بشري بودن قرآن؛ شبهه يا افترا

پدیدآورعلی خلسه

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 490 بازدید
بشري بودن قرآن؛ شبهه يا افترا

علي خلسه
مدرس دانشگاه

ايراد شبهه و ابهاماتي در موضوع وحي و پيامبري، خاتميت رسول اكرم (ص) در طي تاريخ هزار و چهارصد ساله آن، فراوان صورت گرفته، كما اينكه در تاريخ انبياء سلف نيز به شهادت قرآن، شبهه انگيزان از جهات مختلف بر رسالت پيامبران الهي و كتابها و تعاليم آنان خرده مي گرفتند و هر يك بگونه اي سعي در القاء ترديد و ابهام و در نهايت انكار و نفي آنان داشتند. ولي در مقابل آنان صاحبان درك و معرفتي بودند كه بهمراه دانش و حكمت، در اطاعت و عبوديت خدا نيز كمر همت بسته، و با دو بال علم وايمان، راه بندگي خالصانه خدا را با تهذيب نفس، تقوي و جهاد دروني و بيروني طي كرده، و به همين دليل بر خلاف آنان با گامهاي محكم يقين و نيز حجت هاي عقلي، شبهه ها را به مثابه خار و خاشاك راه كنار زده، تا مسير نوراني حق آشكار بوده باشد. و در اين مورد مثالهاي فراواني قابل ذكر است. البته چرايي وقوع اين شبهه ها و ابهامات هم جريانات مفصلي دارد كه با بررسي آنها، به اين نكته مي رسيم كه بسياري از مسايل، دال بر علاقمندي براي كشف حقيقت و يا طرح صادقانه سؤالاتي براي تبيين و توجيه علمي نبوده است. وگرنه در تفكر اسلامي، طرح سؤالات و پاسخ يابي علمي و صحيح، خود عبادتي ارزشمند است.
¤¤¤
در مورد شبهات اخيري كه در مسئله وحي و پيامبري و بشري بودن قرآن و بنابر اين خطاپذيري آن مطرح گرديده، پاسخ هاي محكم و متقني از سوي بزرگان فكر و انديشأ اسلامي اعم از اساتيد حوزه و دانشگاه داده شده است. و البته هنوز از جنبه هاي مختلف اعتقادي جاي بررسي داشته و مي توان از طرق گوناگون، شبهاتي از اين دست را برطرف نمود.
اين قلم از منظر مباحث روشني كه در قرآن كريم بدان اشاره شده تا ساحت مقدس آن از كج انديشي هاي ناصواب دور باشد، موضوع را مطرح مي نمايد. و از اينكه آيات الهي را به محك سنجش با ادعاها بكشاند پرهيز مي نمايد، چنانچه مدعي شبهات مورد بحث، خود گرفتار همين امر است كه قرآن كريم را به سطح يافته هاي وهم آلود ذهني خود تنزل داده است.
اين اشتباه در نگرش از آنجا ناشي مي شود كه ابتدا يك قالب ذهني و يا برداشت فكري، به عنوان يك حقيقت پذيرفته شده، و در سايه آن هر نقل و حديث و آيه اي كه بنوعي بتواند به آن برداشت نزديك باشد حجت مي گردد.
در برابر آيات شريفه اي همچون: « و ما علمناه الشعر و ما ينبغي له، ان هو الا ذكر و قرآن مبين»
(به اوشعر نياموختيم و شعر در خور او نيست، اين سخن جز اندرز و قرآن روشن نيست.
و يا: «ماهو بقول شاعر»، قرآن گفتار شاعري نيست.
و يا با اين آيه شريفه كه: «واتل ما اوحي اليك من كتاب ربك» چگونه مي توان نوعي احساس شعري به پيامبر نسبت داد؟
لذا چگونه ممكن است اين نظر را پذيرفت كه «پيامبر آفريننده وحي است، او مضمون را دريافت مي كند و آن را مثل يك شاعر كه الهامي را به زبان خود بيان مي كند با شخصيت خود و ويژگي هايش آن را بيان مي كند.»
