معرفى تسنيم، تفسير قرآن كريم

پدیدآورسعید جوادی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 1554 بازدید
معرفى تسنيم، تفسير قرآن كريم

سعيد جوادى
جايگاه قرآن

قرآن كه كليد باب كنز مخفى است، بر شهپر مرغ هستى با ترنّم ترانه توحيد نسيم دل‏فزايش را در آسمان پرستاره دل‏ها و زمين پر زِ لاله قلب‏ها مى‏گستراند و بانگ رساى ان هو إلاّ وحى يوحى(1)ى آن آغاز و انجام هستى را صلا مى‏دهد.
طلوع هور الهى در طور وجود قرآنى از سرادقات خاص رحمانى آغازيدن گرفته و چهره پرجلايش از پس هاله‏هاى تجرّد و غمام ماديّت، به روشنى آفتاب و به وضوح مهتاب نمايان شده است.
خداوند عالم كه از خزانه هدايت و مخزن سعادت، قبسى به طور موسى و طلعتى از آن به جان عيسى و بارقه‏اى به جودى نوح و نورى به قلب ابراهيم و اشراقى به همه صحف آسمانى داشته، اكنون همه درهاى هدايت و رحمت را گشوده است. اكنون تمامى كوه‏ها طور است، بر همه سفينه‏ها نوح است، همه نارها نور است و جميع صحف كتاب مسطور.
آن‏چه بيضاى تورات موسى و فروغ انجيل عيسى و روشنى و جلاى صحيفه ابراهيمى و حديث نور زبور داود بود و آن‏چه طلعتِ جلوه الهى در همه كتب بود از پرده غيب به در آمد. آرى بارقه بى‏بديل وحى از بارگاه قداست درخشيدن گرفته، با شهاب ثاقب خود، ايثار وجود و نثار نور دارد. نورى كه خود فروزان است و فروغ جوامع را نيز به همراه دارد.

جايگاه تفسير

تفسير كه كشف حجاب است، آن حقيقتى را سزد كه محجوب و مستور است و قرآن كه خود نائره نور و بيضاى هر ضوء است نه تنها تفسير را برنمى‏تابد، بلكه توضيح هر تفسيرى و كشف هر تأويلى با اشراق آن ميسور است. آيا سزد كه خورشيد را محجوب بدانيم و داعيه پرده‏براندازى از آن را در سر بپرورانيم؟ غافل از آن كه مفسر، تفسير و بساط انديشه‏اش اگر بارقه حق در او باشد جلوه قرآنى است كه دلربايى مى‏كند.
آرى همان‏گونه كه فرط نور الهى جلوه‏هاى حضور او را به غيب و ظهور او را به بطون مى‏كشاند، قرآن نيز كه تجلّى اعظم اوست به حكم متكلم خويش درآمده و از شدت حضور و ظهور، حكم غيب و بطونى يافته است، همان‏گونه كه امام عصر(ع) همواره در حضور است و غيب او به انسان‏ها برمى‏گردد.
تفسير تنها در جايى رخ مى‏نمايد كه حجابى باشد و چون اين حجاب جز بر خويشتن انسان‏ها نيست، اين انسانِ محجوب است كه يك يك اعمال، و تك تك اخلاق او بسان غشاوه‏هاى آهنين سويداى وجودش را مى‏پوشاند؛ آنسان كه انبوه ظلمت يكى پس از ديگرى فائق آمده و آيه ظلمات بعضها فوق بعض(2) را مصداق شده، شايسته است با ركوب بر فلك جاريه تفسير او را از حضيض لجج غامره درآورده و به اوج انوار آسمانى قرآن رهنمون شد.
از اين رو اولين مفسران حقيقى صحائف الهى، انبياى عظام و اوصياى كرام آن‏ها هستند كه در ضوء هدايت الهى، امت‏هاى فتاده در جيحون ظلمت را به ساحل نجات هادى بودند و با گستراندن سفره هدايت بساط غوايت را برچيده و حجاب‏هاى انسانى را به كنارى زدند.
در طول تاريخ اسلام بسيار بودند فرزانگانى كه با استضائه از فروغ وحى و استفاده از گوهر كلام ائمه(ع) توانستند راه سعادت را بنمايانند و با كشف غطا از سراپرده ديدگان قلب‏ها، نمايشى دلپذير ايجاد كنند و مردم را بر كنار اين مائده الهى دعوت كرده و در نهايت، لمعه قرآنى بر جانشان بفشانند. گوارايشان باد حشر قرآنى و مبارك باد لبيك رحمانى!
ياد كنيم از چهره تابناك عرصه تفسير، حضرت آيت اللّه‏ علاّمه طباطبايى، كه با اثر جاودانه خود زرّين ورقى در دفتر تفسير نهاده، تا هم براى گذشتگان با تكميل و تتميم انديشه‏هايشان فخرى باشد و هم براى آيندگان با جهت دادن و افق روشن در جلوى ديدگان آن‏ها نهادن، ذخيره‏اى بوده و بزرگى و عزت بيافريند.
اكنون بشارت است آنان را كه بر ساحل هدايت نشسته و تشنه‏كامان حقايق نوين كه برهانى فرقانى را در پرتو عرفان قرآنى فراسوى خود مى‏نگرند. اكنون نويد سرور است كسانى را كه براى گشودن عرصه‏هاى‏مختلف اجتماع نااميد كنجى گزيده و يا به سراب انديشه‏هاى واهى پناه برده‏اند.
اكنون چه گوارا است سنام معرفت الهى و زلال حقيقت قرآنى را در ساغر تفسير تسنيم مشاهده كردن و از دست ساقى جواد نوشيدن. اكنون اين آب زندگانى و رباط حيات انسانى است كه از سحاب سمايى و مطر سماوى جارى است.

