آسيب شناسي شايعه در قرآن (قسمت اول)

پدیدآورمحمد بهرامی

تاریخ انتشار1388/03/11

منبع مقاله

share 1092 بازدید
آسيب شناسي شايعه در قرآن (قسمت اول)

محمد بهرامي
چكيده:

موضوع اين مقاله تبيين و تحليل عوامل، زمينه‏ها، بسترهاى شايعه و راه‏هاى مبارزه با آن از منظر قرآن است.
نويسنده، پس از تعريف شايعه، به نمونه‏هايى از شايعات در قرآن اشاره كرده و شايعات عصر پيامبر را از جمله، شايعات درباره شخصيّت پيامبر، شايعات درباره خانواده پيامبر، شايعات درباره شهادت پيامبر و شايعات درباره صحابه را از نگاه قرآن مورد بررسى قرار داده و در مورد شايعه سازان، شايعه پراكنان، بستر شايعه و زمينه‏هاى اصلى شايعه، به تفصيل بحث كرده است. سپس به عوامل اصلى شايعه پراكنى - گزارش بودن، رهايى از فشار، خشنود ساختن ديگران، برون رفت از سكوت - و اهداف شايعه پرداخته و دلايل باور پذيرى شايعات را مستند بودن شايعات، درستى برخى از شايعات، سادگى برخى از مردم، احتمال درستى شايعات و بدبينى بر شمرده است.
در ادامه راهكارهاى مبارزه با شايعات را به دو مرحله پيش‏گيرى و درمان تقسيم نموده و مهم‏ترين راهكار براى گروهى كه شايعات درباره آنها ساخته و پخش مى‏شود را اطلاع رسانى سريع و دقيق واعتماد سازى دانسته و شايعه پراكنان را به خوش‏بينى و حسن نيّت، هوشيارى و اطمينان از درستى شايعه توصيه كرده است.در پايان به مرحله درمان اشاره كرده و تكذيب شايعه، تقويت سازى، خنثى سازى، كيفر شايعه سازان و شايعه پراكنان را مهم‏ترين راهكارهاى جلوگيرى از انتشار شايعه دانسته است.

كليد واژه‏ها: شايعه / شايعه در قرآن/ تعريف شايعه / انواع شايعه / شايعه سازان/ شايعه پراكنان/ زمينه‏هاي شايعه/ عوامل شايعه پراكنى/ اهداف شايعه / مبارزه با شايعه / آسيب هاي اجتماعي / جامعه شناسي قرآن.

شايعه در برابر ديگر آسيب هاي اجتماعي از قدرت تخريب بيشتري برخوردار است. بدبيني افراد به يكديگر، بي اعتمادي مردم به مسئولان، ركود اقتصادي، احساس ناامني، يأس و نااميدي، زمينه سازي براي دخالت بيگانگان، تحريم اقتصادي، سياسي، نظامي و…، تنها بخشي از آسيب هايي است كه شايعه بر پيكر اجتماع فرود مي آورد.
نمونه ها و شواهد عيني بسياري براي نقش تخريب گري شايعه وجود دارد كه يكي از نمونه هاي بارز آن در عرصه اجتماعي و سياسي، قدرت تخريب شايعه اي است كه در دوران حكومت دكتر مصدق ساخته و پرداخته شد. وقتي كودتا در 25مرداد 1332 با هوشياري دولت مصدق خنثي شد و برخي از كودتاچيان دستگير شدند، عوامل سازمان سيا، شايعه دخالت دولت مصدق در كودتا را ساخته و پخش كردند. آنها به كمك عوامل وابسته مطبوعاتي و بنگاه هاي خبري، هدف اين كودتا را زير فشار گذاشتن شاه و ناگزير ساختن او به فرار معرفي كردند. مردم در اعتراض به دولت مصدق در 28مرداد دست به تظاهرات زدند، باقيمانده كودتاچيان نيز از پادگان ها و مخفي گاه ها بيرون آمدند و با ادوات نظامي مردم را به شورش و حمله به مراكز دولتي ياري و همراهي كردند. شهر، مؤسسات و ادارات دولتي به سرعت در اختيار كودتاچيان قرار گرفت، سران حكومت دستگير شدند، خانه مصدق غارت و تخريب شد و دولت سرنگون شد.
از جهت گستره و وسعت ميدان تخريب نيز، شايعه از ديگر آسيب هاي نيرومند است. تمامي خانواده ها، مدارس، دانشگاه ها، ادارات، كارخانجات، بازار و… يا دست كم بسياري از اين مراكز درگير شايعات هستند. شماري شايعه زدايي مي كنند و تعداد بيشتري شايعه پراكني و شايعه سازي را دنبال مي كنند.
بنابراين، شايسته است اين آسيب اجتماعي از منظر قرآن به بحث و بررسي نهاده شود و عوامل، زمينه ها، بسترها، و راه هاي مبارزه با شايعه تبيين و تحليل شود.

