پندار باطل يهود درباره بسته شدن درهاى آسمان

پدیدآوریعقوب جعفری

نشریهمکتب اسلام

شماره نشریه6

تاریخ انتشار1388/10/14

منبع مقاله

share 1597 بازدید
پندار باطل يهود درباره بسته شدن درهاى آسمان

يعقوب جعفرى
معارف قرآنى (6)

يهوديان، خدا را خوب نشناخته بودند و قدرت او را محدود مى‏پنداشتند و مى‏گفتند دست خدا بسته است. بسيارى از اشتباه‏هاى آنها، ناشى از اين فكر غلط بود.
«وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قالُوا مآ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَىْ‏ءٍ قُلْ مَنْ‏أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذى‏ جآءَ بِه‏ مُوسى نُورًا وَ هُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثيرًا وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاآبآؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فى‏ خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ(1)».
«خدا را آنچنانكه شايسته اوست ارج نگذاشتند چون گفتند خدا هيچ چيزى براى هيچ بشرى نازل نكرده است. بگو: آن كتابى را كه موسى آورد و روشنايى و هدايت براى مردم بود، چه كسى نازل كرد؟ شما آن را در كاغذهايى نوشتيد و آشكار مى‏كرديد و بسيارى را پنهان مى‏ساختيد و آنچه را كه شما و پدرانتان نمى‏دانستيد آموخته شديد. بگو: خدا، آنگاه آنها را رها كن كه در بيهوده‏گويى خود بازى كنند».
مطلب كلّى كه در اين آيه آمده اين است كه كافران، خدا را آنچنانكه شايسته اوست ارج نگذاشتند و نشناختند زيرا گفتند: خدا هيچ چيزى براى هيچ بشرى نفرستاده و منكر آن شدند كه خدا كتابى بر پيامبرى فرستاده باشد. در پاسخ آنها به پيامبر دستور داده مى‏شود كه بگويد: پس چه كسى كتابى را كه موسى آن را آورد، نازل كرد؟
اين آيه از آيات مشكل قرآن است و فهم درست آن تفكّر بيشترى را طلب مى‏كند زيرا مشخص نيست كه اين آيه درباره يهوديها صحبت مى‏كند يا مشركان مكه؛ اگر بگوييم آيه درباره يهوديهاست، اين فرض با جمله دوم آيه سازگار نيست زيرا در اين جمله گفته شده كه آنها مى‏گويند: خدا براى هيچ بشرى چيزى نازل نكرده در حالى كه يهوديها چنين نمى‏گويند و آنها نبوت پيامبران تا موسى باور دارند و معتقدند كه خدا تورات را براى موسى نازل كرد؛ و اگر بگوييم درباره مشركان مكه است، اين فرض هم با پاسخى كه در آيه داده شده وفق نمى‏دهد چون در پاسخ آنها كه منكر نزول كتاب آسمانى هستند گفته شده: پس چه كسى تورات را بر موسى نازل كرده؟ و پس از اين پرسش آنها را مورد خطاب قرار مى‏دهد و مى‏گويد: شما قسمتى از تورات را آشكار و بسيارى از آن را پنهان كرديد. مسلم است كه چنين مطلبى را نمى‏توان در خطاب به مشركان مكه بيان كرد.
مفسران براى حلّ اين مشكل وجوه مختلفى را گفته‏اند و براى هر كدام از اين دوفرض توجيهاتى كرده‏اند ولى حقيقت اين است كه هيچ يك از آن وجوه كه ما ديديم قانع كننده نيست و روح انسان را آرام نمى‏كند و چنين مى‏نمايد كه آنها را از روى ناچارى گفته‏اند.
آنچه به نظر ما مى‏رسد - و خدا داناتر است - اين است كه آيه درباره يهود است و اينكه در آيه به آنها نسبت داده مى‏شود كه گفته‏اند: خدا هيچ چيزى براى هيچ بشرى نفرستاده، منظور اين است كه آنها معتقدند پس از تورات هيچ كتابى نازل نشده و پس از موسى هيچ پيامبرى مبعوث نشده است و اين سخن در مقام ردّ پيامبرى پيامبر اسلام است و اينكه كتابى از سوى خدا براى او نازل نشده است و اين سخن آنها مبتنى بر عقيده فاسد آنها در نفى عموميت قدرت خداست آنها خدا را مانند يك حاكم معزول مى‏دانند و قدرت او را محدود مى‏كنند و نسخ در شريعت و آمدن شريعت جديدى پس از شريعت موسى را محال مى‏شمارند و اين عقيده آنها ناشى از آن است كه آنها خدا را آنچنانكه بايد نشناخته‏اند و پايه‏هاى توحيد آنها خراب است همانگونه كه در آيه زير هم آمده است:
«وقالت اليهود يداللَّه مغلولة غلّت ايديهم ولعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان(2)».
«ويهوديان گفتند دست خدا بسته است. دستهايشان بسته باد و به سزاى آنچه گفتند لعنت بر آنها باد، بلكه دستان او باز است».
البته ما در آيه مورد بحث، در جمله (ما انزل اللَّه على بشر من شى‏ء) چيزى را در تقدير نمى‏گيريم بلكه مى‏گوييم: اين عقيده شناخته شده آنهاست كه آمدن هر نوع شريعت جديدى را جايز نمى‏دانند و به خاطر داشتن همين عقيده بود كه عيسى و يحيى و زكريا را هم قبول نداشتند و همانگونه كه از اين آيه استفاده مى‏شود، اين سخن آنها ناشى از عقيده غلط آنها در توحيد و خداشناسى است و آنها خدا را درست نشناخته‏اند.
