نظريه استقلال قرآن، مصاف علامه طباطبايي با اخباريان

پدیدآورسیدسعید میری

تاریخ انتشار1388/10/05

منبع مقاله

share 745 بازدید
نظريه استقلال قرآن، مصاف علامه طباطبايي با اخباريان

سيّد سعيد ميري

با مطالعه و بررسي تفسير الميزان و ساير آثار علاّمه طباطبايي كه به گونه‌هاي مختلف راجع به قرآن، حجّيت و يا عدم حجّيت ظواهر آن مطلبي را بيان كرده و مهم‌تر از همه با رويكرد به شيوه?‌تفسيري قرآن به قرآن كه صاحب الميزان اتخاذ كرده‌اند. اين سؤال در ذهن خواننده ايجاد مي‌شود كه: اساساً آن همه تلاش علامه در اثبات حجّيت ظواهر قرآن و استقلال كتاب‌اللّه در تفهيم مراد و معاني خود، با چه انگيزه‌اي صورت گرفته است؟! آيا كساني منكر حجّيت ظواهر قرآن شده‌اند؟ آيا قرآن را در بيان و تبيين پيام خود نيازمند به غير قلمداد كرده‌اند؟
نگارنده با تتبّعي كه انجام داده، دريافته است كه در پاسخ به شبهات فوق، صاحب الميزان متحمل آن همه تلاشها شده است و اين مسأله محور اصلي فعاليّت‌هاي علمي ايشان بوده است و بنا بر همين اساس آن را به دو گونه? تكميلي پي گرفته است:
1. مبارزه نظري از طريق ابراز آرا و عقايد مستدل و مستند به مباني قرآني، عقلي، روايي و….
2. جامه عمل پوشاندن به آرا و اقوال خود از طريق پرداختن به تفسير كتاب‌اللّه به شيوه?‌قرآن به قرآن.
اگر چه در اين مقال تلاش مي‌شود تا مدعاي فوق ثابت گردد، ليكن رويكرد اصلي بحث به چالش در عرصه «استقلال قرآن» مي‌باشد.
مقدمتاً بايد گفت ظهور اخباريان و تفكر اخباريگردي تهديدي جدي عليه تعقل عموماً و عقل‌گرايي و عقل‌مداري در عرصه فهم و تلقي قرآن خصوصاً، به شمار مي‌رفت. جمود فكري ملا‌محمد امين استرآبادي، و پيروان و همفكرانش در حوزه?‌فهم قرآن، مي‌رفت تا بطون ژرف قرآن را در چارچوبه?‌احاديث مُجمِل و مصاديق معدود نقل شده در متون روايي به دست فراموشي بسپارد.
در ورطه‌اي كه نزديك بود فهم معارف و مفاهيم دقيق، عميق و ناپيدا كرانه قرآن قرباني جمود و تحجر عده‌اي، اگرچه با نيات خير، گردد، معتقدان به كارايي و كرامت عقل در دفاع از حريم خِرد و خردورزي در گستره?‌معارف ديني، با مساعدت بيان و بَنان به نبرد با تفكر اخباريگري به پا خاستند. با اندكي تأخر زماني، صاحب الميزان قدرتمندتر از همه پا به آوردگاه عقل و جهل گذاشت و با نگارش تفسير گرانسنگ الميزان و برخي مقالات و مقولات ديگر ضربه? نهايي را به مباني لرزان خصم وارد ساخت. اينك، براي درك بهتر مطلب و روشن شدن صحت ادعاي مذكور، مبني بر اينكه تلاش‌هاي علمي علاّمه در عرصه? تفسير و سبك خاص تفسيري ايشان، به واقع پاسخ به شبهات اخباريان بوده است و نيز براي استيضاح تناسب و تناسق ميان شبهات و پاسخ‌هاي مطرح شده توسط شخص علاّمه، ناگزير از آشنايي ا جمالي با نظريات اخباريان درباره? قرآن كريم مي‌باشيم و بنابر همين پايه و از سر تمهيد، آراي برخي از فحول اين جماعت را منعكس مي‌نماييم.

