گفت و گويى با استاد حاج يحيى صنوبر لين سونگ مترجم معروف قرآن كريم به زبان چينى

پدیدآوریحیی صنوبر لین سونگ

نشریهترجمان وحی

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 3269 بازدید
گفت و گويى با استاد حاج يحيى صنوبر لين سونگ مترجم معروف قرآن كريم به زبان چينى

اشاره:

گزارش زير، گفت و گويى است كه آقاى محمدرضا صالح، نماينده محترم جامعة المصطفى العالمية در چين، با استاد حاج يحيى صنوبر لين سونگ، محقق و مترجم معروف قرآن كريم به زبان چينى، انجام داده است. در اين گفت و گو محورهاى مهم و جالبى از تحول فرهنگى ـ قرآنى چين و نيز تاريخچه ترجمه قرآن به زبان چينى و ديگر مسائل مربوطه مورد سؤال قرار گرفته و استاد به تفصيل به هر يك پاسخ داده است. ضمن سپاسگزارى از آقاى محمدرضا صالح كه اين گفت و گو را ترجمه و ارسال كرده‏اند و نيز سپاسگزارى از آقاى رضا مرادزاده كه ويرايش و آوانگارى اعلام چينى آن را سامان داده‏اند، توجه شما خوانندگان گرامى را به متن اين گفت و گو جلب مى‏كنيم.
ترجمان وحى

استاد! لطفاً مختصرى از زندگى و شرح حال خود را بيان كنيد.
ــ نام كامل من «يحيى صنوبر لين سونگ» (Yahaya. sai nu bai er. Lin song) است. يحيى، نامى اسلامى است كه خانواده من پس از تولد براى من انتخاب كردند. به دليل اينكه كسانى كه يحيى نام دارند بسيار زيادند، حتماً بايد نام ديگرى به آن ضميمه شود تا بتوان آنها را از هم تشخيص داد. لذا وقتى من بزرگ شدم صنوبر را به آن اضافه كردم. صنوبر در زبان چينى به معناى درخت كاج است. همچنين شهرت من «لين» است، لين‏سونگ به معناى جنگل كاج است.
«لين» به معناى تعداد زيادى درخت است. من از صنوبر به عنوان كلمه جمع استفاده كردم، به معناى جنگل بزرگ درخت كاج، كه اتفاقاً با نام خانوادگى من تشابه دارد. جمع لين‏سونگ و صنوبر با هم، معناى بسيار نزديك ضرب المثل چينى «سرو و كاج هميشه سرسبز» را دارد.
من در سال 1930 ميلادى در منطقه جنوب غربى از ناحيه مرزى چين در يك روستاى بزرگ مسلمان‏نشين داراى شهرت جهانى به نام «شاديئن» (Sha dian) در استان يون نَن (Yun nan) به دنيا آمدم. اين روستا از نظر اقتصادى پيشرفته است و از قديم مردم بسيار باهوش و دانايى داشته و در ميان مسلمانان چين شهرت فراوانى كسب كرده است. به عنوان مثال مى‏توان گفت، در دهه 30 قرن بيستم ميلادى، از سراسر چين 33 نفر طلبه و دانشجو براى تحصيل در خارج انتخاب گرديدند. اين گروه به پنج دسته تقسيم و به دانشگاه الازهر مصر اعزام شدند. در ميان آنها آقاى محمد «مآجيان» (Ma jian) معروف به «محمد مكين» كه شهرت جهانى دارد و همچنين عالم بزرگ يوسف «جانگ زى رِن» (Zhang zi ren) كه در تمام مدت عمرش به فعاليتهاى آموزشى اسلامى پرداخت و شاگردان برجسته فراوانى را تربيت كرد، حضور داشتند. از اين ميان كسانى كه شهرتشان «لين» (Lin) است سه نفرند كه دو نفرشان از خانواده من هستند؛ يكى از آنها پدر من يونس «لين شينگ هوا» (Lin xing hua) و ديگرى عمويم عثمان «لين شينگ جى» (Lin xing zhi) و سومى سعيد «لين جونگ مينگ» (Lin Zhong ming) است. بجز عمويم عثمان «لين شينگ جى» كه مدت زيادى مقيم بندر جده عربستان سعودى بود، دوتاى ديگر استاد دانشگاه زبانهاى خارجى پكن بودند. اين پنج نفر همه از روستاى زادگاه من هستند كه درگذشته‏اند. آرزو مى‏كنم خداوند آنها را بيامرزد.
من از دوران كودكى، از استاد «محمد مكين» زبان عربى ياد گرفتم و نزد يكى از چهار آخوند معروف چين به نام هلال‏الدين «هادِه چنگ» (Ha de cheng) قرآن را آموزش مى‏ديدم. در همين دوران بود كه از ادغام دانشگاه پكن و دانشگاه «چينگ هوا» (Qing hua) و دانشگاه «نَن كاى» (Nan Kai)، دانشگاه متحد جنوب شرقى تأسيس شد. استادان معروف چينى از سراسر كشور به ما زبان چينى، رياضى، منطق، تاريخ، جغرافيا و علوم ديگر را آموزش مى‏دادند. آنها فرصت به دست آوردن تحصيلات عاليه با كيفيت بالا را براى ما فراهم آوردند.
آنها در زمان جنگ با ژاپن، از منطقه «سانگ شيان» (Cang xian) به شهر «كونمينگ» (Kun Ming) در استان «يون نَن» (Yuhn nan) متوارى و آواره شدند. در آن زمان استاد «محمد مكين» به ترجمه قرآن مشغول بود. به دليل اينكه در آن زمان ژاپن يكسره حمله هوايى مى‏كرد، او هر روز از ما مى‏خواست تا متن ترجمه شده را در دفتر ديگرى رونويسى كنيم و آن را در مناطق ديگرى حفظ و نگهدارى نماييم. فايده‏اى كه اين كار براى ما داشت اين بود كه در حال رونويسى، يك بار ديگر قرآن را ياد مى‏گرفتيم. در آن زمان آخوند يوسف «جانگ زى رِن» (Zhang ziren) هم معلم ما بود.
بنابراين، آموزش اسلامى و قرآنى من از كودكى بسيار عميق بوده است؛ مخصوصاً به روش روخوانى آخوند «هادِه چنگ» (Ha de cheng) كه با استفاده از تجويد قرآن را تلاوت مى‏كرد، بسيار علاقه‏مند بودم. آخوند «هادِه چنگ» يك استاد زبان بود كه با زبانهاى انگليسى، اردو، عربى و فارسى نيز آشنايى داشت. او وقتى در مسجد «جه جيانگ لو» (zhe ji ang lu) در شانگهاى (Shang Hai) به عنوان امام جماعت فعاليت داشت، اغلب مهمانان خارجى براى نماز جمعه به اين مسجد مى‏آمدند. خطبه‏هاى او ويژگيهايى منحصر به فرد داشت و آنها را جداگانه به زبانهاى عربى، انگليسى، اردو و چينى ايراد مى‏كرد و به همين دليل خيلى مورد استقبال قرار مى‏گرفت.
او قرآن را با صداى بسيار زيبا تلاوت مى‏كرد. آهنگ صدايش به گونه‏اى بود كه هر بار قرآن را تلاوت مى‏كرد، قلب و درون ما به لرزه مى‏افتاد و به همين دليل بود كه تدريس و روخوانى او باعث شد كه من از همان دوران كودكى زيبايى قرآن را درك كنم.
البته مسلم است كه قرآن شعر نيست، اما نيروى جذب كننده‏اى مانند شعر دارد. من فكر مى‏كنم اگر قرآن به صورت قافيه‏دار (يا داراى آهنگ) ترجمه شود، بسيار زيبا مى‏شود. من اميدوارم كسانى كه به زبان عربى تسلط دارند و شاعران مسلمانى كه شعر مى‏سرايند و همچنين تحصيل كرده‏ها قرآن را ترجمه كنند.
لطفاً از دوران تحصيل خود براى ما بگوييد.
ــ مدير مدرسه‏اى كه من در آن درس مى‏خواندم، تصميم داشت مرا به دانشگاه الازهر مصر اعزام كند، اما به دليل تغيير و تحولات روزگار و اوضاع سياسى در زمان جنگ با ژاپن، هنوز مدت زيادى از تسليم شدن ژاپن نگذشته بود كه جنگ آزادى بخش چين اتفاق افتاد و جامعه از پايه و اساس تغيير يافت و چيزهايى كه من خوانده بودم، مانند عربى و دانستنيهاى دينى، ديگر فايده‏اى نداشتند.
بعد از تأسيس چين جديد، من از شهر «كونمينگ» (Kun Ming) مركز استان «يون نَن»  (Yun nan)به پايتخت پكن آمدم، ولى هنوز در دل آرزوى تكميل زبان عربى را داشتم، اما در آن زمان چين جديد هنوز با هيچ كشور مسلمانى رابطه برقرار نكرده بود. بسيارى از كسانى كه رشته عربى را خوانده بودند، شغل خود را رها كرده و به حرفه‏هاى جديد روى آورده بودند. توسط استاد «محمد مكين» پيشنهادى از طرف استاد جمال‏الدين «باى شويى» (Bai shou yi) به من رسيد كه در مدرسه متوسطه وابسته به دانشگاه معروف «فو رِن» (Fu ren) مشغول تدريس شوم. من سالها به تدريس دروس چينى پرداختم، سپس در دانشگاه تربيت معلم پكن به تأليف «تاريخ عمومى چين» مشغول شدم. در پايان نيز به دانشگاه مركزى اقليت‏هاى قومى در پكن انتقال يافتم. مى‏توان گفت كه در ده سال اخير، من از اول تا زمان بازنشستگى در سمت استادى و آموزش زبان چينى و در ادبيات قديم چين مشغول تدريس و تحقيق بوده‏ام. من تمام تاريخ ادبيات چين، قسمتهاى مختلف تاريخ ادبيات، اشعار دوران امپراتورى تانگ، ادبيات دوران «سونگ» (Song) و ادبيات دوران «يوآن» (Yuan) را تدريس كرده‏ام. من ادبيات قديم چين را خيلى دوست داشتم، اما هرگز فراموش نكردم كه بايد براى ملّت خود و براى همكيشان مسلمان خود و در راه خدمت به دين اسلام و توسعه قرآن نيز خدمتى انجام دهم.
