اصول و مبانى فهم و تفسير قرآن

پدیدآورعبدالله جوادی آملی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 330 بازدید
اصول و مبانى فهم و تفسير قرآن

آيت الله عبد الله جوادى آملى
استاد حوزه علميه قم
چكيده

قرآن نظير ساير متون بشرى كه به صرف آشناى با زبان و معلوماتى بتوان به فهم و تفسير كامل آنها نايل آمد، نيست; بلكه علاوه بر آن لازم دارد كه از طهارت نفس نيز برخوردار شد . هرچه طهارت نفس افزون‏تر باشد، فهم و تفسير قرآن ژرف‏تر و گسترده‏تر خواهد بود . در اين مقاله مهم‏ترين اصول كه فهم و تفسير قرآن از آنها پيروى مى‏كند، بيان مى‏شود .

كليد واژه‏ها:

فهم قرآن، تفسير قرآن، طهارت نفس

1 . مقدمه

قرآن كتاب تدوينى اسماى حسناى الهى است; به همين رو، فهم و تفسير آن از اصولى ويژه پيروى مى‏كند كه در اين مقاله برخى از مهم‏ترين آنها بيان مى‏شود .

2 . تقرب به خدا كليد غيب قرآن

قرآن كريم كتاب تدوينى اسماى حسناى خداست، چه اينكه نظام آفرينش كتاب تكوينى اسماى زيباى اوست . آنچه در پايان بسيارى از آيات قرآن حكيم ياد شده‏است، به منزله تبيين و تحليل محتواى آنهاست; همان طورى كه مفاتيح غيب عينى نزد خداست و تقرب به او سهمى در افاضه الهى نسبت‏به واگذارى بخشى از آن كليدها دارد، مفاتيح غيب علمى نيز پيش خداست و توجه به او تاثيرى در افاضه ربوبى نسبت‏به اعطاى بخشى از آن كليدها خواهد داشت .
مهم‏ترين عامل تقرب به سوى خداوند تقواست كه ثمره امتثال دستورهاى الهى‏است; يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلكم تتقون (بقره، آيه‏21) . اساسى‏ترين شرط صلاحيت‏شاگردى خداوند پرهيزكارى‏است; و اتقوا الله و يعلمكم الله و الله بكل شي‏ء عليم (بقره، آيه‏282) متعلمى كه فيض اسماى خدا را در قلمرو عين تلقى كرد، فوز آنها را در منطقه علم فرا مى‏گيرد و جامع بين علم و معلوم مى‏شود .
محور اصلى تعليم الهى همانا حقايق اسماى حسناست كه به منظور تعيين خليفه و استحقاق كرامت و شانيت‏سجود فرشتگان شدن‏است; و علم آدم الاسماء كلها (بقره، آيه‏31) ; زيرا گرچه خداوند به هر چيزى عالم‏است و گاهى برخى از فروع جزئى را به گروهى خاص ياد مى‏دهد مانند: و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم الله (مائده، آيه‏4) ; ليكن مدار اصيل تعليم الهى نسبت‏به اتقيا همان اسماى حسناست كه مصداق كامل تعليم‏است و در اثر بى‏نيازى از ذكر متعلق آن در آيه مزبور ياد نشد . بهترين ثمر شجر علم الاسماء همانا فرقان بين «بود و نبود» در حكمت نظرى و «بايد و نبايد» در حكمت عملى و سرانجام بين «بود و نبود» در عرفان‏است كه انسان باتقوا بر پايه پرهيزكارى ويژه‏اش به آن نايل مى‏شود و به همان حد مصداق آيه ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا (انفال، آيه‏29) خواهد بود . چنين انسان پرواپيشه‏اى كه توفيق فراگيرى علم اسماى حسنا را به دست آورد و صاحب مقام فرقان بين حق و باطل، صدق و كذب و حسن و قبيح شد، مقتدرانه مى‏تواند عهده‏دار سباحت در بحر وحى شود و بدون غرق غواصى كند و ره توشه او در اين غوص، ميزان ارزيابى صاحب نظران عقلى و معيار سنجش صاحب‏بصران قلبى گردد وگرنه:
عقل جزوى كى تواند گشت‏بر قرآن محيط
عنكبوتى كى تواند كرد سيمرغى شكار
(ديوان سنائى، ص‏190)

