بقاى روح پس از مرگ از ديدگاه قرآن

پدیدآورحسین حقانی

نشریهمکتب اسلام

شماره نشریه9

تاریخ انتشار1388/10/14

منبع مقاله

share 1203 بازدید
بقاى روح پس از مرگ از ديدگاه قرآن

حسين حقانى

در مقاله گذشته گفتيم كه مسإله بقاى روح بعد از مرگ انسانها از جمله مسائل و معارف اسلامى بوده, همه مسلمين اعم از شيعه و سنى و همه متكلمين اسلامى اعم از فرقه شيعه و معتزله و حتى اشاعره و ... اين حقيقت را از ديدگاه اسلام و قرآن و احاديث پذيرفته اند. اينك در اينجا اضافه مى كنيم كه:
((غزالى)) بر دلايل ((ابن سينا)) در مورد خلود نفس چند دليل شرعى مى افزايد 1 و آيه: ((و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله إمواتا...)) 2. را ذكر كرده, ذيل آن روايتى از رسول خدا چنين نقل مى كند:
((إرواح الشهدإ فى حواصل طير خضر تسرح فى رياض الجنه برحمه)) ((ارواح شهدا در باطن پرندگان سبز رنگ در استراحت بوده, در باغهاى بهشتى در سايه رحمت الهى زندگى مى كنند)).
سپس مى گويد: عقيده به بقاى روح در تمام انديشه هاى اسلامى و عرفانى موج مى زند, پيامبر(ص) ميفرمايد: ((مغفرت و رحمت براى كسى است كه باقى است نه براى كسى كه فانى است)). براهين عقلى غزالى جملگى مإخوذ است از ابن سينا چنانكه گويد: روح ناطق, فساد نمى پذيرد و دستخوش اضمحلال نمى شود و فانى نمى گردد و نمى ميرد, بلكه جوهرى است ثابت, دائم و فساد ناپذير)) 3.
جالب اين است كه قرآن به دنباله آيه مذكور در بالا چنين مى فرمايد:
((فرحين بما آتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم إلا خوف عليهم و لا هم يحزنون)) 4. ((شهدإ بعد از شهادت زنده بوده, به افرادى كه پشت سر آنان قرار دارند و به آنها پيوسته اند, بشارت مى دهند و مى گويند كه براى آنان ترس و اندوهى نيست)).
اين آيات از حيات شهيدان در راه خدا خبر مى دهند كه هم آثار جسمانى حيات را دارا هستند (آنجا كه مى خورند) و هم آثار روحى و نفسانى را دارا مى باشند آنجا كه مى گويد: ((فرحين بما آتاهم الله)) يعنى به آنچه خدا داده است, شادمانند 5.
بقاى روح منحصر به شهيدان نيست, بلكه يك مسإله اصلى و كلى در كل خلقت انسانى است چنانكه در قرآن حالات فرعونيان را نقل مى كند كه بعد از مردن در آتش جهنم وارد مى شوند:
((النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه إدخلوا آل فرعون إشد العذاب)) 6. ((آل فرعون بامداد و عصر به آتش عرضه مى شوند و روزى كه قيامت برپا مى شود, حكم مى شود كه آل فرعون را به سخت ترين عذاب وارد كنيد)).
واضح است كه منظور از آتش كه آل فرعون صبح و شام بر آن عرضه مى شوند, آتش برزخى است چرا كه آنها از دنيا رفته اند و هنوز هم قيامت برپا نشده است همانگونه كه ذيل آيه گواهى مى دهد, اين تعبير شاهد زنده ديگرى است بر بقاى روح چرا كه اگر روح باقى نباشد, چه چيزى را صبح و شام بر آتش عرضه مى كنند؟ آيا تنها جسم بى جان و خاك شده را؟ اينكه تإثيرى ندارد پس بايد روح آنها باقى بماند و داراى درك و شعور باشد و در عالم برزخ هر صبح و شام گرفتار عذاب الهى گردد.
تعبير به ((غدو)) و ((عشى)) (صبح و شام) ممكن است به خاطر آن باشد كه موقع صبح و شام از مواقع قدرت نمائى طاغوتيان و عيش و نوش آنها است, درست در همين ساعات گرفتار مجازات الهى مى شوند!
تعبير به ((يعرضون)) (عرضه مى شوند) مسلما با داخل شدن در آتش كه در ذيل آيه آمده, تفاوت دارد و ممكن است اشاره به نزديك شدن آتش به آنها باشد, يعنى در برزخ نزديك آتش دوزخ مى شوند و در قيامت داخل آن!
بسيارى از مفسران اين آيه را دليل بر عذاب قبر و برزخ گرفته اند 7 و مسلم است كه عذاب قبر و برزخ بدون بقاى روح معنى و مفهومى نخواهد داشت.
در حديثى از پيامبر گرامى اسلام(ص) مى خوانيم كه فرمود: هر يك از شما كه از دنيا مى رود, صبح و شام جايگاهش را در قيامت به او عرضه مى كنند اگر بهشتى باشد, جايش را در بهشت و اگر دوزخى باشد, در جهنم به او نشان مى دهند و به او گفته مى شود: ((اين جايگاه تو است در قيامت و همين امر مايه نشاط يا شكنجه و عذاب او است)) 8.
اين حديث نشان مى دهد كه پاداش و كيفر برزخى, منحصر به شهيدان يا آل فرعون نيست و ديگران را نيز شامل مى شود 9.
چنانكه خوانندگان توجه دارند, اين آيه از حيات مجرمانى مانند آل فرعون گزارش مى دهد كه هم پيش از وقوع آخرت زنده اند و هم پس از برپائى آن, چيزى كه هست, كيفر آنان پيش از برپائى آخرت, نشان دادن آنان بر آتش است, چنان كه كيفر آنها پس از برپائى آخرت, ورود به خود آتش است 10.
اصولا اين نكته بسيار جالبى است كه از كلمات گهربار امام على(ع) نقل شده است:
((واعلموا إنكم خلقتم للبقإ لا للفنإ)) 11. ((بدانيد كه شما انسانها براى جاويد ماندن آفريده شده ايد, نه براى از بين رفتن)).