و حجت براي اين مدعا را مطلبي از يك فيلسوف مسلمان مي داند كه گفته است: وحي بالاترين درجه شعر است. قرآن كريم در آيات متعددي اين مسئله را كه بسياري از به ظاهر نكته دانان مخالف پيامبر در برابر عظمت قرآن، ادعا مي كردند كه «آنچه را كه پيامبر به نام وحي الهي نقل مي كند، بافته هاي ذهن خود اوست، و در نهايت شعري بيش نيست»، رد مي كند.
بسيار تأسف برانگيز است كه قرآني كه بعنوان اعجاز جاودان الهي براي انسان هاي اعصار و قرون متمادي، بايد «بطون در بطون»، و لايه در لايه، براي هدايت جاودان ابناء بشر، مبنا و راهنماي حيات معقول باشد، تبديل به «كلام بشري»، آنهم با شخصيت و ويژگي هاي شخصي پيامبر(ص)، و مقتضاي روزگار خودش، و تا حد درك عرض و طول پديده هاي اطرافش، مي گردد كه آنگاه مدعيان كوته بيني بتوانند به راحتي آن را زير سؤال برند كه: «فكر نمي كنم پيامبر داراي دانشي بيشتر از دانش مردم عصر خود بوده است و لذا برخي مثالهايش دم دستي و متناسب با روزگار اوست.»
اين ادعا كه «پيامبر بشر بود، ولي چنان رنگ الهي گرفته بود كه هرچه مي گفت همه خدايي بود» نمي تواند كمكي به اصل مشكل نمايد، چرا كه اگر بناست، ادله محكم الهي، مورد خدشه قرار گيرد، قطعاً مورد اشكال قرار دادن كلام بشري پيامبر بسيار آسانست. وگرنه كيست كه نداند كه: «و ما ينطق عن الهوي الاوحي يوحي» ناظر بر امر پيامبري اوست. در اين زمينه، تكيه بر تعابيري از عرفا كه: جبرئيل تابع پيامبر و يا پائين تر از پيامبر است.» هم، مفيد فايده بحث نيست. و آنجا هم كه امام خميني(ره) مي فرمايند: «جبرئيل را پيامبر نازل مي كرد» منظور حذف «واسطه نزول قرآن بودن» نيست، بلكه بياني از امكان صعود انساني به مراتبي بالاتر از فرشتگان مقرب است، كه: «ان الله و ملائكه يصلون النبي...»
و لذا اين مدعا كه «قرآن ميوه شجره طيبه شخصيت محمد است كه به اذن خدا ثمربخشي مي كرد» فقط مي تواند آساني تخطئه وحي الهي و در پي، آن تجري عليه كلام خدا را موجب گردد. عدم درك مراتب وحي بسياري از يافته هاي معوج را موجب مي شود، به سادگي قابل درك است كه وحي به زنبور عسل كه در بالاي كوه ها و درختان لانه بسازد و يا از شهد گلها برخوردار باشد، يا وحي به مادر موسي(ع) كه فرزندت را به رود نيل بسپار، و وحي به نوح براي ساخت كشتي داراي مراتب متفاوت است و نيز همه اين وحي ها، با «وحي و نفوذ» شياطين بر دوستانش فرق دارد.
اينكه خداوند متعال در رد قول شيطان بودن قرآن، آن را ناشي از بيان وحي الهي توسط رسول اكرم(ص) مي داند و لذا كريمه «انه لقول رسول كريم» نازل مي شود نبايد دشوار باشد. از سوي ديگر قرآن كريم كلام آساني نبوده است كه از سوي افراد معمولي بيان شود و لذا مي فرمايد كه «سنلقي عليك قولاً ثقيلا»
و يا مفهوم واضح از اين آيه شريفه كه: «قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالو انا سمعنا قرآناً عجيبا»، غير از اين است كه پيامبر بايد بگويد كه به من وحي شده كه كسي از جنيان قرآن را شنيد پس آنان گفتند كه ما قرآن عجيبي شنيديم. و اين گواهي است بر اينكه پيامبر از خود كتاب و مطلب ندارد و نيز آيات قرآن خارج از وجود پيامبر بوده كه بعضي از جنيان هم آن را شنيدند.
