تحدى

پدیدآورسیدعبدالرسول حسینی‌زاده

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 7

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 3198 بازدید

تحدى : هماورد خواهى قرآن از منكران وحيانى بودن آن

تحدى از ريشه حدا (با آواز شتر را پيش‌راندن)[1] به معناى هماورد خواستن و به مبارزه طلبيدن[2]، براى ظاهر شدن عجز آن هماورد[3] و در اصطلاح عبارت است از مبارزه‌طلبى خداى متعالى از مخالفان رسول‌اكرم(صلى الله عليه وآله)كه اگر آن حضرت را فرستاده خداوند نمى‌دانند، براى آنچه وى آورده است مانندى بياورند.[4] قرآن‌كريم در آيات‌49‌قصص/28، 88 اسراء /17، 38 يونس/10، 34 طور/ 52، 13 هود/11 و 23 بقره/2، با هدف اثبات رسالت رسول‌اكرم(صلى الله عليه وآله) و وحيانى بودن قرآن از مخالفان وى خواسته است اگر در حقانيت رسالت آن حضرت شك دارند كتابى مانند قرآن يا 10‌سوره يا يك سوره يا سخنى مانند آن بياورند. البته تحدى به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)اختصاص ندارد و معجزات همه پيامبران همراه با تحدى بوده است؛ براى نمونه، حضرت موسى با ساحران تحدى كرد[5] و فرمود: «اَلقوا ما اَنتُم مُلقون»(يونس/10، 80)، زيرا معجزه مشروط به ادعاى نبوت، تحدى، عدم معارضه
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 274
ديگران به سبب عجز و خارق‌العاده بودن است[6]؛ گرچه ابن حزم، شرطيت تحدى در معجزه را نپذيرفته است[7]، به هر روى، تحدى بر اين قياس استثنايى مشتمل است كه اگر اين كار از سوى خدا نباشد كارى بشرى است و اگر چنين باشد شما هم كه بشر هستيد بايد بتوانيد همانند آن را بياوريد و اگر نتوانستيد معلوم مى شود معجزه* الهى‌است.[8]

آيات تحدى:

چنان‌كه اشاره شد قرآن‌كريم در شمارى از آيات با معاندان و منكران وحى و نبوت بدين شرح تحدى كرده است:
1. در آيه 49 قصص/28 كه چهل و نهمين سوره نازل شده در مكه است، خطاب به پيامبر مى‌فرمايد: بگو اگر شما راست مى‌گوييد كه اين دو كتاب (تورات و قرآن)[9] از سوى خدا نيست، كتابى روشن‌تر و هدايت‌بخش‌تر از آنها از سوى خدا بياوريد تا من از آن پيروى كنم[10]: «قُل فَأتوا بِكِتـب مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدى مِنهُما اَتَّبِعهُ اِن كُنتُم صـدِقين».
2. سوره اسراء/17 كه دومين تحدى در آن آمده، بنابر روايت مشهور، پنجاهمين سوره از سُور مكى است.[11] اين سوره در سال يازدهم بعثت و بعد از سوره قصص و پيش از سوره يونس نازل شده است. در آيه 88 اين سوره آمده است: اگر جن و انس گرد هم آيند تا نظير قرآن را بياورند نمى‌توانند مانند آن را بياورند، هرچند بعضى از آنها پشتيبان بعضى ديگر باشند: «قُل لـَئِنِ اجتَمَعَتِ الاِنسُ والجِنُّ عَلى اَن يَأتوا بِمِثلِ هـذا القُرءانِ لا يَأتونَ بِمِثلِهِ ولَو كانَ بَعضُهُم لِبَعض ظَهيرا».
3. سوره يونس/10 سومين سوره مشتمل بر تحدى است. اين سوره در اكثر روايات ترتيب نزول، بعد از سوره اسراء قرار گرفته است.[12] در آيه‌38 اين سوره، خداوند سبحان بعد از ردّ صريح ادعاى مشركان مبنى بر جعلى بودن قرآن و نيز نفى هرگونه شك و ترديد در الهى بودن آن، به آنان مى‌گويد: اگر راست مى‌گوييد سوره‌اى مانند آن را بياوريد و هركس را جز خدا مى‌توانيد به كمك فرا خوانيد: «اَم يَقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِسورَة مِثلِهِ وادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللّهِ اِن كُنتُم صـدِقين».
4. چهارمين تحدى قرآن در سوره هود/11 آمده است كه زمان نزول آن طبق غالب روايات ترتيب نزول، بعد از سوره يونس است. [13] آيه 13 اين سوره پس از نقل سخن مشركان درباره جعلى بودن قرآن، خطاب به آنان مى‌فرمايد: اگر راست
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 275
مى‌گوييد 10 سوره ساختگى كه در فصاحت و بلاغت همانند قرآن باشد بياوريد و غير از خدا هركس را مى‌توانيد فرا خوانيد:«اَم يَقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَيـت وادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللّهِ اِن كُنتُم صـدِقين».
5. سوره طور/52 پنجمين سوره دربردارنده تحدى است. نزول اين سوره بعد از 4 سوره پيشين بوده است. در آيات 32 ـ 33 اين سوره، خداوند در پاسخ مدعيان خودساخته بودن قرآن، مى‌فرمايد: اگر راست مى‌گويند سخنى مانند آن را بياورند:«اَم يَقولونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤمِنون * فَليَأتوا بِحَديث مِثلِهِ اِن كانوا صـدِقين». در اين آيه به آوردن سخنى مثل قرآن تحدى شده است، بى‌آنكه به مقدار آن اشاره شود.[14]
6. آخرين تحدى قرآن در سوره بقره، يعنى اولين سوره نازل شده در مدينه است. آيات 23 ـ 24 اين سوره، خطاب به منكران وحيانى بودن قرآن مى‌فرمايد: اگر راست مى‌گوييد سوره‌اى مانند قرآن بياوريد و در اين كار ياوران خود را از غير خدا فراخوانيد؛ ولى هرگز نخواهيد توانست: «و اِن كُنتُم فى رَيب مِمّا نَزَّلنا عَلى عَبدِنا فَأتوا بِسورَة مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَكُم مِن دونِ اللّهِ اِن كُنتُم صـدِقين * فَاِن لَم تَفعَلوا ولَن تَفعَلوا...». اين پيشگويى خود از معجزات قرآن به شمار آمده است.[15] اين آيه، «سوره» را به سوره‌اى خاص مقيد نساخته است، بنابراين مراد از «سوره» جنس است و شامل سوره‌هاى كوچك و بزرگ مى‌شود.[16]
درباره مرجع ضمير «مثله» در اين آيه، كه «ما»ى موصول است يا «عبدنا»، دو قول است: بيشتر مفسران، مرجع ضمير را «ما» مى‌دانند كه در اينجا مراد از آن قرآن* است، زيرا اولا در اين صورت اين آيه با ساير آيات تحدى به ويژه آيه سوره يونس هماهنگ خواهد بود.[17] ثانياً بحث در مُنزَل (قرآن) است نه مُنزَلٌ‌عليه (پيامبر). ثالثاً وجه اعجازى آيه قوى‌ترى خواهد بود، زيرا آيه در اين صورت دلالت دارد كه مخالفان قرآن، خواه انفرادى يا به صورت جمعى و با هر ويژگى، قادر به آوردن مثل آن نيستند. رابعاً اگر ضمير به پيامبر(صلى الله عليه وآله)بازگردد، وجه اعجازى* قرآن، امى بودن پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى‌شود؛ ولى اگر به قرآن برگردد وجه اعجازى آن، كمال فصاحت و بلاغت آن مى‌شود.[18] جوادى آملى هرچند وجوه ياد شده را براى تضعيف قول دوم (رجوع ضمير به عبد) كافى نمى‌داند؛ ولى با توجه به نكات زير ارجاع ضمير را به «ما»، يعنى قرآن، ترجيح مى‌دهد:
1. تحدى قرآن در آيه 88 اسراء/17 كه مكى است عام است و شامل امى و غير امى مى‌شود، بنابراين لازم نيست در مدينه گفته شود از شما نيز
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 276
فردى امى مثل قرآن را بياورد.
2. محور تحدى در آيات تحدى، قرآن است نه عبد، به ويژه كه عدّه‌اى مى‌گفتند: اين قرآن باز نوشته همان خرافه‌ها و افسانه‌هاى پيشينيان است كه هر صبح و عصر بر پيامبر خوانده مى‌شود تا آن را فراگيرد و بر مردم بخواند: «و قالوا اَسـطيرُ الاَوَّلينَ اكتَتَبَها فَهِىَ تُملى عَلَيهِ بُكرَةً و اَصيلا».(فرقان/25،5)
3. جمله «وَادعوا شُهَداءَكُم مِن دونِ اللّه»، با توجه به اينكه مراد از «شهيد» در آن، ياور و معين است، نشان مى‌دهد در اين آيه مانند ساير آيات تحدى، به قرآن تحدى شده است.
4. اعجاز قرآن ذاتاً مربوط به محتواى خود آن است و امّى بودن شرط اعجاز نيست.[19]
از تعبير «مثله» اين نكته نيز برمى‌آيد كه خداوند با اين تعبير، به آوردن «همانند سوره قرآن» تحدى كرده است نه «سوره قرآن»، تا عذر نياورند كه هيچ انسانى به سبب ويژگيها و عوامل ذاتى، نمى‌تواند شيوه‌اى مانند شيوه انسان ديگر داشته باشد.[20]