الف) استنباط احكام نظري از قرآن تنها كار ائمه(عليهم السلام) است:

پايه‌گذار نحله? اخباريگري، محمدامين استرآبادي در كتاب معروف خود «الفوائد المدنية» كه به واقع اساسنامه? اخباريگري محسوب مي‌شود در همين زمينه چنين مي‌گويد:
همانا استنباط احكام نظري در كتاب خدا و سنت نبويه كار ائمه(عليهم السلام) است نه كار مردم، به سبب اينكه حضرت رسول(ص) به امر خدا اميرالمؤمنين(ع) و اولاد طاهرينش را مخصوص تعليم ناسخ و منسوخ و مراد از آن و همچنين تعليم اينكه كدام آيه از قرآن بر ظاهر خود باقي مي‌ماند و كدام آيه بر ظاهر خود باقي نمي‌ماند و نيز به تعليم اينكه بسياري از آنها (مرادات يا آيات) نزد آنها پنهان است، قرار داده است!1
شيخ يوسف بحراني يكي ديگر از بزرگان مسلك اخباري در اين‌باره مي‌گويد:
همانا قرآن مشتمل بر ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقيّد، مجمل و مفصل، تقديم و تأخير و … مي‌باشد و استفاده? احكام جز براي عالم به همه? اين علوم ممكن نيست آن نيز براي كسي غير از ائمه(عليهم السلام) امكان ندارد، خصوصاً آيات متعلق به احكام آن نيز از اقسام مذكور خارج نيست.2
استرآبادي و همفكرانش معتقداند اگر در زمينه? احكام شرعي اعم از فرعي و اصلي، قولي و يا دستورالعملي از ناحيه? اهل بيت(عليهم السلام) يافت نشود بايد احتياط و توقف كرد، چون استنباط احكام از ظواهر قرآن تنها مخصوص اهل بيت است. ملا امين در اين خصوص چنين مي‌گويد:
ما براي احكام شرعي اصلي و يا فرعي، راهي جز سماع از صادقين نداريم و استنباط احكام نظري از ظواهر كتاب خدا و ظواهر سنن نبوي كه كيفيت آنها از طرف اهل‌الذكر (اهل بيت(عليهم السلام)) شناخته شده نيست جايز نمي‌باشد. بلكه توقف و احتياط واجب است، مجتهد در زمينه? استنباط احكام خدا اگر به خطا رفت، به خدا دروغ بسته و افترا زده است و اگر به نتيجه? صحيح برسد، اجري ندارد و حكم و افتا مگر به قطع و تعيين جايز نيست و با نبود قطع و يقين توقف واجب است.3
اخباريان نه تنها استنباط احكام شرعيه را از قرآن، خاص اهل بيت(عليهم السلام) دانسته، بلكه ادعا كردند كه به طور كلي تفسير قرآن از عهده? غير معصوم خارج است. اگر چه از لابلاي نصوص ياد شده در فقرات گذشته اين مطلب قابل استفاده است، اما گفته شيخ يوسف بحراني در حدائق اين مهم را مسجل‌تر مي‌نمايد:
اما اخباري‌ها آنچنان كه ما بر كلام متأخران آنها واقفيم، در حدي بين افراط و تفريط است، مثلاً عده‌اي از آنان گفته‌اند فهم هر چيزي حتي «قل هواللّه احد» ممنوع و غير ممكن است مگر با تفسير اصحاب عصمت(عليهم السلام) در تأويل مشكلات و حل مبهمات آن.4
از گفتار بحراني معلوم مي‌شود، تصور اينكه اخباري‌ها جملگي معتقداند همه? احكام و معارف نظري و عملي بدون نظر معصوم از ظواهر قرآن قابل استنباط نيست، تصور درستي نيست. بلكه آنچنان كه ايشان متذكر شده‌اند، در ميان اصحاب، ملاامين در اين زمينه افراط و تفريط‌هايي، وجود دارد، به اين معنا كه اولاً: تنها عده‌اي از آنها معتقدان به اين قول هستند، ثانياً: معتقدان تنها استنباط احكام شرعي را از ظواهر كتاب و سنت بدون نظر معصوم، غير جايز و ناممكن مي‌دانند و نه همه معارف و دانش‌هاي نظري را. پس يك امر نسبي است، يعني هم در افراد و قائلان ، هم در شمول نارسايي ظواهر قرآن و سنت بر پاره‌اي از احكام يا همه آن. شايد گفته? سيد هاشم بحراني صاحب تفسير برهان كه يكي از بزرگان اخباري‌گري است نكته? فوق را روشن تر كند، آنجا كه پس از ثناي جميل و ذكر اوصاف قرآن گفته است:
…غير از اينكه اسرار تأويل آن را عقل‌ها در نخواهند يافت و قريحه‌هاي برتر به انوار حقايق پنهانش دست نخواهند يافت و از همين رو مردم در تأويل آن دچار اختلاف شدند، پس در راه تفسير آن دچار تشتت‌ها و تناقض‌ها گرديدند، آن را به مقتضاي اديان خود تفسير كردند و آن را بر طريق مذاهب و اعتقادات خود بردند «و كل حزبٍ بما لديهم فرحون» (مؤمنين، 23/53) و درباره? [فهم و تأويل] آن به اهل‌الذكر(عليهم السلام) مراجعه نكردند، همان‌هايي كه اهل تنزيل و تأويل بوده و خدا(جل‌جلاله) درباره? آنها گفته «و ما يعلم تأويله الا اللّه و الراسخون في العلم» (آل عمران، 3/7) و نه در مورد غير آنها، آنان «اتوالعلم»، «اولوالامر»، «اهل الاستنباط» و «اهل الذكر» مي‌باشند، كه همان‌گونه كه در آثار نبوي و اخبار اماميه آمده، مردم به پرسيدن و درخواست از آنها مأمور شده‌اند و چه كسي غير از آنها بر قرآن احتوا و بر تأويل و تنزيل آن احاطه دارد؟!5