در آيات مختلف قرآن كريم آمده است كه به پيامبران الهي و به خصوص به پيامبر خاتم(ص) كتاب و حكمت و يا چيزهايي از كتاب و حكمت داده شده است. نه اينكه آنان از پيش خود، با مضامين مشخص شده، كتابي فراهم كردند. چگونه مي توان از آيات مختلف قرآن در مورد داستان هاي هزاران سال قبل، از خلقت انسان و يا سرگذشت حضرت آدم گرفته تا قصص ديگر انبياء الهي به اين نتيجه رسيد كه تنها مضامين به پيامبر وحي شده بقيه چيزها را پيامبر با ذهنيت خود و شناخت از محدوده محيطي ذهن و فكر و جامعه پيرامون خود استنباط كرد. در حالي كه برخي داستان هاي قرآن حتي حالت هاي نفساني و يا پديده هائي جزئي صحنه هاي واقعي وقت را همچون ناظر حاضر به تصوير مي كشد كه:
«تلك القري نقص عليك من انبائها».
مسئله وحي خدا از طريق جبرئيل امين، در آيات عديده قرآن كريم آمده است:
در موضوع فرشتگان الهي و مراتب انسان كامل، حق همين است كه براساس تعاليم قرآن كريم و فرمايشات معصومين(ع) انسان كامل تا درجات مافوق ملائكه مي تواند عروج يابد، كما اينكه پيامبر اعظم حضرت محمد(ص) در سفر معراج تا به حد «قاب قوسين اوادني» مي رسد. ولي اينكه وحي الهي از طريق جبرئيل صورت گرفته نكته اي قابل انكار نيست كه: «نزل به الروح الامين» و نيز اينكه قرآن كريم مقربين از فرشتگان الهي را واسطه هاي بين خود و انسان هاي كامل قرار داده است.
در مراتب ايماني، در آيات مختلف بدين نكته اشاره شد كه رسول و مؤمنين، به خدا و ملائكه و كتابهايش، و پيامبرانش ايمان دارند كه: « آمن الرسول بما انزل اليه من ربه والمؤمنون، كل آمن بالله و ملائكه و كتبه و رسله» (528بقره ) و لذا ترتيب ايمان به خدا- ملائكه- كتاب هاي نازل شده از خدا بر پيامبران و بعد پيامبران، نشان مي دهد كه ملائكه مقرب واسطه كتاب هاي آسماني اند، و از طريق آنان بر پيامبران نازل شده و پيامبران هم دريافت كنندگان كتاب، و هم رسولان آن به مردمند.
در مورد علم پيامبر هم نكته قابل توجه اين است كه قابليت وجودي انسان كامل به اذن خدا مشرف بر همه اسرار و اعلان هستي است و موضوع علم، بستگي به بروز پديده هاي مجهول نزد اوست كه حسب مورد اگر بخواهد وقوف بدانها را اظهار كند. اين از دو جنبه قابل بيان است:
اول - شرايط معمول رفتاري و زندگي روزمره و عادي پيامبر با ساير انسان ها تفاوتي نداشته كه فرمود: (انا بشر مثلكم)
از اين جنبه، پيامبر ادعاي تخصص ويژه، و يا نفوذ علمي و تأثيرگذاري خاص بر موضوعات مختلف پيرامون خود و يا مسائل علمي نداشته و حتي تحت نظر معلم و مربي و استادي نبوده است، كه: «النبي الامي».