راستى اگر تمام مردم به اين مسإله اعتقاد داشته باشند, ديگر هيچ گونه فساد و تباهى در دنيا به وجود نمىآيد و ديگر ظلم و ستمى بر كسى روا نخواهد شد, اگر انسانى علم پيدا كند كه روز جزا و سزا براى هر كسى در انتظار است اين, معلوم مى دارد كه حيات دائمى است و بقاى روح امر مسلم و پابرجاست خداوند در قرآن مجيد مكرر مى فرمايد: ((من عمل صالحا فلنفسه و من إسإ فعليها و ما ربك بظلام للعبيد)) 12.((كسى كه عمل صالحى انجام دهد, سودش به خود او باز مى گردد و هركسى بد كند, به خويشتن بدى كرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى كند)).
و هم چنين مى فرمايد: ((ان إحسنتم إحسنتم لانفسكم و ان إسإتم فلها...)) 13. ((اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى مى كنيد و اگر بدى كنيد, بازهم به خودتان بد مى كنيد)).
اين مسإله كه سود و زيان داشتن اعمال نيك و بد در پايان كار زندگى انسانها, امرى مسلم است, خود دليل است براى آدمى كه مراحلى در پيش رو دارد كه در هر حال نتيجه كار و رفتار خود را خواهد يافت و اين معنا نشانگر اين حقيقت است كه بعد از مرگ روح آدمى در جهان, ماندگار است تا صحت گفتار الهى ظاهر و آشكار گردد.
پس بقاى روح پس از مرگ امرى مسلم است كه امروزه از طرف دانشمندان علوم روحى و فلاسفه شرق و غرب مورد تإييد قرار گرفته و بزرگان اسلام هم با دلائل روشن اين امر را ثابت كرده و حكمإ و عرفا مانند شيخ الرئيس و صدرالمتإلهين و ديگران هركدام در اثبات اين, بحثهاى مفصلى آورده اند كه هيچ گونه شك و ترديدى براى اهل تحقيق باقى نمى گذارد 14.
در كتاب ((روح, ماده, كائنات)) نوشته دكتر ((محسن فرشاد)) پس از شرحى پيرامون اين معنا كه اطلاق كلمه ((من)) همان اشاره بر روح است, چنين مى نويسد:
هرجا كه شخصيت اشخاص ارائه مى شود و يا آن كه كسى بخواهد اظهار وجود نمايد, با تلفظ كلمه ((من)) وجود روحى خود را اثبات يعنى اشاره به شخصيت روحى خود مى نمايد.
پس اعتقاد به وجود يك روح مطلق كه ((من)) است, و يك شكل ((اترى)) دارد, و كاملا از بدن ((من)) جدا است, در قرن نوزدهم قابل قبول نبوده اما امروزه بيشتر قابل قبول است. سابقا عقيده داشتند كه روح در بعضى از قسمت هاى بدن قرار دارد مانند عضو صنوبرى قلب يا مخچه, اما امروز پذيرفته اند كه هر قسمتى از بدن يعنى تمام قسمت ها, به نحوى در زندگى همه قسمت هاى بدن كه زندگى روحى را مى سازند, موثر است. و ((من)) به اعتبار اين قسمت ها و اندام ها باقى بوده و اگر آنها از بين بروند, آيا مى توان گفت كه باز روحى باقى خواهد ماند؟
براى پاسخ به اين سوال بايد ديد بعد از مرگ, از بدن ما چه چيزى باقى مى ماند؟
اگر ذرات ما باقى مى ماند علم فيزيك مى گويد اين ذرات داراى زندگى نامتناهى هستند. پس به اين معنا مى توان گفت كه ماجراى روح در جهان كائنات ماجراى ميلياردها الكترونيكى است كه اين جهان را پر نموده و مى توانند در اين دستگاه چهار بعدى مخصوص, اطلاعات ذخيره نمايند و آنچنان اين اطلاعات را براى امور خود بكار برده و تركيب نمايند كه پيشرفته ترين مغزهاى ما را متحير مى سازد بنابراعتقاد فلاسفه فيزيك دانان, هر يك از سلولهاى بدن ما داراى حدود صد ميليارد الكترون روحى است كه حاصل ((من)) يا روح انسان است و سلولهاى بدن ما طبيعتا به ميلياردها مى رسد احتمالا همان قدر در بدن خود براى حمل در جهان الكترون داريم كه در جهان كائنات ستاره و سياره وجود دارد باز صنعت, ما را در برابر ارقام نجومى قرار داده است چه در سطح روح و چه در سطح ماده 15.
پس مى توان اين ادعا را دقيق دانست كه جدائى روح از بدن موجب فناى او نخواهد بود و هرگاه فساد و تباهى بدن موجب فساد و از ميان رفتن روح نباشد, از هيچ راه ديگرى فساد و تباهى بر او راه نخواهد يافت.
بنابر گفته برخى از حكما, روح و ساير مجردات قابل هيچ گونه عدمى نيستند مگر عدم ذاتى و اين كه در قرآن مجيد آمده است : ((...كل شى هالك الا وجهه...)) 16 ((همه چيز جز ذات(پاك) او فانى مى شود)). در نزد اهل تحقيق اين معنا حمل بر عدم ذاتى است 17. برخى از روان پژوهان چنين قائلند كه چون روح از بدن مفارقت كند, پس به ذات خود قائم باشد و آزادى و استقلال خود را حفظ مى نمايد 18.
شايد اين اشاره به اين حقيقت باشد كه چنين قائلند: چون روح جزئى افاضه شده از كل است و كل, فناپذير نيست, لذا از اين جهت بقاى روح ثابت است چنانكه در قرآن اين آيه وارد شده است.. ((....و نفخت فيه من روحى...)) 19. ((.. در او از روح خود دميدم...)). و برخى ديگر از مفسران بقاى روح را اين گونه معنى مى كنند كه هر چيزى كه به نحوى با ذات پاك باريتعالى پيوند و ارتباطى داشته باشد از آن نظر فنا و هلاك براى او نيست 20

