قرآن، كلام الهى و كتاب آسمانى مسلمانان بوده و جايگاهى بس مهم و نقش والايى در ميان آنان داشته و دارد. مسلمانان از اوايل نزول قرآن، به حفظ و كتابت آن همّت گمارده و سپس به تبيين و توضيح مفاهيم و معارف آن پرداختهاند.
آغازين كوششها درباره قرآن، مجموعه آثار نگاشته شده در تبيين و توضيح واژههاى قرآن كريم است. اگر آن چه كه به ابن عبّاس نسبت دادهاند را جزو همين آثار بدانيم ـ مانند لغات القبائل و مسائل نافع ابن ازرق و... ـ پيشينه اين نگاشتهها به قرن اوّل مىرسد. در همين راستا، آثار بسيارى همانند غريب القرآن، مجاز القرآن، تأويل مشكل القرآن، معانى القرآن، الاشباه و النظائر فى القرآن،متشابه القرآن و تفسير قرآن در قرنهاى بعدى به وجود آمد كه از جمله كهنترين آنها، غريب القرآن، منسوب به زيد بن على بن الحسين(ع) و مجاز القرآن ابوعبيده است. اين كوششها هم چنان نيز ادامه دارد.
قبل از تأسيس بنياد پژوهشهاى اسلامى، فيشهايى از مباحث لغوى تفسير تبيان شيخ طوسى توسط استاد واعظزاده خراسانى جهت تدوين يك مجموعه لغوى درباره قرآن آماده شده بود. با تأسيس بنياد پژوهشهاى اسلامى و تشكيل گروه قرآن، آن فيشها به گروه قرآن مُنتقل شد و مباحث ديگرى اعمّ از مباحث غريب القرآن و نكات بلاغى و تفسيرى، فيشبردارى و به آنها اضافه گرديد. اين فيشها، مواد اوّليه كتاب را تشكيل مىداد.
قبل از تكميل اين فيشها، دو كار ديگر توسّط سرپرست بنياد انجام گرديد: مرحله اول، گردآورى منابع و گزينش بهترين مطالب براى چاپ و غيره؛ و مرحله دوّم، گزينش افرادى بود كه از عهده كار برآيند و بتوانند پس از آموزش، مطالب مورد نظر را از كتابهاى مختلفى كه درباره قرآن نوشته شده استخراج و مواد اوّليه اين كتاب را تهيّه نمايند. پس از اين دو مرحله و تهيّه فيشها به مقدار كافى (تاكنون حدود چهارصد هزار فيش تهيه گرديده است)، كار تأليف كتاب آغاز گرديد ـ بدون آن كه كم و كيف و پايان كار مشخص باشد ـ و چند نوبت هم ترتيب مباحث و كيفيّت تنظيم مطالب تغيير پيدا كرد، تا به آن چه اكنون شاهد آن هستيم انجاميد.
ترتيب كتاب و موادّ اصلى آن، به ترتيب حروف تهجّى سه حرف اوّل آن مىباشد؛ به جز اعلام كه بر حسب تلفّظ آنها مرتب شده است. لذا اين معجم با كلمه «آدم» شروع شده است؛ بر خلاف ساير فرهنگهاى قرآن كه آن را در ذيل كلمه «اَدَم» آوردهاند.
هر كلمهاى شامل مباحث ذيل است:
الف) شناسنامه و جدول كلمات: ابتدا ريشه كلمات، و سپس عدد كلى و جزئى به همراه ساختار كلمات و عدد سورهها و مكّى و مدنى بودن آن، مجملاً و مفصّلاً بيان شده است. به دو نمونه ذيل توجه فرماييد:
1 ـ ب ع ث: 26 لفظا، 67 مرّة؛ 46 مكيّة، 21 مدنية؛ فى 33 سورة، 24 مكيّة، 9 مدنيّة.
