تأملى در معنى و ترجمه واژه «عالمين»

پدیدآورسیدمجتبی مجاهدیان

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 1277 بازدید
تأملى در معنى و ترجمه واژه «عالمين»

سيد مجتبى مجاهديان

اگر به گزارش اسلاف ارجمند قرآن‏پژوهى كه پيشينه ترجمه كلام اللّه‏ مجيد را در دوران نزول و در حضور پيامبر اسلام (ص) مى‏دانند1 وقعى ننهيم و به نشانه‏هاى دالّ بر انجام كهن‏ترين ترجمه آيات قرآنى توسط سلمان فارسى2 به ديده ترديد3 بنگريم و بر مناقشات گسترده فرق مختلف اسلامى در جواز و عدم جواز4 ترجمه آيات الهى به تسامح بگذريم، ديگر از اين نكته نمى‏توان به تساهل و اغماض گذشت كه ترجمه متن قرآن كريم و نص آموزه‏هاى ناب و اصيل دينى كه داعيه جهانى داشته و راهنمايى بشريتِ سرگردان در تيه ضلالت به وادى نور را مأموريت خويش دانسته، به زبان مخاطبان مختلف خود در ديگر اقوام و ملل، امرى ضرورى بلكه بديهى است.
«اگرچه قرآن «من عنداللّه‏» بوده و اختلافى در آن نيست، اما ترجمه آن «من عند غيراللّه‏» است و لذا بديهى مى‏نمايد كه اختلافاتى در ترجمه الفاظ الهى صورت گيرد:وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافًا كَثيرًا (نساء، 82). هرچند كه با همتى همگانى مى‏توان درصد اين اختلافات و نوسانات ترجمه‏اى را تقليل داد».5
نگارنده ضمن اظهار خرسندى از پديدآورندگان اولين ترجمه جمعى قرآن به زبان فارسى، بر اين عقيده پاى مى‏فشرد كه لازم است ترجمه‏هايى جمعى، استوار و قانونمند زير نظر گروههايى متشكل از محققان علوم قرآنى و متخصصان زبان عربى و فارسى و عالمان علوم دينى و حتى دانشمندان علوم اجتماعى و تاريخى، با يارى مؤسسات و نهادهاى دولت اسلامى براى فارسى زبانان فراهم گردد، تا ضمن نزديكى به توحيد در ترجمه كلام اللّه‏ مجيد، علاقه‏مندان از اضطراب و دودلى در ميان ده‏ها ترجمه پرنوسان از قرآن، رهايى يابند.6 آرى اولين ترجمه جمعى، فتح باب مقفول پژوهشهاى نوين قرآنى بود، اما قدرى به شتاب گشوده شد و مقصود و مطلوب چنان كه بايد حاصل نشد؛ باشد كه مجموعه‏هايى متنوع‏تر، عميق‏تر و گسترده‏تر، اين طفل نوپا را به بلوغ و سرانجامى شايسته رهنمون شوند.
اگرچه هرگز نمى‏توان خدمات مترجمان ارجمند متقدم و متأخر را ناديده انگاشت و ماحصل سالها زحمات آنان را بى‏فايده پنداشت، اما محققان محترم، نيك مستحضرند كه استمرار در نقّادى علمى ترجمه‏ها، موجب تعالى و تكامل تدريجى امر مهم ترجمه است و اميد آنكه بدين وسيله ترجمه‏ها، هرچند اندك، به نوعى سامان يابند. بر اين باور وظيفه خود دانستم تا محصول مذاكرات و مصاحبات خود را با مرحوم استاد حاج سيد على كمالى دزفولى در معنى و ترجمه واژه «عالمين» بالاخص در تركيب «ربّ العالمين» به منظر و مرآى اهل نظر تقديم دارم و در ابتدا خدا را بر اين توفيق سپاس گفته و از درگاهش بر قصور و لغزشهاى محتمل آمرزش مى‏طلبم.
و اما مَخلص كلام آن است كه معادل فارسى غالب كاربردهاى كلمه «عالمين» در قرآن «جهانها»، «عالمها» و يا معادلى هم‏معناى آن دو است. البته با قراين موجود در برخى آيات، معناى «جهانيان» يا «عالميان» يا معادل معنايى اين دو نيز براى كلمه پيش‏گفته مسلم است؛ لذا مى‏توان چنين ادعا كرد كه از مجموع 73 بار كاربرد واژه فوق الذكر در قرآن، قريب به 40 مورد آن در معناى «جهانها» و اغلب باقى موارد با قيود و قراين موجود در آيات، در معناى «جهانيان» به كار رفته است، هرچند كه مى‏توان نمونه‏هايى را يافت كه در هر دو معنى قابل ترجمه‏اند و قدر مسلم اگر در معناى مطلق «جهانها» ترجمه شوند، بى‏گمان معناى «جهانيان» را نيز افاده مى‏دهند. دلايل ما در اثبات ادعاى فوق از سه منظر قابل ارائه‏اند: ساختار لغوى، ادلّه قرآنى، شواهد روايى.