ب) عدم حجيّت ظواهر قرآن:

دومين نظريه? مشهور اخباري‌ها درباره? كتاب‌اللّه، مردود دانستن حجيّت ظواهر آن است. متفكران جريان اخباريگري تلاش‌هاي زيادي را در راستاي اعلان و اثبات نظريه? فوق انجام دادند. براي آشنايي بيشتر با اين مقوله? بحث‌انگيز و تبيين پاره‌اي از دلايل صاحبان آن به ذكر چند شاهد از آن همه مي‌پردازيم.
شيخ حر عاملي از معاريف اخباري‌گري در كتاب «الفوائد الطوسيّه» ضمن بحث از حجيت يا عدم حجيت ظواهر قرآن با ذكر بيست و هشت دليل در صدد اثبات عدم حجيت ظواهر قرآن، برآمده چنين مي‌نويسد:
در استدلال بر عدم جواز استنباط احكام نظري از ظواهر قرآن كه محتمل نسخ، تقييد، تخصيص، تأويل و غير آن مي‌باشد، مگر بعد از شناخت تفسير از طريق ائمه(عليهم السلام) و منتفي شدن آن احتمالات، ما به قرآن از دو جهت استدلال مي‌كنيم، اگر چه برخي از آن احتمالات موافق با ظاهر باشد، كه اين دو جهت لزوماً با يكديگر منافات ندارد، يكي از آن دو دليل الزامي براي خصم است كه معتقد به حجيت ظواهر قرآن به طور مطلق مي‌باشد و دوم: وجود نصوص متواتر كه مخالف تقيه است ـ‌يعني تقيه در آن ظواهر‌ـ پس استدلال ما در حقيقت به كتاب و نسبت توأمان است و خلافي در وجوب عمل به آن دو نيست.6
ايشان ، آن‌گاه به آيات متعددي از قبيل آيات «10،58،61،62،80 و 81» سوره? مباركه? نساء و بسياري آيات ديگر استناد و استدلال كرده است كه در اينجا براي آشنايي با نوع استدلالها و چگونگي دلالت آنها كه در واقع سمبل احتجاجات اخباريه است، چند مورد از آنها را نقل مي‌كنيم:
دليل يازدهم: «فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لاتعلمون» (نحل، 16/43) نصوص زيادي در اينكه مراد از اهل‌الذكر ائمه(عليهم السلام) مي‌باشند، پس واجب است، هر آنچه معلوم نيست از ايشان سؤال شود، وارد شده و ترديدي نيست كه شك و ظن غير از علم است و انكار آن مكابره است.
دليل بيست و پنجم: ديده‌ايم كه تمامي اهل مذاهب باطل و اعتقادات فاسد به ظواهر قرآن استدلال‌هايي قوي‌تر از استدلال بر احكام استنباط شده توسط متأخران از آيات، انجام داده‌اند. پس اگر عمل به آن ظواهر بدون رجوع به ائمه(عليهم السلام) در تفسير قرآن و شناخت احوال آن اعم از نسخ و تخصيص و تأويل و غير آن صحيح مي‌بود، مي‌بايستي همه? آن مذاهب باطله اعم از جبر و تفويض و تشبه و خلافت ابي‌بكر، عمر و غير آن دو بلكه شرك و الحاد و نفي امامت و عصمت، همچنين مذهب اباحيگري در تفسير. آن‌چنان كه كتاب «كنز الفوائد» استدلال‌هاي آنان را آورده، و غير آن همه مذاهب باطله صحيح باشد، بنابر همين پايه است كه امام صادق(ع) فرمود: «بپرهيزيد از [اين بدعتها] چه بسا بدعتي كه به آيه‌اي از آيات قرآن آراسته شده و انسان آن را حق مي‌بيند، در حالي كه باطل است.
دليل بيست و ششم: اگر استغناي از امام(ع) جايز مي‌بود، مي‌بايستي هيچ مطلبي از اصول و فروع نمي‌بود، مگر آن كه استنباط آن از ظاهر آيه و آيات قرآن ممكن مي‌بود. در اين صورت چنانچه قاضي عبدالجبار و ديگر دانشمندان اهل سنت تصريح كرده‌اند چه نيازي به امام وجود دارد؟ و اين مسأله با سلوك اماميه مباين و با ادله?‌آنها معارض است و لاجرم بطلان آن لازم.7
صاحب وسائل الشيعه در جايي ديگر از كتاب «فوائد» خود پس از برشمردن تعدادي از آيات در بحثي با عنوان استدلال به آيات قرآن به شيوه? اخباريها، مي‌نويسد:
از اين آيات كه احاديث متواتري آنها را تأييد مي‌كند، اينچنين استفاده مي‌شود:
دوم: وجوب رجوع در جميع احكام به معصوم و اين از پاره‌اي آيات ظاهر است.
پنجم: عدم جواز عمل به رأي و هوي.
هفتم: عدم جواز تفسير قرآن بدون نص و تأويل به رأي و استنباط بدون مراجعه به راسخان در علم كه آنها به نص متواتر، ائمه هستند.»
نهم: توقف و احتياط در آنچه حكمش معلوم نيست.8
آن گاه براي استحكام استنباط‌هاي خويش از آيات قرآن، آنها را مستند و مستظهر به سنت كرده مي‌نويسد:
در اين مطالب همه طبق احاديثي كه از ائمه(عليهم السلام) رسيده است متواتراند و ما در جايي ديگر بيش از هزار حديث از آنها را جمع كرده و ثابت كرديم كه نيازي به بيش از آنها نيست.9
آنچه گذشت ديدگاه اخباريان درباره? قرآن كريم و چگونگي استدلال‌ها و احتجاج‌ها و استنادات آن جماعت به قرآن كريم در تحكيم مباني فكري خود بوده است. اينك براي مسجل شدن اين نكته كه علاّمه در شيوه? تفسيري خود و گريزهايي كه در ساير آثارش به مسأله استقلال قرآن مي‌زده، ناظر به آراي اخباري‌ها بوده است، به بررسي مسأله? «استقلال قرآن» و نقل و نقد چالش‌هاي علاّمه در اين عرصه مي‌پردازيم، باشد كه مطابقت بيانات صاحب الميزان بر شبهات اخباريان بيش از پيش معلوم گردد.