استاد! نظر شما درباره ترجمه منظوم قرآن چيست؟
ــ من هميشه آرزومند و منتظر بودم كه فردى ترجمه قرآن را به شعر بسرايد، اما اين آرزو هيچ‏گاه عملى نشد. من شخصاً در فكر بودم كه به صورت آزمايشى اين كار را انجام بدهم، اما جرئت آن را نداشتم، چون اشتغالات من در آن زمان خيلى زياد بود و شخصاً اعتقاد داشتم كه سطح معلومات من هم كافى نيست و شرايط لازم براى اين كار را هم نداشتم.
استاد من «محمد مكين» كه يك استاد زبردست بود، قرآن را قبل از انقلاب كمونيستى ترجمه كرده بود، اما هنوز فرصتى براى چاپ و نشر آن پيش نيامده بود. بيشترين چيزى كه انسان را متأسف مى‏كرد، اين بود كه وقتى ترجمه كامل آقاى «محمد مكين» به صورت رسمى چاپ شد، او ديگر در قيد حيات نبود و نمى‏توانست نتيجه زحمات چندين ساله خود را ببيند. بنابراين، من در آن زمان هرچند خيال و هوس انجام ترجمه آزمايشى قرآن كريم را در سر داشتم، اما به كارهاى روزانه متعدد كه فاقد ارتباط با موضوع قرآن و اسلام بود مشغول بودم و همين مسئله موجب تضعيف معلومات و دانش زبان عربى من شده بود، و حتى مقدارى از آن را هم فراموش كرده بودم. با اين حال قرآن هميشه در قلب من تأثير داشت و بى‏وقفه آن را مى‏خواندم و تكرار مى‏كردم.
پس از انقلاب فرهنگى و سرنگونى «باند چهارنفره» اوضاع در چين تغيير يافت. در آن زمان من توانستم با استفاده از زمان باقى‏مانده و با كمك گرفتن از اطلاعات جزئى كه قبلاً كسب كرده بودم، چند مقاله و گزارش درباره اسلام بنويسم و تحقيقاتى مربوط به تاريخ نژاد مسلمان «هويى» چين انجام دهم. در اين زمان بود كه به صورت آزمايشى قرآن را ترجمه كردم.
در سال 1979 براى اولين بار گزيده‏اى از آيات و سوره‏هاى كوچك قرآنى مشهور ميان مسلمانان چين را براى ترجمه انتخاب كردم و آن را ختم قرآن ناميدم. اين كتاب منتخب آياتى بود كه در ميان آنها تعدادى از سوره‏هاى كوتاه و همچنين تعدادى از سوره‏هاى بلند قرآن گردآورى شده بود. من آن را به صورت شعر ترجمه كردم و به وسيله انتشارات مركز تحقيقات علوم دانشگاه مركزى اقليت‏هاى قومى به چاپ رسيد. در آن موقع از اين كتاب دو هزار جلد چاپ شد و به عنوان يك طرح آزمايشى در دسترس مسلمانان و عموم مردم قرار گرفت. در اين كتاب بيشتر به نيازها و واكنشهاى جامعه نسبت به قرآن توجه شده بود. پس از چاپ آن منتظر بودم ببينم آيا مورد استقبال قرار مى‏گيرد يا خير. بعد از اينكه كتاب ترجمه و چاپ شد، فوراً در مناطق مختلف توزيع شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت، به حدّى كه بيش از دو هزار نامه تشويق‏آميز دريافت كردم. بسيارى از افراد در نامه‏هايشان نوشته بودند كه اين ترجمه براى عموم مردم، روان و قابل درك است و به‏راحتى بر زبان جارى مى‏شود. آنها اظهار اميدوارى كرده بودند كه من همه قرآن را با اين روش ترجمه كنم. در آن موقع در كشور ما چندين ترجمه قرآن چاپ شده بود، اما ترجمه كامل به صورت شعر و يا قافيه‏دار هنوز وجود نداشت. بنابراين من شروع به ترجمه كردم و تمام آن حدود 7 الى 8 سال طول كشيد. علت طولانى شدن ترجمه اين بود كه در طول ترجمه مشغله كارى هم داشتم و كارهاى كوچك هم پيش مى‏آمد. مدت زمان حقيقى كه براى ترجمه صرف كردم تقريباً 3 تا 4 سال بود.
در آن موقع تحقيقات قرآنى هنوز يك كار تازه بود و كمتر كسى به دنبال آن مى‏رفت، براى اينكه اين كار جزء محدوده دين و مذهب بود و در دوران حكومت عناصر تندروى حزب كمونيست، اين كار حتى يك منطقه ممنوعه بود و خيلى حساسيت برانگيز بود. در آن زمان من فقط مى‏توانستم به صورت خيلى پنهانى ترجمه كنم. اما بعد از آغاز سياست درهاى باز، در سال 1978 م، شرايط به كلى عوض شد، و آن محيط مضطرب كم‏كم هموار و آرام شد، لذا من به طور مرتب ترجمه قافيه‏دار قرآن را كامل و تمام كردم، تا اينكه در سال 1988 م به صورت رسمى و آشكار به چاپ رسيد و از همه جهات توجه خوانندگان را به خود جلب كرد.
استاد! مشكلات ترجمه قرآن به زبان چينى چيست؟
ــ در چين تحصيل كرده‏هاى مسلمان به دو دسته تقسيم مى‏شوند، يك دسته از آنها كسانى هستند كه بُن‏مايه و سطح زبان چينى آنها عميق است و متن‏هاى خوبى هم مى‏نويسند، اما با كتاب مقدس اسلام آشنا نيستند و عربى نمى‏دانند. گروه ديگر كسانى هستند كه زبان عربى آنها خيلى خوب است و كتابهاى مقدس دينى و احاديث را به خوبى مى‏دانند، اما پايه زبان چينى آنها خيلى ضعيف است و نمى‏توانند با استفاده از زبان چينى متنى بنويسند. وقتى آنها در مورد مسائل دينى صحبت مى‏كنند، از يك نوع زبان سنتى و خاص به نام «زبان مسجدى» يا «زبان مكتب‏خانه‏اى» براى بيان مقصود خود استفاده مى‏كنند، و لذا كسانى كه زبان مسجدى را نمى‏دانند، براى آنها خيلى سخت است كه متوجه شوند سخنران چه مى‏گويد. بنابراين آنها با كتابهاى مذهبى و اسلامى آشنا هستند، اما اين فقط محدود به صورت شفاهى و رو در رو مى‏شود و نمى‏توانند به صورت كتبى ترجمه كنند، لذا محدوده تأثيرگذارى آنها خيلى كم است.
در ابتداى دوران سياست درهاى باز، هرچند برخى افراد تحصيلات ناپيوسته‏اى در مورد فرهنگ اسلامى داشتند، ولى روشنفكران مسلمان هم خيلى كم بودند. تنها كسانى مانند من در مورد عربى و قرآن به عنوان پايه تحقيقات اسلامى اطلاعات محدودى داشتند. هم چنين كسانى كه ادبيات قديم چينى را تدريس مى‏كردند، بسيار كم بودند. بنابراين من مورد توجه مسلمانان قرار گرفتم. همگان مرا در جهت ترجمه قرآن و تحقيقات اسلامى تشويق مى‏كردند.
در ميان تحصيل‏كرده‏هاى مسلمان، گويا علاقه من به قرآن بسيار روشن و واضح است. البته داستان من شبيه يك ضرب المثل چينى است كه مى‏گويد: «وقتى كه ببر در جنگل نباشد، ميمون پادشاه مى‏شود». چون در آن زمان كسانى كه كار تحقيقات اسلامى انجام مى‏دادند خيلى كم بودند. در حقيقت، در آن زمان تحصيل‏كرده‏هايى وجود داشتند كه بيشتر از من به دستاوردهاى علمى بزرگ و عميقى رسيده بودند، اما علاقه‏مندى آنها در جهت مسائل دينى نبود و كسانى كه در امر تأليف كتاب كار مى‏كردند بسيار كم بودند. من خدا را شكر مى‏كنم كه در چنين شرايطى ريشه‏هاى ايمان من ـ كه در زادگاهم پرورش يافته و ساخته شده بود ـ به اضافه علاقه و توقع پدر و مادر و دوستان مسلمانم سبب شد كه تصميم بگيرم براى نژاد و دين خودم خدمات شايسته‏اى انجام دهم. عناصر بسيارى باعث شد كه من احساس كنم بايد رشته تخصصى را كه در گذشته داشتم محدود و يا رها كنم و با تمام قدرت در مسير ترجمه قرآن و تحقيقات اسلامى قدم بردارم.
البته تحقيقات اسلامى با شغل و رشته كارى من هيچ ربطى نداشت و به همين جهت تا حدى از سوى ديگران سرزنش و محكوم مى‏شدم، اما من منتهاى تلاش خود را مى‏كردم تا تعهد شغلى خود را هم انجام دهم. در امر تدريس تا حدى از قانون و مقررات مربوط به زمان تدريس فراتر مى‏رفتم. در زمينه تحقيقات علمى پژوهشى، تحقيقات خاص غير مذهبى را بر عهده گرفتم و مقاله‏اى هم در اين زمينه منتشر كردم كه نتيجه‏اش نسبت به كارهاى مشابه آن كم نبود.