دوم - اينكه سعه وجودي انسان كاملي چون پيامبر(ص) و امام معصوم(ع)، قدرت و امكان الهي درك و تحليل مجهولات زمين و آسمان و عوالم هستي و... هرچه را كه اراده نمايند، باذن خدا، دارند و اين را خداوند بدان ها عطا كرده است. اينست كه پيامبر (ص) مي فرمايند كه: «انا مدينه العلم و علي بابها»، و يا اميرمؤمنان(ع) مي فرمايند كه «من به راه هاي آسمان بهتر از راه هاي زمين واقفم»، و يا «سلوني قبل ان تفقدوني». نمونه اين جنبه دوم، از پيامبران الهي بخصوص حضرت محمد(ص)، و در خطبه هاي اميرمؤمنان(ع) در نهج البلاغه، و در روايت منقول از امام صادق(ع) و امامان ديگر(ع) فراوان به نكاتي برمي خوريم كه حاكي از تسلط آنان بر ناشناخته هاي عالم هستي، رمز و رموز پديده ها، مجهولات علمي و حتي اطلاع از وقايعي از سرگذشت هاي تاريخي كه در هيچ اثري از آثار بشري ذكري از آن نشده است مي باشد.
از قابليت هاي وجودي انسان هاي كامل در جنبه دوم، كه به اذن خدا بر هرچه كه ضروري بدانند اشراف و احاطه علمي و شهودي دارند، مي شود به توانايي حل مبهمات و پيچيدگي هاي ذهني عالمان و سرآمدن فكري روزگار و يا پاسخگويي به سؤالات چند لايه اي مدعيان وقت از سوي جوادالائمه(ع) در نوجواني و جواني اشاره كرد. در برابر اين عظمت وجودي چگونه مي تواند ادعا كرد كه «بگمانم پيامبر دانشي بيش از مردم عصر خود نداشته است.»
رسول خدا(ص) به هر پديده اي، موضوعي، مجهولاتي، مي توانست باذن الهي، با همه علوم اول و آخر بشري در آن مسائل و موارد و بالاتر از آن (به لحاظ تسلط بر آن امر) وقوف و شهود يابد. وگرنه از منظر بشري در تاريخ، فراوان به اين مسئله برمي خوريم كه نظر ايشان را در امور معمولي حيات روزمره و يا پديديده هاي معمول پرسيده اند، و ايشان مثل هر بشر معمولي اظهارنظر كرده و شايد نظر ديگران را ترجيح داده اند مثل قضيه «خندق» كه فكر سلمان فارسي بود. و اينها همه از جنبه اول قابل تحليل است كه پيامبر هم مثل ساير فرزندان آدم در محدوده شرايط طبيعي بشري است، از نيازهاي طبيعي گرفته، تا معاشرت با همنوعان و شرايط روزانه و عشق و عاطفه به زن و فرزند و جنگ و صلح و...
ضمن اينكه در همين زمينه هم به لحاظ فراهم بودن شرايط مطلوب (از نظر وراثت- طهارت صلب و رحم، زندگي خداپرستانه و تربيت ممتاز خانوادگي) و هم برجستگي هاي وجودي و شخصي، داراي قدرت تدبير و تفكر سالم بوده و لذا در پيش گرفتن زندگي موحدانه قبل از بعثت، زبانزد بودن از نظر امانت و پاكي و صلابت و شجاعت و حسن خلق و... نشان از اين دارد كه واقعاً از افراد معمولي و متعارف جامعه خود برتر بوده است.
- با اين همه نكته ديگري كه هم تاكيد بر وحياني بودن قرآن، و هم دقت در اخذ، حفظ، و ابلاغ آيات الهي توسط پيامبر دارد، اينست كه با آنهمه فضايل و عظمت شخصيتي پيامبر اكرم (ص)، در آيات مختلف قرآن كريم، تذكرات جدي به پيامبرش داده كه دلالت بر اهميت قرآن كريم و حفظ كلام الهي از سوي پيامبر دارد.
خداوند در آيات 43 تا 47 سوره مباركه الحاقه مي فرمايد: «... تنزيل من رب العالمين، ولو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين، ثم لقطعنا منه الوتين...» (اين قرآن فرو فرستاده از خداي عالميان است، و اگر محمد (ص) به دروغ به ما سخناني مي بست، حتماً ما او را به قهر و انتقام از يمينش مي گرفتيم، و رگ و تينش را قطع مي كرديم...)
