در سورههاي مختلفي از قرآن مجيد، داستان خلقت اولين بشر بركره خاكي آمده است؛ اما موضوع خلافت و جانشيني او از سوي خداوند، تنها آيات 30 ـ 38 سوره بقره مطرح شدهاست.
از آنجا كه اين داستان در كتب تفسيري، به صورتي مفصل با مباحث جنبي بسيار و در كتب قصص قرآن، ناقص و نارسا بيان شده است، لذا به نظر رسيد، اين موضوع كه بيانگر لياقت و كرامت مقام انسانيت است، به صورتي مختصر و گويا، براساس آيات قرآن، همراه با پيامهاي آن آيات، در اختيار نوجوانان و جوانان عزيز قرار گيرد.
« وَإِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنّي جَاعِل في الأرْضِ خَلِيفةً قَالُوا اَتَجْعَلُ فِيها مَن يفسِدُ فِيهايسْفِكُ الدمِّاءَ وَنَحْنُ نُسبَََََََََََََََََََََِّحُ بِحمَْدِكَ ونُقَدِّسُ لَكَ قالَ اِنّي اَعْلَمُ مَا لاَ تَعْمَلُونَ؛ و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من برآنم تا در زمين، جانشيني قرار دهم، فرشتگان گفتند: آيا كسي را در زمين قرار ميدهي كه در آن فساد كند و خونها بريزد؟ در حالي كه ما با حمد و ستايش،تورا تنزيه و تقديس ميكنيم. خداوند فرمود: همانا من چيزي مي دانم كه شما نميدانيد ».(سوره بقره ، آيه30)
خداوند پس از خلقت آدم به فرشتگان خبر داد كه اين موجودچنان لياقت و شايستگي دارد كه قرار است جانشين او در زمين شود و به مقام خلافت الهي برسد.
اما فرشتگان از اين موضوع اظهار نگراني كرده و گفتند: چگونه كسي را كه نسل او اهل فساد و خونريزي هستند، جانشين خود در زمين قرار ميدهي ؟
نظرِ فرشتگان براين بود كه اگر خداوند ميخواهد از سوي خود نمايندهاي در زمين قرار دهد، طبيعتاً بايد آن موجود، از هرگونه گناه و فساد به دور و مطيعِ خداوند باشد؛ اما با شناختي كه آنها از طبيعت و سرشت آدمي داشتند، تعجب كردند كه چرا خداوند چنين مقامي را بجاي آنكه به فرشتگان خود كه دائماً در عبادت و اطاعت او هستند عطا كند، به انسان ميبخشد؟!
خداوند در پاسخ فرشتگان فرمود: شما فقط نقطه ضعف بشر را ديدهايد و از جنبههاي مثبت و با ارزش او بيخبريد، امّا من چيزي را ميدانيم كه شما نميدانيد.
من انسان را «بهترين قوام اَحْسَنَ تَقْويم» آفريده و « از روح خود در او دميدهام؛«نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روحِي» در نهاد و سرشت او اين استعداد و شايستگي را قرار دادهام كه ميتواند نماينده من در زمين باشد.
پيامبران ، امامان و همه پاكان و صالحان، نمونه اين انسانهايند، كه خليفه من در زمين خواهند گرديد. گرچه بعضي نيز، اين استعداد را نابود كرده و از حدّ انسانيت هم پايينتر ميروند، تا آنجا كه «همچون چهارپايان بلكه پستتر و گمراهتر ميگردند؛ (كَالاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلَّ) .
اگر شما فرشتگان به تسبيح و تقديس من مشغوليد و آنرا مايه برتري خود بربشر، در كسب مقام خليفه الهي ميدانيد، امّا بدانيد كه در ميان بشر افراد بسياري يافت ميشوند كه از شما برترند و لياقت چنين مقامي را دارا هستند.
البته روشن است كه جانشنيي انسان در زمين، نشانه عجز خداوند از اداره زمين نيست، بلكه نشانه كرامت و فضيلت مقام انسان است كه لياقت چنين خلافتي را يافته است.
علاوه برآنكه، نظام آفرينش و تدبير هستي براساس اسباب و علل است. يعني با آنكه خداوند خود قادر به انجام همه كارهاي هستي است، امّا براي اجراي امور، واسطهها و اسبابي را قرار داده است. چنانكه در مورد فرشتگان ميفرمايد:« تدبير اموري از هستي به عهده آنان است؛«وَالْمُدَبِّراتِ اَمراً» با آنكه در حقيقت مدبّر اصلي خداست و لذا ميفرمايد:«يدَبِّرُ الاَمْر».
اكنون درسهايي را كه از اين آيه مي آموزيم، مرور ميكنيم:
1 ـ چنان جايگاه و منزلت بشر در هستي بالاست كه خداوند موضوع خلقت و خلافت او را با فرشتگان مطرح مينمايد.
2 ـ بيان موضوعات مهم و سؤال برانگيز براي زير دستان و پاسخ دادن به سؤالات و ابهامهاي آنان، يك ارزش است كه خداوند در مورد خلقت و خلافت انسان چنين كرد و ابهام فرشتگان را برطرف نمود.
3 ـ حاكم و خليفه الهي بايد عادل باشد، نه فاسق و فاسد، لذا فرشتگان گفتند: چگونه انسانِ خون ريز ،ميتواند جانشين خداوند در زمين باشد.
4 ـ چنين نباشيم كه در مقايسه خود با ديگران، از طرف مقابل تنها جنبههاي منفي و نقاط ضعف، و از خود، تنها جنبه هاي قوت و مثبت را ببينيم و زود قضاوت كنيم.
5 ـ تنها معيارِ لياقت و گزينش،عبادت نيست، بلكه امور ديگري نيز لازم است. فرشتگان با آنكه در تسبيح خداوند، برانسان برتري داشتند، اما از سوي خدا براي مقام خلافت برگزيده نشدند.
6 ـ به خاطر انحراف يا فساد گروهي از مردم، نبايد امكان رشد از ديگران گرفته شود. گرچه خداوند ميدانست گروهي از انسانها مسير خلاف را انتخاب ميكنند، اما نسل بشررا از خلقت و خلافت محروم نساخت.
7 ـ سؤال كردن به قصد دانستن و رفع ابهام، اشكالي ندارد. سؤال فرشتگان از باب اعتراض به كار خدا نبود، بلكه براي رفع ابهامِ خودبود.
733 بازدید
كرامت انسان و خلافت آدم
محسن قرائتي