share 744 بازدید
متكلمان مسيحى و قرآن*

هارتموت بوبتسين
محمد كاظم رحمتى

اشاره مترجم: يكى از نگاشته هاى بسيار مورد توجه مرحوم مجتبى مينوى, مقاله اى در معرفى كتاب ديدگاه هاى غربيان در باب اسلام در قرون وسطى 1 نوشته ريچارد ساوترن و كتاب اسلام و غرب: ساخت يك تصوير 2 تأليف نورمان دانيل با عنوان اسلام از دريچه چشم مسيحيان) است كه نخست در مجموعه محمد خاتم پيامبران (ج 2, ص, 171 ـ 261,تهران, 1348) و بعدها در كتاب تاريخ و فرهنگ (ص 44 ـ 142, تهران, 1369) متشر شده است كه على رغم گذشت ساليان متمادى از تأليف آن, هنوز تنها نوشته مهم به زبان فارسى در اين موضوع است . مرحوم مينوى اميدوار بود كه نوشته وى, زمينه ساز تحقيقات بعدى در اين موضوع به زبان فارسى گردد, اما هيچ توجه در قابل ذكرى در اين خصوص به زبان فارسى و حتى زبان عربى نشده است. اما آثار بسيار مهمى از آن تاريخ تاكنون به زبان هاى اروپايى منتشر شده و مقالات و تحقيقات فراوانى به چاپ رسيده است كه متأسفانه در زبان فارسى و عربى هيچ گزارش از اين گونه آثار منتشر نشده است (براى فهرستى از اين گونه آثار بنگريد به آخرين پانويس نوشتار حاضر)3.
مقاله حاضر, قرآن و متكلمان مسيحى, برگفته از مجموعه مقالات كنفرانس قرآنى است كه در 17 تا 21 نوامبر 1993 در شهر بُن آلمان با عنوان (نشستى درباره قرآن به مثابه يك متن ) برگزار شده است . مجموعه مقالات اين نشست به كوشش اشتفان ويلد كه خود يكى از چهره هاى برجسته خاورشناسى و سردبير مجله بسيار مهم در مطالعات اسلام معاصر عمدتاً به زبانى آلمانى يعنى Die Welt des Islamاست و توسط انتشارات بريل شهر ليدن هلند (1996) به چاپ رسيده است . نويسنده مقاله حاضر, هارتموت بوبتسين, استاد فعلى دانشگاه ارلانگن4 آلمان و سردبير مجله مطالعات عربى5 كه همان دانشگاه منتشر مى كند, يكى از مبرزترين چهره هاى قرآن پژوه غربى است كه عمده دلمشغولى وى, ديدگاه هاى كليسا در قرون وسطى به اسلام است . كتاب بس مهم وى, قرآن در عصر اصلاحات و نوانديشى: شكل گيرى مطالعات اسلامى در اروپا (بيروت ـ اشتوتگارت 1995) 6 شاهكار تحقيق در اين حوزه است و به خوبى نشانگر وسعت نظرو گستردگى منابعى است كه مؤلف محترم از آن بهره جسته است. در چند مورد عبارت هاى لاتيتى يا آلمانى كهن را كه مؤلف نقل كرده بود, حذف كرده ام و طبيعتاً تغييراتى در لحن مؤلف نيز داده شده است . مسلماً از برخى نقل قول هايى مؤلف از عالمان مسيحى و به كارگيرى برخى الفاظ توهين آميز به پيامبر اسلام كه در متن مقاله آمده, گردى بر دامن آن نبى مكرم نخواهد نشست.7
***