مراحل تحدى:

بر اساس روايات ترتيب نزول، به جز روايت ابن نديم، خداوند نخست به همه قرآن (اسرا/17،‌88)، سپس به يك سوره (يونس/10، 38)، در مرحله سوم به 10 سوره (هود/11، 14)، پس از آن به حديثى مانند قرآن (طور/52، 34) و براى آخرين بار در مدينه مجدداً به سوره‌اى از قرآن (بقره/2، 23) تحدى كرده است[21]؛ در حالى كه سير طبيعى اقتضا مى‌كند تحدى از دشوارتر به آسان‌تر، يعنى از كل قرآن به 10 سوره و سپس به يك سوره باشد.[22] مفسران به اين اشكال پاسخهاى گوناگون داده‌اند كه مى‌توان آنها را در دو گروه جمع‌بندى كرد:
1. گروهى با ارائه راهكارهايى درصدد ارائه نظم طبيعى بين آيات تحدى برآمده‌اند كه به بررسى آراى آنها مى‌پردازيم:
الف. جمعى، مانند بغوى[23] و آلوسى[24]، نزول سوره هود را قبل از سوره يونس دانسته‌اند. ابن‌عطيه، شاهد اين ترتيب را تحدى به 10 سوره در سوره هود و به يك سوره در سوره يونس دانسته است.[25] روايت ابن‌نديم نيز مؤيد اين احتمال است[26]؛ همچنين جصاص[27]، طوسى[28]، زمخشرى[29]، يحيى‌بن حمزه[30]، ابن تيميه[31]، ابن
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 277
كثير[32]، زركشى[33]، رافعى[34] و سيد‌مصطفى خمينى[35]، بدون توجه به روايات ترتيب نزول يا احتمالا با معيار قرار دادن روايت ابن نديم، مراحل تحدى را همه قرآن، 10 سوره و يك سوره دانسته‌اند.
ب. قرطبى بدون اشاره به آيه سوره يونس، مراحل تحدى را به ترتيب، همه قرآن، سخنى مانند آن، 10‌سوره و يك سوره مى‌داند.[36] با توجه به معناى عام واژه «حديث»، مى‌توان اين ترتيب را مناسب دانست.
ج. فخررازى با استناد به اين دليل عقلى كه تحدّى به خفيف‌تر بايد بعد از تحدّى به شديدتر باشد، تحدى به 10 سوره را قبل از تحدى به يك سوره* و بر اين اساس نزول سوره هود را پيش از نزول سوره يونس مى‌داند.[37] وى مراحل تحدى را به ترتيب، آيه 49 قصص، 88 اسراء، 13 هود و 23 بقره بيان مى‌كند. همو ذيل آيه 38 يونس، مراحل تحدى را به ترتيب كل قرآن، 10 سوره، يك سوره و حديثى مانند آن مى‌داند. سپس مى‌گويد: خداوند در همه اين مراحل از مخالفان قرآن مى‌خواست كه شخصى همانند رسول خدا(صلى الله عليه وآله)كه درس نخوانده و به مكتب نرفته است با قرآن معارضه كند؛ ولى در پنجمين مرحله، در سوره يونس از آنان مى‌خواهد هر انسانى با هر ويژگى كه باشد، اگر مى‌تواند سوره‌اى مانند قرآن بياورد، افزون بر اين به آنها پيشنهاد مى‌كند در اين كار از هركس كه مى‌خواهند كمك بگيرند، و سرانجام در سوره بقره از همه مردم مى‌خواهد هرچند با كمك يكديگر سوره‌اى مانند قرآن بياورند. [38]
د. برخى برآن‌اند كه نزول سوره هود پس از سوره يونس بوده؛ ولى آيه 13 هود پيش از آيه 38 يونس كه در آن تحدى به يك سوره شده، فرود آمده است.[39] اين امر هرچند محتمل است؛ ولى دليلى بر آن نيست. [40]
هـ. برخى نزول سوره يونس قبل از سوره هود را پذيرفته‌اند؛ ليكن مدعى‌اند پيامبر موظف بوده است آيات تحدى سوره يونس را پس از آيات تحدى سوره‌هود بر مردم تلاوت كند.[41] بر اين ادعا نيز هيچ دليلى نيست.[42]
و. برخى معتقدند آيات تحدّى در مرحله نخست از مخالفان مى خواهد كتابى همانند قرآن بياورند، با تمام امتيازات و اوصاف قرآن و اغراضى كه خداوند از آن اراده كرده است. پس از ثابت شدن ناتوانى آنان، تخفيف داده و مى‌فرمايد: سوره‌اى از هر جهت شبيه يكى از سوره‌هاى قرآن
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 278
دربردارنده همه امتيازات آن بياورند. سرانجام پس از آشكار شدن ناتوانى آنان، در تخفيفى ديگر مى‌فرمايد: 10 سوره بياورند كه هريك از آنها يكى از امتيازات و وجوه اعجاز قرآن را دارا باشد، به گونه‌اى كه مجموع آن 10 سوره، همه امتيازات يك سوره قرآن را در خود جمع كرده باشد. روشن است كه ساختن يك سوره كه در همه ابعاد شبيه يك سوره قرآن باشد دشوارتر از فراهم آوردن چند سوره است كه هريك در جهتى مشابه قرآن باشد. در اين صورت، تحدى از دشوارتر به آسان‌تر خواهد بود.[43]
ز. ابوزيد معتقد است خداوند در پاسخ كسانى كه ادعا مى‌كردند مى‌توانند مثل قرآن را بياورند: «لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هـذا»(انفال/8،31)، در آيه‌34 طور به همه قرآن تحدى كرده است: «فَليَأتوا بِحَديث مِثلِه»، سپس به 10 سوره و آن‌گاه به‌استهزا، مشركان را به مبارزه با يك سوره فرا‌خوانده و سرانجام در سوره اسراء به طور قطع، تقليد نمونه‌ى قرآن را براى عرب، امرى محال اعلام مى كند.[44] اين نظر نيز پذيرفته نيست، زيرا بر فرض كه به استناد برخى روايات شأن نزول، مكى بودن آيه 31 انفال /8 پذيرفته شود[45]، ادعاى ابوزيد با هيچ‌يك از روايات ترتيب نزول سازگار نيست، زيرا در همه اين روايات، سوره طور بعد از دو سوره يونس و هود قرار دارد. افزون بر اين، تفسير «حديث» به همه قرآن، مورد ترديد است.
ح. مبرّد بر آن است كه قيد «مفتريات» در سوره هود، نظم طبيعى آيات تحدى را درست مى‌كند، زيرا تحدى در سوره اسراء به مجموع قرآن و در سوره يونس به يك سوره كامل، هم از جهت لفظ و هم از جهت معناست؛ ولى در سوره هود به 10 سوره فقط از جهت نظم و اسلوب، بدون توجه به معنا، تحدى شده است.[46] فاضل لنكرانى نيز با استناد به قيد «مفتريات»در آيه 13 هود، بر همين نظر است، با اين تفاوت كه عدد 10 را در سوره هود دال بر كثرت مى‌داند.[47]
2. عده‌اى ترتيب تاريخى بين آيات تحدى به صورت ياد شده را نپذيرفته‌اند. ديدگاههاى اين گروه بدين شرح است:
الف. طبرسى[48] و مجلسى[49]، غرض از تحدى را آشكار ساختن عجز مخالفان قرآن مى‌دانند و در اين جهت بين تحدى به همه قرآن با كمتر از آن تفاوتى نمى‌بينند.
ب. سيد قطب، تحدى از دشوارتر به آسان‌تر را نمى‌پذيرد و تحدى را به نوع قرآن مى‌داند نه مقدار آن. به اعتقاد وى نزول آيات تحدى در