تعريف شايعه

پژوهشگران بسياري تعريف شايعه را به بحث و بررسي نشسته اند. براي نمونه، ال پرت و پستمن از نخستين پيشگامان پژوهش در تعريف شايعه مي گويند:
"شايعه موضوع خاصي است كه براي باور همگان مطرح مي شود و از فردي به فرد ديگري منتقل مي گردد و معمولاً اين انتقال به طور شفاهي صورت مي گيرد بدون آن كه شواهد مطمئني در ميان باشد."1
نپ از ديگر پژوهشگران شايعه در تعريف شايعه مي نويسد:
"شايعه موضوعي است كه براي باور همگان مطرح مي شود بدون آ ن كه به طور رسمي تأييد گردد".2
تي شيبوتاني نيز مي گويد:
"شايعه خبري است كه در نتيجه مباحثات گروهي به صورت بازسازي شده اي درآمده است."3
مجموعه تعاريف شايعه، هرچند كامل و جامع نيست، اما دست كم مارا با شماري از ويژگي هاي شايعه آشنا مي سازد:
1. شايعه خبري است درباره شخص يا حادثه اي كه در زمان حاضر وجود دارد يا در اين زمان اتفاق افتاده است. بنابراين شايعه، افسانه نيست.
2. شايعه با هدف باور كردن ديگران مطرح مي شود و مانند جوك و لطيفه نيست.
3. شايعه يك كار جمعي است.
4. شايعه خبري تأييد نشده است.
5. شايعه درباره افراد، مؤسسات، ادارات و نهادهاي اجتماعي و… است كه مردم نسبت به آنها حساس هستند.
6. شايعه ممكن است از يك دروغ، تهمت و بهتان پديد آمده باشد.

نمونه هايي از شايعات در قرآن

از شايعه در آيات قرآن سخن بسيار رفته است. پيامبران با انبوهي از شايعات رودرو بودند. اين شايعات كه از سوي دشمن آگاه و دوستان نادان ساخته و پخش مي شد مشكلات بي شماري براي پيامبران مي آفريد. گاه شايعه ساحر بودن رواج مي گرفت و گاه شايعه قدرت طلبي، گمراه گري، ديوانگي و…
سرعت پخش شايعه گاه به اندازه اي زياد بود كه در همان آغازين روزهاي دعوت پيامبران، گروهي بسيار، شايعه ديوانگي، قدرت طلبي و گمراهي آنان را شنيده بودند؛ برخي اين شايعه را باور كرده و عده اي اين شايعات را نمي پذيرفتند.
قوم نوح، شايعه گمراهي، قدرت طلبي، رياست خواهي و ديوانگي نوح را رواج مي دانند:
"قال الملأ من قومه إنّا لنراك في ضلال مبين" اعراف/60
مهتران قومش گفتند: تو را آشكارا در گمراهي مي بينم.
"ما هذا إلاّ بشر مثلكم يريد أن يتفضّل عليكم" مؤمنون/24
اين مرد، انساني است همانند شما، مي خواهد بر شما برتري جويد.
"إن هو إلاّ رجل به جنّة" مؤمنون/25
او مرد ديوانه اي بيش نيست.
"و قالوا مجنون و ازدجر" قمر/9
و گفتند: ديوانه است. و به دشنامش راندند.
قوم هود، شايعه سفاهت و دروغگويي حضرت هود را ساخته و پخش كردند:
"قال الملأ الذين كفروا من قومه إنّا لنراك في سفاهة و إنّا لنظنّك من الكاذبين" اعراف/66
مهتران قوم او كه كافر شده بودند، گفتند: مي بينيم كه به بي خردي گرفتار شده اي و پنداريم كه از دروغگويان باشي.
شايعه شوم بودن صالح و طرفداران او نيز شايعه اي بود كه ساخته و پرداخته قوم آن حضرت بود:
"قالوا اطّيرنا بك و بمن معك" نمل/47
ما تو را و يارانت را به فال بد گرفته ايم.
ساحر بودن، مسحور شدن، دروغگويي و جنون موسي در شمار شايعاتي است كه فرعون، قبطيان و نبطيان براي موسي درست كردند:
"قالوا ما هذا إلاّ سحر مفتري و ما سمعنا بهذا في آبائنا الأولين" قصص/36
گفتند: اين جادويي است بر ساخته، ما از نياكان مان چنين چيزهايي نشنيده ايم.
"قالوا هذا سحر مبين" نمل/13
گفتند: اين جادويي آشكار است.
"إنّ هذا لساحر عليم" شعراء/34
گفت: اين مرد، جادوگري داناست.
"فقال له فرعون إنّي لأظنّك يا موسي مسحوراً" اسراء/101
و فرعون به او گفت: اي موسي، پندارم كه تو را جادو كرده باشند.
"فقالوا ساحر كذّاب" غافر/24
و گفتند: كه او جادوگري دروغگوست.
"و قال ساحر أو مجنون" ذاريات/39
و فرعون گفت: جادوگري است يا ديوانه اي.
قوم شعيب بر اساس يك شايعه كه معلوم نيست نخستين سازنده آن چه كسي بوده، حضرت شعيب را دروغگو، افسون شده و نادان مي خواندند:
"قالوا إنّما أنت من المسحّرين. و ما أنت إلاّ بشر مثلنا و إن نظنّك لمن الكاذبين" شعراء/185ـ186
گفتند: جز اين نيست كه تو را جادو كرده اند تو نيز بشري همانند ما هستي و مي پنداريم كه دروغ مي گويي.
در تاريخ اسلام نيز شايعات بسياري، پيامبر و مسلمانان را درگير ساخته و بخشي از جامعه اسلامي را گرفتار ترديد، دو دلي، سستي، اضطراب و دلهره كرده است. شايعاتي كه در عصر پيامبر رواج يافت از نظر محتوا مانند شايعاتي است كه پيش از اين ديگر پيامبران الهي را آزرده مي ساخت:
"كذلك ما أتي الذين من قبلهم من رسول إلاّ قالوا ساحر أو مجنون. أ تواصوا به بل هم قوم طاغون" (ذاريات/53?54)
بدين سان بر آنهايي كه از اين پيش بودند پيامبري مبعوث نشد؛ جز آنكه گفتند: جادوگري است، يا ديوانه اي است. آيا بدين كار يكديگر را وصيت كرده بودند؟ نه خود مردمي طاغي بودند.
شايعات عصر پيامبر را به چند گروه مي توان تقسيم كرد:
الف. شايعاتي كه شخصيت پيامبر را نشانه گرفته بود. اين گروه خود بر چهار گونه بود:

