پس از مقدمه اي كه گذشت، ميپردازيم به معرفي كوتاهي از كتاب «الحياة» براي جوانان و نوجوانان عزيز، دختر وپسر...
كتاب «الحياة»، با توجه به همين دستور ابدي پيامبر اكرم «ص»، و منشور جاودان هدايت، يعني «حديث ثقلين» مايه گرفته و بر همين شالوده تاليف يافته و «تصنيف» گشته است، يعني رجوع به قرآن و حديث، در مآخاذ معتبر، و با اعمال تعقل و درك تعقلي محتواي آيات و احاديث و با «تفقه» به روشي كه در احاديث رسيده است. با چنين روش مطمئني، در شش جلد نخستين خويش، حدود 2000 موضوع را با روشي خاص تدوين و عرضه كرده است، روشي كه پاسخگوي اصلي ترين نيازهاي انسان است معاصر و آيندگان باشد.
ازاينجاست كه در جاهايي يادآوري كرده ايم كه «االحياة»، تنها مجموعه اي از احاديث نيست، بلكه يك عرصه نو، و يك نظام شناختي واقدامي نوانديش و نوآور است، بر مبناي قرآن و حديث، به منظور حركت به سوي ساختن «فرد قرآني» و «جامعه قرآني» و حاكميت قرآني» و «قضاوت قرآني » و «اقتصاد قرآني»، و در يك كلمه: «زندگي قرآني» ـ «الحياة…»
تا كنون، 6 جلد از كتاب «الحياة»، به زبان عربي ـ در ايران و خارج ايران ـ انتشار يافته است. جلد 1و2، به زبان اردو، و زبان اسپانيولي نيز ترجمه گشته و منتشر شده است. همچنين ترجمه فاسي جلد 1 و 2 و 3 و 4 انتشاريافته است، و ترجمه جلد 5 و 6 نيز ـ انشاء الله ـ بزودي منتشر خواهد گشت.
چون در اين نوشتار، روي سخن با نوجوانان است، با دانش آموزان و دانشجويان، از دختر وپسر (كه پاسداري از اعتقادات و اعمال آنان، يعني اسلامي بودن آنان، تكليف است و اكنون، تكليفي است دشوار) بايد يادآوري كنم كه «الحياة» تنها يك كتاب و يك تأليف و يك «تصنيف» نيست، بلكه يك فرياد است، نه فريادي در سكوت بلكه فريادي در«حضور» ؛جامعه اي كه درآن ـ گاه و گاه ـ 2 هزار و 3 هزار شهيد تشييع ميشود و مردمي از اين دست ـ با صلابت و مخلص و صبور و صميمي و اعتمادگرا ـ دارد و همه جا را از «فرياد برائت» آكنده ساخته است، ازآفتاب عاشورا روشن و از خون جوانان رنگين... جامعه اي ساكت نيست، بلكه جامعه اي حاضر و خروشان است، حاضر درمرزهاي تعهد...
ازسويي ديگر، چون چه بسا سود پرستان و قارونان و ايادي گوناگون آنان، بخواهند فريادگران را از ميدان بدر كنند، و راه را برفريادهاي عدالتخواهانه ـاگر چه فريادهاي قلمي ـ بر بندند، بايد گفت:
«أعوذُ باللّه مِنَالشَّيطانِ الرَّجيم. بسماللّهالرّحمن الرّحيم. نوالقلم وما يسطُرونَ».
سوگند به خامههاي متعهّد، سوگند به نوشتههاي رسالت گزار، سوگند به كتابهاي فريادگر…
شيخ طبرسي ـ مفسّر بزرگ ـ در تفسير اين آيه ميگويد:«آن قلم كه خداوند به آن قسم ياد كرده است، قلمي است كه در راه منافع خلق بهكار ميرود و احكام دين را پاسداري ميكند و در جهت سامانيابي امور مردم به حركت درميآيد».2
و مركّب خامه عالمان متعهّد كه از «خون شهيدان» برتر است، براي همين است كه يكبار «شهيد» را ميپرورد و بار ديگر، «خون شهيد» را فرياد ميكند. پس هم «شهيدپرور» است و هم «شهيدباور»… ما شهيدان را باور نداريم، وگرنه تنها به تشييع پيكرهاي پاك آنان بسنده نميكرديم، بلكه خون آنان را نيز فرياد ميكرديم…
فرياد هماوه بلند خون شهيدان، اجراي عدالت است، عدالت قضايي، عدالت اجتماعي، عدالت معيشتي و… و از ميانبردن تبعيضهاي جهنّمي فقرگستر و تفاوتهاي معيشتي سقوطآور…تبعيضها وتفاوتهايي از اين دستـ كه همواره در آيات قرآن و احاديث ديني محكوم شده استـ عامل سقوط انسانيت است و انحطاط اخلاق و سلب اعتماد در اجتماع و نفي فظيلت و ضعفگرايش به دين و رواج تملّق و تظاهر و تزوير و بريدن نسلهاي جوان از صفوف حاضران و اسلامي نشدن دانشگاهها پس از ساليان… پس نبايد خون شهيد نيز شهيد شود و پيام خونين اين خون رنگ ببازد … خون شهيدان را فرياد كنيم وقلمهاي انقلابي و متعهّد فرياد خواهند كرد و فرياد سرانجام به گوشها ميرسد، اگرچه در نسلي يا نسلهايي، پس از روزگار فريادگران راستين…اين سوگند كه خداي متعال به «قلم» ياد كرده است، اگرچه براي «قلم متعهّد» و صاحب قلم متعهّد، احترامي بزرگ است، ليكن تكليفي بس سنگين و بزرگ را نيز در پي دارد و باز آن را بر دوش قلم و صاحبان قلم ميگذارد؛ و خدايا! تو خود ميداني كه انجام دادن اين تكليف ـ به صورتي شايسته و آگاهي پراكن و بيدارگرـ تا چه اندازه سخت است وبا چه موانعي گران رودرروي.