ويژگى‏هاى تسنيم

تفسير دهاق تسنيم با خصيصه‏اى تازه و روشى نو كه از ابداعات مؤلّف مفسّر است به خيل عظيم تفاسير قرآنى پيوست، ليكن بررسى بلنداى شاهق و دامنه وسيع آن در گرو پرواز در ملكوت معنا و غوص در معارف و غور در ارزش‏هاى آن است؛ با مرورى اجمالى مى‏توان به برخى از شاخص‏هاى روشن آن اشاره كرد.
يكم. گرچه اين تفسير هم از نظر اسلوب و هم از نظر ساختار اصلى، مشرب تفسيرى قيّم «الميزان» را پى مى‏گيرد، ليكن تفاوت‏هاى چشمگيرى در هر دو جهت آن مشاهده مى‏شود:
الف. مؤلّفه اوّلى و اصلى آن اين است كه جز از منظر قرآن به آيات نگريسته نشود و تار و پود همه علوم دست‏مايه‏هاى مقدّمى آن در نظام فكرى قرآن طراحى و معمارى شده است و تفسيرى قرآنى محض عرضه شده است. مصنّف فرزانه آن مبناى حاكميّت مطلقه قرآن بر قرآن و نفى هر نوع حاكميّت و ولايت علمى بر قرآن را همواره مدّ نظر داشته و نور بصر دانسته، با تمام اعتقاد و باور بر اين اسلوب قرآنى حركت كرده است و اصرار ورزيدن و طرح هيچ علمى از علوم را مستقلاً در كنار وحى پسنديده ندانسته ضمن اين كه ارزش‏هاى دانشى را فروغ روشن وحى منوّر كرده تا هم شمس مضى‏ء وحى نمايانده شود و هم قمر منيز ساير علوم كه در پرتو وحى ضوئى يافته‏اند، را به رخ بكشاند. از اين رهگذر قالب‏هاى فقهى، كلامى، عرفانى و حكمى آن از قلب قرآنى بهره دارد و هرگز نه تنها محدوده‏هاى تنگ اين علوم وسعت درياى معارف آيات الهى را تحديد نكرده، بلكه خود نيز از اين قلزم فسيح وسعت يافته و صِبغه قرآنى گرفته است.
ب. جامع‏نگرى قرآن در همه عرصه‏هاى انسانى حقيقت بارز ديگرى است كه در اين تفسير به گونه‏اى شفاف نمايانده شده است. هنر قرآن نه تنها اين است كه قداست ارتباط عبد با مولا را در ميدان عبادت ترسيم مى‏كند، بلكه مى‏خواهد تمامى روابط انسانى را عبادى كرده و عبوديت محضه را بر سراسر وجود انسانى حاكم گرداند و اين جز با نفوذ آيات در زنجيره‏هاى رشته انسانى اعمّ از عقيده، فرهنگ، اقتصاد، سياست و ساير شاخه‏هاى آن امكان‏پذير نيست و در اين تفسير اين بنيان مستحكم قرآنى ظاهر مى‏شود. قطعا جامعه امروز اسلام، با فرهنگ و بينشى فراتر از همه دوران گذشته متوجّه خويشتن خويش شده و اسلامِ آزاد شده از قيدها، بدعت‏ها، تحريف‏ها، و نيرنگ‏ها را بازشناخته و به دنبال آن است تا حضور محسوس دين را از خاور انديشه تا باختر عمل بازيابد.
ج. يكى از مميّزه‏هاى اصلى اين تفسير تدوين و نگارش آن در زمان تحقّق نظام اسلامى و آزادى دين است؛ فرصتى كه علاّمه طباطبايى(ره) در زمان تأليف تفسير قيّم خود نداشته و اهل نظر، نيزه‏هاى توهّم و تيرهاى تخيّل نشان رفته به حقايق علوى معارف عرفانى را مشاهده مى‏كنند. حصارهاى كشيده شده و ديوارهاى ساخته شده قبل از انقلاب تا حدود قابل توجهى حوزه‏هاى علميه را نيز در برگرفته و