شعور در عالم جمادات‏

پدیدآوریعقوب جعفری

نشریهمکتب اسلام

شماره نشریه1

تاریخ انتشار1388/10/14

منبع مقاله

share 2799 بازدید
شعور در عالم جمادات‏

يعقوب جعفرى

از آيات متعدد قرآن مجيد استفاده مى‏شود كه جمادات، نوعى شعور دارند. اما شعور آنها براى انسانها قابل درك نيست.
حقيقت اين است كه تمام موجودات جهان از انسان و حيوان گرفته تا گياه و جماد هر كدام از آنها در مرتبه وجودى خود داراى شعور مخصوص به خود هستند و شعورِ هر نوعى براى نوع ديگر قابل فهم نيست. البته اين شعور مراتبى دارد. انسان داراى عاليترين نوع شعور است و در ميان انسانها هم شعور، مراتب مختلفى دارد. شما ببينيد از شعور يك پيغمبر تا شعور يك كودك نوزاد تا چه حد فاصله وجود دارد؟
حيوانات نيز شعور دارند ولى مرتبه شعور آنها از انسان پائينتر است و در عين حال ميان خود آنها نيز مراتبى دارد. گياهان نيز در مرتبه‏هاى نازلتر از حيوانات شعور دارند و امروز اين مطلب از مسلمات است كه گياهان نوعى شعور دارند و جاى ترديد نيست و در زيست‏شناسى گياهى به ثبوت رسيده است تا مى‏رسيم به عالم جماد. آنها نيز شعور مخصوص به خود را دارند منتها براى ما قابل درك نيست. اينكه جمادات انواع و اقسامى دارند، خود قابل تأمل است. بعضى از آنها را سنگها تشكيل مى‏دهند كه خود داراى انواعى هستند. بعضى از آنها را فلزات و يا معادن ديگر تشكيل مى‏دهند و بعضى از آنها مايعات هستند و عوامل گوناگون در آنها تغييراتى مى‏دهند و گاهى عناصر تشكيل دهنده آنها دگرگون مى‏شوند و شكلهاى مختلفى به خود مى‏گيرند مايعات گاهى تبديل به بخار و گاهى تبديل به يخ مى‏شوند. فلزات و معادن با تركيبهاى جديد، موجودات جديدى مى‏شوند و خاصيتهاى گوناگونى مى‏يابند و بعضى ازعناصر با فعل و انفعالهاى خاصى عكس‏العملهاى عجيبى از خود نشان مى‏دهند كه يك نمونه آن انفجار مهيبى است كه از شكافتن اتم به وجود مى‏آيد و انرژى‏عظيمى آزاد مى‏شود.
اين تغييرات و فعل و انفعالات و فراوانى و تنوع خواص جمادات، نشانگر اين حقيقت است كه در عالم جماد هم نوعى شعور وجود دارد كه براى ما قابل لمس و درك نيست ولى آثار و خواص آن را مى‏بينيم.
در اينجا به سراغ قرآن مى‏رويم و مى‏بينيم كه قرآن در آيات متعددى به جمادات نسبت شعور مى‏دهد و حتى خاطرنشان مى‏سازد كه آنها خدا را تسبيح مى‏گويند ولى تسبيح گفتن آنها به صورتى است كه براى انسانها قابل فهم نيست و انسان ابزار لازم را در جهت فهم و درك تسبيح گويى جمادات ندارد. به اين آيات توجه كنيد:
«وَ اِنْ مِنْ شَى‏ءٍ الاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِ رَبِّهِ و لكنْ لاتَفْقَهونَ تَسْبيحَهُم». (اسراء /44)
«چيزى وجود ندارد مگر اينكه به عنوان سپاس پروردگار او را تسبيح مى‏گويد ولى شما تسبيح‏گويى آنها را نمى‏فهميد».
«و يُسَبِّحُ الرَّعْدَ بِحَمْدِهِ و المَلائِكَةِ مِنْ خيفَتِهِ». (رعد / 13)
«رعد به عنوان سپاس او را تسبيح مى‏گويد و نيز فرشتگان از بيم او».
«لَوْ اَنْزَلْنا هذَا القرآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَاَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ الله». (حشر / 21)
«اگر اين قرآن را بر كوه نازل مى‏كرديم آن را از ترس خداوند در حال خشوع مى‏ديدى».
«و اِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ الله». (بقره /74)
«همانا بعضى از سنگها از خوف خداوند فرو مى‏ريزند».
«انّا سَخَّرْ نَا الجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالعَشىِّ و الاشْراق». (ص /18)