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 279
اوضاع و حالات گوناگون با توجه به مخاطبان آن بوده است و لزوماً ترتيبى بين آن لحاظ نشده است.[50] سبزوارى نيز احتمال مى دهد تفاوت آيات تحدى ناشى از اختلاف اشخاص يا زمانها باشد؛ يعنى افرادى ادعاى هماوردى كل قرآن، عده‌اى ادعاى هماوردى 10 سوره و گروهى ادعاى هماوردى يك سوره داشته‌اند و خداوند نيز همسطح ادعاى هر گروه، با آنها تحدى كرده است؛ يا اينكه تحدى به كل قرآن مربوط به اوايل بعثت و تحدى به كمتر از آن مربوط به زمانهاى بعد است.[51] بر اين احتمال نيز دليلى نيست.
ج. بقاعى، مقصود از «سوره» در آيات ياد شده را معناى لغوى آن، يعنى مجموعه‌اى از آيات قرآن، مى‌داند (نه به معناى اصطلاحى) و بدين صورت، اشكال عدم وجود ترتيب بين آيات تحدى را حل مى‌كند.[52] برخى از معاصران نيز «قرآن» را به معناى قرائت و تلاوت دانسته‌اند كه بدين معنا بر كل و بعض قرآن صدق مى‌كند و «سوره» را به معناى مجموعه آياتِ داراى هدف واحد دانسته‌اند، بنابراين تفاوت چندانى بين قرآن، يك سوره و 10 سوره، از نظر مفهوم نمى‌ماند و [در همه موارد، [تحدى به مجموعه آياتى شده است كه هدفى مهم را تعقيب كند.[53] دو نظريه اخير نيز نمى‌تواند پاسخگوى اشكال ياد شده باشد، زيرا همچنان راز تحدى قرآن به يك قطعه و سپس به 10 قطعه، روشن نيست.
د. در روايتى از ابن عباس، مقصود از 10 سوره مورد تحدّى در آيه 13 هود، سوره‌هاى بقره، آل‌عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال، توبه، يونس و هود دانسته شده است. اشكال اين سخن، يكى مدنى بودنِ بسيارى از اين سوره‌ها و مكى بودن سوره هود است.[54] دوم اين است كه اين 10 سوره خصوصيتى ندارند، بلكه قول به اختصاص، خلاف ظاهر آيه است كه مطلق سوره و هر 10 سوره‌اى[55] را شامل مى‌شود. سوم اينكه كسانى كه به پيامبر(صلى الله عليه وآله)نسبت افترا مى‌دادند همه سور قرآن را افترا مى‌دانستند. در اين صورت تحدى به سورهاى خاص، آن هم سوره‌هاى بزرگ، وجهى ندارد و معنا ندارد به كسى كه مى‌گويد سوره كوثر افتراست، گفته شود ]مانند [10 سوره بزرگ قرآن بياور. [56]
هـ. رشيد رضا معتقد است تأمل در آيات تحدى و تاريخ نزول سوره‌ها، احتمال ترتيب تاريخى در رويارويى با مشركان را نفى و نزول هريك از آيات ياد‌شده به مناسبت سياق را تأييد مى‌كند.[57] وى آيه‌88‌اسراء را از آيات تحدى
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 280
به‌شمار نياورده است، زيرا اين آيه تنها از عجز مشركان درآوردن مثل قرآن خبر داده است. به گفته وى نخستين آيه تحدى، آيه 38 يونس است كه آوردن سوره‌اى از قرآن با ويژگى در برداشتن خبرهاى غيبى و هماهنگى با حق و واقع و رعايت بلاغت و فصاحت را خواهان است، برخلاف آيه سوره هود كه در آن آوردن 10 سوره مانند قرآن به لحاظ نظم و اسلوب درخواست شده است، هرچند از جهت محتوا ساختگى و باطل باشند. به نظر وى اين 10‌سوره، مطلق نيست و مقصود 10 سوره‌اى است كه دربردارنده قصص انبياست كه به زعم آنان واقعيت نداشته است. وى بعد از مقدمه‌اى طولانى آن 10‌سوره را سوره هود و 9 سوره در بردارنده قصص انبيا كه پيش از آن نازل شده است، يعنى سوره‌هاى اعراف، يونس، مريم، طه، شعراء، نمل، قصص، قمر و ص‌معرفى مى‌كند. وى بر آن است كه در سوره طور، آوردن مانند قرآن از جهت در برداشتن غيب و هماهنگى با واقع و رعايت فصاحت و بلاغت درخواست شده و در سوره بقره، در مقابل ترديد‌كنندگان در وحى الهى (يهود) به آوردن همانند يك سوره قرآن از سوى فردى امى مانند پيامبر(صلى الله عليه وآله)تحدى شده است.[58]
اين ديدگاه را نيز نمى‌توان پذيرفت، زيرا اولا وى برخلاف همه مفسران آيه 88 اسراء را از آيات تحدى به شمار نياورده است، در حالى كه سياق آيه و شأن نزول آن، تحدى در آن را تأييد مى‌كند.[59] ثانياً ظاهر آيه 13 هود دلالت دارد مشركان همه قرآن را افترا مى‌دانستند، از اين رو مناسب است تحدى به‌گونه‌اى باشد كه اشكال آنها را از اساس از بين ببرد، در حالى كه اگر تحدى ـ چنان‌كه رشيدرضا معتقد است ـ به سوره‌هاى خاص (بلند) شده باشد، اشكال مشركان از اساس برطرف نمى‌شود و ادعاى آنها نسبت به سوره‌هاى كوتاه برجاست.[60] ثالثاً «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِه»اطلاق دارد و دليل قابل قبولى براى تقييد آن به سورهايى خاص وجود ندارد. رابعاً سوره‌هايى كه به قصص انبيا پرداخته است در 10 سوره ياد شده منحصر نيست و سوره‌هاى ديگرى از قرآن، نظير صافّات، نيز مشتمل بر داستان انبياست.[61] خامساً در برداشت تحدى به همه قرآن از آيه‌34‌طور/52: «فَليَأتوا بِحَديث مِثلِه»، ترديد است.[62]
و. علامه طباطبايى روايات ترتيب نزول را معتبر نمى‌داند[63]؛ ولى با توجه به قراينى، تقدم نزول سوره يونس بر هود را پذيرفته است.[64] به اعتقاد ايشان اختلاف آيات تحدى، ناشى از هدف
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 281
خاصى است كه هريك از اين آيات دنبال مى‌كند؛ بدين شرح: تحدى در آيه 88 اسراء به جميع قرآن به لحاظ در برداشتن نيازهاى گوناگون انسان تا روز قيامت است. تحدى در آيه 38 يونس به يك سوره‌اى است كه غرضى كامل و جامع از اغراض مربوط به هدايت انسان را دارا باشد. تحدى در سوره هود به 10 سوره با ويژگى كثرت تفنن در بيان و تنوع در اغراض است، زيرا عدد 10 به كثرت اشاره دارد. تحدى در «فَليَأتوا بِحَديث مِثلِه» عام و فراگيرتر از سه مرحله فوق است، زيرا «حديث» نسبت به يك سوره و 10 سوره و همه قرآن عموميت دارد، پس تحدى در اين آيه، به مطلق ويژگيهاى قرآن است.[65]
اين بيان نيز نظم طبيعى آيات تحدى را درست نمى‌كند؛ چگونه كسى كه از آوردن يك سوره داراى بيان و هدف واحد ناتوان است مى تواند با چند سوره داراى ويژگيها و اهداف مختلف، هماوردى كند.[66]