انديشه‏هاى آسمانى امام خمينى(ره) كه فراحوزه آن زمان بود اين حصرها را شكست و علوم و معارف غنى اسلامى را از كنج زندان بدعت و انزواى حبس تحريف، رهانيده و يك فرصت بى‏بديل براى مؤلف مفسر رخ نمود و استاد گرانمايه نيز با ارائه بهترين اسلوب بدون كمترين اضطراب، معارف مخفى شده الميزان را يكى پس از ديگرى تبيين كرده كه امروزه حوزه علميه با مشاهده بهترين معارف و زيباترين اسلوب، مشى اصيل خود را بعد از حدود بيست سال تدريس آن استاد فرزانه بازيافته و در آن گام نهاده است؛ ضمن آن كه الميزان از اين بُعد نيز در مسير تكميل و تتميم خود قرار گرفته، مى‏رود تا نصاب جايگاه خويش را به دست آورد.
د. از خصايص ارزشمند اين كتاب كه مى‏تواند از اين رهگذر نيز تكمله‏اى بر الميزان محسوب شود اين كه، طرح مباحث فقهى و تفسير آياتى كه متضمّن احكام و حدود الهى است و در آن تفسير شريف تعرضّى بدان نشده در دهاق تسنيم به صورت جامع و مبسوط مورد پردازش قرار گرفته كه دو بهره اساسى را به همراه دارد. يكى از آن دو مهمّ و ديگرى اهمّ است. نكته مهم آن كه، با زبان و مشرب تفسيرى علاّمه(ره) به اين گونه آيات پرداخته شده كه به حق مى‏تواند فضاى خالى آن را پر كند و نكته اهمّ آن كه، فقه نيز در خدمت قرآن درآيد. امروزه حوزه‏هاى فقهى اسلام بدون توجه به آياتى كه متضمّن احكام و حدود الهى است به بهانه اين كه غالب آيات در صدد اصل تشريع است و عموم يا اطلاق ندارد، مسير خود را تنها از منابع سنت، عقل و اجماع مى‏پيمايد و از آغاز تا انجام فقه آن طور كه شايسته بود از منبع اصيل دينى كه تأمين كننده ساير منابع است، يعنى قرآن طرفى نبسته است و بدون شك اين ضعف عمده‏اى است كه حوزه‏هاى فقهى شيعه از آن در غفلت است. از طرفى ايجاد اين فضا و راهبرد قرآن در اركان فقه قطعا فقيه را به افق ديگرى آشنا كرده و آن را به حقيقت كتاب نزديك‏تر مى‏كند و اين ويژگى مهم نقطه آغازى است كه مى‏تواند منشأ تحوّلى در آينده فقاهت شيعى بوده، نفوذ و رسوخ قرآن در اين عرصه را نيز به همراه داشته باشد.
دوم. از نشانه‏هاى‏بارز اين تفسير گشودن ابواب سپهر معارف و اسرار الهى است، كه در قالب نكات و لطايف بديع آورده شده است، كه از مهم‏ترين ذخاير قرآنى اشتمال آن بر بطون معانى و خباياى نهايى است كه طبق آن روايت معروف بر چهار مرحله وصف شده كه البته هر يك از مراحل آن مواقف عديده‏اى دارد: كتاب اللّه‏ على اربعة أشياء: على العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق...(3)، اين كتاب نيز با تأسّى به اين سخن معصوم(ع) سه مرحله ظاهر دارد و تنها مرحله چهارم آن كه مختص به انبيا و صاحبان اوّلى دفتر تشريع است به حضرات اقدس آن‏ها احاله شده و ساير موارد نيز از بهره‏گيرى كلمات همواره بديع آنان به رشته تحرير درآمده است.