الف: ساختار لغوى

به روشنى نمايان است كه «عالم» به معناى «جهان» (نه جهانى)، اسم جمع است؛ چنان كه طبرسى در مجمع البيان و قبل از او شيخ الطائفه در تبيان گفته‏اند: «عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش»7، و «به نظر مى‏آيد كه جمع آن براى افاده كثرت باشد و الاّ وجهى بر جمع آن نبود8 و لذا «عالمين» لاحق بر جمع مذكر سالم است كه بالطبع معناى مطلق جهانها يا عالمها ـ و البته با آنچه كه در ميان آنهاست ـ مى‏دهد. بديهى است بدين سهولت و روشنى ترجمه نمودن «عالمين» نبايد هيچ گونه منافاتى با اقوال بزرگان لغوى و فرهنگ‏نويس ما اعم از فيروزآبادى در قاموس، راغب اصفهانى در مفردات، ابن منظور در لسان العرب و طريحى در مجمع البحرين داشته باشد، بلكه اين نكته شايان ذكر است كه نبايد چنان بى مهابا از اقوال متقدمان فرهنگ نويس استنباطاتى نمود و احكامى قطعى صادر كرد كه بارى «عالمين به معناى ما فى العالم» يا «من فى العالم» است9 كه با نظر به الف و لام مندرج در «العالم» لاجرم تفصيل جمله سابق الذكر «ما فى هذا العالم و من فى هذا العالم» خواهد بود.
آرى، بى‏گمان جناب جلال الدين فارسى در اين باب افراط نموده كه مدعى شده عالمين در همه جاى قرآن در معناى جهانهاست و بايد به تركيب نه چندان زيباى «عالم‏هاى آفريدگان»! ترجمه گردد، آن هم بنا بر توجيهى بى‏وجه و بى‏سابقه كه مخالف با اقوال لغويان و مفسران بنام است، آنجا كه در مقدمه ترجمه خود از قرآن گويد: «... چنان كه همگى تا به امروز، العالمون را در جمله... رب العالمين به جهانيان ترجمه كرده‏اند، حال آنكه اين كلمه ترجمه العالميون است»!10 هرچند بنا بر اشارات استاد خرمشاهى11 جناب فارسى در برخى موارد به سادگى از ادعاى اوليه خود دست كشيده و به راحتى آن را به دست فراموشى سپرده و كلمه منظور را در معناى جهانيان و معادل معنايى آن ترجمه نموده است! اما از ديگر سوى نيز به نظر مى‏رسد كه قاطبه اهل ترجمه از طبرى، ميبدى و پس از او تا آيتى، خواجوى، فولادوند، خرمشاهى، مكارم، موسوى گرمارودى و ديگر بزرگان متأخر نيز تفريط مى‏كنند كه همه جا و بدون استثنا واژه پيشگفته قرآنى را در معناى «جهانيان» ترجمه مى‏نمايند؛ چنان كه استاد بهاءالدين خرمشاهى مى‏نويسد: «... تمامى كاربردهاى عالمين در قرآن مجيد، اطلاق به ذوالارواح [يعنى جهانيان، نه جهانها و عالمها] دارد»12! كه قائل محترم با اين بيان صريح بايد بپذيرند كه غير ذى الارواح از ساحت قدس ربوبى و رحمت الهى خارجند! و حال آنكه نصِّ بيّن خداوند است: «رَحْمَتى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‏ءٍ» (اعراف، 156)
آن گونه كه در مطلع اين مقال به قلم آمد، ديگر بار نيز تأكيد مى‏شود كه با توجه به فحصِ به عمل آمده توسط اين كمترين، مى‏توان به حدّ وسطى نيز قائل بود و بيان داشت كه از مجموع 73 بار كاربرد عالمين در قرآن، قريب به 40 مورد آن ـ كه به اطلاق و بى‏هيچ قرينه‏اى آمده‏اند ـ در معناى «جهانها» بوده؛ مانند: قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمينَ * قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمآ اِنْ كُنْتُمْ مُوقِنينَ (شعراء، 23-24) و بيشتر بقيه موارد، با وجود قراين موجود در آن آيات، اعم از قراين هدايت، انذار، انعام و مانند آن در معناى «جهانيان» آمده است؛ مانند: اِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمينَ (آل عمران، 96)، اگرچه مى‏توان مواردى را سراغ گرفت كه در هر دو معنى قابل ترجمه باشند و قدر مسلم اگر در معناى مطلق جهانها ترجمه گردند، بى‏گمان معناى جهانيان را نيز افاده مى‏دهند، زيرا نسبت منطقى «جهانها» و «جهانيان» نسبت عموم و خصوص مطلق است نه تباين.