با استفاده از وقت باقى‏مانده، در مورد مسائل اسلامى تحقيق مى‏كردم، اما هنوز دچار نوعى ترديد و اضطراب بودم و نگران اين بودم كه شغل درستى ندارم يا نسبت به كار اصلى خودم بى‏توجه هستم. گاهى هم حرفهاى نامربوطى به گوشم مى‏رسيد كه با توجه به اينكه در آن زمان تحقيقات دينى در مرحله بسيار حساسى قرار داشت، ممكن بود تا حدى هم خطرناك باشد.
با اين همه، من به حواشى خيلى اهميت نمى‏دادم، بلكه در پى تشويق مستمر مردم و توده مسلمانان، به خصوص حمايت پدر پيرم ـ كه خدا او را بيامرزد ـ با شجاعت و قدرت تمام به سوى خدمت به عقايدم پيش رفتم. پس از گذشت سالها تلاش و مبارزه، با همه موانع، بالأخره تلاشهايم مقدارى نتيجه داد و توانستم ترجمه قافيه‏دار قرآن را در سال 1988 به چاپ برسانم. اين كار كم‏كم توجه جامعه را به خود جلب كرد. در سال بعد، اول دهه 90، من وارد سن بازنشستگى شدم، اما مى‏توانستم باز به سركار و پست قبلى خودم برگردم و كارم را ادامه دهم. بدين ترتيب من دوباره جذب كار شدم و به آموزش دانشجويان ليسانس مشغول شدم. اما در اين ميان ناگهان تصميم گرفتم راه بازنشستگى را انتخاب كنم. با تكيه بر وقت و نيرويى كه براى من باقى مانده بود، خود را از مشغله‏هايى كه مزاحم كار اصلى من بود خلاص كردم و همه نيروهايم را جمع كردم و به امر تحقيق و آموزش درباره قرآن ادامه دادم.
من آگاهانه از خداوند سپاسگزارم كه از سال 1991 كه بازنشست شدم، يك قطعه آبى آسمان بر بالاى سرم براى به حقيقت پيوستن آرزوهايم مى‏ديدم. درحقيقت من از اوايل دهه 80 شروع به تحقيقات نمودم و خود را وقف تحقيقات دينى و قرآنى كردم. البته در آن زمان فقط مى‏توانستم در وقتهاى اضافى به تحقيقات مورد علاقه‏ام بپردازم، چون 80 درصد وقتم را مى‏بايست براى تدريس و كارم در دانشگاه صرف مى‏كردم؛ فقط مى‏توانستم شبها به تحقيقات شخصى خود بپردازم. تا بعد از سال 1991 م كه بازنشست شدم، بجز گاهى اوقات كه تعهد كرده بودم كه مقالات و گزارشهاى محدودى درباره ادبيات بنويسم، اصولاً كارهاى ديگر را كه در گذشته در مورد رشته ادبيات قديم انجام مى‏دادم همه را رها كردم.
بعداز گذشت چند سال تلاش مداوم، نه تنها كار ترجمه قافيه‏دار قرآن را تمام كردم، بلكه مجموعه مقالاتى درباره شناخت قرآن را هم تأليف كردم كه در سال 2007 با عنوان قرآن در چين منتشر شد.
بجز اين، بر بيش از 80 جلد كتاب از تحصيل‏كرده‏هاى مسلمان و غيرمسلمان چينى نيز مقدمه نوشتم كه از ميان آنها بعضى‏شان از من بزرگ‏تر بودند؛ بعضى هم دورگه آمريكايى بودند، البته بيشترشان جوانان چينى بودند. من احساس مى‏كردم كه وظيفه دارم به آنها خدمت كنم. البته اينها به برنامه‏ريزى‏هاى من ضربه وارد كرد، چون وقتى مى‏خواستم براى آنها مقدمه بنويسم، حتماً مى‏بايست اثر آنها را بخوانم، لذا وقت من خيلى پراكنده و خرد شده بود. خيلى دلم مى‏خواست نيروى خود را در يك رشته و پروژه خاص متمركز كنم اما اين كارِ خيلى سختى بود.
انديشه تدوين فرهنگ‏نامه بزرگ قرآن با همكارى جامعة المصطفى چگونه شكل گرفت؟
ــ قرآن والاترين كتاب آسمانى اسلام است. اين كتاب زيربناى تنظيم قانون اساسى در كشورهاى اسلامى و راهنماى زندگى، مذهب، آداب و رسوم حدود يك ميليارد و سيصد ميليون مسلمان در سراسر جهان است. همچنين قرآن مهم‏ترين سندى است كه دانشمندان شرق و غرب در زمينه علوم و فرهنگ اسلامى آن را مورد مطالعه قرار مى‏دهند. براى كمك به انبوه بى‏شمار مطالعه‏كنندگانى كه مى‏خواهند همه جوانب قرآن را بفهمند، من اخيراً «فرهنگ‏نامه قرآن» را به صورت مجموعه‏اى منظم آغاز كرده‏ام. من تا به حال لغت‏نامه‏هاى بزرگ قرآن را در بسيارى از كشورهاى جهان ديده‏ام؛ همه آنها تقريباً به صورت راهنماى موضوعات يا فهرست راهنما هستند؛ اگر بخواهيد در اين فرهنگها دنبال كلمه‏اى بگرديد كه در كدام فصل است و در هر بخشى چند بار آمده، خيلى راحت و سريع است، اما يادداشت توضيحى ندارد. البته كتابهاى زيادى در زمينه تفسير قرآن نوشته شده است و اين تفاسير با وجود اينكه بسيار دقيق و پرمحتوا هستند و در بعضى از آنها آيات قرآن به بيانهاى متعدد تفسير شده است اما خواسته خوانندگان را تأمين نمى‏كند و كليه اطلاعات مربوطه و رموز مسائل را در اختيار خوانندگان قرار نمى‏دهد. اين فرهنگ‏نامه كه من آن را دسته‏بندى و تقسيم كرده‏ام، اگر تدوين آن با موفقيت تمام شود، به خواننده كمك بزرگى خواهد كرد، چون اين فرهنگ‏نامه موضوع‏بندى شده و داراى منابع فراوانى هست. در اين فرهنگ‏نامه موضوعات بسيارى وجود دارد كه براى جلوگيرى از تكرار، هر بندى كه تكرارى دارد، زير آن مأخذ ذكر شده است؛ يعنى لازم نيست خواننده در اين لغت‏نامه بگردد. امتياز ديگر اين فرهنگ‏نامه، موضوع بندى كلى است، ولى از موضوع بندى خيلى كلى پرهيز مى‏كند، تا خواننده بتواند از زواياى مختلف تمام موضوعات قرآنى را به سهولت پيدا كند. بنابراين، اين فرهنگ‏نامه ارزش زيادى دارد و در چين بى‏سابقه است.
موضوعات كلى فرهنگ‏نامه بزرگ قرآن چيست؟
ــ تا كنون، اين فرهنگ‏نامه به موضوعات كلى زير تقسيم شده است:
1. معرفى نام سوره‏ها 2. نامهاى زيباى خداوند 3. توحيد 4. آيين و آداب دينى 5. توصيف روز قيامت 6. اديان ديگر 7. اخلاق و تزكيه نفس 8. ديدگاه‏هاى اجتماعى 9. جنگ و صلح 10. ازدواج و خانواده 11. زندگى روزمره 12. داستان شخصيت‏هاى برجسته 13. اسامى و القاب پيامبران 14. اجزاى بدن 15. حيوانات، گياهان و خوراكيها 16. مواد معدنى فلزى 17. وسايل 18. كيهان و طبيعت 19. ضماير 20. زمان و مكان 21. آيه‏هاى حكمت‏آميز 22. حروف مقطعه (متشابهات) 23. دعا 24. آيه‏هاى ندا 25. آيه‏هاى قسم 26. آيه‏هاى سؤال 27. ترجمه‏هاى قرآن 28. ساير موضوعات.
ويژگيهاى اين فرهنگ‏نامه قرآنى را توضيح دهيد.
ــ طبيعى است كه هنگام تأليف مى‏توان بر دسته‏بندى‏ها افزود و يا برخى از آنها را در هم ادغام كرد. بنابراين، اين فرهنگ‏نامه يك كتاب ابزارى است كه روشن‏ترين ويژگى آن دسته‏بندى و موضوع‏بندى است و شامل موضوع‏هاى مختلف مى‏شود كه از جمله آنها مى‏توان كلمات كوتاه و آيه‏هاى حكمت‏آميز و غيره را نام برد. در اين فرهنگ‏نامه، واژه‏ها و كلمات قرآن توضيح داده شده و متن عربى با تلفظ لاتينى درج گرديده و مفرد، جمع، مذكر و مؤنث بودن واژه هم توضيح داده شده است. همچنين بعضى از واژه‏هاى قرآنى كه داراى معانى مختلفى هستند بيان شده و نظرات مفسران درباره آنها درج گرديده است، تا خواننده بتواند معانى مختلف كلمات قرآن را درك كند. فى‏المثل درباره بعضى كلمات مشابه، مانند برخى اعداد و برخى حروف مقطعه، نظر مفسران آورده شده است، گرچه ما معتقديم كه اين گونه كلمات نبايد توضيح داده شوند.
درباره آيات و كلمات تكرار ى در قرآن فقط يك بار توضيح و شرح داده شده و بعداً فقط منابع تكرارى قرآن را ذكر كرده‏ايم. همچنين تعداد تكرار نيز ذكر شده و اگر يك واژه معانى مختلف داشته باشد، ذيل بند مربوط ذكر شده است.