گستره تحدى:

تحدى قرآن شامل همه انسانها حتى جنيان در طول تاريخ است[67]، زيرا پيامبر‌اسلام(صلى الله عليه وآله) خاتم پيامبران و دعوت وى جهانى و جاودانى است و همه انسانها و جنيان از عصر نزول تا پايان جهان مخاطب قرآن‌اند. البته برخى از وجوه اعجاز، مانند خبرهاى غيبى و اعجاز هدايتى، متوجه عموم و قابل ادراك براى همه است؛ ولى برخى وجوه اعجاز تنها با مراجعه به اهل فن يا با يادگيرى علوم پيش‌نياز، قابل دسترسى است. زركشى تحدى قرآن را شامل جنيان نمى‌داند، زيرا قرآن به اسلوب زبان عربى نازل شده است كه جنيان اهل آن نبودند. وى تعميم تحدى به جنيان در آيه 88 اسراء را براى تعظيم مى‌داند.[68]بنت‌الشاطى اين تعميم را ناظر به عرف رايج در ميان عرب جاهلى مى‌داند كه مى‌پنداشتند هر شاعرى همراهى از جنيان دارد كه اشعار زيبا را به او الهام مى‌كند.[69]
برخى خطاب تحدى قرآن را مخصوص عرب زمان نزول دانسته‌اند. برپايه اين ديدگاه كه به جمعى از دانشمندان پيشين، مانند جرجانى نيز نسبت داده شده است[70]، امروزه براى اعجاز قرآن بايد به ناتوانى عرب آن عصر استناد كرد.[71] روشن‌است كه جهانى و جاودانى بودن دعوت قرآن و اطلاق آيات تحدى با اين ادعا سازگارى ندارد.[72]
برخى برآن‌اند كه تحدى در ميان عرب عصر نزول شناخته شده بود؛ آنان هر كلامى را به مانند خودش تحدى مى‌كردند؛ خطبه را با خطبه، شعر را
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 282
با شعر و رجز را با رجز، بر همين اساس، اعجاز قرآن را در فصاحت برتر و نظم ويژه آن مى‌دانند.[73] برخى، بعضى وجوه اعجاز، نظير فصاحت و بلاغت را مخصوص عرب عصر نزول و ديگر وجوه را عام و همگانى دانسته‌اند.[74] اشكال پيش گفته بر اين ديدگاه نيز وارد‌است.
برخى با توجه به نوع وصفهاى قرآن از خويش كه بيشتر ناظر به محتوا و مضمون كلام الهى و نه شكل و ساختار ظاهرى آن‌اند و نيز با استناد به آيه «فَأتوا بِكِتـب مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدى مِنهُما»(قصص/28،49) تحدى قرآن را ناظر به محتوا و مضمون كلام الهى و نه الفاظ آن مى‌دانند.[75] اطلاق آيات تحدى اين ديدگاه را نيز مردود مى‌داند.
به هر روى، مفسران با استناد به آيات، تحدى قرآن را به هدايت: «فَأتوا بِكِتـب مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدى مِنهُما»(قصص/28، 49)[76]، علم و معرفت: «و نَزَّلنا عَلَيكَ الكِتـبَ تِبيـنـًا لِكُلِّ شَىء».(نحل/16،89)، صدور آن از پيامبر امّى(صلى الله عليه وآله): «قُل لَو شاءَ اللّهُ ما تَلَوتُهُ عَلَيكُم و لا اَدركُم بِهِ فَقَد لَبِثتُ فيكُم عُمُرًا مِن قَبلِه»(يونس /10، 16)[77]، خبرهاى‌غيبى: «تِلكَ مِن اَنباءِ الغَيبِ نوحيها اِلَيكَ ما كُنتَ تَعلَمُها اَنتَ ولا قَومُك»(هود/11، 49)، عدم اختلاف در آن: «اَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرءانَ و لَو كانَ مِن عِندِ غَيرِ اللّهِ لَوَجَدوا فيهِ اختِلـفـًا كَثيرا»(نساء/4،82) و به بلاغت: «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَيـت»(هود/11،13) و در برگيرنده كيفيت ادا و بيان و نيز محتوا[78] دانسته‌اند. سيد قطب[79] و علامه طباطبايى[80] تحدى و اعجاز قرآن را عام و در همه وجوه ياد شده مى‌داند وگرنه خداوند تحدى را به عرب منحصر مى‌كرد و مطلق نمى‌آورد.[81] براى تحدى، وجوهى ديگر، مانند فصاحت و بلاغت، نظم‌زيبا، حقانيت و راستى، نبود باطل و دروغ در آن، احكام و شرايع، معانى بلند و ... نيز ذكر شده است كه به موارد ياد شده باز مى‌گردد، به هر روى[82] قرآن براى همه بشر فرود آمده و تحدى آن نيز عام و فراگير است.[83]
دانشمندان مسلمان درباره كمترين مقدار اعجار قرآن كه به آن تحدى شده بر يك نظر نيستند[84]؛ از برخى معتزله نقل شده كه اعجاز به مجموع قرآن تعلق گرفته است. آيات تحدى به
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 283
«سوره» (بقره/2،23 و يونس/10،38) و «حديث» (طور/52،34) اين ديدگاه را رد مى‌كند.[85] اشاعره و برخى ديگر از معتزله كمترين مقدار اعجاز قرآن را يك سوره، خواه بلند يا كوتاه، يا به اندازه يك سوره مى‌دانند، بنابراين اگر حروف آيه‌اى به اندازه حروف سوره‌اى مانند سوره كوثر نيز باشد معجزه و مورد تحدى است.[86] ابن حزم ضمن نقد اين ديدگاه، هرچه را عنوان قرآن بر آن صدق كند معجزه و مورد تحدى مى‌داند.[87] برخى آيه شريفه «فَليَأتوا بِحَديث مِثلِهِ» را دليل اين ديدگاه دانسته‌اند. قاضى عياض با رد‌دلالت اين آيه بر مدعا مى‌گويد: حديث كامل، در كمتر از كلمات سوره كوتاه حاصل نمى‌شود.[88] آلوسى معتقد است همه قرآن و اجزاى آن، حتى كوتاه‌ترين سوره آن، معجزه و مورد تحدى است.[89] برخى با استناد به ظاهر آيات تحدى، اعجاز و تحدى را در كمتر از سوره ثابت نمى‌دانند.[90] البته بعيد است كلمه «حديث» در آيه‌33‌طور شامل آياتى همچون آيه دَيْن (بقره/2،‌282) و آية‌الكرسى نگردد. برخى محققان با حمل واژه‌هاى «قرآن»، «سوره» و «حديث» در آيات تحدى بر معناى لغوى آنها (مجموعه‌اى از آيات قرآن) اعجاز قرآن را چه از نظر محتوا و چه از نظر قالب و نظم خاص، شامل مجموعه‌اى از جملات قرآن مى‌دانند كه نظير آيه دين داراى آغاز و انجامى مشخص است.[91] شايان ذكر است در صورتى كه واژه «قرآن» و «سوره» به معناى اصطلاحى نيز باشد اين معنا را مى‌توان از «حديث» در آيه شريفه «فَليَأتوا بِحَديث مِثلِهِ»استفاده كرد.

هماورد نمايان:

