...بهجهت پیشبرد جامعه و برآورده شدن نیازهای مختلف اجتماعی است و نباید موجب تفاضل و تفاخر افراد شود.شاخص‏ترین ملاک فضیلت، تقوی و پرهیزکاری است.ملاکی که صد در صد در اختیار زن و مرد است و هر دو صنف می‏توانند با اراده و اختیار خویش بدان جامه وجود بخشند. 2

5-4-حیاء و عفاف. 1

عفاف، حالت درونی خویشتن بانی از تمامی هرزه‏گری‏ها و بی‏بند و باری‏ها است. 2 گرچه شکل، اندازه و کیفیت بروز آن در دوره‏های مختلف، متفاوت بوده است؛اما از آنجا که حیاء و عفاف ریشه در فطرت دارد، تاریخ‏بردار نیست.در ادیان آسمانی به عفاف و آزرم توجه خاصی شده است.عهد جدید به طور مکرر به این حقیقت پرداخته است که:«زنان باید در پوشاک و آرایش خود باوقار باشند.زنان مسیحی باید برای نکوکاری و اخلاق خوب خود مورد توجه قرار گیرند، نه برای آرایش مو و یا آراستن خود به زیور آلات و لباس‏های پرزرق و برق. 3
همچنین در رساله اول پطرس آمده است: برای زیبایی، به آرایش ظاهری نظیر جواهرات و لباس‏های زیبا و آرایش گیسوان، توسل نجویید، بلکه بگذارید باطن و سیرت شما زیبا باشد، باطن خود را با زیبایی پایدار یعنی با روحیه آرام و ملایم زینت دهید، که مورد پسند خداست. 4
گرچه رعایت حیاء و عفاف، میان زن و مرد به تناسب آفرینش هریک متفاوت بوده است، اما به هر حال، حیاء خصلتی بشری است و صرف‏نظر از گرایشات فرهنگی و مذهبی قابل طرح می‏باشد.
قرآن کریم از این خصلت فطری یاد کرده و می‏فرماید: <<فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنه...اعراف:22»
(پس چون آن دو از[میوه‏]آن درخت‏[ممنوع‏]چشیدند، برهنگی‏های‏شان بر آنان آشکار شد، و به چسبانیدن برگ‏[های درختان‏]بهشت بر خود آغاز کردند».
بدین‏سان آدم و حوا پس از هبوط به دنبال ساتری از برگ درختان می‏گشتند.
رعایت حیاء و وقار و متانت به منزله روح پوشش است؛و چنانچه کنترل رفتاری در زن و مرد به وجود نیاید، پوشش کالبد بی‏روحی خواهد بود که تأثیر مطلوب را نخواهد گذاشت. قرآن کریم در ارتباط با حیاء دختران شعیب و عفت متقابل موسی(ع)می‏فرماید: <<فجاءته إحدیهما تمشی علی استحیاء قالت إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا... قصص:25»
(پس یکی از آن دو زن-در حالی که به آزرم گام برمی‏داشت-نزد وی آمد و گفت: «پدرم تو را می‏طلبد تا تو را به پاداش آب دادن(گوسفندان)برای ما مزد دهد»). خداوند برای نشان دادن عظمت حالت دختر شعیب، کلمه«استحیاء»را به صورت نکره آورده است؛تا عفت و نجابتش را از طریق راه رفتنش نشان داده باشد.و در مقابل، عفت موسی (ع)است که هنگام بازگشت، به دختر شعیب فرمود:راه را به من نشان بده و خودت را از پشت سرم بیا.چون ما دودمان یعقوب به پشت‏یر زنان نگاه نمی‏کنیم؛و دختر شعیب به خاطر عفت موسی (ع)او را ملقب به امین نمود.(قصص:25) 1
بر اساس رهنمود آیه، مرد مسلمان ناهنجاری اجتماعی را همان‏سان که بر زن و ناموس خود بر نمی‏تابد و حیثیت ربایی از زن و فرزند خود را تحمل نمی‏کند، این همه را درباره زن مسلمان نیز نباید تحمل کند.مردان موظفند در مقابل بی‏مبالاتی‏ها، مرزشکنی‏ها و حرمت‏زدایی‏ها بایستند و خود هرگز به شکستن مرزها نزدیک نشوند، و زمینه‏های حرمت‏شکنی از ناموس اسلامی را فراهم نیاورند.زیرا تنها در چنین اجتماعی است که می‏توانند از سلامت شخصیت زن و ناموس خود مطمئن باشند.
از آنچه تاکنون آوردیم، می‏توان نتیجه گرفت: 1-حیاء و عفاف، همزاد آدمی است و از بدو خلقت، بروز و ظهور داشته است.
2-حیاء و عفاف، گرایشی فطری است، و به زن یا مرد اختصاص ندارد.
3-حیاء و عفاف، عامل مؤثر در رشد شخصیت آدمی است.