نظر ديگران درباره فرهنگ‏نامه قرآنى چيست؟
ــ من قبلاً با دانشمندان چينى و دانشمندان كشورهاى ديگر در مورد تأليف و دسته‏بندى فرهنگ‏نامه قرآن صحبت كرده‏ام. آنها همگى از خود حمايت نشان داده‏اند، بلكه معتقدند اين طرز فكر خيلى تازه و بسيار مفيد و ضرورى است. طبق اين طرز فكر، اين فرهنگ بعد از چاپ، ارزش ترجمه به زبانهاى ديگر را هم دارد. همين مسئله خيلى بيشتر به من روحيه داد. اما من احساس مى‏كنم كه سنم به تدريج در حال بالارفتن است و نيروى من محدود است و احاطه بر همه دانشها ندارم. تأليف و نوشتن فرهنگ‏نامه به افرادى توانا در زمينه‏هاى مختلف احتياج دارد. اين كار مانند تأليف يك كتاب تخصصى نيست كه يك نفره بتوان آن را تمام كرد. اگر كتاب تخصصى بود، من مى‏توانستم در هر شبانه روز از ساعات خواب و استراحت خود كم كنم و آن را تمام كنم، ولى فرهنگ‏نامه زمينه‏هاى مختلف علمى را در بردارد و به افراد توانمند در زمينه‏هاى مختلف احتياج دارد. اگر من تنها باشم چگونه مى‏توانم اين كار بزرگ را به انجام برسانم؟ من در اين مدت طولانى فقط عادت كرده‏ام كه كار را خودم به تنهايى انجام دهم، من توانايى رهبرى يك كار گروهى را ندارم.
آيا استفاده از نسل جوان در گروه نويسندگان فرهنگ‏نامه قرآنى ممكن است؟
ــ بسيارى از جوانان با گرمى به خواسته من جواب مثبت داده‏اند و قبول كرده‏اند كه با من همكارى كنند تا اين پروژه كارى را تمام كنيم، اما بيشتر آنها در كنار من نيستند و در مناطق مختلف كشور پراكنده‏اند. بعضى از آنها البته شهرت زيادى ندارند، اما خيلى دانا و باهوش هستند و استعداد بسيار زيادى دارند؛ اينها نخبگان آينده جامعه مسلمانان چين هستند. من تا جايى كه بتوانم سعى مى‏كنم جوانان دانشمند چينى را انتخاب كنم. من احساس مى‏كنم انسان يكسره احتياج دارد كه آرام‏آرام تمرين كند و به تدريج پخته شود؛ مانند آقاى «لوشون» (Lu xun) كه گفته است: «علم و عقل انسان به مرور زمان تكميل مى‏شود». بنابراين، در جهت تأليف فرهنگنامه بزرگ قرآن اين طور به نظر مى‏آيد كه من دنبال كسانى كه شهرت زياد و سن بالايى دارند نرفته‏ام. آنها اگر چه توانمندى‏شان خيلى زياد است و شهرت بسيار زيادى هم دارند، اما به دليل كهولت سن، توانايى بعضى از كارها را ندارند. بعضى هم مشغول كارهاى ديگرى هستند. بنابراين من فقط مى‏توانم به دنبال جوانهاى سى تا چهل سال باشم. من معتقدم كه آنها نخبگان قرن 21 چين هستند. در مقابل، بعضى از دانشمندان تا به حال كتاب نوشته‏اند و بعضى مقاله منتشر مى‏كنند و سبك نگارش بسيار خاصى دارند. يك عدّه هم به زبان عربى مسلط‏اند و با قرآن نيز آشنا هستند و قبلاً در خارج تحصيل كرده‏اند؛ مانند اين است كه «موج پيشين موج جلويى را به پيش ببرد» و شاگرد از استاد جلو بزند، بلكه برنده نيز بشود.
در حال حاضر بعضى از فوق ليسانس‏ها و دكترها در رشته‏هاى تخصصى خود موفق هستند، تأليفات آنان هم تقريباً پُرمحتواست؛ اما آنها مباحث نژادى، دين اسلام و همچنين حس مسلمان بودن را درك نمى‏كنند. بعضى از آنها نيز از نظر اعتقادى چيزى ندارند و از جهتى مى‏توان گفت كه آنها نسبت به دين اسلام و قرآن بيگانه‏اند. اين دسته از افراد مى‏توانند در حوزه‏هاى ديگر استعداد خود را شكوفا كنند و با استفاده از زبان انگليسى به كمالات برسند يا اينكه منعكس‏كننده تحقيقات دانشمندان غربى باشند و در كار تأليف فرهنگنامه بزرگ قرآن شركت كنند، اما به هر حال اين كار تلاشى بى‏ثمر است، چون آنها بر علوم و مهارتهاى لازم مسلط نيستند. در كار تأليف فرهنگ‏نامه بزرگ قرآن، اول بايد به دين و ديندارى اعتقاد عميقى داشت و به صورت عميق دين اسلام را شناخت. تا به حال تقريباً سى ـ چهل نفر در اين پروژه شركت كرده‏اند. من هم موضوعات فرهنگ‏نامه را بين آنها تقسيم كرده‏ام و بخشى از موضوعات هم كه آماده ثمردهى بوده‏اند تا به حال نوشته شده‏اند، كه به عنوان آزمايش و براى نظرسنجى از ديگران در «پايگاه اطلاع‏رسانى قرآن» منتشر مى‏شوند.
اما به دليل اينكه خيلى‏ها در كنار من نيستند و در شهرها يا روستاها پراكنده‏اند؛ بعضى روحانى مسجد هستند و بعضى استاد دانشگاه و يا استاد راهنما و خلاصه هر كسى كار و مشغله مخصوص خود را دارد، عملاً ميزان پيشرفت واقعى كار خيلى كند است. من هم آن را درك مى‏كنم. آنها اصولاً مسئوليت و كار خود را دارند؛ مخصوصاً در اين رقابت شديد و در اين روند نگران‏كننده زندگى امروزى، فشار كارى هر كسى بسيار زياد است. آنها اگر بتوانند در مواقعى كه مشغول كار خود نيستند، مقدارى وقت براى اين پروژه بگذارند، همين هم بسيار قابل تحسين است. بعضى از آنها تا به حال قسمت اول رساله را تمام كرده‏اند، بعضى هم پيشرفت كندى دارند، اما من خيلى از آنها سپاسگزارم. اين آخرين پروژه كارى عمر من است. من بيشترين وقت و نيرو را براى تمام كردنش صرف كرده‏ام. با درنظر گرفتن دلايل بالا من شخصاً احساس فشار خيلى زيادى مى‏كنم، اما بايد خودم را تشويق كنم و به خودم نيرو بدهم. همچنين تك‏تك كسانى را كه با من همكارى كرده‏اند تشويق كنم و به آنها روحيه بدهم. با وجود اينكه من اين كار را نمى‏توانم تمام كنم، اما اميدوارم كه آنها بتوانند به جلو بروند و كار را پيش ببرند و اين پروژه كارى را خيلى خوب تمام كنند. صميمانه آرزو دارم كه خداوند به آنها كمك كند.
من از طرف ايران خيلى حمايت شدم. رايزنان فرهنگى سابق سفارت ايران در پكن مانند آقاى مهدوى‏پور، آقاى سابقى و همچنين آقاى صالح كه يكسره با هم در تماس هستيم، همگى خيلى به اين پروژه توجه نشان دادند. آنها مرتب از پيشرفت كار مى‏پرسيدند. من عميقاً از آنها سپاسگزارم.
استاد! وضيعت پژوهشهاى قرآنى در ميان مسلمانان تحصيل كرده چينى در سالهاى اخير چگونه بوده است؟
ــ در سالهاى اخير، تعداد دانشمندانى كه در كار تحقيق و بررسى قرآن شركت كرده‏اند، روبه افزايش بوده و كار به تدريج در حال انجام شدن است. كسانى كه مقاله مى‏نويسند خيلى زياد شده‏اند؛ به خصوص اينكه افراد مسن روشنفكر و بازنشسته در ميان خودشان گروه تحقيقات قرآنى تشكيل داده‏اند. آنها تجربه‏هايشان را به صورت متن مى‏نويسند و در روزنامه‏ها و مجلات منتشر مى‏كنند و نه تنها در محدوده‏اى كه مسلمانان هستند، بلكه حتى در مناطقى كه تعداد مسلمانان كم هست نيز فعاليت دارند. به چند نفر از اين نويسندگان اشاره مى‏كنم:
1. استاد «جين وى دِه» (Jin wei de) از شهر «نَن جينگ» (Nan jing)، كه يكسره نوشته‏هاى پراكنده را به صورت گزيده آثار تأليف مى‏كند.
2. حاج «مِنگ جيان چيو» (Meng jian qiu) كه يك جلد حدوداً 400 صفحه‏اى «يادداشت‏هاى خواندنى از قرآن» را در پكن منتشر كرده است.
فعاليتهاى مربوط به ترجمه قرآن در چين چگونه است؟
ــ در حال حاضر كسانى كه مشغول ترجمه قرآن هستند كم نيستند. در قرن بيستم، بجز 14 ترجمه به زبان چينى و زبانهاى اويغورى، قزاقى و قرقيزى، تاكنون از هر كدام يك نوع به چاپ رسيده كه جمعاً روى هم 17 نوع مى‏شوند. در چاپ اول كتاب قرآن در چين كه من در سال 2007 تأليف كردم، اين مطلب را به صورت مفصل توضيح داده‏ام. غير از اينها، در قرن حاضر باز سه نوع ترجمه از «مآجين پِنگ» (Ma jing peng)، «مآجونگ گانگ» (Ma zhong gang)، «لى جينگ يواَن» (li jing yuan) به چاپ رسيده است. تا جايى كه من مى‏دانم، كتابهاى زيادى در حال آماده شدن براى چاپ هستند.
سبك‏هاى ترجمه قرآن چيست؟
ــ بعضى از متن‏هاى ترجمه شده كنونى، روى ترجمه متن اصلى قرآن تأكيد مى‏كنند و بعضى ديگر روى تفسير قرآن؛ مانند آقاى «مآجونگ گانگ» (Ma zhong gang) از شهر «كونمينگ» (kun ming) كه با تأكيد بر روى احاديث، متن قرآن را ترجمه مى‏كند، اما آقاى «جانگ چِنگ چيئن» (Zhang cheng qian) معتقد است كه نمى‏توان فقط از احاديث براى ترجمه استفاده كرد، بلكه بايد از تفسيرى كه از بررسيهاى مختلف به دست آمده است هم استفاده كرد.