تحدى و هماوردخواهى قرآن از مسلّماتى است كه افزون بر قرآن در تاريخ نيز به تواتر گزارش شده است، همان‌گونه كه ترديدى نيست كه با وجود جمع بودن همه زمينه‌هاى تحدى، مانند تحدى صريح، دعوت پيامبر به مفاهيم جديدى كه با فرهنگ اعراب ناسازگار بود، تعصب عربى كه همه همت خود را در شكست اين پديده به كار گرفته بود، آنان نتوانستند با قرآن هماوردى كنند، زيرا اگر با قرآن هماوردى درخورى شده بود به يقين در تاريخ بازگو مى‌شد.[92]آنچه در معارضه با قرآن نقل شده است سخنانى بى‌ارزش و ناچيز است كه هرگز توان هماوردى با آن را ندارد.
براى نخستين بار نضربن حارث، دشمن سرسخت پيامبر، با نقل داستانهاى رستم و اسفنديار ادعاى هماوردى با قرآن كرد. طبق برخى
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 284
روايات شأن نزول[93]، آيه شريفه «لَو‌نَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هـذا»(انفال/8،31) ناظر به وى است. به گزارش اصمعى، هذيل يعفور نيز جملاتى را در معارضه با سوره اخلاص آورد.[94] از مسيلمه نيز جملاتى ركيك در معارضه با قرآن نقل شده است. گفته شده عمرو‌بن عاص بعد از شنيدن برخى از اين سوره‌هاى ساختگى به او گفت: من و خودت مى‌دانيم كه دروغگويى.[95]ابن‌اسحاق در صحت گزارشهاى هماوردى مسيلمه با قرآن ترديد كرده است.[96] اسود عنسى نيز در شمار كسانى آمده كه ادعاى هماوردى با قرآن كرده است.[97]رافعى معتقد است او مردى فصيح بود كه فقط ادعاى نبوت كرد؛ ولى با قرآن هماوردى نكرد.[98] گفته شده: عبدالله بن مقفع نيز درصدد هماوردى با قرآن برآمد؛ ولى پس از مدتى منصرف شد و همه آنچه را گرد آورده بود نابود كرد.[99] باقلانى و ابن‌قيم آورده‌اند كه وقتى او به آيه 44 هود رسيد به ناتوانى بشر درآوردن مثل آن اعتراف كرد و از اين كار منصرف شد. [100] ابن‌ابوالعوجاء، ابوشاكر ديصانى و عبدالملك بصرى نيز براى هماوردى با قرآن تلاش كردند؛ ولى سرانجام به عجز خويش اعتراف كردند.[101]
در سالهاى اخير نيز تلاش‌هايى براى معارضه با قرآن شده است كه همگى نافرجام بوده است؛ براى نمونه، كشيشى مسيحى دو سوره به تقليد از سوره‌هاى حمد و كوثر ساخت. خوئى[102] و رشيد رضا[103] اين معارضه را بررسى كرده و ضعف آن را نشان داده‌اند.
مشهورترين كارى كه اخيراً براى مبارزه با قرآن انجام شده، انتشار كتابى است با نام الفرقان الحق كه دو ناشر آمريكايى با نامهاى a 2001 ome g" و wine press آن را با چاپى نفيس و با تبليغاتى وسيع منتشر كرده‌اند. اين كتاب در 366‌صفحه و 77 سوره با تقليد سبك و سياق قرآن و با استفاده از كلمات و آيات آن و آميختن آن با تعاليم و آموزه‌هاى يهودى و مسيحى و حتى با رسم الخط قرآنى تدوين و چاپ شده است. براى نمونه در سوره‌اى با عنوان ثالوث، بند‌18، چنين‌آمده است: «مثل الذين كفروا و كذبوا بالإنجيل‌الحق أعمالهم كرماد اشتدت به الريح في يوم‌عاصف لايقدرون مما كسبوا على شي ذلك هو الضلال الأكيد». واضح است كه اين جمله از آيه 18‌ابراهيم/14
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 285
اقتباس شده است.[104] سوره‌هاى اين كتاب جعلى نامهايى چون الانجيل، الجنه، المحبه و در برخى موارد نامهايى شبيه نامهاى سوره‌هاى قرآن، چون «الانبياء»، «الفاتحه» و «المنافقون» دارند و به جاى بسمله با جمله «بسم الأب الكلمة الروح الإله الواحد الأوحد‌...» شروع مى‌شوند. اين كتاب جعلى را برخى دانشمندان مسلمان بررسى و نقد كرده‌اند؛ مانند صلاح‌الخالدى كه الانتصار للقرآن را در نقد آن نگاشته است.