5-5-تعلیم و تعلم

زن در آئین مسیحیت از آن جهت که موجودی ناقص تلقی می‏شود، علم وآگاهی‏اش نیز نه تنها عامل فضیلت شمرده نمی‏شود، بلکه چه بسا عوارض و تبعات منفی به بار می‏آورد.به همین جهت به او دستور داده شده که تعلیم ندهد و سکوت نماید. پولس رسول می‏نویسد:
زن را اجازه نمی‏دهم که تعلیم دهد، بلکه باید در سکوت بماند. 1 زمانی که علمای مسیحی در محافل و مجالس علمی خود درباره ذی روح بودن زن بحث می‏کردند، 2 پیامبر(ص)احکام اساسی و دستورات کلی اسلام را به زنان آموزش می دهد.زنان در مساجد و سایر اماکن حضور یافته و سؤالات خود را با رسول گرامی اسلام مطرح می‏کنند.لذا وقتی حضور مردان در مجالس عمومی را مانع طرح مطالب و سؤالات‏شان می‏بینند از رسول(ص) درخواست می‏کنند تا روزی را در هفته به آنان اختصاص دهد.
عن ابی سعید الخدری قال:قال النساء للنبی(ص):غلبنا علیک الرجال فاجعل لنا یوما من نفسک فوعدهن یوما لقیهن فیه فوعظهن.
ابو سعید خدری نقل کرده که زنان به پیامبر گفتند:مردان تو را احاطه کرده و وقت تو را می‏گیرند؛پس روزی را برای ما قرار بده؛پیامبر(ص)روزی را برای آنها مشخص فرمود تا در آن روز آنها را دیده وموعظه نماید. 3
آیات و روایات مربوط به علم و مقام علماء به طور یک‏سان بر مردان و زنان تطبیق می‏کند. دهها آیه در قرآن، آحاد جامعه را به علم‏آموزی ترغیب می‏کند و به شأن و جایگاه علم و علما پرداخته و کسانی را که خردمندی نداشته و در جهت کشف حقایق تلاش نمی‏کنند مورد مذمت و سرزنش قرار می‏دهد.در همه این موارد، الفاظ عام به کار رفته است و شامل زن و مرد، هر دو می‏شود و تفاوتی میان این دو صنف قائل نشده است.
خداوند، یکی از اهداف بعثت انبیاء را تعلیم انسان‏ها اعم از زن ومرد می‏داند: <<کما ارسلنا فیکم منکم رسولا منکم رسولا منکم یتلوا علیکم ایاتنا ویزکیکم و یعلمکم الکتاب الکتاب و الحکمة و یعلمکم مالم تکونوا تعلمون.بقره:151»
(همانطور که در میان شما، فرستاده‏ای از خودتان روانه کردیم.(که)آیات ما را بر شما می‏خواند، و شما را پاک می‏گرداند، و به شما کتاب و حکمت می‏آموزد، و آنچه را نمی‏دانستید به شما یاد می‏دهد.
در این آیه به چهار نعمت اشاره شده است که مردمان با رسالت رسول اللّه(ص)از آنها بهره‏مند شده‏اند.با توجه به اینکه مخاطب آیه، امت مسلمان اعم از زن و مرد می‏باشد و تعلیم و تربیت به صنف خاصی اختصاص نیافته، می‏توان ادعا کرد که در این جهت نیز اسلام تفاوتی میان زن و مرد قاول نشده است.لذا در آیه دیگری بر جایگاه عالم(اعم از زن و مرد)تأکید کرده و می‏فرماید: <<یرفع اللّه الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات(مجادله:11)
(خداوند(رتبه)کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند(برحسب)درجات بلند گرداند).
همچنین ترغیب و تشویق و دانش‏اندوزی تا آنجا موردنظر و اهتمام پیشوایان است که می‏فرماید: <<لیت السیاط علی رؤوس اصحابی حتی یتفقهوا فی الحلال و الحرام
(کاش تازبانه بر سر یاران من بود تا حلال و حرام را بفهمند) 1 .
و در خصوص دانش‏اندوزی زنان، پیامبر(ص)می‏فرماید: <<نعم النساء نساء لاانصار لم یمنعهن الحیاء أن یتفقهن فی الدین (زنان انصار، خوب زنانی هستند، شرم و حیا آنان را در دین باز نداشته است 2 ). نظر به تأکیدات فراوان مکتب اسلام بر علم‏آموزی و تمایز قائل نشدن میان زن و مرد، در می‏یابیم تعلیمو تعلم زن در اسلام نه تنها، ناپسند نیست بلکه در برخی موارد، جزو تکالیف و وظایف دینی او شمرده می‏شود.و بنابه گفته برخی، آموزش زنان در اسلام، امری بدیع و نوظهور نیست، زیرا زنان نامدار بسیاری در علم و ادبیات و...در ادوار مختلف بر تارک تاریخ درخشیده‏اند. 1
در فرهنگ اسلام، فراگیری تعالیم دینی به عنوان رسالت زن تلقی شده است. 2 و برای انجام این مهم، تا بدانجا پیش رفته است که ولایت همسر را تحت الشعاع قرار داده است و از مرد می‏خواهد در صورتی که نتواند آموزش‏های لازم را به زن دهد، زمینه کسب این آموزش‏ها را فراهم نماید و حق ممانعت از او را ندارد. 3