بي‌نيازي قرآن از غير خود

روش تفسيري قرآن به قرآن چيزي نيست كه صاحب الميزان به عنوان مبتكر و مبدع آن سبك براي اولين بار به كار گرفته باشد، بلكه قدمت آن به زمان پيامبر اكرم(ص)، اولين مفسر قرآن كريم مي‌رسد، تاريخ گواهي مي‌دهد كه اين سبك در سده‌هاي پنجم و ششم، پختگي و بلوغ يافت.
«قرون پنجم و ششم بعد از هجرت شاهد نشاط ملموسي در تفسير قرآن به طور كلي و خصوصاً تفسري قرآن به قرآن بوده است. از اين ميان تفاسير كاملي چون تفسير «يغوي » و «ابن عطيه» از مفسران اهل سنت و «طوسي» و «طبرسي» از مفسران شيعه عنايت زيادي به اين شيوه? تفسيري كردند و بدين وسيله زمينه براي آنان كه بعد از ايشان وارد اين جولانگاه شدند مساعد گرديد.»10
در طول تاريخ اسلام دانشمندان علوم اسلامي و غير آن نظريات گوناگون و بعضاً متعارضي را درباره? اين شيوه? تفسيري ابراز داشته‌اند، جماعتي صحت، حقانيت و استحكام اين سبك را غير قابل انكار دانسته‌اند. به عنوان مثال، ابن تيميّه در همين باره چنين مي‌گويد:
شيوه? تفسيري قرآن به قرآن راست‌ترين راه در تفسير است و هر كس كه مي خواهد قرآن را تفسير كند بايد در وهله? اول [فهم] قرآن را از خود قرآن بطلبد.11
اينك در مقام آنيم تا موضوع استقلال و استغناي قرآن را از غير خود، كه صاحب الميزان آن را به عنوان محور و مدار صحت، حقانيت و سلامت شيوه? تفسيري قرآن به قرآن قرار داده است، روشن كنيم.
در ابتدا بايد ديد مراد ايشان از استقلال قرآن چيست؟ و مفهوم و منطوق كلام ايشان كدام است؟
بديهي است آنچه براي خواننده? قرآن به عنوان اصيل‌ترين هدف موضوعيت دارد، همانا فهم قرآن است، از همين رو قرائتي كه بدون توجه به معنا، مفاد، اوامر، نواهي، احكام و خلاصه پيام آيات صورت گيرد مسلماً رهياب نخواهد بود و معناي فرمايش متين و دقيق حضرت رسول(ص) آنجا كه مي‌فرمايد: «لاخير في القراءة لاتدبر فيها» نيز همين است، اگرچه نبايد فراموش كرد كه حتي نگاه به آيات و لمس قرآن نيز پاداش خاص خود را دارد، ليكن هدف اصلي قرائت، دستيابي به مفاهيم و مداليل آيات است. اينك بايد ديد براي دستيابي به مداليل آيات از چه ابزارهايي مي‌توان و بايد استمداد جست؟ روايت، عقل، اشراق، رويكرد تأويلي، همه، هيچكدام‌…؟
صاحب الميزان از جمله كساني است كه معتقد است قرآن كريم براي تبيين مباني، تفهيم مفاهيم و دلالت بر مداليل خويش از هر چيزي بي نياز و مستقل است. ايشان معتقداند براي آنانكه با لغت عرب آشنايي دارند، مشكلي در زمينه? فهم قرآن وجود ندارد و هيچ‌گاه ديده نشد كه افراد در مفهوم آيات با هم اختلاف داشته باشند.
«به هر حال هيچ‌يك از اين اختلافاتي كه ذكر شد،12منشأ آن اختلاف نظر در مفهوم لفظ آيه و معناي لغوي و عرفي عربي مفرد آن و جمله‌اش نبوده، براي اين كه هم كلمات قرآن و هم جملات آن و آياتش كلامي است عربي و آنهم عربي آشكار، آنچنان كه در فهم آن هيچ عرب و غير عرب آشناي با لغت و اساليب كلام عربي، توقف نمي‌كند»13
صاحب الميزان وجود اختلاف، تشتت و يا نارسايي مفهوم را خلاف فصاحت دانسته و ادعا مي‌كند كه حتي آيات متشابه از قبيل منسوخات نيز از حيث مفهوم كاملاً واضح و روشن مي‌باشند و تشابه، تنها از نظر مراد آيات است.
«در ميان آيات قرآن كه حدوداً چند هزار آيه مي‌باشند، حتي يك آيه وجود ندارد كه از نظر مفهوم داراي پيچيدگي و اغلاق باشد، به نحوي كه ذهن در فهم معناي آن سرگردان بماند. اين چگونه ممكن است در حالي كه قرآن فصيح ترين كلام است و شرط فصاحت نيز خالي بودن كلام از پيچيدگي و سردرگمي است، حتي آيات معدودي از متشابهات قرآن، مثل آيات منسوخه نيز از نظر مفهوم در نهايت روشني هستند و تشابه تنها در مراد است و اين مسأله روشن مي‌باشد.»14