1. شايعه ساحر و شاعر بودن پيامبر

درآغاز فراخوان پيامبر، يك يا چند نفر شايعه ساحر، كاهن، شاعر و… بودن را ساختند و ديگران با شنيدن اين شايعات آنها را به سرعت ميان مردم پخش كردند.4 اين شايعات به گونه اي رواج يافت كه كفرپيشگان خود نيز باور كردند و پيامبر را ساحر، شاعر و مجنون خواندند و قرآن را سحر، شعر و اباطيل معرفي كردند:
"و قال الكافرون هذا ساحر كذّاب" ص/4
"بل هو شاعر" انبياء/5
"إنّك لمجنون" حجر/6
"و يقولون أئنّا لتاركوا آلهتنا لشاعر مجنون" صافات/36

2. شايعه خيانت

در ميان غنايم جنگ بدر، مخمل سرخي وجود داشت، اين مخمل مفقود شد، شماري اين شايعه را ساختند كه خود پيامبر اين مخمل را برداشته است. اين شايعه در ميان مردم رواج يافت و پس از آن آيه شريفه زير نازل گرديد:
"و ما كان لنبي أن يغلّ و من يغلل يأت بما غلّ يوم القيامة ثم توفّي كلّ نفس ما كسبت و هم لايظلمون" آل عمران/4161
هيچ پيامبر را شايسته نيست كه خيانت كند و هر كه به چيزي خيانت كند، آن را در روز قيامت با خود آورد. سپس جزاي عمل هر كس به تمامي داده خواهد شد و بر كسي ستمي نرود.
شمار ديگري از قرآن پژوهان و تفسيرگران، سبب نزول ديگري براي اين آيه مي آورند كه بر اساس آن، گروهي ازنگهبانان تنگه در جنگ احد چنين شايع كردند كه هر كس از غنايم چيزي براي خود نگيرد نبايد اميدي به دريافت غنايم از پيامبر داشته باشد. وقتي پيامبر اين شايعه را شنيد در پاسخ گفت: "گمان مي كنيد كه من به شما خيانت مي كنم و سهم شما را از غنايم نمي دهم".5

3. شايعه عادل نبودن

شايعه ديگري كه شخصيت پيامبر را نشانه گرفته بود شايعه بي عدالتي آن حضرت بود. منافقان پس از جنگ حنين اين گونه شايعه كردند كه پيامبر در تقسيم غنائم به عدالت رفتار نمي كند6:
"و منهم من يلمزك في الصدقات فإن اُعطوا منها رضوا و إن لم يعطوا منها إذاهم يسخطون" توبه/58
و بعضي از ايشان تو را در تقسيم صدقات به بيداد متهم مي كنند، اگر به آنها عطا كنند خشنود مي شوند و اگر عطا نكنند خشم مي گيرند.