1. مقدمه

هر كه كتاب هنوز جذاب آليوس اشپرنگر درباره پيامبر را خوانده باشد,8 بايد در تذكرات مقدمه كتاب, نقل قولى از سفير سابق مشهور پروس در لندن, شواليه (كريستيان كارل يوسياس فون) بونزن را نيز خوانده باشد.9 اشپرنگر در آنجا مى گويد بونزن يك بار نزد من اعتراف كرد كه وى چندين بار خواندن قرآن را شروع كرده, اما هيچ گاه نتوانسته آن را به پايان برساند و عقيده خود را چنين بيان كرده بود كه هيچ كس ـ جز محقق مطالعات عربى ـ هيچ گاه جز با سختى و مرارات نخواهد توانست كل قرآن را بخواند.10
عقيده نبونزن ـ كه خود محققى مستعد حداقل در مصرشناسى11 بوده و تأثير فراوانى در حمايت از مطالعات شرق شناسى به نحو اعم در قرن نوزدهم پروس داشته12 ـ در اين بحث ما متقاعده كننده است كه بيانگر واقعى ارزش ادبى و دينى قرآن باشد كه خوانندگان متوسط اروپايى قرآن در ذهن داشته اند و مى توان اين را افزود كه حتى اديب برجسته اى چون گوته كه به صراحت همدلى خود را با اسلام ابراز كرده بود, مشكلات خاص خود را در خواندن قرآن داشته است13 و سرانجام اين كه محقق اسلام شناس مشهورى چون فردريك شوالى از يكنواختى كسل كننده قرآن اظهار تأسف كرده است.14
احتمالاً اين گفته را بتوان صورتى دنيايى از موضوع كهن مسيحى دانست, گمانى كه قرآن را محصولى از خيالى آشفته از تخيلات شيطانى و مجموعه اى از بدعت ها مى دانست. اين عبارت كاملاً متداول در زبان سويسى "ein kisten aller katzdrie" ما رابه مهمترين بحث عمومى درباره قرآن راهنمايى مى كند كه در اروپا رخ داده است .

2 . اهميت ترجمه كهن طليطله اى قرآن

زمانى كه آدرين ريلاند (1676 ـ 1718م) شرق شناس هلندى مشهور, اهل اوتريخت در 1705 م نوشته لاتينى خود در باب محمّد را منتشر كرد, MohamaaediLca libri (De religione duo) كتابى كه بعدها به زبان هاى انگليسى, فرانسوى و آلمانى, هلندى نيز ترجمه شده بود,15 به محققان الهيات توصيه كرد كه براى كسب اطلاعات درست درباره اسلام از منابع عربى استفاده كنند. از ميان كتاب هايى كه وى به صراحت در بهره گيرى از آنها هشدار داده بود, ترجمه مشهور لاتينى قرآن بود كه رابرت كتونى به دستور پيتر جليل, راهب اعظم دير كلونى در 1143 م انجام داده بود.16 ريلاند آشنايى لازم به زبان عربى داشته كه چنين نظرى بدهد. در آغاز قرن هفدهم پيشگامان مطالعات عربى چون ژوزف (ژوست) سكاليژر (1540 ـ 1609م) و توماس ارپنيوس (1540 ـ 1624م) هر دو از دانشگاه ليدنبه صراحت نارسايى هاى ترجمه كهن طليلله را دريافته بودند.17 با اين حال نمى توان بر اهيمت اين ترجمه تأكيد نكرد, چرا كه منبع مهم دانش هر اروپايى درباره قرآن بوده است. تقريباً همه مهمترين رديه نگاران اروپايى بر اسلام از اين ترجمه سود جسته اند, ازجمله: نيكولاس كوزايى (1401 ـ 1464 م), 18 دينسيوس كارثينيوس (3/1402 ـ 1471م)19, خوان دوتور كمادا (1388ـ1468 م),20 خوان لويس ويوس (1492 ـ 1540 م),21 مارتين لوتر (1483 ـ 1546 م),22 هوگو گروتيوس (1583 ـ 1645 م)23 .
تأثير اين ترجمه بيش از ششصد سال به طول انجاميد و مهمترين مآخذ درباره هر گونه آگاهى از قرآن تا پايان قرن هفدهم بود, زمانى كه متن تصحيح شده اى از قرآن همراه با ترجمه و توضيحات مفصل لاتيتى و رديه لودويكو ماراتچى به چا پ رسيد.24 نفوذ ترجمه كتونى محدود به اروپا نبود, حتى كشيشان ژوزوئيت در دربار امپراطور اكبر (حكومت 1556 ـ 1605 م) كه به بحث درباره دين مشغول بودند, اطلاعات خود درباره قرآن را از اين ترجمه اخذ كرده بودند.25
من نمى خواهم در اينجا ويژگى ترجمه كتونى را ارزيابى كنم.26 ترجمه اى كه در آن تقريباً همه عبارات اول يا دوم مشخص متن عربى را به سوم شخص ترجمه كرده است .از سوى ديگر رابرت كتونى, مترجم قرآن, سعى كرده تا حدى سبك فخيم لاتينى را در ترجمه رعايت كند. در ادامه به پرسش بسيار مهم درباره سبك قرآن از منظر خوانندگان مسيحى باز خواهم گذشت.