روشن است كه مراد علاّمه از استقلال، استقلال در مفهوم نيست، زيرا از نظر ايشان اساساً مفهوم آيات براي تمامي آشنايان به لغت عرب كاملاً روشن است و نيازي به تبيين و تفهيم ندارد تا بحث از استقلال يا عدم استقلال قرآن مطرح شود.
از نظر وي تمامي اختلافات مفسران و علما در زمينه فهم و تلقي قرآن در عرصه مصاديقي است كه مفاهيم لفظي چه مفردات و چه مركبات بر آنها منطبق است و نيز در زمينه? مدلول چه مداليل از نوع تصوري باشد و چه از نوع تصديقي:
«همه اختلافات تنها در مصاديقي است كه مفاهيم لفظي اعم از مفرد و مركب بر آن منطبق‌اند و نيز در مدلول تصوري و تصديقي»15
حال كه روشن شد درگيري افراد و مناهج تفسيري ـ‌از نظر علاّمه‌ـ بر سر مصاديق و مداليل بوده و از همين رو عده‌اي براي تفسير قرآن به سايه? حديث پناه مي‌بردند، گروهي عقل را مصاب دانسته و آن ديگري اشراق و اشارت را چاره‌ساز، پاسخ‌هاي علاّمه به اخباريان و دفاع ايشان از استقلال كتاب‌اللّه را بررسي مي‌نماييم.
صاحب الميزان معتقد است قرآن در دلالت بر مداليل و تبيين معاني، مفاهيم و مرادات خويش از غير خود بي‌نياز است. ايشان در جايي چنين مي‌فرمايد:
قرآن مجيد در دلالت خود مستقل است، قرآن مجيد كه از سنخ كلام است، مانند ساير كلام‌هاي معمولي كاشف مراد خود است، هرگز در دلالت خود گنگ نيست و از خارج نيز دليلي وجود ندارد كه مراد تحت‌اللفظي قرآن جز آن است كه از لفظ عربي‌اش فهميده مي‌شود.16
نيك واضح است كه فراز اخير بيان علاّمه درباره? حجيّت ظاهر پاسخي به ادعاي عدم حجيّت ظاهر است كه توسط اخباريان دامن زده مي‌شد.
مفسر صاحب نام شيعه براي اثبات دعاوي خود به دلايل زير استناد مي‌جويد:
1. قرآن مجيد كلام است و به حكم كلام بودن از معناي مراد خود پرده بر مي‌دارد.
2. قرنيه? خارجيه‌اي مبني بر اينكه مراد تحت‌اللفظي آيات غير از آن چيزي است كه از ظاهر الفاظ عربي آن فهميده مي‌شود، وجود ندارد.
3. قرآن فصيح‌ترين متون و نصوص است. لازمه? فصحات، قابل فهم بودن كلام براي اهل آن زبان و خالي بودن لفظ از پيچيدگي و سردرگمي است تا اهل آن زبان از دلايل كلام به مداليل و مرادات متكلم رهنمون شوند و قرآن كه فصيح‌ترين سخن است به طريق اولي بايد داراي چنين ويژگي باشد.
4‌. لازمه? صحت تحدي و خطابات قرآن قابل فهم بودن الفاظ براي مخاطبان و تحدي شدگان است. بنابراين تحدي قرآن به آوردن مثل چيزي كه معناي روشن و رسايي از آن فهميده نمي‌شود از مصاديق تكليف مالايطاق است كه از ساحت خداوند حكيم كاملاً بعيد مي‌نمايد.
«… به آيات بسياري از قرآن بر مي‌خوريم كه در آنها طايفه? خاصي را مانند بني‌اسرائيل و مؤمنان و كفار و گاهي عموم مردم را متعلق خطاب قرار داده، مقاصد خود را به ايشان القا مي‌كند، يا به آن به احتجاج مي‌پردازد، يا در مقام تحدي برآمده از ايشان مي‌خواهد كه اگر شك و ترديد دارند در اينكه قرآن كلام خداست، مثل آن را بياورند و بديهي است كه تكلم با مردم با الفاظي كه خاصيت تفهم را دارا نيست معني ندارد و همچنين تكليف مردم به آوردن مثل چيزي كه معني محصلي از آن فهميده نمي‌شود قابل قبول نيست.»17
5. دعوت قرآن به تدبر ضمن آيات مختلف مستلزم منتج بودن تدبر و امكان فهم آيات است و اگر آيات در معناي خود ظهوري نمي‌داشتند فراخواني قرآن به تدبر در آياتش بي‌معنا مي‌بود.
«خداي متعال مي‌فرمايد: «افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها» (محمد، 47/24) «افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عندالله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً» (نساء، 4/82) دلالت آيه‌ها بر اينكه قرآن، تدبري كه خاصيت تفهم را دارد مي‌پذيرد و همچنين تدبر اختلاف آيات را كه در نظر سطحي و ابتدايي پيش مي‌آيد حل مي‌كند، روشن است و بديهي است كه اگر آيات در معاني خودشان ظهوري نداشتند، تأمل و تدبر در آنها و همچنين حل اختلافات صوري آنها به واسطه? تأمل و تدبر معنا نداشت.»18