يكى از جلوه‏هاى زيباى گذر و تحوّل زمان شفاف كردن وقايع پيشين است. الميزان صامت گرچه به نوبه خود بسيارى از حقايق را آشكار ساخته و بر مشكلات فراوان علمى فائق آمده امّا به اقتضاى محدودى كه دارد پاسخ به تمامى شبهات بعد از خود را به صورت بالفعل و گويا ندارد و اين الميزان ناطق است كه مى‏تواند با فراهم‏آوردن زمينه‏ها و شكوفا كردن آن، وى را استنطاق كند و آن را به سخن وادارد تا از حق خود دفاع كرده و اسرار درون را ظاهر نمايد و بر اوهام باطل بشورد. مؤلّف معظّم اين كتاب كه تأليف نانوشته ديگرى از آن علاّمه كبير است به خوبى توانسته اين رسالت را به پايان ببرد و سخن‏گوى آن باشد و اين نوشته شاهد اين مدعا است.
سوم. با مرورى بر تفاسير و تاريخ آن، اين واقعيّت آشكار مى‏شود كه هر مفسرى با ارائه مشرب خاص به آستان قرآن مى‏رود و مطابق ظرف خود از آن طرف مى‏بندد؛ اگر كاسه انديشه با كجى و اعوجاج همراه باشد، گرچه قرآن خود صراط مستقيم است، ليكن نصيب او جز كجى و اَمْت نخواهد بود: يبغونها عوجا...(4) و اگر وعاء انديشه مستقيم باشد، استقامت فكرى و عقيدتى ارمغان آن مفسّر خواهد بود. امتياز و تفكيك اين دو واقعيّت هنگامى ميسور است كه انديشه غيرمستقيم شناسايى شود تا انحرافِ برداشت آن از قرآن نيز معلوم گردد.
از خصايص زنده تفسير دهاق تسنيم تبيين مشرب‏هاى مختلف تفسيرى اعمّ از كلامى، حكمى و عرفانى و نظاير آن است كه با برشمارى نقص‏هاى جدّى برخى از آن‏ها، راه صحيح و مَسلك مستقيم فكرى عرضه مى‏شود تا در سايه آن، برداشتِ مستقيم قرآنى نيز عائد گردد. البته اين معنا در تفسير دهاق تسنيم تنها براى خواصّ اهل نظر و اوحدى اهل بصر روشن مى‏شود.
چهارم. از نكات برجسته اين تفسير تبيين جايگاه هر يك از ثَقَل اكبر (قرآن) و ثَقَل اصغر (روايات) و نحوه ارتباط آن دو با يكديگر در تفسير قرآن است؛ مسلكى كه در نوع تفاسير شيعى از اين منظر به آن پرداخته نشده است.
استاد مفسّر معتقد است كه هر يك از ثقلين به نوبه خود كامل است؛ نه در قرآن نقصى است و نه در عترت منقصتى، بلكه هر يك به نوبه خود تامّ و صادق و مصدّق ديگرى است؛ زيرا هر دو از يك حقيقت جوشيده و از منبع فيض الهى تراوش كرده است. بنابراين، توجه به هر كدام ديگرى را به همراه دارد و بى‏عنايت به يكى هجر آن ديگر را به دنبال مى‏آورد. ليكن اين بدان معنا نيست كه عترت نقص قرآن و يا قرآن قصور عترت را ترميم مى‏كند. از اين رو هماهنگى كامل و تصديق و تأييد متقابل در ثقلين مشهود است. بايستى قرآن را كه تبيان هر چيزى است ابتدا با قطع نظر از هر كلام ديگر حتى روايات بازيابى كرد و همه قرآن را در يك آيه خاص ديد و آن گاه تفسير قرآنى محض عرضه شود. البته در اين مرحله به هيچ وجه براى عقيده، اخلاق، احكام، حجّت نخواهد بود؛ زيرا تا عترت و عقل ضميمه قرآن نگردد، نصاب حجيّت دينى كامل نمى‏شود. بر اين اساس، در