3 . مجادله عمومى درباره چاپ قرآن طليطله (1542/ 1543م)

در بحث حاضر از ترجمه كتونى از قرآن, مهمترين جذابيت اين برگردان, شرايط چاپ اين ترجمه در 1542 است . دانشمندى كه اين ترجمه را براى چاپ مهيا نمود, يكى از جانشينان تسوينگلى در كالج وابسته به زوريخ كاترديال يعنى تئودور بيبلياندر (1504 ـ 1564 م) 27 بود. بيبلياندر در آن كالج كرسى تدريس زبان يونانى را داشت, گرچه علاقه وى به زبان ها فراتر از برنامه درسى سنتى بود. بيبلياندر تنها عالمى مبرز در زبان عربى نبود و اطلاع جسته و گريخته اى از برخى زبان هاى ديگر چون عبرى, سريانى و حبشى نيز داشت. وى در سال 1548 مطالعه اى جذاب در زبان شناسى تطبيقى منتشر كرد كه تنها به تازگى توجه محققان را جلب كرده است .
بيبلياندر همانند ديگر اصلاح گران پروتستان به مسائل تركان علاقه زيادى داشت و همچون لوتر رساله اى كوتاه در چگونگى مجادله كردن با تركان منتشر كرده بود.28 در آغاز دهه هاى سى قرن شانزدهم, بيبلياندر از دوست خود يوهانس اوپرنيوس ـ كه بعدها يكى از از مهمترين ناشران شهربازل گرديد ـ 29 به سبب علاقه خود به موضوعات اسلامى خواسته بود كه كتاب هاى عربى از ايتاليا براى وى تهيه كند. هدف بيبلياندر اين بود كه منابعى درباره دين اسلام و تاريخ تركان گردآورى كند مسلّماً قرآن براى اين منظور مهمترين متن بود. ظاهراً بيبلياندر تصميم گرفته بود كه ترجمه پيش گفته طليطله را على رغم كاستى هاى آشكار آن منتشر كند. بيبلياندر تنها دو نسخه خطى و متنى چاپ از قرآ ن كه هنوز در كتابخانه دانشگاه بازل (Ms.A III 19) باقى است, در اختيار داشت. متن اخير بسيار جالب توجه است,چرا كه در حاشيه آن قرائات و شيوه اى عالمانه كه چگونه قرائات مختلف را مى يابد نقل كرد, آمده است. على رغم آن كه بيبلياندر دانش لازم از زبان عربى نداشت كه بتواند اصلاح عالمانه اى در متن نخسه لاتين انجام دهد, تذكراتى بر آ ن افزوده است.30
اجازه بدهيد به ادامه داستان بپردازيم كه چگونه بيبلياندر كتاب بزرگ خود را منتشر كرد كه تنها شامل ترجمه لايتنى قرآن نبود, بلكه شمار عمده اى از رسائل قرون وسطى را كه بهتر است بگويم رديه هايى بر اسلام ـ كه از ميان آنها به ترجمه لاتينى رسالة الكندى الى الهاشمى,31 نقد قرآن نيكولاى كوزايى.
زمانى كه اوپرانيوس شروع به چاپ مجموعه كتاب بيبلياندر32 نمود, عامدانه قانون سانسور شهر بازل را ناديده گرفت كه بر طبق آن هر كتابى پيش از چاپ بايد به تأييد مقامات شوراى شهر برسد, گرچه از سوى همه ناشران شهر براى تسريع در چاپ ناديده گرفته مى شده بعد از چاپ بخش اعظمى از ترجمه اوپرنيوس مقامات شوراى شهر را از كار مطلع نمود. زمانى كه شوراى شهر از رسيدن