حدود دانش‏اندوزی زن

این که زن تا چه حد می‏تواند در عرصه علم و فرهنگ به پیش رود و چه علومی را باید بیاموزد، همواره مورد بحث و گفتگوی اندیشمندان بوده است:
الف)برخی معتقدند زن همسان مرد می‏تواند کلیه علوم و دانش‏ها را بیاموزد و نسبت به وظایف مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایفای نقش کند.اولین کسی که بیرق این تفکر را برداشت، رفاعه رافع طهطاوی بود.او در اثر خود، شواهد و دلائل متعددی درباره ضرورت آموزش زنان و ثمرات آن اقامه کرده است. 4
بعد از حدود سی سال، قاسم امین در آثار خود به این مهم تأکید می‏کند که زن باید همانند مرد، لااقل از آموزش ابتدایی بهره‏مند شود تا بتواند در پرتو مبادی و اصول دانش‏ها، قدرت انتخاب داشته و مسئولیت‏هایش را در نهایت اتقان و استواری به انجام برساند. 5
ب)گروه دیگری از صاحب‏نظران معتقد به ضرورت آموزش زنان هستند، در حیطه وظایف و مسئولیت‏های مادری و همسری و آنچه که به بهبود وضع زندگی‏شان به لحاظ بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بیانجامد.سید جمال الدین 1 ، شیخ محمد عبده 2 ، رشید رضا 3 ، عباس محمود عقاد 4 ، محمد فرید وجدی 5 از منادیان این تفکر هستند.
ایشان معتقدند تفاوت تکوینی زن و مرد از روی حکمت و مصلحت می‏باشد.از این جهت، هریک باید در راستای وظایف خویش آموزش ببیند.بدین ترتیب، زنی که منبع مهربانی و عطوفت است باید به علومی بپردازد که وظیفه مادری و همسری و تربیت کودکان و مسئولیت‏های اجتماعی‏اش را به نحو مطلوب‏تری انجام دهد.لذا از انحرافی که در جوامع امروزی پیش آمده، اظهار تأسف می‏کنند که چگونه زنان از آموزش‏های مربوط به وظایف مهم و اساسی خویش محروم مانده‏اند.
گفتنی است اندیشمندان نامبرده، آموزش سایر علوم و دانش‏ها را در صورتی که با رسالت سنگین زن در تزاحم و تعارض نباشد و به شئونات اجتماعی و اقتصادی وی لطمه نزند، نه تنها منع نمی‏کنند بلکه آن را امری مطلوب و پسندیده تلقی می‏کنند.
اما این حقیقت را باید پذیرفت که حضور زنان مسلمان در عرصه علم و فرهنگ، همواره با بی‏توجهی و بی‏اعتنایی توأم بوده است.در آثار موجود یا اساسا ذکری از زنان عالم و دانشمند نشده یا به گونه‏ای مبهم و گذرا از آنان یاد شده است.
سیره‏نویسان نیز در شرح‏حال و نام زنان سهل‏انگاری کرده‏اند.لذا در کتب سیره، حضور و نقش زنان به صورتی کم‏رنگ مشاهده می‏شود.اسد الغابه فی الصحابه(ابن اثیر)که در پنج مجلد تدوین شده، تنها نیمی از یکی از مجلدات را به شرح‏حال زنان صحابه رسول(ص)پرداخته است، که هر کدام از علوم مختلف بهره‏مند بوده‏اند. 1
حجم گزارشات مربوط به زنان در کتاب«الاصابه فی تمییز الصحابه»نسبت به نوشته‏های مربوط به نام و احوال مردان بسیار ناچیز است. 2
همین روند را در کتب رجال شیعی می‏توان ملاحظه نمود و کتاب«رجال»شیخ طوسی تعداد انگشت‏شماری از زنان صحابی رسول(ص)را معرفی کرده است.با این همه می‏توان اندیشمندانی را یافت که حضور و توانایی زنان را جدی گرفته و آنان را به صورتی فعال و شایسته مطرح کرده‏اند.