3 . تاثير متقابل صفاى قلب و صفاى وحى

فتواى خداى سبحان در نعوت سلبى وحى اين‏است كه قرآن نه افسانه و افسون‏است، نه اسطوره و نه افيون، و حكم حضرت بارى در اوصاف ثبوتى وحى اين‏است كه قرآن حيات بخش‏است; يعنى نه تنها خود زنده‏است، بلكه قوام حيات جامعه انسانى به اواست . پس قرآن مظهر حى قيوم‏است . استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم (انفال، آيه 24) .
حيات مراتبى دارد و ادراك آن نيز درجاتى . هر اندازه كه به وحى اعتماد شود حيات شكوفاتر مى‏گردد و هر اندازه زندگى بشر كامل شد، بهره‏ورى از تفسير قرآن بيشتر خواهد شد . اين تعامل متقابل بين عقل و وحى از يك سو و بين قلب و وحى از سوى ديگر، همچنان مستمراست; همچون داد و ستد پى‏گير بين معلم و متعلم .
در نهان بشر گوهر خلافت الهى نهادينه شد كه از آن به عنوان دفائن العقول ياد مى‏شود . پيامبران خدا آن گنجينه‏هاى مستور را مشهور مى‏كنند; تا صاحبان اين گنجينه‏هاى مشهور، دفائن مغمور وحى را مسفور نمايند و آن پرده‏نشين را شاهد آزارى كنند . كژراهه رفتن بشر قفل دل‏است و گرايش به غير پيام الهى تدسيه نفس . از آن به عنوان ام على قلوب اقفالها (محمد (ص)، آيه 24) ياد شد و از اين به عنوان و قد خاب من دساها (شمس، آيه 10) تعبير شد . خام‏انديشى كه به دانش محدود بشرى بسنده نمود و به آن خرسند شد; فلما جاءتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن (غافر، آيه 83) گرفتار آن قفل و اين خيبت‏است .
مصطفى اندر جهان آنگه كسى گويد كه عقل
آفتاب اندر سما آنگه كسى گويد سها
(ديوان سنائى، ص‏43)
اگركسى در ساحت قرآن ادب عبودى را نسبت‏به پيام ربوبى حفظ كرد و در قبال نفحه رحمان از خود دم بر نياورد، و اذا قرئ القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون (اعراف، آيه 204) زنده مى‏شود و از آن قفل مى‏رهد و از اين تدسيه و خيبت مى‏جهد و با اثاره وحى الهى دفينه او شكفته مى‏گردد و توان تدبر در آيات الهى بهره او مى‏شود و با اين دلمايه خزائن قرآنى را مى‏گشايد و با حظ تازه از آن، دفائن ديگرى را از نهانخانه جان مى‏شكفد و با بهترين وضع خود را مى‏شناسد و با معرفت‏برتر مجددا به دمت‏خزائن قرآنى مى‏رود و اين سعى سامى را بين صفاى وحى و مروه دل همچنان ادامه مى‏دهد و به غرر آيات قرآنى كه پيرامون توحيد خداست مى‏رسد و در آن مقطع خاص سعى عادى را به هروله تبديل مى‏نمايد تا به قصور خود و سائر ما سوى آگاه مى‏گردد و تقصير مى‏نمايد; يعنى از غير خدا منفصل و به قرب الهى متصل مى‏شود، و زادراهى براى منتظران آن تعامل متقابل محمود، و اين سعى و تقصير مسعود به همراه مى‏آورد . اولين شرط رهيابى به قله تفسير ناب تضحيه ارقه دم‏است .
اسرار طريقت نشود حل به سئوال
نى نيز به در باختن حشمت و مال
تا خون نكنى ديده و دل پنجه سال
هرگز ندهند راهت از قال به حال
(اوحدالدين كرمانى)