لطفاً آراى مربوط به ترجمه قرآن را توضيح دهيد
ــ هم اكنون در جامعه در برابر ترجمه جديد قرآن دو ديدگاه كاملاً متفاوت وجود دارد: ديدگاه اول موافق است و از ترجمه استقبال مى‏كند. اما ديدگاه دوم مخالف است و نسبت به جواز ترجمه قرآن ترديد دارد.
دسته اول از ترجمه قرآن حمايت مى‏كنند و معتقدند كه ترجمه‏هاى قرآن هر چه بيشتر باشد، بهتر و مفيدتر است. آنها معتقدند كه قرآن كلام خداست و وحى است و به زبان عربى نازل شده، لذا هيچ ترجمه‏اى را ـ هرچند در سطحى بالا ـ نمى‏توان با متن اصلى برابر دانست؛ بايد به تدريج و با گذشت زمان و به كمك علم آن را كشف كرد. ما بايد دانش و علم خود را افزايش دهيم و رو به جلو پيشرفت كنيم. هر چه درخواست بيشتر باشد، ترجمه‏هاى بهترى تدوين مى‏شود و از ميان تعداد زياد ترجمه‏ها مى‏توان ترجمه‏هاى با كيفيت را انتخاب كرد. آقاى جمال‏الدين «باى شويى» جزو اين دسته است. او مى‏گويد: تاكنون از قرآن ترجمه‏هاى زيادى صورت گرفته ولى هر چه بيشتر ترجمه شود، بهتر است. انجيل تا به حال چند صدبار ترجمه و بيشتر از صدها بار چاپ شده است. لذا آنها امروزه ترجمه‏هاى چاپ شده نسبتاً تازه و معتبرى دارند.
دسته دوم معتقدند كه ترجمه‏هاى قرآن خيلى زياد هستند و خوانندگان هم فرصت ندارند كه همه آنها را بخوانند، پس چرا نيرو، انرژى و منابع مالى را براى اين كار هدر بدهيم. البته تعداد كسانى كه اين ديدگاه را دارند خيلى زياد است؛ از جمله عالم بزرگ آخوند «دينگ جونگ مينگ» (Ding zhongming) از شهر «تاى بى» (تايپه) در تايوان (Tai bei) درخواست كرده است كه ترجمه قرآن را متوقف كنند. او معتقد است كه ترجمه قرآن ديگر كافى است و احتياجى به ادامه آن نيست.
استاد! در اين شرايط ترجمه گروهى قرآن چه جايگاهى مى‏تواند داشته باشد؟
ــ بعضى از دانشمندان براى ترجمه سبك و روش جديدى پديد آورده‏اند. آنان از وضيعت فعلى ترجمه احساس نگرانى مى‏كنند. آنها احساس مى‏كنند كه اگر يك گروه از مترجمان سراسرى و كشورى تشكيل دهند و همگى همدلى و هميارى كنند و يك گروه متمركز تشكيل شود، در آن صورت مى‏توانند به صورت متحد و مشترك ترجمه‏اى از قرآن را به صورت معتبر چاپ كنند. در واقع در اين روش كيفيت بر كميت ترجيح داده شده است. اين گروه معتقدند بايد فوراً ترجمه‏هاى شخصى را متوقف كنند.
اين دو دسته، چه آنان كه فكر مى‏كنند ترجمه قرآن ديگر كافى است و چه آنان كه فكر مى‏كنند ترجمه هر چه بيشتر باشد بهتر است، نقطه نظر مشترك همه آنها حفظ عزت قرآن است. آنها اميدوارند كه ترجمه كامل‏تر و مطلوب‏ترى تدوين شود. گويا نظر همه آنها روشن و عاقلانه است.
در مورد تفسير قرآن چند ديدگاه وجود دارد؟
ــ در مورد تفسير قرآن نيز دو نقطه نظر مخالف پديد آمده است. نظريه اول اين است كه احاديث، اولين مرجع و عنصر شرح و تفسير است. اين نظريه مفسران سنتى است. گروه ديگر معتقدند كه قرآن نبايد بيهوده و سرخود، شرح و تفسير شود؛ بايد خود قرآن را اصل قرار داد و به درك محدود تحصيل‏كرده‏هاى قديمى و سابقه‏دار استناد كرد. آنها حتى احساس مى‏كنند كه در مورد درست بودن احاديثى كه در تفسير قرآن از آنها استفاده شده است نيز بايد دقت نمود و با احتياط آنها را بررسى كرد.
از نظر اصولى، منشأ پيدايش اين دو نوع ديدگاه، همان حفاظت از عزت قرآن است كه براى پديد آوردن ترجمه‏اى مطلوب‏تر اميدوارند كه تفسير قرآن نبايد كم اهميت جلوه داده شود.
مسئله اين است كه اين دو نوع ايده با هم متضادند و نسبت به هم تناقض دارند. هر دو نظر قابل احترام است، اما نبايد صاحبان اين دو نظريه يكديگر را سرزنش كنند و تفرقه ايجاد شود؛ آنها بايد به هم احترام بگذارند.
براى مثال: گروه اول معتقدند كه گروه دوم فقط بر حدس و نظريات خود تكيه مى‏كنند و مى‏خواهند نظريه‏اى جديد ارائه دهند تا مشهور شوند و اين بينش نسبت به تفسير قرآن به دليل عدم جديت آنهاست.
در مقابل، گروه دوم به گروه اول حمله مى‏كنند كه آنها در فضاى بسته مى‏انديشند و دچار عقب‏ماندگى و پيروى از اجداد خويشند و هيچ گونه پيشرفت و نوآورى ندارند؛ دنيا در حال تحول است، در تفسير هم بايد از علم و تكنولوژى استفاده شود. در نتيجه، درباره تفسير هم اين دو نوع نظريه متناقض وجود دارد و اين دو دسته هميشه ايجاد اختلاف مى‏كنند.
من در مورد زياد شدن انواع ترجمه قرآن هيچ تعصبى ندارم. البته تأكيد مى‏كنم و انتظار دارم كه يك ترجمه معتبر، قانونمند و شناخته شده با سطح و كيفيت بالا كه بسيار كامل باشد و تماماً با متن اصلى مطابقت داشته باشد تدوين شود. شايد اين نوع ترجمه را در هيچ زبان و كشورى نتوان يافت، اما حتماً بايد يك ترجمه ممتاز وجود داشته باشد. شنيده‏ام كه انجمن اسلامى چين در نظر دارد ترجمه قرآن استاد «مآجيان» معروف به شيخ «محمد مكين» را كه در عربستان سعودى چندين بار به چاپ رسيده است بازبينى كند و گروهى را جمع كرده تا اين ترجمه را بررسى و اشكالات آن را رفع كنند تا يك ترجمه خوب و سليس ارائه بدهند. اين كار مورد پسند و استقبال همگان قرار گرفته است. اما درباره ترجمه‏هاى جديد بايد بگويم اگر مترجم با نيت خالص و با هدف يادگيرى قرآن و تبليغ قرآن كارش را شروع كرده باشد نبايد او را سرزنش كرد و با تنگ‏نظرى به او نگاه كرد.
استاد! لطفاً كتابهاى خود را معرفى كنيد
ــ من هميشه خيلى خجالت مى‏كشم از اينكه دوران پرارزش جوانى‏ام را به طور خيلى معمولى گذراندم. من از كوچكى فرهنگ اسلامى را خيلى دوست داشتم، اما مايه تأسف است كه بيشتر وقت من براى كارهاى ديگر صرف شد و اوقات با ارزش زيادى را از دست دادم. من اگر در آن دوران طلايى روى تحقيق و بررسى درباره اسلام متمركز شده بودم، بيشتر مى‏توانستم دين خود را به اسلام و قرآن ادا كنم. حالا كه به سالهاى پيرى رسيده‏ام تازه شروع كرده‏ام، اما پشيمانى ديگر سودى ندارد.
آثارى كه تا كنون موفق به تدوين آن شده‏ام ـ اعم از تأليف، ترجمه و مقالات ـ به شرح زير است:

الف ـ ترجمه‏ها و كتابهاى تك موضوعى

1. گزيده‏هايى از قرآن (سال 1981، پكن)
2. ترجمه قافيه‏دار قرآن، دو زبانه: چينى، عربى (ج 1-2، سال 1988، پكن)
3. مجموعه دانستنيهاى قرآن (سال 1995، سى‏چوان)
4. مجموعه دانستنيهاى قرآن (ترجمه به زبان اويغور، سال 2006، شانگهاى)
5. ترجمه چينى داستانهاى تاريخى قرآن (سال 1995ـ1991، شانگهاى)
6. سفرنامه مكه (سال 1990ـ1985 به صورت پراكنده براى رسانه‏ها)
7. «مخمس» (شعر عربى درباره ستايش پيامبر) سال 1992، نينگ شيا)
8. مدايح (سال 1992، نينگ شيا)
9. تفسير حكيم منگسيوس (سال 1988، گويى جو، سال 1996، تايوان)
10. مجموعه اشعار سفر به جنوب گنسو (سال 1992، پكن)
11. «خاطرات زندگى روزمره در ميان مسلمانان چين در پكن» EVERYDAY TIME AMONG CHINESE MUSLIM IN BEIJING LIFE (چاپ انتخابى، سال 1991، توكيو، ژاپن)

ب ـ همكارى پژوهشى با دوستان

1. اسلام و فرهنگ چين (سال 1992، پكن)
2. داستانهاى قرآن (سال 1987، چاپ سين كيانگ، سال 1997، چاپ جديد، پكن)
3. تاريخ ادبيات چين (قسمت سون ليائو جين، سال 1988، پكن)
4. فرهنگ‏نامه بزرگ نژادِ مسلمان هويى چين (نسخه غيرنهايى ، سال 1981، جيانگ سو)
5. مجموعه نوشته‏هاى مربوط به تنظيم و آماده‏سازى چاپ لغت‏نامه قرآن كريم (6 نوع)
ج ـ متن‏هايى كه به صورت پراكنده منتشر شده
1. در مورد تحقيقات و بررسى دريا سالار جِنگ خِه (سال 1983ـ2005، 20 متن)
2. نگارش مقدمه و ديباچه كتاب براى كتابهاى بعضى از دانشمندان (سال 1980ـ2007، 80 متن)
3. تنظيم و سرودن بيشتر از ده قطعه شعر، نثر، مقاله براى گرامى‏داشت و يادبود دانشمندان قديمى مسلمان خارجى و داخلى (در سال 1976، حدوداً 200 قطعه)
4. علاوه بر اينها، من با يك تحصيل‏كرده مصرى به نام محمد رجب جرّاد كه در دفتر خبرگزارى رسمى چين به نام «شين هوا» (Xin hua) در پكن كار مى‏كرد، گزيده‏اى از شعرهاى مربوط به مسلمانان چين در دوره‏هاى تاريخى مختلف را با همكارى هم تدوين كرديم. به دليل اينكه متن اصلى شعرهاى چينى متعلق به دوران قديم است و به راحتى نمى‏توان آن را فهميد، ابتدا من آن را به زبان چينى معمولى ترجمه كردم و سپس او آن را به زبان عربى ترجمه و در مصر چاپ كرد.