4. شايعه زودباوري و سادگي

اين شايعه توسط منافقان ساخته و پخش شد.
"و منهم الذين يؤذون النبي و يقولون هو أذن" توبه/61
بعضي از ايشان پيامبر را مي آزارند و مي گويند كه او به سخن هر كس گوش مي دهد.7
ب. شايعاتي كه خانواده پيامبر را اذيت و آزار مي داد؛ مانند شايعه بي وفايي عايشه. عايشه در اين باره مي گويد: هرگاه پيامبر قصد سفر داشت يكي از همسران خويش را به قيد قرعه با خود مي برد. در جنگ بني مصطلق قرعه به نام من خورد و من همراه آن حضرت رفتم. در بازگشت از اين غزوه براي رفع حاجتي از سپاه جدا شدم وقتي به سپاه پيوستم گردنبندم را نيافتم، براي يافتن گردنبند دوباره از سپاه فاصله گرفتم. وقتي گردنبند را يافتم و به قرارگاه بازگشتم سپاه رفته بود. همراهان من به تصور اينكه من درون هودج هستم، هودجم را بر شتر نهاده بودند و سپاه حركت كرده بود. به ناچار شب در همان قرارگاه خوابيدم. صبح روز بعد صفوان بن معطل كه در عقبه سپاه حركت مي كرد مرا ديد او شترش را در اختيار من قرار داد و خود در جلوي شتر به راه افتاد. وقتي به مدينه رسيديم مردم درباره اهل افك سخن مي گفتند. نزد پيامبر رفتم اما ايشان آن محبت هميشگي را به من نشان ندادند من كه به سختي بيمار شده بودم مدتي استراحت كردم و پس از بهبود نسبي شايعه را از خدمتكارم شنيدم، سخت ناراحت شدم و… پيامبر از صحابه نظرخواهي كرد و وقتي ياران و انصار پيامبر از پاكدامني من گفتند پيامبر بر منبر رفت و قذف كننده (دهندهٌ نسبت ناروا) را سرزنش كرد بدون اينكه نام او را ببرد. در اين هنگام يك نفر از قبيله اوس گفت: اگر قاذف از قبيله ما باشد او را مي كشيم و اگر از قبيله خزرج باشد اگر شما اجازه دهي او را خواهيم كشت. يك نفر از قبيله خزرج ازاين سخن آشفته شد و مشاجره ميان اوس و خزرج بالا گرفت تا آنجا كه اين دو قبيله در آستانه جنگ قرار گرفتند… شايعه همچنان ادامه داشت تا آن كه آيات زير از سوره نور فرود آمد:
"إن الذين جاءوا بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرّاً لكم بل هو خير لكم… إن الذين يرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا في الدنيا و الآخرة و لهم عذاب عظيم" (نور/11ـ23)8
اين سبب نزول در نگاه برخي از مفسران شيعه مورد قبول نيست، به باور اين عده سبب نزول اين آيات، قذف ماريه قبطيه توسط عايشه است. وقتي ابراهيم از دنيا رفت، پيامبر بسيار اندوهگين شد. عايشه به پيامبر گفت: ابراهيم كه فرزند شما نيست كه اين گونه غمگين شدي، او پسر جريح است. اين سخن عايشه، پيامبر را بسيار خشمگين ساخت و آن حضرت امام علي(ع) را براي كشتن جريح فرستادند. وقتي جريح خشم امام و شمشير برافراشته را ديد فرار كرد. امام علي(ع) او را تعقيب كرد، جريح بالاي درخت رفت، امام نيز او را دنبال كرد، جريح از ترس پايين پريد و به زمين خورد، لباس جريح بالا رفت و نادرستي و بي پايگي شايعه روشن گشت. امام نزد پيامبر بازگشت و نتيجه را گزارش داد و پيامبر به اشتباه خويش پي برد.9
ج. شايعاتي كه درباره شهادت پيامبر، شكست سپاه اسلام و شهادت برخي از صحابه پيامبر بود؛ مانند:

1. شايعه شهادت پيامبر در جنگ احد

در اين جنگ، مصعب بن عمير، پرچمدار سپاه اسلام به دست ابن قميئه از جنگجويان بنام قريش به شهادت رسيد. ابن قميئه به گمان اينكه پرچمدار پيامبر است شايعه كشتن شدن پيامبر را ساخت. سپاه كفر وقتي شايعه را شنيدند يكصدا فرياد "قتل محمد" سر مي دادند:10
"و ما محمّد إلاّ رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علي أعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضرّ الله شيئاً و سيجزي الله الشاكرين. و ما كان لنفس أن تموت إلاّ بإذن الله كتاباً مؤجّلاً و من يرد ثواب الدنيا نؤته منها…" آل عمران/144ـ146
جز اين نيست كه محمد پيامبري است كه پيش از او پيامبراني ديگر بوده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود، شما به آيين پيشين خود باز مي گرديد؟ هر كس كه بازگردد هيچ زياني به خدا نخواهد رسانيد. خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. هيچ كس جز به فرمان خدا نمي ميرد؛ مدت مكتوب است. هر كس خواهان ثواب اين جهاني باشد به او مي دهيم….