ب: ادله قرآنى

در بسيارى از موارد قرآنى، ترجمه «عالمين» به «جهانيان» بسى دورتر است از ترجمه آن به «جهانها». به مضمون «القرآن يفسّر بعضه بعضاً»، در اين باب چند ادله قرآنى را به اختصار يادآور مى‏شويم:
1. خداوند در سوره شعراء و در جواب ماى شارحه، از زبان موسى معناى «عالمين» را چنين بيان مى‏فرمايد: قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمينَ * قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمآ اِنْ كُنْتُمْ مُوقِنينَ (شعراء، 23-24) يعنى پروردگار «جهانها» ى آسمانها و زمين و آنچه ما بين آنهاست، نه پروردگار «ما فى هذا العالم» و «من فى هذا العالم». البته كلمه «عالمين» در قرآن در معناى «جهانيان» و بلكه خصوص آدميان و جوامع انسانى نيز مى‏آيد اما اغلب موارد مستعمل «به معناى همه عوالم امكانى است [كه ديگر بار آيات مربوطه سوره شعراء را به عنوان شاهد، به دقت مرور مى‏كنيم:] قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمينَ * قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما... * رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبآئِكُمُ الْأَوَّلينَ *... رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُمآ اِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ13 (شعراء، 23 تا 28).
2. در سوره جاثيه نيز خداوند مراد از «عالمين» را به روشنى بيان مى‏كند: فَلِلّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمينَ ( جاثيه، 36). مرحوم مهدى الهى قمشه‏اى در ترجمه خود از قرآن كه سهوالقلم‏هايى در آن روى داده، واژه متنازع فيه را در آيه فوق به دقت ترجمه كرده است: «بارى ستايش و سپاس مخصوص خداست كه به يكتايى آفريننده آسمانها و زمين و همه جهانهاىِ بى‏نهايت است.14 و نيز جناب اميد مجد در ترجمه منظوم خود از قرآن واژه فوق الذكر را در آيه چنين به درستى ترجمه نموده است:
سپاس و ستايش خدا را سزاست
كه رب سموات و ارض آن خداست
خدايى كه كل جهان زان اوست
سراسر جهانها به فرمان اوست15