بعث 7 : 2 ـ 5يبعثك 1 : ـ 1ابْعَث 3 : 1 ـ 2
بعثه 1 : ـ 1يبعثكم 1 : 1فابْعثوا 2 : 1 ـ 1
بعثَنا 1 : 1نبعث 3 : 3مبعوثُون 7 : 7
بعثْنا 7 : 6 ـ 1يبعث 1 : 1مبعوثين 2 : 2
بعثناهم 2 : 2يبعثون 8 : 8البعث 3 : 2 ـ 1
بعثناكم 1 : ـ 1يبعثوا 1 : ـ 1بعثكم 1 : ـ 1
يبعث 6 : 5 ـ 1تبعثون 1 : 1انبعث 1 : ـ 1
ليبعثنّ 1 : ـ 1لتبعثنّ 1 : ـ 1انبعاثهم 1 : ـ 1
يبعثهم 3 : 1 ـ 2أُبعث 1 : 1
يعنى ماده «ب ع ث» در قرآن داراى 26 لفظ يا ساختار است و 67 مرتبه آمده است؛ 46 مرتبه مكّى و 21 مرتبه مدنى؛ در 33 سوره، 24 سوره مكّى و 9 سوره مدنى. آنگاه در جدول كلمات مىخوانيم: «بَعَثَ 7: 2 ـ 5»؛ رقم اوّل، بيان كننده دفعات ذكر اين كلمه در قرآن است و رقم دوّم، كلمات مكّى و سوّم، كلمات مدنى آن را بيان مىكند. دركلمه دوّم (بعثه 1: ـ 1)، رقم بعد از خط تيره، مدنى بودن را نشان مىدهد، و اين كلمه مكّى ندارد. كلمه سوّم (بَعَثنا 1:1) هم يك بار در قرآن آمده و آن هم مكّى و مدنى ندارد.
2 ـ أ ث ر: 13 لفظا، 21 مرة؛ 17 مكية، 4 مدنية؛ فى 16 سورة، 12 مكية، 4 مدنية.
أثَرَ 1 : 1أثَر 2 : 1 ـ 1
آثر 1 : 1أثَرى 1 : 1
آثرك 1 : 1آثار 1 : 1
يُؤثرون 1 : ـ 1آثارا 2 : 2
تُؤثرون 1 : 1آثارهما 1 : 1
نؤثرك 1 : 1آثارهم 7 : 5 ـ 2
يؤثَر 1 : 1أثارة 1 : 1
يعنى ماده (أ ث ر) در قرآن 13 لفظ است، 21 بار آمده: 17 بار مدنى و 4 بار مكى، در 16 سوره: 12 سوره مكى و 4 سوره مدنى.
آن گاه جدول كلمات آمده: رقم اول در (أثر 1 : 1) اشاره به دفعات ذكر آن است، و رقم دوم اشاره به مكى است و مدنى ندارد، و در (يُؤثرون 1 : ـ 1) رقم دوم بعد از خط تيره ـ اشاره به مدنى است و مكى ندارد، و در (آثارهم 7 : 5 ـ 2) رقم قبل از خط مكى، و بعد از خط مدنى است: يعنى (آثارهم) در قرآن 7 بار آمده: 5 بار مكى و 2 بار مدنى.
مدرك و مأخذ گروه در تشخيص اعداد، كتابهاى المعجم المفهرس، تأليف فؤاد عبدالباقى و معجم الفاظ القرآن الكريم بود كه راجع به اين موضوع در المدخل، در فصلهاى «عدد الآيات و الكلمات»، «مكّى السّور و مدنيّتها» و «كشف الآيات» بحث گرديده است.
ب) نصهاى لغوى: كه به ترتيب تاريخ تأليف، با نام صاحب آن نصّ آغاز مىگردد؛ مانند الخليل، الأزهرى، ابن أثير و... . در آخر نص، رقم جلد و صفحه ذكر شده است، اما به جهت شهرت كتاب و رعايت اختصا و اعتماد بر فهرست آخر هر جلد و فصل «المصادر» المدخل، نامى از كتاب به ميان نيامده است. مثلاً درماده «اثر» آمده است: «الخليل: الأثر بقيّة ماترى من كلّ شىء. (8: 236)»؛ يعنى جلد 8 و صفحه 236 از كتاب العين.
اگر نص با واسطه ذكر شده باشد، رقم صفحه و جلد، به همراه ناقل كلام در آخر ذكر مىشود؛ مانند: «الكلبىّ: أثرت بهذ المكان أى ثبّت فيه. (ابن فارس 1: 56)»؛ يعنى كلام كلبى را ابن فارس در كتاب مقاييس اللّغة، جلد اوّل، صفحه 56 نقل كرده است. و اگر همان نص را ديگرى هم گفته باشد، در صورتى كه عين لفظ اوّل باشد، نام او در ذيل نص به همراه لفظ «مثله» مىآيد و اگر با لفظ ديگر و با حفظ معنى مطلب را آورده باشد، و به همراه كلمه «نحوه»؛ و اين در جايى است كه ندانيم قائل دوّم از شخص اوّل نقل كرده يا عبارت خودش مىباشد. و اگر بدانيم از شخص اوّل نقل كرده، به آن اشاره نمىشود. و اين شيوه رايج در كتابهاى لغت و تفسير است كه سخن شخص ديگرى را مىآورند و گاهى از او نام مىبرند و گاهى نمىبرند.