اين كتاب قبل از توجه به هر علمى و كلامى حتى سخن معصوم(ع) مستقيما تنها به آيات الهى نگريسته مى‏شود تا تفسير قرآن به قرآن محقّق گردد سپس به كلام عترت و روايات ائمه(ع) مستقلاً در كنار آيات توجّه مى‏شود تا اوّلاً هم در فهم معناى تفسيرى، مفسّر را سخت‏تر بينديشد و هم هماهنگى و تصديق دو جانبه را احساس كند. نه آن‏گونه كه روايات تحميل بر آيات شود و ضمن محدود كردن مفاهيم قرآنى راه را بر انديشه ببندد.
لذا بخش قابل توجّهى از روايات كه در جهت تعيين مصداق و جرى و تطبيق صادر شده است، نبايد فكر مفسر را به خود در پيچد و از كاوش در مفاهيم بلند آن باز بماند. اين شيوه تفسيرى ضمن تثبيت پايگاه اوّل معرفتى دينى و ثقل اكبر، يعنى قرآن، پاسخ صحيح به آن دسته از رواياتى است كه حجيّت روايات را در گرو عدم مباينت با قرآن دانسته و عرضه روايات به قرآن را بدين منظور توصيه مى‏كند.
از اين رهگذر در ذيل مباحث روايى براى ارائه آميختگى و امتزاج انديشه قرآنى و روايى مباحث ارزشمندى با عنوان «اشاره» به قلم حضرت استاد(دام ظله) نگارش شده كه بر غناى اين تفسير نيز افزوده است.
بديهى است آن‏چه در پايان، ملاك اعتقاد و عمل قرار مى‏گيرد پيام هماهنگِ حقايق قرآنى با معارف روايى و براهين عقلى است كه اين، محصول جدايى‏ناپذيرى ثقل اكبر و اصغر است كه در حديث شريف ثقلين آمده و تفصيل اين قصّه در مقدّمه وزين مؤلف حكيم بر اين كتاب در پيش روى خواننده است و هم‏چنين در مباحث علوم قرآنى تبيين شده است.(5)
مناسب است در همين گذر اضافه شود كه يكى از امتيازات بارز اين كتاب اجتماع و طايفه‏بندى تقريبا همه رواياتى است كه در معنا و فهم آيه مورد بحث كمك مى‏كند و مى‏تواند در جهت برافروختن و گداختن موضوع آيه هدايتى باشد و اين امتياز و برترى، حتى بر تفاسير روايى، از نظر اهل نظر دور نيست.
پنجم. از برجستگى‏هاى آموزنده اين تفسير روش اخلاقى طرح مباحث آن است. بدون شك از نكات مهم قرآنى، ظهور ادب و اخلاق الهى است كه در كلام و گفتار او تجلّى كرده و قرآن از اين رهگذر مأدبه و جايگاه ادب است. از اين رو از آن جا كه ادب كلام نمايان‏گر ادب و اخلاق متكلّم است استاد فرزانه نيز با تخلّق به اخلاق قرآن اثر گران‏سنگ خود تفسير دهاق تسنيم را مظهر ادب قرآنى قرار داده و با آهنگ ادبى و نزاهتى آن در همه زمينه‏ها سخن گفته و قلم زده است. لذا به رغم تعرّض صريح به مشرب‏ها، اقوال و انديشه‏هاى مختلف عرضه شده و نفى و طرد برخى از آن‏ها با رعايت حريم علم و حرمت عالم حركت كرده كه اين خود نمونه‏اى بارز از تفسير عملى قرآن است و براى رهپويان و قرآن‏پژوهان قطعا نمونه رفتارى بسيار مناسبى خواهد بود.