4 . سه مرحله بودن تفسير

كوثر وحى مرده را زنده مى‏كند، زنده بيمار را درمان، سالم را كامل و تام مى‏نمايد و جامع بين كمال و تمام را مكمل و متمم جامعه بشرى قرار مى‏دهد . لذا اين جامه پرنيانى بر اندام متعادل آن جام جهان‏نما برازنده‏است كه وى گذشته از ماءالحيات، ماءمعين نيز مى‏باشد; يعنى حيات سارى و احياى جارى، به طورى كه اگر جايى اين حيات برين را فاقد بود، آن جا مرده‏است .
معناى مرگ و زندگى و تصديق به وجود آنها براى همگان، از لحاظ علم حصولى روشن‏است، ولى معناى مرگ گذشته از ادراك مفهوم ذهنى آن و نيز صرف نظر از تصديق به تحقق آن، در موطن مناسب خود دو مرحله ديگرى دارد كه خواه و ناخواه پديد مى‏آيد; يكى عبور از علم اليقين به عين اليقين مرگ‏است كه در حال احتضار نصيب انسان مهاجر و منتقل از دنيا به برزخ مى‏شود، و ديگرى گذر از عين اليقين به حق اليقين موت‏است كه شخص محتضر بعد از عبور از دوران احتضار آن را كاملامى چشد; كل نفس ذائقة الموت (عنكبوت، آيه 57) چه اينكه جريان دوزخ نيز همين سه مرحله را دارد، حقيقت‏حيات و بهشت نيز واجد اين سه مرحله بوده و خواهد بود . بر مردان و زنان باتقواست كه در ظل اهتمام به قرآن كريم، با همراهى خضر ولايت اين مراحل را طى نمايند . مرحله نخست آن ادراك حصولى مفهوم حيات و بهشت و نيز تصديق ذهنى به وجود آنها به طور علم اليقين‏است كه تحصيل آن دشوار نيست . مرحله دوم آن شهود حيات و بهشت‏به طور علم اليقين‏است كه خالى از صعوبت نيست، هر چند نيل به علم‏اليقين وسيله صعود به عين اليقين‏است; كلا لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم (تكاثر، آيات 6 - 5) .
آنچه در باره دوزخ آمد، يقينا در جريان بهشت مطرح‏است و سر نام بردن جحيم براى آن‏است كه بسيارى از مردم از راه انذار، تخويف و تحذير بهتر به مقصد مى‏رسند، گرچه راه اصلى ادراك درجات معاد محبت و بعد از آن تبشير و ترغيب و تشويق به بهشت‏است . لذا در قرآن كريم مسئوليت رسول اكرم (ص) در تبشير منحصر نشد; ولى در انذار محصور شد; هرچند اين حصر حقيقى نيست: ان هو الا نذير مبين (اعراف، آيه‏184) ; ان انت الا نذير (فاطر، آيه‏23) و انما انا لكم نذير مبين (حج، آيه‏49) .
و مرحله سوم آن زنده و بهشتى شدن به طور حق اليقين‏است . همان‏طورى كه مرده به نحو حق اليقين مرده‏است، زنده قرآنى نيز به طور حق اليقين زنده مى‏باشد . چنين انسان با تقواى ويژه، حيات قرآنى را در تمام هويت اصيل خود مى‏يابد و با آن مى‏انديشد و با آن تصميم مى‏گيرد; يعنى انديشه و انگيزه او هر دو قرآنى خواهد بود .
علم جوياى يقين باشد بدان
وان يقين جوياى ديداست و عيان
مى‏كشد دانش به بينش اى عليم
گر يقين بودى بديدندى جحيم
اندر الهاكم بيان اين ببين
كه شود علم اليقين عين اليقين
آنچه گل را گفت‏حق خندانش كرد
با دل من گفت و صد چندانش كرد
(مثنوى مولوى، ط كلاله، ص‏203، بيت‏23)
مفسران وحى الهى حيات‏هاى متفاوت دارند; برخى حيات مفهومى و ماهوى دارند كه با ابزار علم اليقين مى‏فهمند و با همان وسيله از چهره آيات قرآنى پرده بر مى‏دارند و مفاهيم ذهنى آنها را به ديگران منتقل مى‏كنند . بعضى حيات مصداقى و فردى دارند، ليكن از منظر عين اليقين اين طائفه هر چند خود مصاديق مفهوم و افراد خارجى ماهيت را مى‏بينند; ولى آنچه به ديگران بازگو مى‏نمايند، از سنخ مفهوم و ماهيت‏است; نه مصداق و فرد . البته شايد در جمع اينان، اوحدى از صاحب بصر پيدا شود كه عين اليقين او براى ديگران وسيله شهود گردد و شاگردان خود را همراه با تعليم كتاب و حكمت اشهاد نمايند و ملكوت آيات را به آنان ارائه كند تا آنها نيز ببينند چيزى را كه مشايخ آنان مشاهده مى‏نمايند .
حيات قرآنى اين دو طائفه علمى‏است; با اين تمايز كه يكى زنده به علم اليقين‏است و ديگرى زنده به عين اليقين . حيات بعض ديگر عينى‏است; يعنى زنده به معلوم‏اند نه علم، و اين طائفه گرچه نه پيامبرند و نه امام معصوم (ع)، اما همان‏طورى كه در متون دينى آمده‏است: فكانما ادرجت النبوة بين جنبيه و ليس بنبى‏ء (اصول كافى، ج‏2، ص‏604) . اين گروه عين اليقين سند علم اليقين آنهاست و حق‏اليقين پشتوانه عين اليقين آنان .