به تصميم واحد صريحى ناتوان بود كه آيا قران به عنوان كتابى خطرناك به مطالعه عوام برسد يا خير, افراد خبره اى معرفى شدند تا اين موضوع را ارزيابى كنند و اوپرنيوس از ادامه چاپ كتاب منع شد. اوپرنيوس اين راه حل را ناديده گرفت و متعاقباً براى چند روزى به زندان افتاد و كتاب ها مصادره شد. اوپرنيوس به شرط ادامه ندادن كار تا زمانى كه تصميم نهايى گرفته شود آزاد شد و از او خواسته شد تا با كسى براى جلب حمايت تماس نگيرد. اما اوپرنيوس قبلاً به بيبلياندر نامه نوشته بود و در ميان حمايت خبرگان منصوب شده, حاميان ديگرى از كار وى با اصلاح گران پروتستان در استراتسبورگ تماس گرفته بودند كه آنها نيز با شخصيت مهم مارتين لوتر براى حمايت تماس گرفتد.33
با آن كه مسئله در آن هنگام در خارج از بازل موضوعى شناخته شده و بحث عموم بود, مورد مشابهى نيز بايد ذكر شود و آن ماجراى رخ داده براى يوهانس روخلين (1455 ـ 1522 م) و دومينيكن هاى اهل كولونگ درباره مصادره كتاب هاى يهودى خاصه تلمود بود.34 روخلين عليه مصادره كتاب ها از بعد كلامى و حقوقى دلايلى آورده بود, در حالى كه تصميم نهايى در اين ماجرا را پاپ لئو دهم با مصادره وسرزنش صريح ديدگاه هاى كاملاً ليبرالانه روخلين گرفته بود.
در حمايت از چاپ قرآن چه استدلال هايى را مى شد ارائه كرد. گروه خبرگان تحت رهبرى, رهبر مذهبى بازل, اسوالد ميكونوس بر اين نظر متفق القول بودند كه قرآن كتابى خطرناك است و حاوى عقايد بسيارى همچون آريوس, سيليوس, نسطوريان و ديگرانى مى باشد كه رسماً به عنوان بدعت گذاران محكوم شده اند. گر چه آنها از جهت ديگر بر لزوم آگاهى از عقايد بدعت آميز براى رد آنها معترف بودند. مهمترين مثال با اهميت, ماجراى حركت آنابابيتسيت به سركردگى توماس مونستر بود.35 نكته دوم كه به نظر توجه برانگيز است ترس از تداوم حملات تركان به اروپا مركزى بود. محتمل بود كه در چنين صورتى, حركتى از ارتداد گرايانه و پس از آن اسلام اروپا را تحت سيطره درآورد. اين بيم و ترسى واقعى بود و من مى توانم از موارد بسيارى همچون نامه لوتر ياد كنم كه تاكيد داشت همه مسيحيان مى بايد ماهيت درست اسلام را بدانند .36
سومين استدلال, وجود فراوان نسخه هاى خطى عربى و لاتينى قرآن در كتابخانه ها بود. حاميان نظر اوپرنيوس اشاره كرده بودند اين قرآن ها اساساً براى نوشتن رديه هايى بر اسلام تهيه شده اند. سرانجام چاپ قرآن در تناسب با فضاى دينى ـ سياسى ليبرالانه بود كه بازل را از بسيارى شهرهاى آلمان متمايز مى كرد و آن را تختگاه تساهل تبديل كرده بود.37 خطرجذابيت قرآن براى خوانندگان بى فهم ناچيز دانسته شده بود, چرا كه قرآن كتابى به وضوع بى معنا و بازدارنده بود. با