ابن طیفور در اثر خویش، جمعی از زنان پیشتاز در عرصه فصاحت و بلاغت را معرفی کرده است. 3
زینب فوازه، نویسنده معاصر نیز نسبت به معرفی زنان برجسته در اعصار مختلف همت گماشته است. 4
از آنجا که مجال واسعی در اختیار نیست، به همین حد بسنده کرده و از ذکر ارزش‏های دیگر صرف‏نظر می‏کنیم.آنچه تا بدینجا در نهایت اختصار آوردیم؛نص تعالیم دینی بود که در ارزش‏ها و ارزش‏گذاری‏ها، میان زن و مرد هیچ‏گونه تفاوتی گذارده نشده است و قرآن، هرگاه از کمالات انسانی سخن می‏گوید، زنان را همسان مردان مطرح می‏کند.اختلاف جنسیت و تفاوت‏های تکوینی که منشأ تفاوت‏های تشریعی است هرگز دلیل بر تفاوت این دو ضعف از نظر کسب کمالات انسانی نمی‏باشد، بلکه هر دو از این نظر در یک سطح قرار دارند.
خاطرنشان می‏کنیم در ضد ارزش‏ها نیز زن و مرد همسان هستند.برخلاف تفکر جاهلی که ارتکاب گناه توسط زنان را در مواردی شنیع‏تر می‏داند، حتی اگر توبه هم کند آن را مایه ننگی ماندگار برای زن و خانواده‏اش تلقی می‏کند.
اما مرد خطاکار اگر اصرار هم ورزد، مستحق چنین سرزنشی نمی‏داند.اسلام، زن و مرد بدکار را یک‏سان دانسته و ارتکاب گناه توسط هر یک از زن و مرد را زشت شمرده و هر دو صنف را مستوجب عقوبت می‏داند. 1
نکته آخر این که همانطور که سابقا گفته شد، زن و مرد در جوهر و ماهیت یگانه و یک‏سان هستند و تمایزی در حقیقت و در عین حال، تمایزهایی بین زن و مرد وجود دارد که شناخت وجوه تمایز می‏تواند ما را به شناخت صحیح در تعیین جایگاه زن رهنمون سازد و ما را از پیمودن راهی که به زیاده‏روی و کم‏انگاری بیانجامد، بر حذر دارد.
همان افراط و تفریطی که در طول تاریخ، آسیب‏های جبران‏ناپذیری بر پیکر زن وارد نموده است.نگرش تفریطی زن را تحقیر نموده و مقام و منزلت شایسته زن را به رسمیت نمی‏شناسد و نگرش افراطی، تمایزات طبیعی زن و مرد را نادیده گرفته، تفاوت‏های موجود را در عواملی همچون فرهنگ، شرایط اجتماعی، محیط تربیتی و....جستجو می‏کند و عوامل زیستی و ذاتی را بی‏اهمیت می‏داند.تفصیل این مباحث، مجال واسعی می‏طلبد که در این مقال نمی‏گنجد.

نتایج

با بررسی و پژوهش اجمالی قرآن و سنت دریافتیم که: 1-زن و مرد از هویت واحد برخوردارند و زنان به‏سان مردان قابلیت رشد و استکمال دارند. 2-شریعت اسلام، در روابط انسان‏ها، بر بعد انسانی تکیه دارد و ذکورت و انوثت را ضامن بقای نسل آدمی می‏داند. 3-در فرهنگ قرآن، دستیابی به ارزش‏های معنوی برای زن و مرد میسور است.در این ارزش‏ها، صنف‏گرایی دیده نمی‏شود. 4-آیات و روایات، تفاوتی در شخصیت زن و مرد قائل نیست و هر دو را در جوهره انسانی یک سان می‏داند.
5-اصل و ریشه زنان همچون مردان طهارت و پاکی است و آیات کریمه، شیطان را دشمن انسان می‏داند نه دشمن مردان.