منابع

الاتقان، السيوطى (م.‌911‌ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، 1407‌ق؛ الاحتجاج، ابومنصور الطبرسى (م.‌520‌ق.)، به كوشش بهادرى و هادى به، تهران، اسوه، 1416‌ق؛ احكام القرآن، الجصاص (م.‌370‌ق.)، به كوشش صدقى محمد، مكة، المكتبة التجاريه؛ الاعجاز البيانى للقرآن، بنت الشاطى، قاهرة، دار المعارف، 1404‌ق؛ اعجازالقرآن، حسين نصار، مصر، مكتبة مصر، 1999 م؛ اعجاز القرآن و البلاغة النبويه، مصطفى صادق الرافعى، بيروت، دارالكتاب العربى، 1393‌ق؛ الاقتصاد الهادى الى طريق الرشاد، الطوسى (م.‌460‌ق.)، به كوشش حسن سعيد، تهران، مكتبة جامع چهل ستون، 1400‌ق؛ الانتصار للقرآن، صلاح الخالدى، اردن، مؤسسة الفرسان، 1426‌ق؛ بحارالانوار، المجلسى (م.‌1110‌ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403‌ق؛ البحر المحيط، ابوحيان الاندلسى (م.‌754‌ق.)، بيروت، دارالفكر، 1412‌ق؛ البداية والنهايه، ابن‌كثير (م.‌774‌ق.)، به كوشش على محمد و عادل احمد، بيروت، دارالكتب العلمية، 1418‌ق؛ البرهان فى علوم القرآن، الزركشى (م.‌794‌ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، 1415‌ق؛ البيان فى تفسير القرآن، الخويى (م.‌1413‌ق.)، انوارالهدى، 1401‌ق؛ تاريخ الامم والملوك، الطبرى (م.‌310‌ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ التبيان، الطوسى (م.‌460‌ق.)، به كوشش احمد حبيب‌العاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ ترتيب العين، خليل (م.‌175‌ق.)، به كوشش بكايى، قم، نشر اسلامى، 1414‌ق؛ تسنيم، جوادى آملى، قم، اسراء، 1378‌ش؛ التسهيل لعلوم التنزيل، محمدبن احمد جزى الغرناطى (م.‌741‌ق.)، به كوشش محمد اليونسى و ابراهيم عطوه، قاهرة، دارالكتب الحديثة، 1973 م. تفسير التحرير والتنوير، ابن‌عاشور (م.‌1393‌ق.)، تونس، الدار التونسية، 1997 م؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير (م.‌774‌ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، 1409‌ق؛ تفسير القرآن الكريم، صدرالمتالهين (م.‌1050‌ق.)، به كوشش خواجوى، قم، بيدار، 1366‌ش؛ تفسيرالقرآن الكريم، سيد مصطفى خمينى (م.‌1356‌ش.)، به كوشش سجادى، تهران، وزارت ارشاد، 1362‌ش؛ التفسير الكبير، الفخر الرازى (م.‌606‌ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413‌ق؛ تفسير المنار، رشيد رضا (م.‌1354‌ق.)، قاهرة، دارالمنار، 1373‌ق؛ تفسير من وحى القرآن، سيد محمد حسين فضل الله، بيروت، دارالملاك، 1419‌ق؛ التفسير المنير، وهبة الزحيلى، بيروت، دارالفكر المعاصر، 1411‌ق؛ تفسير موضوعى قرآن‌كريم، جوادى آملى، تهران، اسراء، 1373‌ش؛ تفسير نمونه، مكارم شيرازى و ديگران، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1375‌ش؛ التمهيد فى علوم القرآن، معرفت، قم، نشر اسلامى، 1411‌ق؛ الجامع لاحكام القرآن، القرطبى (م.‌671‌ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، 1417‌ق؛ جمال القراء و كمال الاقراء، على بن محمد السخاوى (م.‌643‌ق.)، به كوشش الزبيدى، بيروت، دارالبلاغة، 1413‌ق؛ الخرائج والجرائح، الراوندى (م.‌573‌ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدى(عج)؛ روح المعانى، الآلوسى (م.‌1270‌ق.)، به كوشش محمد حسين، بيروت، دارالفكر، 1417‌ق؛ سيرة الرسول(صلى الله عليه وآله)، محمد عزة دروزه، به كوشش عبدالله بن ابراهيم، بيروت، المكتبة العصرية؛ السيرة النبويه، ابن هشام (م.‌8 213‌ق.)، به كوشش مصطفى السقاء و ديگران، بيروت، المكتبة العلمية؛
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 286
شرح الاصول الخمسه، عبدالجبار بن احمد الهمدانى الاسدآبادى (م.‌415‌ق.)، به كوشش سمير مصطفى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1412‌ق؛ شرح‌المصطلحات الكلاميه، به كوشش مجمع البحوث الاسلامية، مشهد، آستانه رضويه، 1415‌ق؛ الفهرست، ابن‌النديم (م.‌380‌ق.)، تهران، مروى، 1393‌ق؛ فى‌الاعجاز البلاغى، وليد قصاب، دبى؛ فى ظلال التوحيد، جعفر سبحانى، قم، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، 1412‌ق؛ قرآن در اسلام از ديدگاه تشيع، سيد محمد حسين طباطبايى (م.‌1402‌ق.)، قم، نشر اسلامى، 1375‌ش؛ قرآن‌شناسى، محمدتقى مصباح، به كوشش رجبى، قم، انتشارات اسلامى، 1376‌ش؛ لسان العرب، ابن منظور (م.‌711‌ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408‌ق؛ مجمع البيان، الطبرسى (م.‌548‌ق.)، بيروت، دارالمعرفة، 1406‌ق؛ المحرر‌الوجيز، ابن عطيه الاندلسى (م.‌546‌ق.)، به‌كوشش المجلس العلمى بفاس، 1411‌ق؛ المحلى بالآثار، ابن حزم الاندلسى (م.‌456‌ق.)، به كوشش احمد‌محمد شاكر، بيروت، دارالفكر؛ مدخل التفسير، محمد فاضل لنكرانى، كوشش موحدى، تهران، مطبعة الحيدرى، 1396؛ معالم التنزيل، البغوى (م.‌510‌ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، 1414‌ق؛ معجم مقاييس اللغه، ابن فارس (م.‌395‌ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبليغات، 1404‌ق؛ معناى متن، نصر حامد ابوزيد، ترجمه: مرتضى كريمى‌نيا، تهران، طرح نو، 1380؛ مناهل العرفان فى علوم القرآن، الزرقانى، به كوشش امين سليم، بيروت، احياءالتراث العربى، 1416‌ق؛ مواهب الرحمن، سيد عبدالاعلى السبزوارى، دفتر آية الله سبزوارى، 1414‌ق؛ الميزان، الطباطبايى (م.‌1402‌ق.)، بيروت، اعلمى، 1393‌ق؛ نظم‌الدرر، البقاعى (م.‌885‌ق.)، به‌كوشش غالب المهدى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415‌ق.
سيد عبد الرسول حسينى زاده