در دنباله آيه، خدا به آنها پاسخ مى‏دهد كه پس چه كسى تورات را بر موسى نازل كرد؟ منظور اين است كه خدايى كه قدرت آن را داشت كه تورات را بر موسى نازل كند، همان خدا قدرت آن را دارد كه قرآن را بر پيامبر اسلام نازل كند. در واقع اين پاسخ براى تعميم قدرت خدا و اثبات اين مطلب است كه انزال تورات دليل بر قدرت خدا بر اين كار است و قدرت او با انزال تورات محدود نشده و او مى‏تواند كتاب ديگرى هم بفرستد. جالب اينكه پس از اين آيه بلافاصله در آيه بعدى از فرستادن قرآن به عنوان كتابى مبارك و تصديق كننده تورات و انجيل سخن مى‏گويد.
اساساً آيه، به‏طور صريح و آشكار يهوديان را مورد خطاب قرار مى‏دهد و آمدن فعلهايى مانند «تجعلونه» و «تبدونها» و «تخفون» و «علّمتم» و ضميرهاى مخاطبى مانند «انتم» و «آبائكم» جاى هيچ شك و شبهه‏اى را باقى نمى‏گذارد و اگر هم در بعضى از قرائتها فعلهاى «تجعلونه» و «تبدونها» و «تخفون» به صورت غايب خوانده شده، در برابر قرائت مشهور اعتبارى بر آن نيست و تازه ضميرها كه به همان حالت مخاطب بودن خودباقى هستند.
باقى مى‏ماند اينكه اين سوره در مكه نازل شده و مخاطب آن مشركان هستند چگونه در اينجا با يهود صحبت كرده است؟ در پاسخ مى‏گوييم علاوه بر اينكه بعضى‏ها اين آيه را از مكى بودن سوره انعام استثنا كرده‏اند و آن را مدنى مى‏دانند، يهود مدينه با مشركان مكه رفت و آمد و داد و ستد داشتند و همواره از اخبار مكه آگاه بودند و آنها از اينكه شخصى به نام محمد (ص) در مكه ادعاى پيامبرى مى‏كند، به خوبى اطلاع داشتند و هيچ بعيد نيست كه بعضى از يهوديان براى آشنايى با اين مدّعى نبوت و شنيدن حرفهاى او در مكه با او ملاقات كنند و سخنانى ميان آنها و پيامبر اسلام رد و بدل شود. اتفاقاً در چندين روايت كه در شأن نزول اين آيه وارد شده، صحبت از ملاقات بعضى از يهوديان با پيامبر در مكه مى‏كند.
قرآن در اين آيه، پس از صحبتى از كتاب موسى، اين كتاب را به عنوان نور هدايت براى مردم معرفى مى‏كند و از كار زشت يهود درباره تورات انتقاد به عمل مى‏آورد و خطاب به آنها مى‏فرمايد: شما آن كتاب را در صحيفه‏هايى قرار داديد و بعضى از آن را آشكار كرديد و بسيارى از آن را پنهان ساختيد. يعنى آن قسمت از آيات تورات را كه به نفع شما نبود، مخفى كرديد و آن را براى مردم نخوانديد مانند آياتى از تورات كه از آمدن پيامبر اسلام خبر داده است.
در آيات بسيارى از قرآن با حساسيت خاصى روى اين مسأله تاكيد شده است كه دانشمندان يهود تورات را تحريف كردند و بعضى از آيات آن و بخصوص آيات مربوط به پيامبر اسلام را از مردم كتمان نمودند.
در جمله بعدى خطاب به يهود اظهار مى‏دارد: آنچه را كه شما و پدرانتان نمى‏دانستيد، آموخته شديد. يعنى خدا علاوه بر اينكه تورات را نازل كرد، به شما چيزهاى ديگرى را هم ياد داد و راه و رسم زندگى را به شما آموخت و اين نيز يكى ديگر از دلايل قدرت خداست و نشانه اين است كه درهاى فيض الهى بسته نشده و او همواره مى‏تواند فيض بدهد و بياموزد.
پس از مطرح كردن اين دو سؤال كه چه كسى كتاب را براى موسى نازل كرد و اينكه چه كسى به شما آنچه را كه نمى‏دانستيد ياد داد، خود قرآن پاسخ مى‏دهد كه خدا، و اين يكى از شيوه‏هاى معمول در مناظره و گفتگوست كه انسان پرسشى را مطرح كند و آنگاه خودش جواب آن را بدهد. در اين آيه نيز از همين شيوه استفاده شده است. قرآن پس از پاسخ دادن به آن پرسشها، پيامبر اسلام را مورد خطاب قرار مى‏دهد و مى‏فرمايد: آنها را رها كن كه در بيهوده‏گويى خود بازى كنند.

پی نوشتها

1) سوره انعام آيه 91.
2) مائده، 64.

مقالات مشابه

بررسی ویژگی‌های اخلاقی یهود عصر پیامبر(ص) و نقش آنان در شبهة تغییر قبله از منظر قرآن

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهنصرت نیل‌ساز, زهره بابااحمدی میلانی, رقیه مددی

مخاطب شناسی و تاریخ گذاری آیه 91 سوره انعام

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهامیر احمد‌نژاد, زهرا کلباسی

منابع غیر اسلامی درتفسیر آیات مرتبط با یهودیّت

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندهسیدمحمد علی طباطبایی

مفهوم‌شناسی «تورات» و «انجیل» در کاربردهای قرآنی

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهمحمدتقی انصاری‌پور, رامین باباگل‌زاده

برسی دشواره قیامت در آیین یهود و بیان آیات متناظر آن از قرآن کریم

نام نشریهمعرفت ادیان

نام نویسندهاعظم پرچم, فاطمه سعیده آقا رب پرست

هارتلند عالم در نگاه قرآن

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهابوالفضل رافعی