آثار يادشده، شامل كتابهاى تك‏موضوعى تخصصى و يا مقالات پراكنده، به سرعت سوژه‏هاى دينى اسلامى و تاريخى اسلامى در ميان مردم چين شد. بخشى از اين آثار به زبانهاى تركى اويغورى، عربى، فارسى، انگليسى و ژاپنى ترجمه شده و در مجله‏ها و روزنامه‏ها به چاپ رسيده است.

استاد! در ترجمه قرآن به چه مشكلاتى برخورد كرديد و اين كار چقدر طول كشيد و بعد از چاپ چه انعكاسى داشت؟
ــ من جرأت نمى‏كنم بگويم كه ترجمه منظوم قرآن توسط من به پايان رسيده است. من از كوچكى هميشه اميدوار بودم كه ديگران كار ترجمه قافيه‏دار قرآن را تمام كنند. هيچ وقت فكر نمى‏كردم كه خودم بايد اين كار را انجام دهم. تا اينكه دوران سالخوردگى من فرا رسيد، من ديدم كه چندين نوع ترجمه چينى قرآن به چاپ رسيده، اما هنوز ترجمه قافيه‏دار نداريم. من در ابتدا فقط به صورت آزمايشى شروع به ترجمه كردم. هنگام ترجمه احساس مى‏كردم كه سبك نگارش قرآن شگفت‏آور است، هرچند نمى‏توان گفت كه آن نثر يا شعر است، اما خيلى از واژه‏هاى آن آهنگ و صداى موزون دارند؛ از شعر زيباتر و از نثر نيز سليس‏تر و روان‏ترند.
در مورد اقدام به ترجمه قافيه‏دار قرآن من خيلى تشويق شدم؛ اما هنگام ترجمه، به مشكلات زيادى برخورد كردم، به دليل اينكه ترجمه به صورت شعر به قافيه احتياج دارد. وقتى مى‏خواستم قافيه انتخاب كنم خيلى سخت بود، بايد خيلى به خود فشار مى‏آوردم، چون بايد از بين اين همه گروه كلمات غنى زبان چينى صدايى را انتخاب مى‏كردم كه اول و آخرش يكى باشد و در عين حال معناى اصلى آن عوض نشود. فقط گفتن آن آسان است! عوض كردن زياده از حد آهنگ، باعث پيدايش شلوغى مى‏شد، و حداقل بايد تا مقدار خاصى قافيه حفظ مى‏شد. بنابراين، در اين زمينه، من يكسره به خود مى‏پيچيدم. وقتى به جاهايى مى‏رسيدم كه دو دل بودم و نمى‏توانستم تصميم بگيرم و يا كلمه قافيه پيدا نمى‏شد، در پيش‏نويس يك علامت سؤال بزرگ مى‏كشيدم، تا كم‏كم در مورد آن عميقاً فكر كنم و كلمه مناسبى را پيدا و به آن اضافه كنم. براى اينكه ترجمه قافيه‏دار قرآن را خيلى بهتر تمام كنم، تمام كتابهاى صداشناسى چين را جمع‏آورى كردم. هرچند در ترجمه كمبودهاى بسيار زيادى وجود دارد، اما بالأخره آرزوى خود را عملى كردم.
كار ترجمه قافيه‏دار قرآن هشت سال به صورت ناپيوسته طول كشيد. در حقيقت از اول تا آخر حدوداً به صورت پيوسته سه چهار سال وقت گرفت. چون در دوران ترجمه كارهاى فراوانى داشتم، مدت زيادى تأخير داشت؛ اول پنج جزء نخست را ترجمه كردم. در آن زمان، من در دانشگاه تربيت معلم پكن با آقاى جمال‏الدين «باى شويى» در حال تأليف كتاب تاريخ عمومى چين بوديم. زمان استراحت كه مى‏شد من از فرصت استفاده مى‏كردم و به صورت پنهانى در خوابگاه دانشگاه به ترجمه مى‏پرداختم تا اينكه بالأخره به دانشگاه مركزى اقليتها منتقل شدم.
انتشار آزمايشى ترجمه منظوم قرآن چگونه بود؟
ــ در آن موقع، من هم نگران بودم كه به سختى بتوانم اين كار را تمام كنم و هم اينكه خوب ترجمه نكنم و مورد استقبال قرار نگيرد. براى اينكه عكس العمل مردم را محك بزنم، اول به صورت آزمايشى «ختم قرآن» را كه شامل سوره‏هاى كوچك جزء آخر قرآن بود منتشر كردم. پس از چاپ آن، مردم بيش از آنچه من انتظار داشتم از آن خوششان آمد و واكنش مثبت بسيار شديدى از خود نشان دادند. از همه جاى كشور تعداد زيادى نامه دريافت كردم. همه در مورد ترجمه من مطمئن شده بودند و از آن استقبال كردند. بعد از انتشار آن ترجمه توسط انتشارات آموزش و پژوهش زبانهاى خارجى پكن، مناطقى مانند شهر «سَن يا» (San ya) واقع در استان جنوبى «هاى نَن» (Shang Hai nan) كه نسبتاً مسلمانان كمى هم دارند، يكباره بيش از هزار جلد خريدارى كردند. ما اول با كمك معاونت تحقيقات علمى دانشگاه، دوهزار نسخه در داخل دانشگاه چاپ كرديم. در آن زمان معاونت تحقيقات علمى مواد درسى را در داخل دانشگاه به صورت پلى‏كپى چاپ مى‏كرد كه معمولاً محدود به چاپ چند صد جلد مى‏شد. اما اين بار براى من هزار جلد آماده چاپ كردند. من فكر مى‏كردم كه اين تعداد كافى نيست و اميدوار بودم كه حداقل دو هزار جلد چاپ كنيم. اما دانشگاه مطمئن نبود، چون در آن زمان يك استاد دانشگاه توانايى مالى خوبى نداشت و لذا براى انتشار احتياج به كمك هزينه معاونت تحقيقات علمى داشت. از سوى ديگر معاونت تحقيقات نگران بود كه نتواند هزينه‏هاى مصرفى چاپ كتاب را باز پس بگيرد. من آنها را مطمئن كردم كه حتماً مى‏توانم هزينه را برگردانم. سرانجام قبول كردند كه دو هزار جلد چاپ كنند. قيمت استاندارد آن زمان پنج مائو بود. همين كه ترجمه چاپ شد، يك برادر مسلمان از شهر «شى اَن» (Xi an) يكجا 800 جلد از اين ترجمه را از بخش تحقيقات خريدارى كرد. بخش تحقيقات علمى بسيار تعجب كرد، چون اين گونه كتابها را قبلاً اگر هديه هم مى‏داد كسى نمى‏خواست، اما كتاب من يكباره اين همه به فروش رفت. بعداً از همه جا براى خريد كتاب آمدند و كم‏كم همه آن توزيع و پخش و تمام شد. بخش تحقيقات علمى دانشگاه به من ده جلد داد، اما من خودم چندين جلد اضافى خريدم و هديه دادم. بعد از چاپ، بيش از صدها نامه دريافت كردم كه اين نوع ترجمه را دوست داشته‏اند و فكر مى‏كرده‏اند كه خيلى راحت خوانده و درك مى‏شود.
بالأخره من موفق شدم قرآن را كه پيچيدگى خاصى دارد، به صورت قافيه‏دار روان ترجمه كنم. در اين ترجمه سبك زيباى قرآن و خاصيت پيچيدگى مطالب در نظر گرفته شده است. اين ترجمه به خصوص مورد استقبال جوانان قرار گرفت. آنها همگى مرا تشويق كردند كه حتماً با استفاده از همين سبك نگارش، تمام قرآن را ترجمه كنم.
در سه چهار سال بعد، تقريباً هر شب بعد از تدريس روى ترجمه كار مى‏كردم كه گاهى تا نيمه‏هاى شب طول مى‏كشيد. در آن زمان خانه ما بسيار كوچك بود. همه خانواده در يك اتاق زندگى مى‏كرديم. پدر من در خارج از پكن يك خانه داشت. براى اينكه مزاحم استراحت بقيه افراد خانواده نشوم، بعد از خوردن غذا با دوچرخه به خارج از پكن مى‏رفتم و قرآن را ترجمه مى‏كردم. هر شب تا حدود ساعت چهار صبح كار مى‏كردم. سرانجام بعد از سه سال تلاش، اولين پيش‏نويس ترجمه قافيه‏دار كامل قرآن آماده شد. بعد از آن كتاب را براى بررسى به بخش دينى ارائه دادم و تقريباً دو سال منتظر ماندم. ترجمه قافيه‏دار قرآن به دو قسمت تقسيم شد. كتاب دو زبانه چينى ـ عربى پنجاه هزار سرى چاپ شد. بجز آن، سى‏هزار جلد هم به زبان چينى بدون متن عربى قرآن چاپ شد، كه دليل اصلى آن خدمت به چينى‏هاى غير مسلمان بود، چون آنها نمى‏توانند به متن اصلى كتابهاى دينى دست يابند. از اين دو نوع كتاب روى هم 130 هزار جلد چاپ شد.