اين حال چنين توجيه شده بود كه قرآن مى بايد همراه با نگاشته هاى كلامى ديگرى چاپ شود كه فهم درست آ ن را تضمين كند. گروه مخالف متأثر از از سباستين مونستر (1488 ـ 1552 م) 38 يكى از مهمترين عالمان شهر بازل بود. استدلال ها در روند چاپ قرآن در نهايت به اين مطلب ختم شد كه قرآن هيچ چيز كه بخواندن آ ن بيرزد وجود ندارد (حقيقتى در قرآن نيست), ضرورت مطالعه قرآن تنها براى محققان نه همه مردم و تنها براى متقيان بوده است . بنابراين چاپ و توزيع وسيع آن غير ضرورى و بى موقع بود. اين استدلال ها جديد نبود. اما مخالفان (چاپ ترجمه قرآن) حامى بسيار مهمى در شهر داشتند, حقوقدانان بسيار برجسته نظير بونيفيكوس آمرباخ (1495 ـ 1562 م).39 استدلال هاى آمرباخ بر سه نكته متمركز بود: نخست اين حقيقت كه بر اساس قانون حقوق رم درباره متون تئودوسيانوس كه بايست به آن توجه مى شد, كتاب هايى كه حاوى ديدگاه هاى بدعت آميز بوده يا رسماً از سوى شوراى كليساها مردود اعلام شده بودند و اجازه خواندن و يا توزيع آنها نداده شده بود, نبايد چاپ مى شد, نكته دوم رد اشاره شوراى وين (1311 ـ 1312 م) و فرمان مشهور آن در تأسيس كرسى هاى تدريس زبان هاى شرقى (بند 11)40 بود كه نمى توانست به نظر آمرباخ دليل كافى باشد. شوراى كليسا تعليم زبانى عربى را مجاز دانسته بود, اما ضرورتاً اين به معناى خواندن متن عربى قرآ ن يا ترجمه لاتين آن نبوده است; سوم آنكه, آنچه كه درباره روخلين رخ داده بود, متفاوت بود: او تنها از خواندن كتاب هاى يهودى دفاع كرده بود كه استفاده عملى براى خوانندگان مسيحى مثلاً در ادبيات تفسيرى و امور مشابه داشته كه تلمود يكى از آنها بود, با اين حال روخلين همه كفرگوى ها و عبارات موهن تلمود را رد كرده بود, آن كتاب ها طبق نظر روخلين از نظر حقوقى مى توانست مصادره شود.41 آمرباخ نتيجه گرفته ب
ود كه قرآن براى خوانندگان مسيحى اهميت مشابهى ندارد كه براى مثال تلمود داشته است. ظاهراً قرآن كتابى حاوى كفريات تلقى مى شد و بنابراين نبايست اجازه چاپ به آن داده شود.
آن گونه كه مى دانيم قرآن تنها با پادر ميانى مارتين لوتر كه اقتدار وى محكم ترين دليل در حمايت از چاپ قرآن بود, به چاپ رسيد.42 نامه اى كه لوتر به شوراى شهر بازل فرستاده بود, 43 اساساً استدلال جديدى در حمايت از چاپ ترجمه قرآن در بر نداشت. سواى استدلال هاى حاميان چاپ ترجمه قرآن حتى مقدمه لوتر كه در همه نسخه هاى چاپى نيامده, 44 عملاً چيز جديدى نداشت. آنچه كه واقعاً لوتر درباره قرآن مى انديشيد و آنچه كه بعدها در انديشه وى بسيار تأثير گذار بود, كتاب ديگرى يعنى ترجمه تلخيص گونه وى از رديّه ريكالدو (دومونته كروچه) بر قرآن است.