5 . مطهران پاسداران فهم صائب قرآن

سپهر وحى نه تنها در اوج معرفت‏است و نيل به آن ويژه طاهران‏است; انه لقرآن كريم في كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون (واقعه، آيات‏79 - 77) و طاهران در قلمرو انسانيت، بالاصاله اهل بيت عصمت و طهارت (ع) اند و بالتبع پيروان راستين آنان در علم و عمل، بلكه در حصن حصين الهى‏اند و هرگونه سوء قصدى نسبت‏به آن وحى با شهاب قرآنى دفع مى‏شود و هماره از تطاول كژانديشان و محرفان مصون خواهد ماند; زيرا آخرين كتاب خدا در زمين اگر به سرنوشت مشئوم كتاب‏هاى گذشته مبتلا مى‏شد، هيچ ميزانى براى تشخيص احكام الهى در دسترس نبود و چنين ضايعه‏اى مخالف برهان قطعى بر ضرورت اصل وحى و نبوت‏است; فمن يستمع الآن يجد له شهابا رصدا (جن، آيه 9) .
گرچه اين آيه ناظر به صعود شياطين و استراق سمع آنها نسبت‏به مخازن وحى بوده و هست، ليكن پيام آيات ديگر قرآن مجيد اين‏است كه خداوند آيات خود را از صدر تا ساقه رصد مى‏نمايد و براى تمام مراحل هبوط آن حرس مى‏گمارد تا متن حكم خداوند كه حجت قطعى‏است، به جامعه بشرى برسد و صريح وحى الهى بدون افزايش و كاهش معلوم گردد . آنگاه قبول با نكول آگاهانه بوده، عذرى در بين نباشد: فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لديهم و احصى كل شي‏ء عددا (جن، آيات‏27 و 28) قبول وحى الهى با حيات برين همراه‏است و نكول آن با هلاكت‏بين قرين; ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حي عن بينة (انفال، آيه 28) . نگهبانان وحى در صحنه آسمان فرشتگان ويژه‏اند كه از آنان گاهى به عنوان بايدي سفرة كرام بررة (عبس، آيات‏15 و 16) ياد مى‏شود و حافظان آن را در زمين غير از فرشتگان مخصوص و امامان معصوم (ع) مى‏توان عالمان وحى‏شناس و عادلان ولايت‏مدار دانست كه در معرفت صائب قرآن و عترت ساعى‏اند و در عمل صالح كوشا هستند . اينان طبق بيان نورانى حضرت رسول اكرم (ص) وارثان پيامبران‏اند (بحارالانوار، ج‏1، ص‏164 و ج‏2، ص‏92) و در برابر گفتار حضرت امام جعفر صادق (ع) مرزداران مكتب اهل بيت عصمت (ع) اند (احتجاج طبرسى، ج‏1، ص‏13) .
همان‏طورى كه مجاهدان نستوه مدافعان حريم نظامى ميهن اسلامى‏اند، عالمان عادل مدافعان حريم فرهنگى مكتب الهى‏اند; و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله (حج، آيه‏40) . حافظان مكتب دينى آگاه به زمان و مطلع از زمانه‏اند، شبهات مهاجم را كه در دل‏هاى خالى و مستعد و شفاف نسل نو، سريعا اثر سوء مى‏گذارند، شناسايى نموده و با تبيين، تعليل و تحليل عقلى و نقلى به آنها پاسخ مناسب داده مى‏شود; العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس عكس نقيض اين قضيه آن‏است: من هجمت عليه اللوابس فليس بعالم و چون قرآن اولين منبع دين پژوهى‏است، با تفسير متقن آن بسيارى از اهداف سامى مدافعان مكتب الهى حاصل مى‏شود; زيرا حل شبهات هر عصر در بستر اين مائده و مادبه ميسوراست .