[1]. ترتيب العين، ص‌169، «حدا».
[2]. لسان‌العرب، ج‌3، ص‌90، «حدا».
[3]. مقاييس اللغه، ج‌2، ص‌35، «حدا»؛ المصطلحات الكلاميه، ص‌64.
[4]. المصطلحات الكلاميه، ص‌64.
[5]. التبيان، ج‌5، ص‌416؛ ج‌8، ص‌20.
[6]. الاقتصاد، ص‌166.
[7]. المحلّى، ج‌1، ص‌36.
[8]. تفسير موضوعى، ج‌1، ص‌128 ـ 129، «قرآن در قرآن»؛ تسنيم، ج‌2، ص‌413 ـ 414.
[9]. مجمع‌البيان، ج‌7، ص‌402.
[10]. التبيان، ج‌8، ص‌159؛ التفسير الكبير، ج‌24، ص‌261؛ التسهيل، ج‌3، ص‌107.
[11]. البرهان فى علوم القرآن، ج‌1، ص‌281؛ التمهيد، ج‌1، ص‌105.
[12]. جمال القراء، ج‌1، ص‌136؛ البرهان فى علوم القرآن، ج‌1، ص‌281.
[13]. جمال القراء، ج‌1، ص‌136؛ البرهان فى علوم القرآن، ج‌1، ص‌281.
[14]. فى الاعجاز البلاغى، ص‌16؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌158؛ احكام‌القران، ج‌1، ص‌40 ـ 41.
[15]. التفسير الكبير، ج‌2، ص‌117.
[16]. من وحى القرآن، ج‌1، ص‌174؛ تسنيم، ج‌2، ص‌421.
[17]. مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌157.
[18]. التفسير الكبير، ج‌2، ص‌118.
[19]. تسنيم، ج‌2، ص‌424 ـ 427.
[20]. من وحى القرآن، ج‌1، ص‌174.
[21]. مجمع‌البيان، ج10، ص612ـ 613؛ البرهان فى‌علوم القرآن، ج‌1، ص‌280 ـ 281؛ سيرة‌الرسول، ج‌1، ص‌145 ـ 146؛ ج‌2، ص‌10.
[22]. مدخل التفسير، ص‌34.
[23]. تفسير بغوى، ج‌2، ص‌415.
[24]. روح المعانى، ج‌12، ص‌20.
[25]. التحرير والتنوير، ج‌1، ص‌337.
[26]. الفهرست، ص‌28.
[27]. احكام القرآن، ج‌1، ص‌41.
[28]. التبيان، ج‌1، ص‌104.
[29]. الكشاف، ج‌2، ص‌383.
[30]. حقايق الاعجاز، ص‌126.
[31]. التفسير الكبير، ج‌2، ص‌151.
[32]. تفسير ابن كثير، ج‌1، ص‌63.
[33]. البرهان فى علوم القرآن، ج‌2، ص‌91.
[34]. اعجاز القرآن والبلاغة النبويه، ص‌169.
[35]. تفسير سيد مصطفى خمينى، ج‌4، ص‌418.
[36]. تفسير قرطبى، ج‌1، ص‌77.
[37]. التفسير الكبير، ج‌17، ص‌97.
[38]. التفسير الكبير، ج‌17، ص‌97.
[39]. تفسير المنار، ج‌12، ص‌33.
[40]. تفسير المنار، ج‌12، ص‌33.
[41]. روح المعانى، ج‌12، ص‌20.
[42]. تفسير المنار، ج‌12، ص‌33؛ قرآن‌شناسى، ص‌127.
[43]. قرآن شناسى، ص‌133.
[44]. معناى متن، ص‌28 ـ 29.
[45]. تفسير بغوى، ج2، ص‌245؛ روح المعانى، ج‌9، ص‌199.
[46]. التحرير والتنوير، ج‌12، ص‌20.
[47]. مدخل التفسير، ص‌38.
[48]. مجمع البيان، ج‌5، ص‌251.
[49]. بحارالانوار، ج‌9، ص‌105.
[50]. فى ظلال القران، ج‌4، ص‌1861.
[51]. مواهب الرحمن، ج‌1، ص‌127.
[52]. تفسير بقاعى، ج‌1، ص‌63؛ ج‌3 ص‌444.
[53]. نمونه، ج12، ص43 ـ 45؛ قرآن‌شناسى، ص‌127 ـ 133.
[54]. البحر المحيط، ج5 ص209؛ روح المعانى، ج‌12، ص‌20.
[55]. قرآن‌شناسى، ص‌127.
[56]. قرآن‌شناسى، ص‌127.
[57]. تفسير المنار، ج‌12، ص‌44.
[58]. تفسير المنار، ج‌12، ص‌34 ـ 45.
[59]. تفسير بغوى، ج3، ص112؛ المحرر الوجيز، ج3، ص‌483.
[60]. الميزان، ج‌10، ص‌165 ـ 166.
[61]. قرآن شناسى، ج‌1، ص‌129.
[62]. ر. ك: الميزان، ج‌1، ص‌167 ـ 169.
[63]. قرآن در اسلام، ص‌186.
[64]. الميزان، ج‌10، ص‌163، 168.