نقد و نظر:

الف) مفسر عاليقدر فرموده‌اند هر كس به لغت آشنايي داشته باشد از جملات آيات كريمه معني آنها را آشكارا مي‌فهمد، چنانكه از جملات هر كلام عربي ديگر معنا را مي‌فهمد، اما تاريخ موارد متعددي را گواهي داده كه حتي در عصر خود حضرت رسول(ص) كه زبان قرآن زبان زمانه بوده و تقريباً مختلف به لهجات مختلف عرب، اشخاصي از خود عرب وحتي اصحاب برجسته? رسول الله(ص) به لحاظ ابهام و اغلاقي كه در فهم آيات وجود داشت، از معناي آيات سؤال مي‌كردند، آن‌گاه قانع مي‌شدند. روشن است كه همه اين موارد از نوع ضعف دريافتن مصاديق و راه بردن به مداليل نبوده است، بلكه بعضاً ناظر به معاني ساده آيات مي‌بود، به عنوان نمونه مي‌توان به حكايت عمر و پرسيدن از معناي كلمه «اَب»به معناي چراگاه از محضر رسول‌الله(ص) كرد. همچنين بيان ابن عباس درباره? فهم فعل «فَطَرَ» در اثر مباحثه و جدال دو اعرابي19و حال آنكه مي‌بينيم اين دو از صحابه? برجسته پيامبر اكرم(ص) بودند، خصوصاً ابن عباس كه در فضل او همين بس كه او را به فارس القرآن، خبرالامّه و القاب و عناوين متعدد ديگر مي‌شناسيم.
ب) صاحب الميزان لازمه? صحت تحدي و خطابات قرآن را قابل فهم بودن الفاظ و آيات آن دانسته‌اند. حال آنكه اين دو ـ‌به نحو مطلق چنانكه از فحواي كلام علاّمه استفاده مي‌شود‌ـ رابطه? التزامي با يكديگر ندارند، خداوند متعال درصدداثبات عجز منكران قرآن از حيث آوردن همچون قرآن بوده است، اگر مي‌پذيرفتند كه ناتوان‌اند مقصود حاصل مي‌بود اما چون نپذيرفتند، از آنها درخواست كرد كه اگر مي‌توانيد، مثل قرآن را بياوريد. اما ديگر قرآن تلميحي و يا تضميني مبني بر مشروط ساختن ارايه همچون قرآن ننموده است. قسمت اول نقد تأييد ديگري بر مخدوش بودن گفتار علاّمه است. به اين معنا كه در موارد فرواني اعراب مخاطب قرآن به جهل خود نسبت به فهم مضامين قرآن اعتراف كرده و از دانايان مي‌پرسيدند ، البته بايد اين نكته را نيز متذكر شد كه اگر منظور علاّمه از مشروط ساختن خطابه و تحدي به فهم مخاطب و متحدي، رويكردي كلي گونه داشته باشد، يعني معنا و مضمون كلي بيان بايد قابل فهم باشد يا بخشي از آن، اين سخن پذيرفتني است، اما اگر مراد ايشان اينست كه تمامي بيان بايد قابليت تفهم داشته باشد، اين مطلبي است كه همان‌گونه كه ذكر شد مطابق با واقع نيست.
به هر حال نه از آيات تحدي و نه به مساعدت عقل، تلازمي بين دو مقوله فوق الذكر احساس نمي‌شود.
اما درباره? خطابات: لازم نيست كه مخاطب معناي سخن متكلم را به تمام و كمال بفهمد، البته از آنجا كه علاّمه تفصيل و تشريح جزئيات آيات را به معصوم واگذار كرده، مي‌شود كلام ايشان رابه اين نحو توجيه كرد كه معاني كامل و نهايي آيات توسط آن حضرات قابل فهم خواهد بود و اين توجيه، معقول نيز هست چرا كه ايشان اعتقاد به رسالت و شأن معلمي و تشريح جزئيات و تفاصيل قرآن را پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(عليهم السلام) دارند. با قبول اين شرط مي‌توان پذيرفت كه ادعاي علاّمه درباره? خطابات، منطقي و معقول است اگر چه به عقيده? نگارنده در حوزه? تحدي پذيرش ادعاي ايشان صعب مي‌نمايد.