6 . شناخت هماهنگ قرآن شرط تفسير صائب آن

تفسير هر متنى مبتنى بر شناخت محدوده آن متن از يك سو و پرهيز از اختلاف و تخلف از سوى ديگراست . تفسير متن مطلق از منظر مقيد يا تفسير متن مقيد از ديدگاه مطلق كامياب نخواهد بود . چه اينكه اگر برخى از اجزاى متن طبق روش مطابق با آن متن تفسير شود و بعضى با روش موافق با متن بيگانه، اعم از خود مفسر يا ديگران، و همچنين تفكيك كردن اجزاى متن واحد به اخذ بعضى و طرد بعض ديگر روا نيست .
قرآن كريم از آن جهت كه ابدى‏است; يعنى واجد كليت و دوام بوده، همگانى و هميشگى‏است و از سوى ديگر، دعواى ميزان عام بودن دارد، لازم‏است مفسر تمام آراى راجع به جهان بينى و مبدء و منتهاى عالم و راه بين آغاز و انجام را بر قرآن مجيد عرضه بدارد و حق و باطل آن را طبق ميزان آسمانى تشخيص دهد . البته اين كار مربوط به مكاتبى‏است كه تا عصر مفسر مطرح شده‏اند و اما آراى ديگرى كه هنوز طرح نشدند، عرضه آنها بر قرآن مجيد به عهده خردورزان آينده است .
بنا بر اين عرضه مكاتب بر وحى آسمانى محتاج چند تفسير صحيح‏است اولا، و تطبيق غير جانب‏دارانه آراى ديگران با فتواى خداست ثانيا، و آماده دريافت فيض فائق وحى بودن‏است ثالثا .
اما مطلب اول اگر متن غير قرآنى به دقت تفسير نشود و مراد گوينده به طور صحيح به ترازوى وحى وارد نگردد، پاسخ راست‏يا داورى عادلانه صورت نمى‏پذيرد، و اما مطلب دوم تطبيق جانب‏دارانه نتيجه غير عالمانه و عادلانه ترجيح دادن‏است كه دور از ساحت صحابه تفسير ناب‏است . اما مطلب سوم قرآن به منزله فن عروض شاعران يا منطق حكيمان و متكلمان نيست كه صرفا كالاسنج‏باشد نه كالابخش، بلكه وحى الهى گذشته از توزين هر مكتبى كه با او سنجيده شود و اظهار نظر در باره صواب و خطا بودن آن و انجام سمت مهم قضاى عادلانه در باره آنها، سهم به سزايى در تعليم و ارشاد دارد كه در مكاتب ديگر يافت نمى‏شود و براى ارزيابى آن عطاى زايد ميزانى را ارائه كرده و موزونى را عطا مى‏نمايد; زيرا خداى سبحان گذشته از آنكه قرآن را به عنوان «ميزان‏» معرفى كرد; الله الذي انزل الكتاب بالحق و الميزان (شورى، آيه 17) و انزلنا معهم الكتاب و الميزان (حديد، آيه 27) آن را به عنوان مهيمن ستود; يعنى هيمنه و نفوذ و سلطه وحى الهى بر ساير كتاب‏هاى آسمانى، چه رسد به كتاب‏هاى بشرى ايجاب مى‏نمايد كه قرآن هم سطح با ساير مكاتب نباشد، بلكه چيزهاى حقى كه در آنهاست، امضاء نمايد; مصدقا لما بين يديه من الكتاب (مائده، آيه 48) و مطالبى كه در آنها نيست و به منزله تكميل و تتميم آنها محسوب مى‏شود، افاضه نمايد; و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون (بقره، آيه 151) يعنى خداوند توسط قرآن كريم مطالبى به شما مى‏آموزد كه هرگز توان عالم شدن آنها را نداريد . تعبير ما لم تكونوا تعلمون غير از تعبير ما لا تعلمون است . ويژگى هيمنه قرآن به اين‏است كه هم قابليت‏هاى موجود را شكوفا مى‏كند اولا، و هم قابليت مفقود را موجود مى‏نمايد ثانيا، آنگاه برابر آن فيض عطا مى‏نمايد ثانيا;
چاره آن دل عطاى مبدلى‏است
داد او را قابليت‏شرط نيست
بلكه شرط قابليت داد اوست
داد لب و قابليت هست پوست
قابلى گر شرط فعل حق بدى
هيچ معدومى به هستى نامدى
(مثنوى مولوى، ص‏5 و 3 و 9)
آنچه مهم‏است عنايت‏به ظرفيت قابليت‏است; يعنى جام ملكوتى انسان قابل توسعه ظرفيت و استعداد و صالح براى افاضه قابليت هست; به طورى كه مى‏تواند با عنايت الهى فقير گردد; آنگاه از مبدء مغنى و مقنى غنا و قنيه دريافت نمايد;
آن يكى فيضش گدا آرد پديد
وان دگر بخشد گدايان را مزيد
نشان صلوح دل براى توسعه قبول و شرح صدر اين‏است;
گوشه بى گوشه دل شه‏رهى‏است
تاب لاشرقى و لاغرب از مهى‏است
البته بعد از چنان توسعه قابلى مى‏توان بحرپيما شد;
هر پرى بر عرض دريا كى پرد
تا لدن علم لدنى مى‏برد
(همان، ص‏155)
تفسير متن مهين بدون هيمنه مفسر ميسور نخواهد بود; چون هيمنه مفسر از ناحيه قرآن كريم به وى رسيده‏است . لازم‏است او پيام قرآنى را بر باورهاى پيشين خود و ديگران ترجيح دهد; يعنى هم مهيمن بر آراى شخصى خود باشد و هم بر افكار صاحبان مكاتب . تمام دانش‏هاى پيشين در صورت صواب، براى توسعه ظرف و گسترش قابليت‏است تا پيام وحى بهتر از ادراك گردد و هرگز مبانى مقبول قبلى كه قلمرو تاثير آنها فقط در محدوده شرح صدر و بسترسازى‏است نه بيشتر از آن، به جاى مظروف قرار نمى‏گيرد، تا مفسر آهنگ خويش را در آى قافله غيب تلقى مى‏كند و جريان خودمحورى و انسان‏مدارى به جاى حق‏محورى و وحى‏مدارى قرار گيرد .