3. قرآن كريم «رب العالمين» را در سوره حمد به «پروردگار همه نظام گسترده كيهانى و انسانى معنى كرده است و به تعبير ديگر هر جا قلمرو رحمت خداست، مشمول «عالمين» است و چون رحمت خدا همه اشياء را در بر دارد: رَحْمَتى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‏ءٍ (اعراف، 156)، مراد از عالمين، سراسر نظام امكانى است».16 با ملاحظه اين سوره و بعض آيات سور ديگر، مى‏توان چنين برداشت كرد كه گستره رحمت و نعمت خدا محدود به اين جهان و آنچه در آن است نمى‏باشد، بلكه او راست عوالمى بى‏شمار و از آن جمله عالم جزا: مالِكِ يَوْمِ الدّينِ (حمد، 4) كه البته پهنه ربوبيت (تدبير و تربيت» الهى به آخرت هم مى‏رسد: وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الْآخِرَةِ»17 (سبأ، 1). پس در مفتتح قرآن و سبع المثانى كه در حقيقت نمونه كل معارف الهى و عصاره آموزه‏هاى قرآنى است، ترجمه «عالمين» به «جهانيان» براى بيان عظمت خلقت، بسيار ناچيز و نامناسب است.
4. وسعت عوالم خلقت با ملاحظه «لموسعون» در «وَ السَّمآءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ اِنّا لَمُوسِعُونَ (ذاريات، 47)، قابل احصا و شمارش و حتى تصور نيست.
قابل ذكر است كه هرچند مفسر حكيم آية اللّه‏ جوادى آملى «ادام اللّه‏ ظله» در تفسير قويم تسنيم و در ذيل آيه 2 از سوره حمد ابتدائاً مى‏نويسند: «مراد از كلمه عالمين در آيه حمد، همه نظام هستى امكانى است، نه خصوص جوامع انسانى كه با قرينه هدايت يا انذار در آيه 96 آل عمران و آيه اول سوره فرقان اراده شده است ؛ از اين رو معادل فارسى «عالمين»، «جهانها» است، نه «جهانيان»18 اما در ادامه با ارائه تذكارى يادآور مى‏شوند كه كلمه «جهانها» نيز نمى‏تواند معادل فارسى مناسبى براى عالمين باشد، چرا كه «جهان به معناى جهنده است و اطلاق آن بر عالم بر اثر اشتمال عالم بر حركت و جهش است و از اين رو بايد گفت اطلاق واژه جهان بر عوالمى كه در آن نشانى از حركت و جهش نيست، نادرست است19». در اين باره استاد كمالى دزفولى همچنان بر تناسب معادل فارسى «جهانها» براى واژه عالمين تأكيد ورزيده و در جواب قول حكيم آملى گفته‏اند: اولاً حركتى به شتاب و جهشى به قدرت تسبيح ذات اقدس اله نيست و هيچ عالمى فارغ از اين تسبيح نمى‏باشد؛ «وَاِنْ مِنْ شَىْ‏ءٍ اِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِه وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ»، (اسراء، 44). ثانياً بر فرض صحت قول پيشگفته، اطلاق كلمه «جهان» بر «عالم» از باب منقول بوده كه از وضع اولى خود به اندك تناسبى به معناى ديگر منتقل شده است، و معناى اول آنچنان متروك گرديده است كه ديگر به ذهن خطور نمى‏كند.

ج: شواهد روايى

حويزى، صاحب تفسير مأثور نورالثقلين، دو حديث قابل تأمل در ذيل سوره فاتحة الكتاب آورده كه از شواهد مدعاى ما هستند:
1. و عن ابى جعفر (ع) حديث طويل و فيه: لعلك‏ترى ان اللّه‏ انما خلق هذا العالم الواحد اوترى ان اللّه‏ لم يخلق غير كم؟ بلى واللّه‏ لقد خلق الف الف عالم و الف الف آدم، انت فى آخر تلك العوالم و اولئك الآدميين.20
2. و باسناده الى العباد بن عبدالخالق عمن حدثه عن ابى عبداللّه‏ (ع) قال: ان للّه‏ عزوجل اثنى عشر الف عالم كل عالم منهم اكبر من سبع سموات و سبع ارضين، ما يرى عالم منهم ان للّه‏ عزوجل عالماً غيرهم و انا الحجة عليهم.21
از اين دو حديث تكرّر عوالم هستى و تعدّد جهانهاى امكانى و انسانى، اعم از عوالم پيش از دنيا، دنيا و عقبى و آنچه از اصناف و انواع مخلوقات در آنهاست به صراحت معلوم مى‏شود.
3. و نيز در تفسير اثرى عياشى از محمد بن مسلم منقول است كه: از امام صادق (ع) درباره «و لقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم» (حجر، 87) پرسيدم، فرمود: «... والحمدللّه‏ رب العالمين، دعاى اهل بهشت است، هنگامى كه خدا را به حسن پاداش، سپاسگزار مى‏شوند...22» نكته استنباط شده از اين روايت آن است كه مراد از «عالمين» در تركيب رب العالمين نمى‏تواند منحصر در «ما فى هذا العالم» و يا «من فى هذا العالم» باشد، به دليل فرمايش معصوم (ع) كه الحمد للّه‏ رب العالمين را از ادعيه بهشتيان ـ مقيم جهان ديگر ـ مى‏داند.
نگارنده در پايان يادآور مى‏شود كه استمرار در آفرينش ترجمه‏هاى جمعى از قرآن و نقّادى علمى آنها، نه پيشنهاد حقير، كه ضرورت وضع موجود است، چنان كه هر روز لزوم آن محسوس‏تر مى‏شود.