ششم. از جمله امتيازات شايسته اين تفسير آن است كه گرچه اين كتاب محصول تراوشات انديشه بلند و افكار ناب مؤلف حكيم آن است، ليكن از اين جهت كه غالب مباحث آن در حوزه‏هاى درسى و در جمع وسيعى از فضلاى سخت‏كوش حوزه بوده از اتقان علمى ويژه برخوردار و قابليّت‏هاى فراوانى را در خود فراهم آورده تا بتواند پاسخ‏گوى نظرات، شبهات و سؤالات مختلف باشد. از سوى ديگر نيز جمع خاصى از حاضران درس استاد و محقّقان ارزشمند با تلاش علمى جدّى خود همه مباحث آن را مورد مداقّه ويژه قرار داده و با حضور در جلسات خصوصى متعدّد در محضر استاد(دام ظلّه) هم از نظر محتوا و هم از نظر ساختار ظاهر، غالب مسيرهاى قرآنى و تفسيرى را پيموده‏اند. لذا اين اثر از اين نظر به نوبه خود در خور توجه شايان است و خوانندگان گران‏قدر بايد با نگرش عميق به آن نگريسته، با تأمّل در الفاظ، مفاهيم و جملات آن در فراگيرى و استفاده از آن بكوشند.
هفتم. ويژگى‏هاى ديگر اين تفسير قويم در اين مقالت مجمل نمى‏گنجد. تنها ذهن وقّاد و ژرف‏نگر است كه با غواصى در بحر معارف آن، مرجان جان و لؤلؤ دل مى‏يابد؛ امّا به عنوان تذكر چند مورد را يادآورى مى‏كند.
الف. اين كتاب واجد دو خصيصه ارزشمند در صنعت تدوين است: اول. اين كه متن اين كتاب به رغم اتقان و استحكام مطالب سعى شده به زبان فارسى روان با واژگان آشنا نگاشته شود تا زمينه بهره‏ورى بيشتر از آن فراهم آيد. دوم. اين كه: عبارات، معانى و مضامين آن از ثقل و وزانت خاصّى برخوردار است. بنابراين، نه سادگى و روان بودن عبارت موجب آن مى‏شود كه گمان شود اين كتاب در سطح ابتدايى يا متوسط نگارش يافته و نه صلابت و برهانى بودن محتوا موجب اين توهّم مى‏گردد كه سنگينى مطلب مانع از دست‏يابى به مضامين والاى تفسيرى آن است.
ب. در اين تفسير سيره بر آن است كه براى هر يك از آيات قرآنى، فصل جدايى از بحث تدوين شود تا هم جايگاه علمى و عملى آن آيه در قرآن امتياز يابد و هم سهولت دسترسى به مضمون آيه خاص امكان‏پذير باشد. البته در مواردى كه پيوستگى دو يا چند آيه مانع تفكيك باشد، آيات مزبور با هم ذكر و تفسير مى‏شود.
ج. گرچه بحث‏هاى دامنه‏دار ادبى و لغوى منشأ نكات بديع و مبدأ لطايف دلپذيرى است، ليكن شرح و بسط وسيع آن خارج از طور بحث بوده و جز حدّ لازم و ضرورى كه راهگشا بوده، از آن احتراز شده است.
د. قرآن كه مشتمل بر الفاظ پرمغز و عبارات سراسر نغز است، هر يك از كلمات و جملات آن حامل بار معنوى فراوان و هر يك از آيات آن حاوى توان‏هاى وافر معرفتى است و چه بسيار است واژگان قرآنى كه در هيچ يك از فرهنگ‏هاى رايج جهان معادل ندارد و حتى زبان فارسى كه نزديكى فراوانى نسبت به فرهنگ عربى دارد نيز قدرت معادل‏سازى براى واژگان قرآنى ندارد. از اين جهت بود كه استاد مفسّر(دام ظلّه) «گزيده تفسير» را به جاى ترجمه انتخاب فرموده كه قبل از تفسير آيه، خلاصه مباحث تفسيرى به صورت فشرده فراهم آمده و نشانه جهت‏گيرى در ساختار تفسيرى تفسير و انديشه آن مفسّر است.