4. كتاب عليه مذهب ساراسن ها تأليف ريكالدو

اين كتاب (عليه مذهب ساراسن ها) همراه با ترجمه لاتينى كهن قرآن مجموعه طليطله, دومين كتابى است كه اهميت اساسى در دانش اروپائيان از قرآن دارد. ريكالدو دومنته كروچه (كروچه نام محلى نزديك فلورانس است) حدود 1243 متولد شد, 45 در 1267 وى راهبى دومينكن شد و از سال 1285 به مسافرت هاى طولانى در كشورهاى شرق نزديك پرداخت. كروچه در مدت اقامت طولانى خود در بغداد, زبان عربى را فراگرفت و در آنجا بر طبق سفرنامه اش, مباحثاتى با فقهاى مسلمان درباره قرآن داشته است. على رغم توصيف دوستانه وى از مردمان مسلمان در سفرنامه اش, 46 كتاب اصلى وى بر عليه مذهب ساراسن ها اثرى كاملاً جدلى است, اما نسبتاً حاوى انتقاداتى آگاهانه از اسلام است.
داستان چاپ اين كتاب تا حدى پيچيده است.47 نخست آن كه, كتاب كه هنوز به صورت نسخه خطى است, به يونانى توسط ديميتريوس كيندوس (1324 ـ 1397/98)48 در ميانه قرن چهاردهم ترجمه شد. در آغاز شرق شانزدهم اين ترجمه بار ديگر به سعى فردى به نام بارتلمو اهل مونته آردو به لاتينى دوباره ترجمه شده است. همين متن لاتينى براى نخستين بار در اشبيليه در 1500 و بار دوم در وين به سال 1607 منتشر شده, در حقيقت ترجمه مجدد از يونانى بود, ولى در هر حال اثرى مورد توجه بود و به چندين زبان اروپايى نيز ترجمه شده است. در چاپ ترجمه لاتينى قرآن بيبلياندر (1543) متن يونانى همراه با ترجمه مجدد لاتينى (ج 2, ص 83 ـ 116) آمده است. ترجمه مجدد لاتينى, همچنين متنى بود كه لوتر آ ن را به آلمانى ترجمه كرده است .
رساله ريكالدو حاوى انتقادات سنتى مسيحيان بر قرآ ن به عنوان متنى مقدس است كه به صورتى كاملاً منظم بيان شده است 49 كه وى همزمان آن را با نقل عبارت هايى از متن عربى قرآن كه به زيبايى ترجمه شده بود, وضوح بخشيده بود.50
انتقادات اصلى ريكالدو را به صورت زير مى توان خلاصه كرد:
1. قرآن چيزى جز تركيب بدعت هاى قديمى نيست كه در همان ايام كهن از سوى آباى كليسا رد شده اند. به نظر من ضرورتى ندارد در اينجا همه اين خطاها را بر شمرد.
2. نمى توان قرآ ن را به عنوان قانون الهى پذيرفت, چرا كه از نزول آن در عهد جديد و عهد عتيق يادى نشده است, فزون تر آنكه در مواردى قرآ ن به صراحت به انجيل اشاره دارد. اين عقيده اسلامى را كه متون مقدس يهودى و مسيحى تحريف شده اند نمى توان پذيرفت.
3. سبك قرآ ن با سبك متون مقدس تطابقى ندارد. اين مطلب جالب توجهى است و من درباره آن در بعد توضيح خواهم دارد.
4. درباره محتواى قرآ ن نيز نمى توان ادعاى وحيانى بودن آن را كرد, همان گونه كه درباره بسيارى از داستان هاى خيالى آن اين مطلب مشهود است كه هيچ اساسى در سنت انجيلى ندارند. ديگر آنكه برخى مفاهيم اخلاقى با باورهاى فلسفى تعارض دارد.
5. قرآن مشحون ازتناقضات درونى است. رويكرد مشابه اين ديدگاه اين است كه قرآن اساساً كتابى بى نظم است.
6. وثاقت قرآن با معجزات به اثبات نرسيده است. ريكالدو در اين باره به صراحت به تناقض بين عقيده متداول درباره پيامبر كه گفته شده معجزاتى انجام داده و شهادت خود قرآن بر اين ادعا اشاره كرده است .
7. قرآ ن كتابى خلاف عقل است. اين را مشى غير اخلاقى زندگى پيامبر اثبات مى كند و خود قرآن حاوى سخنان كفر آميز و همچنين اعتقادات بى معنا درباره موجودات الهى و غيره است .
8. قرآن خشونت (جهاد) را در راه گسترش اسلام تجويز مى كند و بر اعمال تبهكارانه چون تعصب ورزى صحه مى گذارد; مثال سنتى براى اين حقيقت سوره تحريم, آيه 9 است.
9. ريكالدو تاريخ متن قرآ ن را با جزئياتى آورده كه دال بر بى اعتبارى متن است .
10. داستان معراج پيامبر كه ريكالدو گزارش كرده از سوى او افسانه و تخيل تلقى شده است . اين فصل كتاب ريكالدو اهميت خاصى براى بازسازى آنچه كه وى Liber Scalae Mahometis ناميده دارد. ديگر آنكه ريكالدو در يكى از اين فصول اكاذيب و خطاهاى اصلى را كه قرآن حاوى آن است برشمرده كه به عنوان سوء تفاهمات و سوء فهم مفاهيم انجيلى آورده است, چون معضل تثليت, مصلوب شدن عيسى و ديگر موضوعات مشهور جدلى كه تمايلى به ذكر آنها در اينجا ندارم.51
اهميت كار ريكالدو در اين حقيقت است كه كتاب او را مى توان نمونه كلاسيك از ادبيات ضد مسيحى مسيحيت قرون وسطى دانست; ريكالدو فيلسوفى چون نيكولاس كوزايى 52 يا متكلمى تند و قبيح چون دوتوركمادا يا حتى دينيسيوس كارثينيوس نبود, بلكه متكلمى كاملاً فرهيخته و مبلغى بود كه با بهره گيرى از مواجهه خود با اسلام دست به قلم برده بود.