2. شايعه شكست سپاه اسلام درجنگ تبوك

دو گروه از شركت در جنگ تبوك سرباز زدند:
يك. شماري از مؤمنان: "يا أيها الّذين آمنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا في سبيل الله اثّاقلتم إلي الأرض أ رضيتم بالحيوة الدنيا من الآخرة" توبه/38
دو. منافقان: گروه دوم كه با بهانه هاي واهي از همراهي سپاه اسلام سرباز زدند، در مدينه شايعه شكست سپاه اسلام و شهادت پيامبر را پخش كردند. به مناسبت بروز اين شايعه آيه زير فرود آمد:
"إن تصبك حسنة تسؤهم و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل"
(توبه/50) 11

شايعه سازان

دشمنان، منافقان، رقيبان انتخاباتي، تجاري، اقتصادي و… سهم بسيار زيادي در شايعه سازي بر عهده دارند و بخش عمده اي از شايعات از سوي اين گروه ساخته و پرداخته مي شود. نمونه هاي بسياري از اين دست را امروزه در حاكميت ها، شركت ها، مؤسسات و مراكز گوناگون جهاني مي توان ديد.12 در شايعات عصر پيامبر نيز نشانه هاي روشني از حضور دشمنان، منافقان و رقبا، در ساخت شايعه ديده مي شود. منافقان مدينه گاه شايعه تمركز دشمن در نزديكي مسلمانان و آمادگي ايشان را براي حمله را مي ساختند و گاه از شكست، فرار، اسارت و شهادت پيامبر و سپاه اسلام خبر مي دادند:
"لئن لم ينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدينة"
احزاب/60
ارجاف، در لغت به معناي پخش گزارش هاي ساختگي به منظور ايجاد وحشت، دلهره و اضطراب است.12
در شايعه ساحر بودن پيامبر و شهادت پيامبر، ابوجهل و كفار مكه و ابن قميئه به عنوان دشمن، ايفاي نقش مي كنند و شايعه توسط ايشان ساخته مي شود. در شايعه قذف، خيانت پيامبر، شكست مسلمانان در جنگ بدر و… عبدالله بن ابي و پيروان او به عنوان منافقان مدينه شايعه سازي كردند و حمه دختر جحش و خواهر زينب به عنوان رقيب به آنها كمك كرد و شايعه ارتباط ماريه قبطيه با جريح توسط عايشه به عنوان هوو ساخته شد.
تحليل و بررسي شايعات صدر اسلام نشان از نقش عمده منافقان در شايعه سازي و حضور كم رنگ دشمنان دارد. مشركان و كافران در رويارويي با مسلمانان، تنها به اذيت و آزار مسلمانان و كشتن ايشان فكر مي كنند، اما منافقان كه درميان مسلمانان زيست مي كنند و خود را با آنها همراه نشان مي دهند، ناگزير از انتخاب شيوه اي متفاوت هستند. آنها بيشتر با اهرم شايعه به مخالفت و دشمني با مسلمانان مي پردازند و انتخاب ديگر شيوه ها را ناپسند و نشانگر دشمني آشكار خويش با مسلمانان مي دانند.

شايعه پراكنان

خودنمايي، دلواپسي، گوشه گيري، پرحرفي، تنهايي، ترديد و دودلي، دشمني و… از ويژگي هاي برجسته شايعه پراكنان است. عبدالله بن ابي و منافقان، بسيار نگران و مضطربند. عبدالله بن ابي با آمدن پيامبر موقعيت و جايگاه خود را از دست داده است. ازاين جهت او نياز به خودنمايي دارد، شايد ديگران مانند گذشته به او روي آورند و وي را از تنهايي و نگراني و اندوه درآورند. به اين جهت او و ديگر منافقان جنگ رواني حساب شده اي عليه مسلمانان به راه انداخته و با ساختن و پراكندن شايعه و ايجاد اختلاف ميان مسلمانان در پي رسيدن به اهداف خود هستند. تنها عبدالله بن ابي در جنگ بني مصطلق دوبار فتنه كرد؛ يك بار ميان انصار و مهاجرين اختلاف افكند و سخناني در نكوهش مهاجرين گفت و بار ديگر دربارهٌ رابطه عايشه با صفوان.
در نبرد احد نيز شايعه پراكنان در برابر مسلمانان خودنمايي مي كنند و با فرافكني از اضطراب و نگراني خود مي كاهند. مسلمانان نيز كه از درستي و نادرستي شايعه بي خبرند و گرفتار شك و ترديد هستند براي رهايي از رنجي كه از عدم قطعيت گريبانگير ايشان شده است شايعه را پخش مي كنند.