صاحب الميزان در تتميم و تكميل بحث استقلال قرآن به دو شبهه پاسخ مي‌دهد:
يكي اينكه نفي حجيت ظواهر قرآن به دليل نبود قرينه مردود است:
«اما راجع به نفي حجيّت ظواهر قرآن دليلي از خارج نيست، زيرا چنين دليلي وجود ندارد»20
نكته: اينكه علاّمه قيد «از خارج» را به دليل اضافه كرده‌اند، شايد از آن رو باشد كه آنچه كه ظواهر قرآن را مقيد و مشروط مي‌سازد وجود دلايل و قرايني از داخل خود قرآن مي‌باشد، كه در اين صورت نيز با تدبر و تعمق در خود قرآن مي‌شود به فلسفه و اسلوب اين تقييدات و تخصيصات پي برد و در اين صورت نيز قرآن مستقل و مستغني از غير است و مدعاي علاّمه نيز ثابت مي‌شود.
شبهه ديگري كه صاحب الميزان پاسخ مي‌دهد اينست كه:
در فهم مرادات قرآن بايد به بيان پيامبر اكرم(ص) و اهل بيتش رجوع كرد. ايشان در پاسخ اين مسأله چنين مي‌نگارد:
اين سخن قابل قبول نيست زيرا حجيت بيان پيامبر اكرم(ص) و امامان اهل بيت(عليهم السلام)را تازه بايد از قرآن استخراج كرد، بنابراين چگونه ممكن است كه حجيت دلالت قرآن به بيان ايشان متوقف باشد، بلكه حتي در اثبات اصل رسالت و امامت بايد به دامن قرآن كه سند نبوت است چنگ‌زد.21
از مجموع بيانات و دلايلي كه مفسر كبير درباره? استقلال قرآن ارايه فرمودند اين نكته استنباط مي‌شود كه منظور از بي‌نيازي قرآن از غير در تفهيم مفاهيم و تبيين مباني خويش همانا كفايت قرآن در تبيين، توضيح، تفسير و نهايتاً تفهيم مباني، اصول و كلياتي است كه براي سعادت بشر لازم و ضروري است، به اين معنا كه هر كس به لغت عرب22آشنايي داشته باشد، در صورت تدبر و ژرف‌انديشي به اصول كلي رستگاري و مباني سعادت كه هدف اصلي ارسال رسل و انزال كتب است، نايل مي‌شود، و به ميزاني كه تدبر و تعمق ، بيش‌تر، منظم‌تر و اصولي‌تر صورت گيرد، معارف و مفاهيم جديد و بطون نهاني آشكار و آشكارتر مي‌گردد، البته براي فهم كامل تفاصيل، جزئيات و مهم‌تر از آن بواطن كلام‌اللّه گريزي از مراجعه به پيامبر اكرم(ص) و ائمه اهل‌بيت(عليهم السلام) نمي‌باشد. چنانكه خود در جايي چنين مي‌نويسد:
البته آنچه گفته شد پيغمبر اكرم(ص) و ائمه اهل بيت(عليهم‌السلام) عهده‌دار بيان جزئيات، قوانين و تفاصيل احكام شريعت كه از ظواهر قرآن مجيد به دست نمي‌آيد، بوده‌اند.23
البته بايد اين نكته را به بيانات علاّمه افزود كه احكام اصلي شريعت از قبيل كيفيت نماز، روزه، حجّ و… در همان صدر اول توسط خود پيامبر اكرم تبيين گرديد و نيز بعدها توسط ائمه(عليهم‌السلام) بدعتها و انحرافات اصلاح گرديد، به نحوي كه نياز ضروري به مراجعه دوباره در آن حوزه‌ها به رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار(عليهم‌السلام) احساس نمي‌شده است. بدين نحوه صاحب الميزان مسأله استقلال قرآن را به عنوان ضرورتي انكارناپذير در مقابل ادعاي اخباريان مطرح و تبيين كرده است. اميد آنكه در اين پژوهش مختصر تطابق پاسخ‌هاي علاّمه بر شبهات اخباريان روشن شده باشد.