استاد ؛ استقبال مردم از ترجمه منظوم قرآن كريم چگونه بود؟
ــ اكنون انتشارات فرهنگى دينى چين مى‏خواهد با استفاده از ترجمه قافيه‏دار من كتاب جامع «تفسير نفيس قرآن» را چاپ كند. تفسير كتاب از آخوند «يانگ جن يه» (yang zhen ye) از شهر «تيان شويى» (tian shui) واقع در استان «گنسو» (Gan su) است و متن اصلى ترجمه از ترجمه قافيه‏دار من انتخاب و استفاده شده است. براى شرح و تفسيرها نيز از تفسير 8 جزء اول آخوند «وانگ جينگ جاى» (Wang jing zhai) و استاد «مآجيان» معروف به شيخ «محمد مكين» استفاده شده است. من مجوز چاپ اين كتاب را در مؤسسه انتشاراتى ديده‏ام، احتمالاً امسال به چاپ مى‏رسد.
من وقتى در استان «نينگ شيا» (Ning xia) كار را شروع كردم، يك خطاط جوان به نام «مآهاى مينگ» (Ma hai ming) با استفاده از كتابت «جوان شو» (Zhuan shu) (نوعى خطاطى چينى) ترجمه قافيه‏دار مرا به رشته تحرير درآورد و در يك جلسه بين‏المللى مربوط به بحث و بررسى مسلمانان، در هتل «نينگ شيا» (Ning xia) به نمايش گذاشته شد.
مدتى قبل، من وقتى به تالار كنگره ملى خلق رفتم، يك مدير دانشگاه را كه از نژاد «جوانگ» (Zhuang) بود ديدم، او به من گفت كه خيلى دوست دارد كتابهاى مقدس را مطالعه و بررسى كند، اما كتاب مقدس بودايى خيلى سخت قابل فهم است؛ قرآن كمى آسان‏تر است. او الآن دو نوع ترجمه دارد؛ يكى ترجمه قرآن «وانگ جينگ جاى» (Wang jing zhai) با پيش‏گفتار «باى چونگ شى» (Bai chong xi) است و ديگرى ترجمه قافيه‏دار من است. او گفت، به دليل اينكه مسلمان نيست، بسيارى از اصطلاحات تخصصى ترجمه «وانگ جينگ جاى» (Wang jing zhai) را نمى‏فهمد، اما ترجمه قافيه‏دار من براى او به راحتى قابل درك و فهم است و آن را مطالعه مى‏كند.
معروف‏ترين ترجمه چينى قرآن كدام است؟
ــ البته، اگر بخواهيم از تأثير قرآن در چين سخن بگوييم، مهم‏ترين و معتبرترين نسخه، ترجمه آموزگار من استاد «مآجيان» معروف به شيخ «محمد مكين» است. محافل علمى و دانشگاهى كه از قرآن استفاده مى‏كنند، همگى از ترجمه او تعريف مى‏كنند. عربستان سعودى هم ترجمه او را انتخاب كرده است. فقط بعضى از جوانان كه متن‏هاى داراى وزن و آهنگ را دوست دارند به ترجمه قافيه‏دار من توجه دارند.
طرح قرآن چهارزبانه در اندونزى چيست؟
ــ اخيراً كشور اندونزى تصميم گرفته است قرآن را با چهار زبان، شامل عربى، انگليسى، چينى و مالايو به چاپ برساند و چون بسيارى از چينى‏زبانهاى مقيم اندونزى ترجمه قرآن مرا دوست دارند، آن را براى چاپ انتخاب كرده‏اند. به همين دليل، مدتى قبل به دعوت همايش بين‏المللى «دريانوردى» به اندونزى سفر كردم و در جاكارتا با مسئول انتشارات درباره چاپ قرآن چهار زبانه مشورت و مذاكره كردم. اميدوارم خداوند كمك كند كه اين قرآن به زودى چاپ شود و مورد استفاده مسلمانان اندونزى قرار گيرد.
عشق و علاقه به قرآن كريم را در ميان جوانان مسلمان چين براى ما توصيف كنيد.
ــ در حال حاضر افراد زيادى در چين درباره قرآن تحصيل و پژوهش مى‏كنند. بزرگسالان و جوانان در اين فعاليت مشاركت دارند، اما بزرگسالان بيشترند، چون فراغت بيشترى دارند. آنها براى آموزش و تحقيق قرآنى مى‏توانند وقت بگذارند اما جوانان مسلمان به علت اينكه شرايط مختلفى دارند، در برخى مناطق كمتر به اين كارها مى‏پردازند، ولى در هر صورت تمايل جوانان مسلمان به يادگيرى قرآن در حال افزايش است.
البته برخى جوانان كم‏كم از قرآن فاصله گرفته‏اند. اين امر علل مختلفى دارد، مثلاً پراكندگى مسلمانان در شهرهاى مختلف، فرصت ملاقات و فعاليتهاى اسلامى را از آنها گرفته است. همچنين برخى از جوانان تحت تأثير ضعف آگاهى پدرانشان از قرآن و اسلام قرار گرفته و از قرآن و اسلام دور مانده‏اند؛ حتى بعضى در عمل تفاوتى با غيرمسلمانان ندارند. در اين باره نمى‏توان آمار دقيقى ارائه كرد.
افزايش فعاليتهاى دينى در سالهاى اخير چگونه بوده است؟
ــ جاى خوشبختى براى ما هست كه در چند سال اخير تعداد بسيارى از جوانان مسلمان به كشورهاى اسلامى سفر كرده و در آنجا علوم اسلامى و قرآن را فرا گرفته‏اند. همچنين تعداد زيادى از دانشجويان حتى در مقاطع فوق ليسانس و دكترا به يادگيرى قرآن علاقه نشان مى‏دهند و بعضى از آنها در برخى استانها و شهرهاى چين، در ايام تعطيلات تابستانى و زمستانى اردوى آموزشى تشكيل مى‏دهند و به مناطق مسلمان‏نشين سفر مى‏كنند تا فضاى اسلامى آن منطقه را لمس كنند و از اين فرصت استفاده كنند و علوم اسلامى را فرا گيرند و ضعف آگاهى‏هاى دينى خود را جبران كنند. اين جوانان در همه مناطق مورد استقبال مسلمانان قرار مى‏گيرند. در چند سال اخير عده زيادى غيرمسلمان دين اسلام را پذيرفتند و به آيين اسلام مشرف شدند و برخى از افرادى هم كه از اسلام فاصله گرفته بودند به اسلام بازگشتند و شروع به يادگيرى قرآن نمودند. حتى برخى از دانشجويانى كه تفكر غير دينى پيدا كرده بودند و به برخى احكام اسلام عمل نمى‏كردند، تحولات عجيبى پيدا كردند و به سمت يادگيرى قرآن و اسلام رفتند. همه ساله در ماه رمضان در ميان افراد روزه‏دار تعداد دانشجويان و تازه مسلمانان در حال افزايش است و مسلمانان به آنها كمك مالى مى‏كنند تا وضع معيشتى و زندگى آنها بهبود يابد. حتى بعضى از كسانى كه در گذشته عليه اسلام و مسلمانان فعاليت منفى داشته‏اند توبه مى‏كنند و به دامن اسلام باز مى‏گردند.
به هر حال به دليل اينكه سياست دينى دولت بهبود يافته، فضا نسبت به گذشته بازتر شده و مسلمانان مى‏توانند آزادانه به فعاليت دينى بپردازند. دوران تفكر «دين افيون ملتهاست» گذشته است و هرگز بازنمى‏گردد.
تأثير تعاليم قرآنى را بر زندگى مردم چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟
ــ تأثير قرآن بر جامعه بسيار زياد است. آنچه كه من مى‏دانم ـ چه در داخل و چه در خارج چين ـ صداى تأسيس جامعه صلح‏آميز شنيده مى‏شود. در حقيقت اسلام معناى صلح و آرامش دارد. به عبارت ديگر، تأكيد دين اسلام بر صلح و آرامش بيشتر از اديان ديگر است، ولى در حال حاضر قدرتهاى سلطه‏جوى بين‏المللى اين مسئله را وارونه و بر عكس جلوه مى‏دهند. آنها حق را باطل و باطل را حق نشان مى‏دهند و تروريسم و خشونت را به مسلمانان نسبت مى‏دهند و اسلام را به عنوان دين خشونت و ترور به جهانيان معرفى مى‏كنند و حتى بى‏شرمانه به كشورهاى مسلمان حمله مى‏كنند و حاكميت ديگران را نقض مى‏كنند.
طبق يك ضرب‏المثل چينى «يك دزد فرياد مى‏زد: آى دزد، دزد» كسانى كه تروريسم و خشونت را به اسلام نسبت مى‏دهند، خود تروريست و خشونت‏طلب واقعى و آدمكش‏هاى بى‏رحم هستند. ما طبق دستورات قرآن با همه انواع ترور و خشونت مخالفيم و ظلم و ستم قدرتهاى بزرگ به مظلومان و مستضعفان را نمى‏پذيريم. اين اعتقاد از نام اسلام كه بر دين ما گذاشته شده نشأت گرفته است.