منابع

قرآن کریم، ترجمه:محمد مهدی، فولادوند، چ 3، تهران، دار القرآن الکریم، 1374 ش. کتاب مقدس، بی‏نا، بی‏تا.
ابن اثیر، عز الدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی:اسد الغابه فی معرفه الصحابه، مصر، جمعیه المعارف المصریه، 1285 ق.
----------الکامل فی التاریخ، ط 4، بیروت، دار احیاءالترات العربی، 1414 ق/1994 م.
ابن بابویه القمی(الشیخ الصدوق)، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین:من لا یحضره الفقیه، تحقیق: محمد جواد الفقیه، فهرست و تصحیح:یوسف البقاعی، ط 2، بیروت، دار الاضواء، 1413 ق/ 1993 م.
ابن حجر العسقلانی الشافعی، ابو الفضل شهاب الدین احمد بن علی بن محمد:الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی‏تا.
الباجوری، جمال محمد فقی رسول:المرأه فی الفکر الاسلامی، بی‏جا، بی‏نا، 1406 ق/1984 م. البخاری، ابو عبد اللّه محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح(المسمی:صحیح البخاری)شرح: محب الدین الخطیب، بیروت، دار احیاء الترات العربی، بی‏تا.
جمعی از نویسندگان:تفسیر نمونه، دار الکتی الاسلامیه، 1370 ش.
الحر العاملی، محمد بن الحسن:تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ط 1، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1413 ق/1993 م.
خازن، علاء الدین علی محمد:لباب التأویل فی معانی التنزیل، قاهره، مطبعه الاستقامه، 1374 ق.
الخوئی، ابو القاسم:مستند العروه الوثقی، النجف، مطبعه الاداب، 1404 ق/1984 م.
رشید رضا، محمد:تفسیر المنار، ط 2، بیروت، دار الفکر، بی‏تا -----------نداء للجنس اللطیف، دار المنار، 1351 ق.
سلیمان بن اشعث السجستانی:سنن ابی داود، دار احیاء السنه النبویه. الطباطبائی، السید محمد حسین:المیزان فی تفسیر قرآن، ط 3، تهران، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1994 ق.
الطبری، محمد بن جریر:جامع البیان عن تاویل آی القرآن، بیروت، دار الفکر، 1999 م/1420 ق.
طنطاوی، جوهری:الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، ط 4، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412 ق.
طیفور، احمد بن ابی طاهر:بلاغات النساء، قم، انتشارات الشریف الرضی، 1413 ق. عبد الواحد وافی، علی:المرأه فی الاسلام، ط 2، القاهره، دار نهضه مصر، بی‏تا. عبده، محمد:الاعمال الکامله، تحقیق و تقدیم:دکتر محمد عماره، ط 1، دار الشروق، 1414 ق/ 1993 م.
العقاد، عباس محمود:المرأه فی القرآن، القاهره، نهضه مصر، بی‏تا.
فتاحی‏زاده، فتیحه، حجاب ازدیدگاه قرآن و سنت، چ 3، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1379 ش.
فرید وجدی، محمد:المرأه المسلمه، ط 1، بیروت، دار ابن زیدون، بی‏تا
فیض کاشانی، ملا محسن، الوفی، مکتبه الامام امیر المونین، بی‏تا.
قطب، سید:فی ضلال القرآن، ط 15، بیروت، دار الشروق، 1408 ق/1988 م.
الکلینی، محمد بن یعقوب:الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363 ش.
گری، بنوات:زنان از دید مردان، ترجمه:محمد جعفر پوینده، جامی، چ 1.
المجلسی، محمد باقر:بحار الانوار، الطبعه الثانیه المصححه، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق/1983 م.
مکنزی، یان:مقدمای بر ایدئولوژی‏های سیاسی، م.قائد، نشر مرکز، 1375 ش.