همان طور كه گفته شد، نام كتابها به لحاظ شهرت و اعتماد بر فهرست آخر هر جلد، ذكر نمىشود؛ ولى اگر يك مؤلف چندين كتاب داشته باشد و به بيش از يك كتاب او استناد شده باشد، نام كتابهاى غيرمشهورش هم ذكر مىشود؛ مانند زمخشرى كه از الكشّاف، فائق و اساس البلاغة او مطلب نقل شده، و لذا غير از كتاب كشّاف ـ كه اثر مشهور او مىباشد ـ نام دو كتاب ديگرش در آخر نص آورده مىشود تا اشتباهى صورت نگيرد.
ج) نصهاى تفسيرى: با همان روش نصهاى لغوى، با همان رموز، و با ذكر كلمه «نحوه» و «مثله» در ذيل هر آيه درماده مربوطه ذكر شده است. به عنوان مثال، در ذيل آيه شريفه فأمّا من طغى و آثر الحيوة الدنيا پس از سخن ابوالسعود آمده است: «و نحوه الكاشانى (5: 282) و البروسويّ (10: 327)» كه همه اين افراد به همراه كتابهايشان در فهرست آخر هر جلد معرفى شدهاند.
در اين جا ذكر چند نكته لازم است: 1 ـ نصهاى مربوط به اعجاز عددى و بلاغى، در ضمن نصهاى تفسيرى آمده است.
2 ـ نصهاى لغوى خالص در تفاسيرزياد است، به خصوص در تفسير تبيان شيخ طوسى و مجمعالبيان طبرسى و جامع الأحكام قرطبى، كه در بخش نصهاى لغوى آمده است، نه تفسيرى.
3 ـ گاهى نصهاى تفسيرى شامل مباحث تاريخى است؛ مانند اعلام قرآن كه با عنوان «النّصوص التّفسيرية و التّاريخيّة» نقل شده است.
4 ـ آيات غالبا به حسب ترتيب كلمات ـ كه در جدول آمده است ـ ذكر شدهاند؛ مگر در بعضى از موارد كه به خاطر وجود مطلبى خاص، آن ترتيب رعايت نشده است.
5 ـ آياتى كه مطلب آن با مطلب آيه سابق كه نصهاى آن ذكر شده تفاوت ندارد، با عنوان «بهذا المعنى» در ذيل آيه سابق ذكر شده است.
6 ـ تا جايى كه امكان داشت از تكرار نصهاى مشابه و متماثل اجتناب گرديده؛ مگر در بعض موارد كه نكته خاصى وجود داشته و به لحاظ رعايت امانت و ضبط تفاوتها، تكرار گرديده است.
د) وجوه القرآن: كه با عنوان «الوجوه و النظائر» آمده است؛ با همان روش نصهاى تفسيرى و رعايت طبقات زمانى افراد. در اين بخش، مصاديق متعدد يك كلمه در قرآن يادآور شده است.
ه) الأصول اللّغوية: در اين قسمت، در مورد ريشه كلمه، معانى اصلى، معانى مشتق از آن و كيفيّت انشعاب معانى از همديگر، با كمك ذوق لغوى، بحث مىشود. گاهى گفته شده است كه ريشه اصلى كلمهاى اسم است، نه مصدر يا فعل؛ مانند كلمه «أَذِنَ» كه گفتهاند، ريشه آن «أُذُن» است، نه «إذْن». و از اين قبيل مباحث ابتكارى و تحقيقى در اين بخش وجود دارد كه ديدگاههاى گسترده و نو را فراروى محقّق و پژوهشگر مىگستراند. گاهى هم به خصوص در اعلام، از ريشه كلمه در ساير لغات نيز بحث گرديده است.
و) الاستعمال القرآنى: در اين قسمت، حجم كلمات هر ماده به حسب اهتمام قرآن به آن كلمه و موقعيّت هر كلمه در آيات، مورد بحث قرار مىگيرد؛ مثلاً گاهى مادّهاى يك بار در قرآن آمده است، مانند كلمه «أبّا»، يا دهها بار كلمات آن مادّه تكرار گرديده است، مانند ريشه «أمن» كه با الفاظ مؤمنين، يؤمن و... در قرآن آمده است.