پینوشت ها

1. علم النفس از ديدگاه دانشمندان اسلامى و تطبيق آن با روانشناسى جديد, ص 18, تإليف دكتر حسن احدى, و شكوه السادات جمالى, تاريخ نشر سال 1363, چاپ دوم.
2. آل عمران, 169.
3. منبع قبل, به نقل از حنا الفاخورى و خليل البحر, ص 71.
4. آل عمران, 170.
5. منشور جاويد, تإليف استاد جعفر سبحانى, ص 222.
6. سوره غافر, 46.
7. مجمع البيان, ج7, ص 535 - تفسير فخر رازى, ج27, ص 73 - قرطبى, ج8, ص 573 - الميزان, ج17, ص 354.
8. مجمع البيان, به نقل از صحيح بخارى و مسلم, ص 7 و 8 و ص 526.
9. پيام قرآن, ج7, ص 282.
10. منشور جاويد, ص22 و 223.
11. نقل از كتاب حقيقت روح, دانشى اندك از علم الارواح, تإليف احمد زمرديان, ص 90.
12. فصلت, 46.
13. اسرإ, 7.
14. حقيقت روح دانشى اندك از علم الارواح, ص 91 و 92.
15. منبع قبل, ص 92 و...
16. قصص, 88.
17. منبع قبل, ص 95.
18. منبع قبل, ص 95.
19. ص, 72.
20. منبع قبل , ص 95.

مقالات مشابه

معناشناسی روح در قرآن کریم

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمد تقی شاکر, محمد تقی سبحانی

ویژگی‌ها و مصداق روح‌القدس در قرآن و حدیث

نام نشریهحدیث اندیشه

نام نویسندهعلی حاجی‌خانی, علی بیدسرخی

بررسی چندمعنایی واژه «روح» در ترجمه‌های قرآن کریم

نام نشریهمطالعات ترجمه قرآن و حدیث

نام نویسندهحسین افسردیر, فتحیه فتاحی‌زاده, لینا سادات حسینی

حقیقت نَفْس و روح در قرآن و حکمت اسلامی

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهصالح حسن‌زاده

چیستی و مختصات روح امری در قرآن

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهعلی حاجی‌خانی, علی بیدسرخی

معنا و ماهیت روح در قرآن از منظر تفسیر مناهج البیان

نام نشریهتحقیقات کلامی

نام نویسندهمحمدتقی سبحانی, مهدی باغبان خطیبی

زشتی‌گرايی نفس در حيات انسان از منظر قرآن و مکتب تحليل روانی

نام نشریهالهیات تطبیقی

نام نویسندهعلی بنائیان اصفهانی, محمدجواد نجفی, حمید طاهر نشاط دوست

نفی تک ‌ساحتی و میرا‌ بودن ‌‌آدمی در قرآن

نام نشریهنقد و نظر

نام نویسندهعلیرضا آل بویه

نفس در قرآن و روایات

نام نشریهنقد و نظر

نام نویسندهرضا برنجکار