[65]. الميزان، ج‌10، ص‌168 ـ 169.
[66]. مدخل التفسير، ص‌37 ـ 38.
[67]. التمهيد، ج‌4، ص‌23 ـ 24؛ من وحى القرآن، ج‌14، ص‌227؛ نك: اعجاز القرآن، ص‌90 ـ 92.
[68]. البرهان فى علوم القرآن، ج‌2، ص‌240.
[69]. الإعجاز البيانى، ص‌71 ـ 73.
[70]. اعجاز القرآن، ص‌134.
[71]. همان، ص‌92؛ الإعجاز البيانى، ص‌69 ـ 78.
[72]. اعجاز القرآن، ص‌49.
[73]. الاقتصاد، ص‌173؛ الخرائج والجرائح، ج‌3، ص‌100؛ بحارالانوار، ج‌89، ص‌135.
[74]. نك: اعجازالقرآن، ص‌46.
[75]. مناهج البيان، ج‌1، ص‌58 ـ 62؛ التمهيد، ج‌6، ص‌27 ـ 28.
[76]. تفسير سيد مصطفى خمينى، ج‌4، ص‌525 ـ 527.
[77]. مدخل التفسير، 50 ـ 51.
[78]. التمهيد، ج‌4، ص‌23؛ المنير، ج1، ص‌103.
[79]. فى ظلال القران، ج‌4، ص‌1861 ـ 1863.
[80]. همان؛ الميزان، ج‌1، ص‌62 ـ 68.
[81]. الميزان، ج‌10، ص‌163.
[82]. نك: اعجاز القرآن، 14 ـ 24.
[83]. مدخل التفسير، ص‌48.
[84]. اعجاز القرآن، ص‌94 ـ 106.
[85]. الاتقان، ج‌2، ص‌265؛ مناهل العرفان، ص‌75.
[86]. البرهان فى علوم القرآن، ج‌2، ص‌228.
[87]. اعجاز القرآن، ص‌98 ـ 100.
[88]. الاتقان، ج‌2، ص‌265.
[89]. روح المعانى، ج‌1، ص‌311.
[90]. مدخل التفسير، ص‌87؛ الاتقان، ج‌2، ص‌265.
[91]. قرآن شناسى، ص‌187 ـ 188؛ نيز رك: نمونه، ج‌6 ص‌42 ـ 44.
[92]. الاقتصاد، ص‌168 ـ 170؛ اعجازالقران، ق 2، ص‌3؛ شرح الاصول الخمسه، 396 ـ 397.
[93]. السيرة النبويه، ج1، ص195؛ تفسير ابن كثير، ج2، ص316؛ البرهان فى علوم قرآن، ج‌1، ص‌246.
[94]. اعجاز القرآن، ص‌114.
[95]. تفسير ابن كثير، ج1، ص65؛ البداية والنهايه، ج5، ص‌61.
[96]. السيرة النبويه، ج‌4، ص‌999.
[97]. تاريخ طبرى، ج‌2، ص‌461 ـ 462؛ البداية والنهايه، ج‌5، ص‌60 ـ 61.
[98]. اعجاز القرآن والبلاغة النبويه، ص‌176.
[99]. اعجاز القرآن، ص‌119.
[100]. اعجاز القرآن، ص‌119.
[101]. الاحتجاج، ج‌2، ص‌306 ـ 307؛ التمهيد، ج‌4، ص‌240 ـ 241.
[102]. نك: البيان، ص‌93 ـ 98.
[103]. نك: تفسير المنار، ج‌1، ص‌78 ـ 83، 225 ـ 226.
[104]. نك: الانتصار للقرآن.

مقالات مشابه

واکاوی ملاک تحدی در قرآن و نقد منطق تنزّلی

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهسیدمحمدحسن جواهری

بررسی سیر تنزیلی آیات تحدی

نام نشریهقبسات

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, زهرا بهجت‌پور

قرآن و فرضیه مشابهت با کلام های بشری

نام نشریهسفینه

نام نویسندهاحمدرضا غائی

نقل به معنا در قرآن

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهمحمد نقیب‌زاده

راز تحدي‌هاي گوناگون قرآن از منظر استاد مصباح

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهاسماعیل سلطانی بیرامی

معيارشناسي مثليت در آيات تحدي قرآن

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهفتح‌الله نجارزادگان, محمدمهدی شاهمرادی

اعجاز قرآن در پيراستگي از اختلاف

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهاسماعیل سلطانی بیرامی

آیة الرجم و تحریف القرآن الکریم

نام نشریهنعیم

نام نویسندهیوسف جودی