5. رديه مارتين لوتر بر قرآن

در 1542 لوتر رساله ريكالدو را به آلمانى ترجمه كرد, 53 هر چند بهره گيرى وى ازمتن لاتينى در ترجمه متن دلبخوامانه بود. لوتر برخى عبارات را كه به نظر او بسيار كلامى بود, تلخيص كرد و عباراتى از خود بر متن افزود تا بر اهميت برخى مطالب تأكيد كند. دو جنبه از كار لوتر را بايد ذكر كرد. كتاب ريكالدو براى استفاده متكلمان نوشته شه است و هدف او اين بود كه آنچه وى بر ضد اسلام مى نگارد, براى خدمت به كليساى مسيحيت باشد. اما لوتر تنها يك دشمن نداشت بلكه او دو دشمن داشت; اسلام به عنوان يك تهديد جدى در هيأت سپاهيان ترك عثمانى و كليساى پاپ. لوتر ازتركان يا محمد و پاپ در رم به دوسرهاى دجال ياد كرده است 54 و به اين ترتيب مجادله ضد اسلامى و ضد كاتوليك را به هم ربط داده بود. اما اين شيوه دوگانه مجادله محدود به پروتستانها نبود, كاتوليك ها نيز به سرعت ازهمين شيوه بهره گرفته بودند و پاسخ داده بودند.
در ارزيابى مجادلات ضد اسلامى كه بعد از عصر اصلاحات نگاشته شده اند, بايد دقت كرد كه در مجادلات بين كاتوليك ها و پروتستان ها استفاده ابزارانگارانه از اسلام را فراموش نكنيم; ظاهراً در اين منازعات, اسلام گاهى جز طرف مقابل نيست.55 با توجه به اين مطلب, هر رساله ضد اسلامى را نبايست در حقيقت اثرى ضد اسلامى دانست.
مطلب دوم درباره ترجمه لوتر, تعبير و لحن اوست. در حالى كه رساله ريكالدو نسبتاً لحنى مدايم دارد ( گر چه خالى از تندى نيست), تحرير ترجمه آلمانى آن مشحون از عبارات درشت است كه ويژگى آثار آخر عمر لوتر است ( كتاب تنها چهار سال قبل از مرگ لوتر در 1546 ترجمه شده است). صراحت لوتر در رسيدن به يك هدف است : كتاب وى مى بايد مددكار و عاظى قرار گيرد كه در خطبه هايشان عوام را از اغواهاى اسلامى بر حذر دارند.56
عبارات اغوائات در متن حاضر به نظر غريب مى آمد, اما اين بار تلقى كلامى لوتر از اسلام كه وى آن را چيزى جز صورتى از يهوديت نمى دانست, سازگار است. به عبارت ديگر از نظر لوتر اسلام ويژگى هاى فراوانى مطابق با تفكر يهوديت دارد, چون داورى قرار گرفتن اعمال آدمى و انجام فرايض, اين ايراد حتى امروز نيز به نحو موفقيت آميزى خاصه در محافل محافظه كارانه و بنيادگرايانه كاتوليك و پروتستان ها كاربرد دارد و اين معنا را دارد كه اسلام چيزى جز فرايض نيست, آن هم فرايضى بدون رازها و آيين هاى دينى.57
اجازه بدهيد تا به بحث از قرآ ن بازگرديم. لوتر در انتهاى ترجمه كتابچه ريكالدو, رديه خود بر اسلام را افزود و در آنجا مهمترين انتقادات خود عليه قرآن را كه يك متن مقدس ادعا شده, آورده است: هيچ چيز از آنچه كه در قرآن است, صحيح نيست و از اين چنين نتيجه مى توان گرفت كه قرآ ن كتابى در خور اعتماد نيست. اساس اين عقيده لوتر در خلط ميان قرآن و حديث است. پيشتر ريكالدو نيز تمايز چندانى ميان اين دو دسته متون نگذاشته بود. لوتر اين نتيجه را گرفته است كه اگر بخشى از يك كتاب مقدس (قرآن) غير صحيح باشد, بخش ديگر خود به خود وثاقت خود را از دست مى دهد. درباره چون و چرايى وثاقت قرآن, لوتر بر اين مطلب تأكيد كرده كه مردمان بسيارى در بين مسلمانانند كه از دستورات قرآن پيروى نمى كنند و تنها از عقل خود پيروى نمايند, چون ابن سينا,(Allbumasar), فرغانى ابومعشر (Alfarganus) و ديگر عالمان عرب كه نام آنها براى اروپائيان ناشناخته است.
مطلب ديگر اهميت عقيده لوتر در بى معنا بودن برخى عبارات قرآ ن است .ريكالدو در سيزدهمين فصل رساله اش58 خبرى درباره تدوين قرآن با جزئياتى آورده كه چندان مفهوم نيست. بر طبق نظر تاريخ نگاران ساراسن, قرآ ن از آسمان به ميانجى هفت مرد بر پيامبر نازل شده است كه ريكالدو در ادامه نام هاى اين مردان را چنين بر شمرده است ( به صورت كاملاً تحريف شده):
Audala filius Mesetud, Zeid filius Tampeth Ocanan filius Ophyn and Oenpe filius Tap.59
گر چه مصاحف اين هفت مرد با تحريرهاى كهن تر يعنى مصاحف كسانى چون عبداللّه بن مسعود, زيد بن ثابت, عثمان بن عفان و ابى بن كعب تطابق نداشته است. (هر كدام از اين افراد قرآنى تأليف كرده اند كه با ديگرى تفاوت دارد). بر طبق نظر ريكالدو متن حاضر قرآن بر بر ساراسن ها به دستور خليفه اموى مروان بن حكم (متوفى 58 /684) تحميل شده بود. نتيجه اى كه ريكالدو گرفته و مورد تأكيد بيشتر لوتر بوده, اين است كه آدمى نمى تواند بفهمد چه متنى, قرآن اصلى است.