در برابر آيات كريمه فوق چه كسي جرئت مي كند كه بگويد: پيامبر آفريننده وحي است و با دريافت مضمون مثل يك شاعر الهامي را به زبان خود و با شخصيت خود و ويژگيهاي آن بيان مي كند.
آيه 15 سوره يونس در اين خصوص، جاي هيچگونه بحثي باقي نمي گذارد: «واذا تتلي عليهم آياتنا بينات قال الذين لايرجون لقاء ناأت بقرآن غيرهذا او بدله، قل مايكون لي ان ابدله من تلقاء نفسي، ان اتبع الا مايوحي الي، اني اخاف ان عصيت ربي عذاب يوم عظيم»، و هرگاه آيات روشن ما بر آنها تلاوت شود، منكران معاد كه اميدوار به لقاء ما نيستند به رسول ما اعتراض كرده گفتند «اگر تو رسولي» قرآني هم غير از اين بياور. يا همين را تغييرش بده (به قرآن ديگر مبدل ساز)، در پاسخ آنها بگو مرا نرسد از پيش خود قرآن را تبديل كنم من از هيچ چيز جز وحي خدا پيروي نخواهم كرد، و اگر عصيان پروردگار كنم از عذاب بزرگ قيامت مي ترسم.
بنظر مي رسد آنچه از قرآن كريم در مورد وحي و امانتداري رسول خدا (ص) در بيان كلام الهي دريافت مي شود حكايت از اين دارد كه در ادعاي بشري بودن قرآن و از همين رهگذر خطاپذيري آن بيش از آنكه طرح يك شبهه و ابهام باشد، افترايي است كه به قرآن زده مي شود و در همين راستا آيه مباركه 82 از سوره نساء مي فرمايد: «افلا يتدبرون القرآن، ولوكان من عند غيرالله لوجدوافيه اختلافا كثيرا
آيا در قرآن تدبر نمي كنيد كه اگر از غير خدا مي بود در آن اختلاف بسيار مي يافتيد.
بحث در اين مقوله بسيار است و شايد ذكر اين آيه شريفه (يونس - 17) در همين رابطه كفايت كند كه: «فمن اظلم ممن افتري علي الله كذبا او كذب بآياته، انه لايفلح المجرمون» پس چه كسي ستمكارتر از آنست كه به خدا افترا بندد يا آياتش را تكذيب كند، كه همانا خدا مجرمان را به رستگاري نمي رساند.

مقالات مشابه

نقش غرر آيات در تفسير الميزان با تكيه بر آيات 82و83 سوره «يس»

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی حاجی‌خانی, کاووس روحی برندق, محمد آسنجرانی

تفسير الميزان و قرائات غيرمتداول

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهسیدرضا مؤدب, علی خوشنویس

روش شناسى اجتهادى تفسير قرآن به قرآن در الميزان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی راد, علی محمد سویزی

بررسي ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي در تفسير آيه تبيان

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهعلی نصیری, سیدمصطفی مناقب, سیدکریم خوب‌بین خوش‌نظر

ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي پيرامون روابط بين‌الملل

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, مرضیه محصص

بررسي برداشت‌هاي تفسيري علامه‌طباطبايي درباره آيات مربوط به لوح محفوظ

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهسیدمرتضی حسینی شاهرودی, محمدعلی وطن‌دوست

چگونگي نقد آراء فخررازي در تفسير الميزان

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهعباس مصلایی‌پور, امان‌الله ناصری کریم‌وند