پى نوشت‏ها:

1. عبدالكريم بى‏آزار شيرازى، قرآن ناطق، 45/1 ـ 44، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، به نقل از: مناهج التفسير فى شبه القارة، مجلة التوحيد، س 2، ش 9، 1304 ه ، ص 216.
2. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را «به نام يزدان بخشاينده» ترجمه كرده بود، ر. ك: محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 653، تهران، اميركبير.
3. محمد عبدالعظيم زرقانى، مناهل العرفان فى علوم القرآن، 2/55 و 56، مصر، دار احياء التراث العربى.
4. ر. ك: فريد وجدى، الأدلّة العلمية على جواز ترجمة معانى القرآن الى اللغات الاجنبية، قاهره، 1355 ه و نيز علماى الازهر، بحث فى ترجمات القرآن الكريم و احكامها، مجلة الازهر، ج 7، شماره 1936. 1م.
5 و 6. فصلنامه بينات، شماره 27، پاييز 79، مقاله سيد مجتبى مجاهديان با عنوان «نگاهى به برخى ترجمه‏هاى قرآن كريم».
7. ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، التبيان، 32/1، بيروت، دار احياء التراث العربى.
8. سيد على اكبر قرشى، قاموس قرآن، 34/5 و 35، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
9. بهاء الدين خرمشاهى، قرآن پژوهى، ص 407، تهران، نشر فرهنگ مشرق.
10. همان، ص 403، به نقل از «مقدمه ترجمه قرآن كريم» به قلم جلال الدين فارسى، تهران، انجام كتاب 1369.
11. همان، ص 405.
12. همان، ص 407.
13. عبداللّه‏ جوادى آملى، تسنيم، تفسير قرآن كريم، 333/1، قم، نشر اسراء.
14. مهدى الهى قمشه‏اى، ترجمه قرآن مجيد، تهران، مؤسسه فرهنگى قدر ولايت.
15. اميد مجد، ترجمه منظوم قرآن مجيد، تهران، كتيبه.
16. عبداللّه‏ جوادى آملى، تسنيم، تفسير قرآن كريم، 375/1 و 376، قم، نشر اسراء.
17. عبدالكريم بى‏آزار شيرازى، قرآن ناطق، 569/1، تهران، نشر فرهنگ اسلامى.
18. عبداللّه‏ جوادى آملى، تسنيم، تفسر قرآن كريم، 333/1 قم، نشر اسراء.
19. همان.
20 و 21. عبد على بن جمعه العروسى الحويزى، نورالثقلين، 16/1 قم، المطبعة العلمية الاسلامية.
22. محمد بن مسعود العياشى، كتاب التفسير، 22/1، تهران، المكتبة العلمية الاسلامية.

مقالات مشابه

تحليل عرفاني مسئله لقاءالله از ديدگاه تفسير بيان السعاده

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمهدیه‌السادات مستقیمی, تهمینه قربان‌نیا

تحول مفهوم اساطیر الاولین در تفاسیر

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدرضا حسنی جلیلیان

گونه شناسی روایات معناشناخت واژگان قرآنی

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندههادی حجت, عادله کوهی, علی‌اکبر فراتی

ویژگی های منبع لغوی در فهم معارف قرآن و حدیث

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدحسن ربانی, محمد جواد حسنی

استشهادات قرآنی و حدیثی در کتاب «العین»

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهبهرام امانی چاکلی, سیده‌لیلا تقوی سنگدهی, افسانه کاظمی نوری

معناشناسی الفاظ قرآن در تفسیر مجمع البیان

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, فاطمه نظری