بستر شايعه

شايعه به سراغ چه نوع رويدادها، حقايق و كدامين مردمان مي رود؟ اين پرسش درشمار نخستين پرسش هايي است كه درباره شايعه مطرح مي شود. بستر شناسي شايعات نشان مي دهد شايعات موفق، ماندگار و تأثيرگذار، شايعاتي هستند كه بر اثر ابهام يك خبر يا يك حادثه، بدبيني به يك يا چند نفر يا يك واقعه، پنهان كاري و محرمانه نگه داشتن فعاليت ها، وضعيت نگران كننده و سوء تفاهم ها به وجود مي آيد. براي نمونه كالبد شكافي شايعه قذف نشان مي دهد اين شايعه بستر بسيار مناسبي داشته است و شايعه سازان بستر شناسان بسيار خوبي بوده اند. وقتي سپاه اسلام به مدينه مي رسد پيامبر و سپاه اسلام متوجه غيبت عايشه مي شوند، پس از چند ساعت (تقريباً به هنگام طلوع آفتاب و شايد هم ديرتر) عايشه همراه صفوان به ورودي شهر مي رسند.14 اين صحنه كاملاً مبهم است؛ هم عايشه زمينه مناسبي براي انگ خوردن دارد و هم صفوان. عايشه زني است بسيار جوان كه با همسرش بيش از 40 سال اختلاف سن دارد. چنين اختلاف سني در بسياري يا دست كم در برخي موارد به بي وفايي همسر مي انجامد. صفوان مردي است جوان، كه همسر او از وي به پيامبر شكايت مي برد: صفوان به من اجازه روزه گرفتن نمي دهد وقتي پيامبر از صفوان مي پرسند چرا اجازه نمي دهي؟ او در پاسخ از جواني خود و نيازش به روابط جنسي مي گويد.14
افزون بر اين، زمان غيبت عايشه و صفوان نيز زماني است كه پنهان كاري را ممكن مي سازد. وقتي عايشه و صفوان پس از چند ساعت به مدينه مي رسند نتيجه آن است كه آنها طول شب را در تنهايي با يكديگر بوده اند. بدبيني مردم به اين دو نفر نيز بسترساز مهم ديگري براي تأثيرگذاري شايعه و رواج سريع آن است؛ اگر مردم خوش بين بودند و به تعبير آيه قرآن گمان خير درباره آنها مي دادند، شايعه در نطفه خفه مي شد و هيچ گاه ميان مردم پخش نمي شد: "لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خيراً"(نور/12)
در شايعه شهادت پيامبر نيز آنچه بستر را براي ساخت و پخش شايعه فراهم مي آورد، يكي وجود حقيقتي بود كه اتفاق افتاد و ديگري احساس خطر مسلمانان و شادماني كفار مكه بود. در احد، حقيقتي اتفاق افتاده بود؛ بر اساس برخي روايات، ابن قميئه ضربتي سخت بر پيامبر فرود آورد و بر اساس تعدادي از روايات، پرچمدار سپاه اسلام به شهادت رسيده بود.16 اين حقيقت براي كفار شادماني آورد و براي مسلمانان نگراني و اضطراب و دلهره17. ابن قميئه مي دانست كه پرچمدار اسلام را كشته است اما تصور مي كرد اين پرچمدار همان پيامبر است18 و بر اساس برخي روايات تصور مي كرد زخمي كه بر پيامبر وارد ساخته او را از پا در مي آورد.19 به اين جهت وقتي شايعه شهادت پيامبر كليد خورد كفار بسيار خرسند شدند و مسلمانان، بسيار نگران و مضطرب.
بسترساز مهم ديگري كه در اين شايعه چهره مي نمايد، احساس خطر و نگراني بسيار شديد سپاه اسلام است. اين احساس، شماري از سپاهيان اسلام را ناگزير از پخش شايعه و نقل آن براي ديگر مسلمانان مي كرد. زمزمه پناهندگي به عبدالله بن ابي، تسليم، بازگشت به دين گذشته20 و فرار از جنگ21 نشانگرهايي است كه از احساس خطر بسيار شديد مسلمانان حكايت دارد.
بسترشناسي شايعه ساحر بودن پيامبر نيز نشان مي دهد بستر اين شايعه بسيار مناسب است. پيامبر تأثير شگرفي بر كفار و مشركان دارد. وقتي آن حضرت آيات قرآن را مي خواند عظمت آيات قرآن به گونه اي است كه بزرگان مكه نيز تسليم حق مي شوند. وقتي عده اي مانند ابوجهل اين تأثيرگذاري را مي بينند، شايعه ساحر بودن پيامبر را مي سازند و مردمي كه تأثير شگفت آور سخنان پيامبر را ديده و شنيده اند اين شايعه را باور كرده به سرعت به ديگران منتقل مي كنند، تا آنجا كه شماري از بزرگان كفر، از رو در رويي با پيامبر فرار مي كنند و گروهي ديگر براي نشنيدن سخنان پيامبر در گوش هاي خود پنبه مي كنند.
در شايعه خيانت پيامبر نيز بستر شايعه بسيار در خور توجه است. غنايم جنگ در اختيار پيامبر است. مخمل سرخي كه در ميان غنايم بوده مفقود شده، گم شدن مخمل در هاله اي از ابهام است، منافقان و شماري ديگر به همه بدبين هستند، كسي پاسخ گو نيست و اطلاع رساني صورت نگرفته است. با اين زمينه ها ناگهان منافقان شايعه خيانت پيامبر را مي سازند و آن را به سرعت پخش مي كنند.
در شايعه سادگي پيامبر نيز تسامح و مداراي پيامبر براي منافقان در هاله اي از ابهام است، منافقان عينك بدبيني بر ديدگان خود زده اند. در نتيجه آنها شايعه سادگي پيامبر را مي سازند و به ديگران اين گونه القا مي كنند كه هرچه به پيامبر بگوييد او باور مي كند.