پاورقيها:

1. امين استرابادي، الفوائد المدنية/173.
2. يوسف بحراني، الحدائق الناضره، دارالكتب الاسلاميه/26.
3. الفوائد المدنية/48.
4. الحدائق الناضرة، دارالكتب الاسلاميه/26.
5. سيدهاشم بحريني، تفسير البرهان، مقدمه مؤلف/3.
6. شيخ حر عاملي، الفوائد الطوسيه، بحث در ظواهر قرآن /186.
7.همان /186 به بعد.
8. همان.
9. همان.
10. دكتر خفير جعفر، تفسير القرآن بالقرآن عند العلامة الطباطبائي /71،72.
11. ابن تيميه، مقدمه‌اي در اصول تفسير /32، به نقل كتاب فوق.
12. مراد از اختلافات ذكر شده، اختلافات مفسران، فلاسفه، متكلمان، صوفيه و … در تفسير قرآن كريم مي‌باشد. علاّمه بيش از نكته فوق (مذكور) راجع به اين اختلافات بحث كرده است. (مقدمه? الميزان)
13. الميزان، مقدمه مؤلف/14.
14. همان/9.
15. همان، 1/9، مقدمه? مؤلف.
16. محمدحسين طباطبائي، قرآن در اسلام /18.
17. همان، انتشارات دارالكتب الاسلاميه /18،19.
18. همان.
19. ذهبي، التفسير و المفسرون، ذيل بحث فهم صحابه از آيات قرآن، ج اول.
20. قرآن در اسلام، انتشارات دارالكتب الاسلاميه /30.
21. همان.
22. منظور، لغت عرب در عصر نزول قرآن مي‌باشد.
23. قرآن در اسلام / 18، 19.

مقالات مشابه

نقش غرر آيات در تفسير الميزان با تكيه بر آيات 82و83 سوره «يس»

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی حاجی‌خانی, کاووس روحی برندق, محمد آسنجرانی

تفسير الميزان و قرائات غيرمتداول

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهسیدرضا مؤدب, علی خوشنویس

روش شناسى اجتهادى تفسير قرآن به قرآن در الميزان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی راد, علی محمد سویزی

بررسي ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي در تفسير آيه تبيان

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهعلی نصیری, سیدمصطفی مناقب, سیدکریم خوب‌بین خوش‌نظر

ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي پيرامون روابط بين‌الملل

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, مرضیه محصص

بررسي برداشت‌هاي تفسيري علامه‌طباطبايي درباره آيات مربوط به لوح محفوظ

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدمرتضی حسینی شاهرودی, محمدعلی وطن‌دوست

چگونگي نقد آراء فخررازي در تفسير الميزان

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهعباس مصلایی‌پور, امان‌الله ناصری کریم‌وند