باري، پديدآورندگان محترم و فاضل مجلّه «بشارت»، در صدد برآمدهاند، تا براي بيشتر آشناكرن جوانان و نوجوانان، با «قرآن كريم»، مجلّهاي ويژه اين موضوع انتشاردهند و به دست جوانان و نوجوانان، سراسر كشور برسانند… در راه اين كار خداپسند و بسيار سودمند، از اين ناتوان نيز خواستندـ و با اصرار خواستند ـ كه با همه كارهاي مانده و گرفتاريهاي خاص خود، و تأكيدهاي پزشكي بر كمكردنـ و بسيار كمكردنـ كار و فكر، مقالههايي كوتاه، درباره روش خاصِّ «الحياة»، در حوزه كارخود، بهويژه در بخش «قرآنشناسي»، براي آن مجلّه بنگارم. نتوانستم نپذيرم، به خصوص كه هم حجم كار كم است و هم مسأله جوانان در ميان است و دادن شناختي از قرآن به آنان؛ و هماينكه مسائل و عوامل بسياري ـخواسته و نخواستهـ در سر راه جوانان قرار دارد و در زندگي روزانه با آنها روبرو ميشوند كه چهبسا اگر شناخت درستي از كتاب خدا و احكام خدا و نظر ائمه طاهرين (ع)، درباره حيات و زندگي، مالكيت و تنگدستي، انسان برخوردار و انسانِ محروم، توزيع عادلانه امكانات، اهميت بسيار بالاي مبارزه با تبعيض و تفاوت، دفاع از كرامت و حيثيت انسان، محكوم كردن فقر و كمبود داري در زندگي انسانها، نداشته باشند، اوضاع، در مايههاي اعتقادي آنان سستي ميآورد ودر عمل آنان به احكام خدا نيز تأثير منفي ميگذارد …
از اينرو پذيرفتم كه فرياد «الحياة» را (از راه مجلّهاي كه اميد است هرچه بيشتر سودمند ابشد و مورد استقبال نسلها جوان قرار گيرد و به نشر چيزهايي كه جوانان را زده كند كشيده نشود) به گوش جوانان و نوجوانان اسلام ـ در اين روزگارـ برسانم، البته تا اندازه گنجايش مجلّه و امكانات و مشكلات گوناگون نويسنده.
جلد نخستين «الحياة»، داراي 12 باب است و دهها و دهها فصل، كه همه به صورتي انداموار (ارگانيك) تنظيم يافته است، تا يك جهانشناسي منظّم و كامل را بر پايه «قرآن ـ حديث) عرضه بدارد و معيارهاي صحيح انديشه و شناخت و حركت و فعل و اقدام را باز نمايد. اميد است توفيق تنظيم نهايي و چاپ جلدهاي ديگر «الحياة» ـ با دعاي دوستانـ نصيب گردد، و دوره اين «دايرة المعارف»، با انسجام خاص «قرآني ـ حديثي» خويش كامل شود.
باب ششم «الحياة»، درباره «قرآن كريم» و شناخت كتاب آسماني است.3 داراي 50 فصل اصلي و بيش از 30 فصل فرعي است. در اين فصلها، آيات و احاديث بسيار آمده است كه زاويههاي گوناگون قرآن شناسي را مطرح ميكند و ما را تا اعماق قرآن كريم، بهصورتي منسجم پيش ميبرد و در آفاق وحي الهي بهپرواز درميآورد، معيارهاي انديشه و عمل را بهما ميآموزد، همهجا بهطور صريح يا ضمني ما را آگاه ميسازد كه بايد براي فهم قرآن به خود قرآن و احاديث معصومان مراجعه كرد و قرآن را از زبان پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) (كه قرآن شناسان واقعي هستند و علم قرآني را از پيامبر(ص) آموختهاند) فراگرفت و بايد هرچه بيشتر كوشيد تا بهفهم خالص قرآني رسيد، كه فهم ناخالص مانند هر چيز ناخالص ديگر، ناخالص است، آب ناخالص، هواي ناخالص و…
در كتاب «الحياة»، كوشش شده است تا پيامهاي اصلي اسلام ـ بهطور مستندـ آورده شود و چهره راستين دين خدا ترسيم گردد و راههاي ساختن «فرد قرآني» و «جامعه قرآني» و «حاكميت قرآني» نايانده گردد.
فصلهاي قرآنشناختي «الحياة» نيز، بهروشي ابتكاري تصنيف شده و عرضه گشته است و سعي شده است تا آيات و احاديث مربوط به شناخت قرآن كريم، چنان درهم تنيده و ارتباط يافته باشد، كه يك شناخت كامل و جامع بهدست بدهد. چون قرآن كريم، كتاب انديشه پويا، زندگي سرشار و حركت مداوم است. در شناختي كه «الحياة»، از قرآن كريم عرضه داشته است، اين ابعاد همواره در تأمّل خوانندگان شكل ميگيرد و بيكرانگي نظامدار آفاق تعاليم زنگيساز «وحي» را مجسّم ميكند.
در بخشهاي آينده، قسمتهايي از فصلهاي قرآن شناختي «الحياة» را، بهخوانندگان جوان اين مجله، به صورتي خلاصهتر، تقديم ميداريم.
1. البته، متن جامعه …
2. مجمعالبيان، ج10، ص332.
3. اين باب در جلد دوم آمده است، متن عربي، از ص69تا198، ترجمه فارسي، از ص 101تا298.