زمينه هاي اصلي شايعه

مسائل جنسي، مالي، بيماري، مرگ، روابط پنهاني افراد و حكومت ها و… ازمهم ترين زمينه هاي شايعه به شمار مي آيد.
در قذف همسر پيامبر، زمينه اصلي شايعه ارتباط جنسي است؛ هر چند احتمال مي رود شايعه عبدالله بن ابي در آغاز چندان تند و تيز و زننده نبوده است، به خصوص با نظر داشت اين موضوع كه دربازگشت از همين غزوه، و پيش از قذف عايشه، عبدالله فتنه ديگري درست كرده بود و از سوي پسرش و عده اي تهديد شده بود. بنابراين او جرأت ساخت شايعه اي كه به روشني دلالت بر روابط نامشروع عايشه با صفوان داشته باشد ندارد. بنابراين به نظر مي رسد جمله عبدالله در مورد عايشه تند و صريح و ركيك نبوده است؛ اما ديگران با آب و تاب دادن به آن و كم رنگ كردن برخي قسمت ها و افزايش برخي كلمات و برجسته ساختن آنها، شايعه را بسيار تند و تيز كرده قالب شعاري به آن داده باشند. شاهد اين مدعا آنكه عايشه به هنگام ورود به مدينه متوجه پچ پچ مردم و سخنان ايشان شد، اما از آن چيز زننده اي استفاده نكرد و پس از چند روز متوجه شايعه زشت و ناروا شد.
در شايعه شهادت پيامبر، زمينه اصلي شايعه، زخمي شدن پيامبر يا شهادت پرچمدار اسلام است. در اين شايعه نيز جمله ابن قميئه كشته شدن پيامبر را نمي رساند؛ به خصوص آن شايعه كه با فعل مجهول "قتل محمّد" بيان شده است. اگر شايعه همان جمله ابن قميئه بود مناسب بود به صورت معلوم به كار رود و ابن قميئه فعل را به خود نسبت دهد. بنابراين، ابن قميئه از زخمي شدن پيامبر و يا كشته شدن پرچمدار اسلام خبر داده است و ديگران اين خبر را آب و تاب داده و در نهايت به شكل شعار "قتل محمّد" در آورده اند.
در شايعه خيانت پيامبر، زمينه اصلي شايعه، مسائل مالي و ناسازگاري گفتار و رفتار پيامبر است، چنان كه در شايعه سادگي پيامبر و ساحر، مجنون و شاعر بودن آن حضرت، زمينه اصلي شايعات اثبات بيماري پيامبراست.

عوامل اصلي شايعه پراكني

عوامل اصلي پخش شايعه كه بسياري از شايعه پراكنان به آن جهت شايعه پراكني مي كنند عبارتند از:

1. گزارش بودن

شايعه از آن جهت كه خبر است و موضوعي غيرعادي و غيرمنتظره را منتقل مي كند مخاطبان و شنوندگان را جذب مي كند. تا خبر نباشد شايعه شكل نمي گيرد و تا شايعه شكل نگيرد خواننده يا شنونده آن را براي ديگران نقل نمي كنند. ارتباط عايشه با صفوان، شهادت پيامبر، ساحر بودن آن حضرت، خيانت و سادگي پيامبر از اخبار داغ و مهيج است. هر كس اين شايعات را مي شنود به سرعت به ديگران مي رساند. گويا وظيفه اي اخلاقي و ديني در پخش چنين شايعاتي دارد. چنان كه اخبار جهان سياست بويژه در زمان ما اين گونه است. مثلاً شايعه ترور كندي رئيس جمهور امريكا خبري بسيار داغ بود به گونه اي كه در كمتر از نيم ساعت پس از ترور كندي 68? و تا يك ساعت و نيم بعد از آن 92?مردم امريكا از حادثه با خبر شدند.22