7 . جذبه ملكوتى وسيله رهيافت‏به ژرفاى تفسير

جان ملكوتى اگر رهن تن نشود، مى‏تواند دانش و زمين را براى رهيافت‏به بينش آسمانى وسيله قرار دهد; زيرا ريشه تمام دانش‏هاى صائب مخزن الهى‏است . عقل برهانى پيام خدا را در نهاد خود دارد و با اثاره وحى شكوفا مى‏گردد و مى‏تواند رهنمودهاى وحى را بهتر ادراك كند و يافته‏هاى خود را بدون اختلاط يا التزاح با باورهايى كه خارج از قلمرو حجيت‏است، به عنوان تفسير قرآن عرضه نمايد . بهترين نردبان اين ترقى سجده در پيشگاه خداونداست;
گفتم كه بنما نردبان تا بر روم بر آسمان
گفتا سر تو نردبان سر را در آور زير پا
(ديوان شمس، ص‏56)
اولين فيض چنين ترقى‏اى، تحول روحى يافتن و مشاهده چيزى است كه بر ديگران مستوراست و احساس طمانينه‏اى است كه در طبيعت‏يافت نمى‏شود و بالاخره سالك را مجذوب نمودن‏است . حضرت استاد علامه طباطبائى در اين باره چنين مرقوم نموده‏اند:
در اوائل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زيادى به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روى هر چه مى‏خواندم نمى‏فهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم . پس از آن يكباره عنايت‏خدايى دامنگيرم شده، عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگى و بى‏تابى نسبت‏به تحصيل كمال حس‏نمودم ... (آيينه مهر، ص 13 - 11) .
هيمنه دولت قرآن بر دولت‏هاى ديگر را مى‏توان در ارزيابى ملك رسول گرامى (ص) و ملك سليمان (ع) يافت; زيرا دولت‏سليمان (ع) بر مدار غدوها شهر و رواحها شهر (سبا، آيه 12) راه يك ماهه را شامگاه مى‏پيمود; چون مركب رهوار او «باد» بود; فسخرنا له الريح (ص، آيه 36) ; ولى دولت قرآن بر محور ليلة القدر خير من الف شهر (قدر، آيه 3) راه هزار ماهه (هشتاد سال) را يك شبه طى مى‏نمايد . گذشته از آن كه طى الزمان از طى المكان ممتازتراست . آنان كه بهره‏مند از دولت قرآن‏اند، گاهى چنان مى‏سرايند: «كاين طفل يك شبه ره صد ساله مى‏رود» (ديوان حافظ) و زمانى چنين مى‏سرايند: «يك بيت از اين قصيده به از صد رساله بود» (ديوان حافظ) .
اين‏گونه از بارقه‏ها كه در سيره علمى و عملى بزرگ مردان تاريخ رخ مى‏دهد، محصول رضاى به قضاى الهى و تخضع در پيشگاه اواست; لذا مى‏توان گفت:
بر وفق رضاى حق رسان روز به شب
تا بخسبى عربى بر خيزى
كسى كه چنين لامعى بهره او شد، از منطقه موجودهاى ناقص پرواز مى‏كند و به مرز مستكفى مى‏رسد;
يونسى ديدم نشسته بر لب درياى عشق
گفتمش چونى جوابم داد بر قانون خويش
گفت‏بودم اندرين دريا غذاى ماهى‏اى
پس چو حرف نون خميدم تا شدم ذاالنون خويش
(ديوان شمس، ص 488)
رسول اكرم (ص) فرمود: من اخلص لله اربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمه من قلبه على لسانه (نهج الفصاحه، ج‏2، ص‏894) . البته اخلاص جزء متمم قابليت‏است، و گرنه مبدا فاعلى بالذات خداى سبحان‏است .