در ضمن، نكات بلاغى و مطالب جديدى هم كه از بررسى كلمات در آيات به دست مىآيد، خاطرنشان شده است؛ به عنوان نمونه، در بحث از كلمه «أرض» آمده است كه در قرآن، «فاطر السموات» به صورت اسم فاعلى آمده، ولى «خالق السموات» به صورت اسم فاعلى نداريم؛ ولى «خالق كل شىء» را به اين معنى داريم. حال، سرّ عدم استعمال «خالق السموات» و استعمال «فاطر السموات» چيست؟ در اين جا است كه راههاى جديد كنكاش در قرآن در فراروى پژوهشگر گشوده مىشود. با كمك نصهاى لغوى و تفسير و غيره، مىتوان مطالب جديد استخراج كرد، و يا از جمعبندى همه آيات مربوط به يك كلمه، به مطالب و معارف جديدى دست يافت؛ مانند بحثى كه درباره كلمه «انسان» و صفات عارضى و ذاتى او، در ذيل اين كلمه آمده است.
سرپرست گروه مؤلفان، استاد واعظزاده خراسانى مىباشند كه به همه مراحل كار اشراف دارند و به طور مستمر اعضاى گروه را ارشاد و هدايت مىفرمايند. همكاران ايشان، جمعى از فضلاى حوزه علميه خراسان و تنى چند از اساتيد زبان عرب، و عربزبانها مىباشند، كه در بخشهاى جمعآورى نصها و تصحيح آنها، ترجمه بعضى از متون فارسى، ويرايش ادبى بخشهاى اصول لغوى و استعمال قرآنى، و تحقيق در بعضى از قسمتهاى كتاب مشغول هستند. نام هر يك و نقش آنها، در مقدمه جلد اول آمده است. علاوه بر اين، در صفحه قبل از مقدمه و فهرست همه مجلدات، اسامى اعضاى گروه با عنوان «المشاركون فى هذا المجلد» ذكر شده است.
اين كتاب، مقدمهاى طولانى دارد. در اين مقدّمه ـ كه هنوز انتشار نيافته است ـ جريان «فقه اللّغة» و دگرگونىهاى تاريخى آن به طور مشروح بيان شده است؛ سپس به علوم قرآنى و انواع و اقسام آن پرداخته مىشود، كه فهرست مطالب آن در 20 عنوان به شرح ذيل مىباشد:
1. معناى «فقه اللّغة» از قديم تا عصر حاضر و بررسى آن از ديدگاه كتاب و سنت و لغت و اصطلاح فقها، و نخستين كسى كه اين كلمه را به كار برده، و شمّهاى از مباحث اين علم در نزد قدما و معاصرين.
2. معرفى علوم قرآنى و انواع آن، و جايگاه اين معجم در ميان علوم قرآنى و تأثير قرآن در رشد و بالندگى علم ادبيات عرب.
3. فرق ميان كتابهاى مفردات القرآن، غريب القرآن و معانى القرآن، براى مشخص شدن جايگاه معجم در ميان انواع كتابهاى مربوط به علوم و معارف قرآن.
4. معرفى مهمترين تفاسير لغوى و بلاغى كه حاوى بخش عظيمى از لغات قرآن بوده و از منابع مهم اين معجم هستند، و خصوصيات و تفاوتهاى هر يك از اين تفاسير. در اين بخش به بررسى اختلاف اساليب آنها و بيان مزاياى هر كدام و حدود اقتباس و تأثرشان از يكديگر مىپردازد.
5. مهمترين معجمها و فرهنگهاى لغت عرب، سير تحوّل آنها و توجهشان به «فقه اللّغة». اين بحث با العين خليل آغاز شده و با صحاح اللّغة جوهرى و معجم مقاييس اللّغة ابن فارس و غيره ادامه پيدا مىكند، و امتيازات هر يك را بازگو مىكند.
6. شرح اعجاز لغوى و بلاغى قرآن و لطائف بلاغت قرآنى، كه يكى از بارزترين وجوه اعجاز قرآن مىباشد و برجستهترين هدف معجم همين وجه مىباشد.
7. تناسب الفاظ با سياق آيات، بابى از اعجاز بلاغى قرآن است و در بين مفسران شايع و در اين معجم نيز مكررا از آن بحث شده است.