2. رهايي از فشار

وقتي افراد، شايعات ناگوار را مي شنوند فشار عصبي زيادي را تحمل مي كنند، فشاري كه از عدم قطعيت و ناآگاهي به وجود مي آيد. دراين موارد شنونده با پخش شايعه در پي رهايي از اين فشار عصبي و نگراني پديد آمده از شايعه است. او به اين وسيله مي خواهد ديگران را در نگراني خود سهيم كند. اگر شايعه نادرست است ديگران نادرستي شايعه را اثبات كنند و اگر درست است همگي چاره اي بينديشند. بنابراين وقتي بسياري از اهل مدينه از ارتباط عايشه و صفوان مي گويند اين شايعه پراكني از بي ايماني و دشمني ايشان با پيامبر حكايت ندارد، بلكه شمار درخور توجهي ازمردم در پي كاهش نگراني، اضطراب و رنج حاصل از بي خبري خويش هستند. براي نمونه وقتي همسر خالد بن زيد انصاري قذف عايشه را با همسر خود در ميان مي گذارد، احتمال بي وفايي عايشه را نمي دهد. بنابراين تنها در پي خالي كردن خود و رهايي ا ز فشار عصبي است كه اين شايعه بر او وارده كرده است.
وقتي سپاه اسلام در جنگ احد ازشهادت پيامبر سخن مي گويند در صدد تضعيف خود و تقويت دشمن نيستند. آنها با پخش شايعه نگراني خود را به ديگران منتقل مي كنند و منتظر تكذيب يا تأييد و تكليف خود هستند. بر اين اساس وقتي برخي از سپاه اسلام براي عده اي ديگر شايعه شهادت پيامبر را نقل مي كنند آن عده مي گويند اگر راست است ما نيز بايد مانند او با دشمن جهاد كنيم تا شهادت را در آغوش گيريم و برخي ديگر از تسليم به دشمن و پناه بردن به عبدالله بن ابي سخن مي گويند.

3. خشنود ساختن ديگران

بسياري شايعات را براي خوشايند ديگران نقل مي كنند. "بسياري از شايعات تنها بدين دليل كه سرگرم كننده و جالب هستند پخش مي شوند و كساني كه آنها را پراكنده مي كنند اعتقادي به محتويات آنها ندارند، اما مطمئن هستند بر روي كساني كه دورشان جمع مي شوند تا خبرها را بشنوند اثر مي گذارد."23 در نگاه اين گروه، شايعه در مقايسه با جوك و لطيفه از كارآيي بهتري برخوردار است؛ در شايعات انبوهي از اطلاعات درست و نادرست وجود دارد كه همه افراد خواهان شنيدن آنها هستند. عده اي ازاهل مدينه براي سرگرمي به پخش شايعه اقدام مي كنند و برخي از كفار مكه سخن گفتن درباره ساحر بودن پيامبر و سحر بودن قرآن را نقل مجالس خويش ساخته اند.

4. برون رفت از سكوت

يكي از عوامل ديگر پخش شايعه شكستن سكوت حاكم بر مجالس است؛ وقتي خويشاوندان يا دوستان دركنار يكديگر قرار مي گيرند و چيزي براي گفتن ندارند با پخش شايعات خود را سرگرم مي كنند. بنابراين مي توان پخش شايعاتي همانند ساحر بودن پيامبر، خيانت آن حضرت، بي وفايي عايشه و… را به عامل برون رفت از سكوت نسبت داد. دشمني، مخالفت، نفاق، حسد و… شمار ديگري از عوامل پخش شايعه است.
ادامه دارد/

مقالات مشابه

زمینه های شکل گیری شایعه و راهکارهای مقابله با آن از نگاه قرآن

نام نشریهمطالعات روش شناسی دینی

نام نویسندهمجید معارف‏, مجتبی میرزایی, فاخره فراهانی

شایعه در قرآن و روایات و امنیت جامعه

نام نشریهلسان صدق

نام نویسندهنهله غروی نائینی, نصرت نیل‌ساز, فاطمه پنبه‌دانه‌زاده

الإشاعة: رؤیة قرآنیة (1)

نام نشریهرسالة القرآن

نام نویسندهحسن السعید

فساد، نتیجه گناه

نام نشریهمکتب اسلام

نام نویسندهفرج‌الله فرج‌اللهی

شايعه؛ بمب ويرانگر

نام نویسندهسلمان اکبری

شايعه درقرآن و روايات

نام نویسندهمحمد مازندرانی

آسيب شناسي شايعه در قرآن (قسمت دوم)

نام نویسندهمحمد بهرامی

شايعه و آثار منفي آن

نام نشریهروزنامه کیهان

نام نویسندهرضا شریفی

آسیب شناسی شایعه در قرآن

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهمحمد بهرامی