«ما كوهها را براى او (داوود) تسخير كرديم آنها هر شبانگاه و بامداد تسبيح مى‏گويند».
در اين آيات و نظاير آنها نوعى درك و شعور براى موجودات عالم از جمله جمادات نسبت داده شده كه موجب تسبيح گويى و خشيت آنها در برابر خداوند است. البته منظور از تسبيح آنها اين نيست كه اين موجودات به وجود صانع دلالت دارند زيرا كه ما اين معنا را درك مى‏كنيم درحالى كه قرآن اظهار مى‏دارد كه شما تسبيح آنها را درك نمى‏كنيد معلوم مى‏شود كه آنها نوعى شعور دارند كه براى ما قابل درك نيست.
همچنين در آيات متعددى جمادات مورد خطاب قرار داده شده‏اند و از اينكه آنها چيزى را پذيرفتند يا نپذيرفتند، سخن به ميان آمده است.
هر چند كه اين آيات را مى‏توان حمل بر عالم تكوين كرد ولى در عين حال بيانگر اين معنا هستند كه آنها هم ولو در عالم تكوين قابل خطاب هستند و يا حتى مى‏توانند چيزى را نپذيرند به چند آيه در اين زمينه توجه فرماييد:
«انّا عَرَضْنَا الاَمانَةَ على السّمواتِ و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان» (احزاب / 72)
«ما امانت (تكليف) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم آنها از حمل كردن آن امتناع كردند و از آن روى برتافتند و انسان آن را حمل نمود».
«و لقد آتينا داود منّا فضلا يا جبال اوّ بى معه و الطير» (سبأ/10)
«هر آينه داوود را از جانب خود برترى داديم اى كوهها و اى مرغان با او (در تسبيح خدا) همنوا شويد».
«و قيل يا ارض ابلعى ماءك و يا سماء اقلعى» (هود /44)
«و گفته شد اى زمين آب خود را فرو ببر و اى آسمان باز ايست (مربوط به پايان طوفان نوح)».
«فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين» (فصلت /11)
«پس به آسمان و زمين گفت: خواه و ناخواه بياييد گفتند: با رغبت آمديم».
ونيز در آياتى از قرآن مجيد به جمادات نسبتهايى داده شده كه مستلزم داشتن نوعى شعور است هر چند كه مى‏توان آنها را نوعى مجاز دانست كه در محاورات مردم هم از آن استفاده مى‏شود. ولى اگر حقيقتى وجود داشته باشد و ما بتوانيم در جمادات هم نوعى شعور قايل شويم، لزومى ندارد كه آنها را حمل بر مجاز كنيم. در اين زمينه نيز چند آيه را به عنوان نمونه مى‏آوريم:
«تكاد السموات يتفطّرن منه و تنشق الارض و تخرّ الجبال هدّاً»(مريم /90). «نزديك است از اين سخن آسمانها شكافته شوند و زمين نيز شكافته شود و كوهها فرو ريزند».
«فما بكت عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين» (دخان /29). «آسمان و زمين بر آنها گريه نكرد و آنها مهلت داده نشدند».
همچنين در معجزات پيامبران مواردى وجود دارد كه در آنها جمادات كارهاى آگاهانه انجام داده‏اند و يا حتى احساس خود را ظاهر كرده‏اند كه نمونه آن داستان ستون حنّانه يكى از ستونهاى مسجد پيامبر است كه در فراق رسول خداصلى الله عليه وآله ناليد.(1)
با توجه به مجموع مطالبى كه گفته شد از لحاظ عقلى هيچ بعيد نيست كه جمادات نيز از نوعى شعور و احساس برخوردار باشند كه با معيارها و مقياسهايى كه ما به آنها عادت كرده‏ايم و محدوديتهايى كه داريم، وجود آن را درك نكنيم و به حقيقتِ آن پى‏نبريم بخصوص اينكه از ظاهر آيات قرآنى وجود چنين شعورى قابل دريافت است.

پینوشت:

1) بحار الانوار ج 17 ص 365

مقالات مشابه

فلسفة الفرج و فلسفة العالم الامثال

نام نشریهالتوحید

نام نویسندهعلی‌اکبر رشاد

آهن

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهغلامحسین اعرابی