فهرست اجمالى موضوعات چهار جلد

در بخش اول از جلد اول، پيش از پرداختن به تفسير سوره حمد، مباحثى تحت عنوان پيش‏گفتار مفسر، در ده فصل ارائه شده است كه به لحاظ اهميت موضوع به آن‏ها اشاره مى‏شود: فصل يكم. زبان قرآن كريم، فصل دوم. ويژگى‏هاى تفسير قرآن، فصل سوم. تفسير قرآن به قرآن، فصل چهارم. تفسير قرآن به سنت، فصل پنجم. تفسير قرآن به عقل، فصل ششم. تفسير به رأى، فصل هفتم. جايگاه آراى مفسران و شأن نزول در تفسير، فصل هشتم. شأن نزول، فضاى نزول و جوّ نزول قرآنى، فصل نهم. شبهات نوظهور و فهم قرآن، فصل دهم. اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت. اين پيش‏گفتار حدود نيمى از جلد اوّل را به خود اختصاص داده است.
بخش دوم كتاب پس از ارائه مباحثى از قبيل: سوره حمد از ديدگاه قرآن و عترت(ع)، نام‏هاى سوره، مكان و ترتيب نزول، خطوط كلى معارف سوره به تفسير سوره حمد پرداخته است.
جلد دوم كه به تفسير سوره بقره پرداخته، مباحثى را از قبيل: نام‏ها و اوصاف سوره، تعداد و غُرَر آيات، خطوط كلى معارف سوره، هدف سوره، فضا، زمان و مكان نزول، موقعيت فرهنگى و اجتماعى مدينه پس از هجرت وزمان نزول سوره به عنوان پيش‏گفتار سوره بقره به بحث گذاشته است.
جلد سوم و چهارم نيز تفسير سوره بقره را تا آيه 61 به انجام رسانده است. ارائه فهرست آيات، روايات، اشعار، اعلام، كتب و فهرست تفصيلى از ديگر ويژگى‏هاى اين چهار جلد است.

سر نامگذارى به «دهاق تسنيم»