8 . نتيجه

از آنچه آمد، چنين نتيجه گرفته مى‏شود كه فهم و تفسير ژرف و گسترده قرآن از رهگذر تقرب به خدا و تقواست . ميان صفاى قلب و فهم صائب قرآن تعامل و تاثير متقابل بر قرار است و هريك ديگرى را مى‏افزايد . فهم و تفسير قرآن از سه مرحله علم اليقين، حق اليقين و عين اليقين مى‏گذرد . مطهران پاسدار فهم صائب قرآن اند و آن را از هجوم شبهات پاسدارى مى‏كنند . تفسير صائب قرآن در گرو شناخت جامع و غير متهافت قرآن است . جذبه ملكوتى وسيله رهيافت‏به ژرفاى تفسير قرآن به شمار مى‏رود .

منابع

قرآن كريم
نهج الفصاحه، ط‏1، تهران، جاويدان، 1364ش
اوحدالدين كرمانى، حامد; ديوان رباعيات، ط‏1، تهران، سروش، 1366ش
پژوهشكده حوزه و دانشگاه; آيينه مهر، ط‏1، قم، دارالتفسير (اسماعيليان)، 1380ش
حافظ شيرازى; ديوان، چ‏1، كانون انتشارات پيام محراب، 1370ش
سنائى، مجدود بن آدم; ديوان، بى‏چا، تهران، ابن‏سينا، بى‏تا
طبرسى، احمد بن على; احتجاج، ط‏1، بيروت، دار النعمان للطباعة و النشر، 1386ق
كلينى، محمد بن‏يعقوب كلينى; اصول كافى، بى‏چا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل‏بيت (ع)، بى‏تا
مجلسى، محمدباقر; بحارالانوار، دارالكتب الاسلامية، تهران، بى‏تا
مولوى، جلال الدين محمد; ديوان شمس، چ‏3، تهران، امير كبير، 1363ش
مولوى، جلال الدين محمد; مثنوى معنوى، تهران، امير كبير، 1363ش

مقالات مشابه

آسیب شناسی تطبیق قاعده سیاق در تفسیر آیات قرآن

نام نشریهحسنا

نام نویسندهفاطمه مرضیه حسینی کاشانی

منطق صوري فهم معناي واژه هاي قرآن

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهمحمدتقی فعالی

دفاع از قصدگرايي تفسيري

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهاحمد واعظی

مواجهه با قرآن؛ چگونه و چرا؟

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمدعلی مهدوی‎راد

مفهوم شناسی آیه گامی در مسیر «برداشت از قرآن»

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهحسین مرادی زنجانی, فاطمه آذرخش

منابع فهم قرآن

نام نویسندهروح‌الله رضایی

اصول فهم قرآن

نام نویسندهروح‌الله رضایی