8. گاهى در باب مناسب كلمات با سياق آيات بحث به «فواصل و روىّ آيات» يعنى الفاظ آخر آيات مىكشد، كه برخى از مفسران مانند طبرسى آن را مطرح كردند در حالى كه علماى علوم قرآنى، به جهت اين كه مبادا قرآن با شعر شباهت پيدا كند، آن را چنان كه بايد مورد بحث قرار ندادهاند.
9. مسأله اعجاز عدى در عصر قديم و جديد، و حدود اعتبار اين نوع اعجاز كه بارها در «استعمال القرآنى» معجم از آن بحث شده است.
10. انواع قرائتها، اهميّت ونقش آنها در بلاغت، منشأ اختلاف در قرائتها و حدود اعتبار آنها.
11. رسم الخطّ قرآن كه به لحاظ ارتباط آن با ضبط الفاظ قرآن، در ميان عالمان اختلاف نظر در اعتبار آن وجود دارد.
12. اساليب قرآن و ابواب مختلف آن؛ مانند امر و نهى و دعا و نفرين و غيره.
13. اداوات قران، كه بحث درباره حروف و ضمائر به كار رفته در قرآن مىباشد، و تأثير بسيارى در باب استنباط احكام فقهى و معارف قرآنى دارد.
14. اعلام قرآنى، اعم از نام اشخاص، قبايل، اماكن، و ريشه آنها كه آيا مشتقاند يا جامد و عربىاند يا غير آن.
15. قصص قرآنى و نقش آنها در بيان معارف و تأثير شان در القاى مطالب.
16. سورهها و آيههاى مكّى و مدنى، و تأثير آن در فهم آيات و تشريع احكام.
17. شمارش تعداد كلمات و آيات قرآن.
18. كشف الآيات و تأثير آنها در تشخيص آيهها و سورههاى مكّى و مدنى و در تعداد آيات هر سوره.
19. معرفى كلماتى كه مواد اين معجم را تشكيل مىدهند، و ملاك انتخاب آنها كه آيا به افعال و اسما اختصاص دارد؟
20. معرفى منابع و مصادر معجم و مؤلفان آن با عنايت به چاپهاى مختلف آنها.
نام كتاب، حاكى از محتواى آن است و از كتاب أبى منصور ثعالبى (م 340)، با نام «فقه اللّغة و سرّ العربية» اقتباس شده است. اين نامگذارى بدان جهت است كه قرآن داراى فقه اللّغة خاصّى است كه قدماو پيش از همه آنها، جاحظ (م 255) از آن با عنوان «نُظُم قرآنى»، و متأخّران به «البيان القرآنى» يا «الاعجاز البيانى» تعبير كردهاند. اما ما بر اين باور مىباشيم كه اصطلاح «فقه اللّغة» براى سرّ بيان قرآن و رمز كلام الهى، رساتر از تعبيرات ديگر بوده و جنبه اعجاز و بلاغت قرآن را كه يكى از مهمترين وجوه اعجاز قرآن است، بهتر مىفهماند.
هدف از تأليف كتاب، ايجاد يك دائرة المعارف درباره قرآن است كه داراى مطالبى درباره غريب القرآن، مفردات القرآن، متشابه القرآن، معانى القرآن، و جنبههاى ديگر مربوط به فصاحت و بلاغت واعجاز قرآن باشد. لذا اين كتاب را از جهتى مىتوان جزو كتابهاى غريب القرآن يا مفردات قرآن شمرد، و از جهت ديگر، جزو كتابهاى اعجاز قرآن.
با توجه به وجود نصهاى لغوى و تفسيرى، وجوه و نظائر، اختلاف قرائتها، و مفصلات اعراب، به همراه تحقيقات بديع و ابتكارى در فقه اللّغة قرآن و روش به كارگيرى كلمات در قرآن، مىتوان گفت كه اين كتاب، دائرة المعارفى جامع و تحقيقى درباره قرآن است كه همه مزيتهاى كتابهاى متقدمان و متأخران را به همراه مطالبى نو و ابتكارى دربر دارد.
تاكنون كتابى جامع و تحقيقى در باره قرآن با اين وسعت و عظمت در دنياى اسلام به رشته تحرير در نيامده است، و اين از بركات عالم آل محمّد، أباالحسن(ع) على ابن موسى الرضا(ع) است كه بنياد پژوهشهاى اسلامى، وابسته به آن آستان مبارك مىباشد. با انتشار بعضى از مجلّدات اين كتاب، گوشهاى از اهميت كتاب و تلاش خستگىناپذير خادمين به ساحت مقدّس قرآن آشكار گرديده است.