6. سليمان و موران

به علاوه انتقاد از بى معنا بودن بخشى از قرآن, عدم وثاقتِ آن نكته ديگرى است كه تقريباً همه مجادله نگاران مسيحى بر آن را تأكيد كرده اند. ويژگى قرآن در اين است كه مجموعه اى از مطالب مشهور توراتى با داستان هاى خيالى با منشأ نامعلوم است. اين ويژگى تركيبيِ مطالب روايى قرآن شايسته توجه بيشترى است. من دوست دارم اين مطلب را با استفاده از داستان مشهور سليمان و موران (قرآن, سوره نحل, آيات 17 ـ 24) نشان دهم كه بسيارى از رديه نويسان مسيحى قادر به فهم درست چنين داستان هاى نبوده اند. براى آسانى بحث, دوست دارم تا نخست داستان را (با حذف هاى اندكى) به نقل از ترجمه مشهور جرج سيل بياورم: (و سپاهيان سليمان از جن و انس و مرغان به نزد او گرد آمدند, آن گاه به همديگر پيوستند (17) تا آنجا كه به وادى موران رسيدند, مورى گفت اى موران به درون خانه هايتان برويد كه سليمان و سپاهيانش شما را نا آگاهانه در هم نكوبند (18) (سليمان) از سخن او دهان به خنده گشود و گفت ... و سپس از مرغان بازجست و گفت مرا چه مى شود كه هدهد را نمى بينم يا شايد از غائبان است (20) او را عذابى سخت مى كنم يا سرش را مى بُرم, مگر آن كه حجتى روشن براى من بياورد (21) آن گاه (هدهد) مدتى نه چندان دراز درنگ كرد سپس (آمد) و گفت من به چيزى كه تو آگاهى نيافتى, آگاه شدم و برايت از سبا خبرى يقينى آورده ام (22) من زنى را يافتم كه بر آنان فرمانروايى مى كرد و از همه چيز برخوردار بود و تخى شگرف داشت (23) و او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خداوند به خورشيد سجده مى كردند (24) (از ترجمه فارسى بهاء الدين خرمشاهى با اندكى تغيير). ريكالدو نيز ترجمه لاتينى نزديك به گردان جرج سيل آورده است . به جز برخى افتادگى ها, ترجمه ريكالدو بسيار خوب است, تنها دريك جا اشتباهى بسيار فاحش مرتكب شده است, جايى كه عبارت قرآن (فضحك سليمان) را به et subrisit formica يعنى (مورچه خنديد) ترجمه كرده است به جاى آن كه عبارت را به صورت صحيح (و سليمان خنديد) ترجمه كند و دنباله مطلب. به سبب اين اشتباه فاحش, طبيعى است كه ريكالدو معناى اصلى داستان به علاوه چيزهاى ديگر يعنى فهم سليمان به زبان همه حيوانات را در نيابد. 60
كيدونس در ترجمه يونانى كتاب ريكالدو به جاى مورچه در يونانى (5œp5n

مقالات مشابه

رابطه طهارت انسانی با بطون قرآنی از نگاه سید جلال‌الدین آشتیانی

نام نشریهانسان پژوهی دینی

نام نویسندهعلیرضا فاضلی, سیدمحمد حسن حاجی ناجی

مدخل لدراسة الوعی التطبیقی للقرآن

نام نشریهالمعارج

نام نویسندهحسین شحادة

قرآن و لطایف عرفانی

نام نشریهمجله کیهان اندیشه

نام نویسندهسیدعباس حسینی قائم مقامی

مدارج قرآن و معارج انسان

نام نشریهمجله کیهان اندیشه

نام نویسندهحسن حسن‌زاده آملی

قرآن، انسان، جهان

نام نشریهمجله کیهان اندیشه

نام نویسندهسیدعباس قائم مقامی

قرآن شناسی (2)

نام نشریهمیثاق

نام نویسندهمحمد مرادی

چهار نکته درباره قرآن

نام نشریهسفینه

نام نویسندههادی مروی