خداى سبحان كه عالم و آدم را آفريده و مى‏پروراند و هر مربوبى را به كمال لايق آن سوق مى‏دهد، براى انسان نيز كه آميزه زيبايى از خاك تيره و روح خداست، افزون بر ارزاق مادّى، بهره‏هاى روحى و معنوى قرار داده و براى سير معنوى و سلوك روحانى وى صراط مستقيم دين را ترسيم كرده و سلوك صراط را راه دست‏يابى به بهشت تن جنات تجرى من تحتها الأنهار(6) و جنّت جان فى مقعد صدق عند مليك مقتدر(7) قرار داده و چون آدميان در سير و سلوك خويش متفاوتند بهره‏هاى بهشتى آنان نيز گوناگون است؛ برخى همانند ابرار از شرابِ گواراى «رحيق مختوم» سيراب مى‏شوند كه مُهر مشكين صيانت از باطل بر آن نهاده شده و از گزند هر آلودگى منزّه است و بهره مقربان، شراب چشمه تسنيم كه قراح محض و صراحى ناب است مى‏باشد و اين حديث از رسول ختمى مرتبت نقل است كه فرمود: تسنيم أشرف شراب في الجنّة يشربه محمّد و آل محمّد و يُمزج لأصحاب اليمين و لسائر أهل الجنّة(8) كه ساقى آن، ذات اقدس اله است: و سقاهم ربّهم شرابا طهورا(9) و ساغر آن، حقيقت نفيس معرفت و محبّت به اوست: انّ الأبرار لفى نعيم... يُسقون من رحيق مختوم ختامه مسك و فى ذلك فليتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنيم عينا يشرب بها المقرّبون(10)
چشمه تسنيم ينبوع اعلايى است كه شراب طهور ويژه مقربان الهى از آن مى‏جوشد و همه ارزش «رحيق مختوم» (شراب ابرار) بر اثر آميزه‏اى است كه از چشمه تسنيم دارد و از آن جا كه اعتبار همه دانش‏ها و از جمله حكمت، ره‏آورد هماهنگى با قرآن كريم است، مفسر حكيم(مد ظله العالى) با الهام از اين معرفت قرآنى، اثر فلسفى خود، شرح حكمت متعاليه را «رحيق مختوم» و اثر پربهاى تفسير خويش را «دهاق تسنيم» نام نهاده است. گرچه براى سهولت در تعبير، به «تَسْنيم» ناميده مى‏شود.
«دهاق تسنيم» جام مالامال و پياپى شراب خالص توحيد و وحدت ناب است و آن را از ساقى جواد خواستن و از ولاى الوهى سرمست‏شدن گوارا است.
از آن جا كه اين تفسير تشنگان چشمه توحيد را با قدح‏هاى لبريز و پياپى معرفتى خود سيراب مى‏كند و شراب مشابه و اُكُل متشابه آن جنّت عدن را به ياد مى‏آورد به حق شايسته است آن را دهاق تسنيم بناميم كه اسم، ظهور مسمّا و تجلّى حقيقت آن است.
اللهمّ اسقنى من الرحيق المختوم الّذي ختامه مسك و في ذلك فليتنافس المتنافسون اللهمّ اسقنى من تسنيم عينا يشرب بها المقرّبون.(11)
آرى در تاريخ سراسر افتخار تشيّع، حيكمان، فقيهان، مفسّران و محدّثان شيعى با تحمل شديدترين دشوارى‏ها، اسلام عزيز را با همه وجود خود حفظ كرده تا نوبت به شخصيت منحصر به فرد عصر خود و يكتاى ميدان ولايت، حضرت آيت اللّه‏ العظمى امام خمينى(قد) رسيد كه او با ايثار و نثار صدها هزار شهيد و جانباز و آزاده، نظام جمهورى اسلامى ايران را بنيان نهاد و مى‏رود تا سروش آسمانى و نداى غيبى اسلام عزيز را به گوش جهانيان و كوثر زلال آن را به لبان تشنه و جمال دلپذير آن را به چشمان منتظر آن‏ها برساند.
اكنون اين تفسير در شرايطى به طبع و نشر رسيد كه نظام مقدس اسلامى در سايه رهبرى حكيمانه و داهيانه مقام معظم رهبرى(دام ظله) به حيات پربار و بالنده خود ادامه مى‏دهد؛ رهبرى كه خود پرچمدار حركت عظيم قرآنى در بين امّت اسلامى است. اين مركز از ولىّ عزيز، ايام عزّت و پايدارى آن رهبر خردمند و اين نظام مقدس الهى و موفقيت دولت و ملّت بزرگوار را مسئلت دارد.

پی نوشت ها:

1. سوره نجم، آيه 4.
2. سوره نور، آيه 40.
3. بحار، ج 98، ص 20.
4. سوره اعراف، آيه 45.
5. تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 1، (قرآن در قرآن).
6. سوره بقره، آيه 25.
7. سوره قمر، آيه 55.
8. بحار، ج 44، ص 3؛ علم اليقين، ج 2، ص 1253.
9. سوره انسان، آيه 21.
10. سوره مطففين، آيات 27 ـ 28.
11. بحار، ج 94، ص 266، دعاى روز 21 هر ماه.

مقالات مشابه

منهج و گرایش تفسیری تسنیم

نام نشریهاسرا

نام نویسندهعلی اسلامی, محمدرضا مصطفی‌پور

تسنیم، سَنام معرفت قرآن

نام نشریهاسرا

نام نویسندهعلی اسلامی

بررسی نقاط اشتراک المیزان با تسنیم در بهره‌جویی از احادیث

نام نشریهتفسیر پژوهی

نام نویسندهمحسن نورایی, محمد حسین صالحی شهربابکی

روش شناسي به كارگيري قاعده سياق در تفسير تسنيم

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسهراب مروتی, مجتبی زینی وند, حسین آسا

تسنیم تفسیر برای خواص(گفت و گو)

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهحسین شفیعی

منهج و گرایش تفسیری تسنیم

نام نشریهاسراء

نام نویسندهعلی اسلامی, محمدرضا مصطفی‌پور