چگونه مى‏توان ميان مسلمانان بر محور قرآن اتحاد برقرار كرد؟
ــ من معتقدم روحيه صلح و آرامش و وحدت مى‏تواند بين كشورها، ملتها و اديان حتى افراد بيگانه روابط صلح‏آميز برقرار كند. قرآن سرمشقى عالى براى رفتار بشر است، ولى متأسفانه در درون جامعه اسلامى وحدت و اتحاد و همبستگى زيادى وجود ندارد و بين كشورهاى اسلامى و مذاهب آنها اختلافاتى مشاهده مى‏شود. به جاى اتحاد عليه دشمن مشترك، بين خودمان اختلاف و تفرقه داريم و حتى جنگ و كشتار بين برخى گروهها ايجاد شده است. مثلاً در فلسطين احزاب و گروههاى فلسطينى به خاطر برخى مشكلات جزئى يكديگر را متهم مى‏كنند و عليه دشمن اسلام يعنى اسرائيل متحد نمى‏شوند. در اين ميان دشمن ما اسرائيل از اختلاف ميان ما سود مى‏برد. در حقيقت، در عرصه بين‏المللى كشورهاى مسلمان يك قدرت بزرگ هستند، ولى به خاطر عدم وحدت و اختلافى كه ميان آنهاست حتى نمى‏توانند با اسرائيل كه يك كشور كوچك است مقابله كنند.
تأثير قرآن بر زندگى مردم و جامعه در يك سخن نمى‏گنجد. آيات زيادى در قرآن درباره اخلاق، خوشرفتارى با ديگران، عشق به وطن، صلح، نظم، رعايت حقوق بشر، كمك كردن به ضعيفان، حركت عليه خشونت و فساد اخلاقى و مالى و تحريم قمار و شراب وجود دارد. مسلمانان باتقوا قانون را رعايت مى‏كنند و اتحاد و وحدت را آزادانه و بدون اجبار، با علاقه تمام دنبال مى‏كنند. علت آن اين است كه آنان خداوند را عبادت مى‏كنند و به اوامر خداوند و دستورات قرآن عمل مى‏كنند. هر كس به دستورات قرآن عمل كند، حتماً بين ملتها و كشورها و افراد جامعه صلح و آشتى ايجاد مى‏كند و با جنگ و كشتار مخالف است و دوست دارد همه كشورها در صلح و دوستى زندگى كنند.
استاد! پيشرفت اسلام در چين چگونه است؟
ــ تاريخ هميشه در حال پيشرفت است. در چين در يك برهه زمانى نسبت به دين كنترل شديدى اعمال مى‏شد. در آن زمان به خاطر شرايط خاص و ايجاد محدوديتهاى گوناگون و القاى اينكه افراد بى‏دين بهتر از پيروان اديان هستند، تعداد زيادى از مردم از دين و قرآن فاصله گرفتند. مثلاً در زادگاه من، روستاى بزرگ «شاديئن» در يون نَن، در بيست سال قبل، گرچه دهها مسجد ساختند، اما نمازگزاران خيلى كم بودند، ولى در حال حاضر با اجراى سياستهاى باز توسط دولت چين و ارتقاى سطح آموزشهاى دينى نمازگزاران در آنجا زياد شده‏اند و امنيت اجتماعى در آنجا بسيار خوب است. در آنجا كسانى كه مواد مخدر مصرف كنند يا قاچاق كنند وجود ندارد. در گذشته مردم معتقد بودند كه ديندارى نشانه جاهليت و عقب‏ماندگى است، ولى الآن اعتقاد به دين يك حق مقدس براى انسان به شمار مى‏رود و تحت حمايت قانون است. الآن در آنجا كنار هر مسجدى يك مدرسه دينى وجود دارد كه جوانان و بزرگسالان در آنجا هم به عبادت مى‏پردازند و هم مسائل دينى را آموزش مى‏بينند.
در روستاها و شهرك‏هاى مسلمان‏نشين «شاديئن»، «داجوانگ»، «تونگ هاى»، «ناجيا ينيگ» در استان «يون نَن» و ساير شهرهاى مسلمان‏نشين، دانش‏آموزان پسر و دختر زيادى هستند كه پسران با كلاه سفيد و دختران با حجاب به مسجد مى‏روند و نماز مى‏خوانند. شبها كه فرصت و فراغت بيشترى است، تعداد بيشترى به مساجد مى‏روند. من شنيدم بعضى از دانش‏آموزان بعد از خواندن نماز ظهر براى آموزش مسائل دينى دوباره به مدرسه بازمى‏گردند. آنها در تعطيلات تابستانى و زمستانى بيشترشان قرآن را مى‏آموزند و سوره‏هاى كوتاه قرآن را ياد مى‏گيرند. در گذشته سياستهاى دولت، چنين چيزهايى را اجازه نمى‏داد. واقعيت اين را نشان مى‏دهد كه هر زمان تعداد نمازگزاران بيشتر باشد و به دستورات قرآن بهتر عمل شود، امنيت و نظم جامعه بهتر مى‏شود. اينها دليل بر اين است كه اسلام بر پيشرفت و امنيت و صلح جامعه تأثير زيادى دارد. البته تأثير قرآن بيش از اينهاست؛ مثلاً در قرآن آيه‏اى است كه مى‏فرمايد: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقُوا» اين آيه درباره وحدت مسلمانان است و براى ما خيلى مهم است. مسلمانان به خاطر وحدت چنين پيشرفت‏هاى چشمگيرى را به دست آورده‏اند. در گذشته شناخت كافى نسبت به معارف و تعاليم اسلامى وجود نداشت و به خاطر چيزهايى خيلى كوچك ميان مسلمانان اختلاف و گروه‏بندى به وجود مى‏آمد و با يكديگر دشمنى مى‏كردند و گاهى به برخورد با يكديگر مى‏انجاميد.
الآن با اينكه در چين مذاهب مختلفى وجود دارد، اما وحدت و ارتباط صميمانه‏اى ميان مسلمانان حاكم است و خودبينى و خودمحورى در بين آنان نيست؛ مثلاً در عيد قربان و عيد فطر، دهها بلكه صدهاهزار مسلمان در يك مسجد جمع مى‏شوند و با هم نماز مى‏خوانند. در چنين مراسم باشكوهى اختلافات مذهبى رنگ مى‏بازد.
من آمار ديگرى را ذكر مى‏كنم كه نشان دهنده پيشرفت اسلام در چين است. در دهه هشتاد قرن گذشته، حجاج چينى فقط 20 نفر بودند، ولى در سالهاى اخير شمار آنان هر سال بيشتر شده‏اند. در سال گذشته آمار حجاج چينى به بيش از ده‏هزار نفر رسيد و اگر مشكل امنيتى و سرويس‏دهى نباشد، آمار حجاج چينى به چندين برابر افزايش مى‏يابد. اين نشان مى‏دهد سياست دينى در چين بهتر شده است. در سالهاى اخير وضعيت اقتصادى و توان مالى مسلمانان هم نسبت به گذشته بهتر شده است. بدون شك در چنين شرايطى اسلام در چين گسترش پيدا مى‏كند.
جايگاه پيامبر در ارتباط با هدايت بشر چيست؟
ــ قرآن پيامبر را به عنوان بشرى همچون تمام انسانها معرفى مى‏كند. اگر چه حضرت محمد (ص) پيامبر خدا و الگوى ماست ولى او نيز بشر است و دستورات خدا را به مو به مو عمل مى‏كند. دستورات پيامبر از يك سو مطابق با توان انسانهاست و از سوى ديگر پيامبر خودش قبل از ديگران به آن عمل مى‏كرد و سپس مردم را به عمل به آنها فرا مى‏خواند. پيامبر با مردم نماز مى‏خواند و به سجده مى‏رفت، ولى به هيچ وجه به ديگران اجازه نمى‏دهد كه او را سجده و تعظيم كنند. پيامبر هيچ‏گاه به خود توجه و به مردم بى‏توجهى نكرد و تمام عمر در راه فداكارى و بهبود زندگى مردم در تلاش بود. او هميشه اميدوار بود كه انسانها بدون توجه به رنگ، پوست، نژاد و قوميت در كنار هم با صلح و صفا زندگى كنند.
در كلمه شهادت «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» رابطه پيامبر و خداوند رابطه عبد و مولى معرفى شده است؛ بنابراين هر كسى كه تاريخ زندگى پيامبر را بررسى كند مى‏داند كه او نه تنها فرستاده خدا و رهبر دينى مسلمانان است، بلكه دعوت‏كننده به امر به معروف و نهى از منكر نيز هست.
به نظر شما آيا قرآن در جهان اسلام مهجور است؟
ــ در ميان مسلمانان كسانى هستند كه از قرآن به عنوان وسيله‏اى براى نجات مردگان استفاده مى‏كنند. آنها به پدر و مادر نيكى نمى‏كنند، ولى وقتى پدر و مادرشان از دنيا رفتند، روحانيون و قاريان را براى تلاوت قرآن در مجالس ترحيم دعوت مى‏كنند و مى‏خواهند از اين طريق گناهان پدر ومادرشان آمرزيده شود و آنان به بهشت بروند. به بهشت رفتن افراد به اعتقادات و عمل آنان به دستورات و تعاليم اسلام بستگى دارد نه به ميزان پولى كه به قاريان قرآن مى‏دهند!
من هرگاه قرآن را مطالعه و در آن غور و تحقيق مى‏كنم، ايمانم بيشتر و كامل‏تر مى‏شود؛ بنابراين آماده‏ام كه تمام زندگى خود را در راه آموختن قرآن و ترويج آن صرف كنم. در اين چند سال اخير عده زيادى به آيين اسلام مشرف شده‏اند و برخى از افرادى هم كه از اسلام فاصله گرفته بودند به سوى اين دين بازگشته و شروع به يادگيرى قرآن كرده‏اند؛ به ويژه برخى از دانشجويانى كه از اسلام دور شده بودند، فكر دينى پيدا كرده و به سمت يادگيرى قرآن و اسلام گرايش يافته‏اند.