پی نوشت ها

(1).الکامل ابن اثیر، ج 1، ص 20
(2).من لایحضره الفقیه، ج 3، صص 379-381؛وسائی الشیعه، ج 14، ص 12، الوافی، ج 21، صص 21-22.
(1).بحار الانوار، ج 11.ص 116.
(2).المیزان، ج 4، ص 136.
(3).المیزان، ج 1، ص 147.
(1).رساله اول پولس به قرنتیان، 11:9.
(2).امثال سلیمان، 21:9.
(3).همان، 21:19.
(1).لسان العرب، ج 6، ص 312.
(1).المیزان، ج 16، صص 165-166.
(2).فی ظلال القرآن، ج 5، ص 2763.
(3).المرأه السلمه، (محمد فرید وجدی)، ص 15.
(1).الجواهر، ج 1، ص 201؛و نیز ر ک به ضلال القرآن، ج 1، ص 242.
(2).المیزان، ج 2، ص 213.
(3).لذات فلسفه، ص 149.
(1).زنان از دید مردان، ص 57.
(2).همان، ص 8.
(3).لذات فلسفه، ص 149.
(4).مقدمه‏ای بر ایدئولوژی‏های سیاسی، ص 371.
(1).المنار، ج 4، 4 ص 327.
(2).ر ک به الجواهر، ج 3، نی ضلال، ج 1، ص 574؛المیزان، ج 14، ص 285؛نمونه، ج 3، صص 245-246.
(3).لباب التاویل فی معانی التنزیل، ج 1، ص 43؛جامع البیان، ج 1، ص 273.
(4).سفر پیدایش، ص:21-13.
(5).رساله اول پولس به تیموتاموس، 2:12-14.
(6).نظام حقوق زن در اسلام، صص 147-148.
(1).نصیحه الملوک، صص 270-275.
(2).مثنوی معنوی، ابیات 4470-4474.
(1).المنار، ج 1، ص 276.
(2).المرأة فی القران، صص 20-24.
(1).المنار، ج 2، صص 375-380.
(1).المیزان، ج 2، ص 232.
(1).المیزان، ج 12، ص 341.
(2).مواردی همچون شهادت، ارث، دیه و حق طلاق از آن جمله است.
(1).جامع البیان، ج 12، صص 14-15؛نور الثقلین، ج 4، ص 277.
(2).فی ضلال القرآن، ج 5، ص 2863.
(1).سنن ابو داود، ج 2، ص 626.
(2).فی ظلال القران، ج 6، ص 3348.
(1).تفصیل این بحث در کتاب«حجاب از دیدگاه قرآن و سنت»صص 37-46 اثر نگارنده آمده است.
(2).لسان العرب، ج 9، ص 290.
(3).نامه اول پولس به تیموتائس، 2:8-10
(4).نامه اول پطرس، 3:3-5.
(1).المیزان، ج 16، ص 26.
(1).نامه اول پولس به تیموتائوس، 2:14-15.
(2).حقوق زن در اسلام و جهان، ص 59.
(3).صحیح بخاری، ج 1، ص 115.
(1).بحار الانوار، ج 1، ص 213.
(2).المراة فی القرآن و السنة، ص 39 به نقل از صحیح بخاری.
(1).التربیة فی الاسلام، ص 294.
(2).من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 379؛الکافی، ج 1، صص 79-80.
(3).مستند العروه الوثقی، ج 2، ص 362.
(4).المرشد الامین در اعمال الکامله، ج 2، ص 393.
(5).تحریر المرئه، ص 18.
(1).المصلح المفتری علیه، ص 149.
(2).الاعمال الکامله، ج 4، ص 631.
(3).ندا للجنس اللطیف، ص 10.
(4).المرأة فی قرآن، ص 73.
(5).المرأة المسلمه، ص 75.
(1).اسد الغابه فی الصحابه، ج 5، صص 389-643.
(2).الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 5، صص 219-483.
(3).بلاغات النساء در یک مجله.
(4).الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور در یک مجله.
(1).المیزان، ج 2، ص 271.

مقالات مشابه

ناهمساني جنسيتي در متون اسلامي

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیده‎فاطمه موسوی

المرأة المثالیة فی القرآن دراسة مقارنة مع الشعر الجاهلی

نام نشریهآفاق الحضارة الاسلامیة

نام نویسندهکبری روشنفکر, مجید محمدی بایزیدی

شخصیت پردازی زن در قرآن

نام نشریهحسنا

نام نویسندهعلی نبی‌اللهی

بررسی نبوت زنان در قرآن و عهدین

نام نشریهعلوم و معارف قرآن کریم

نام نویسندهعلی الشیخ, فاطمه عقیلی