قرآن و تفسیر:پاسخ به پرسش های قرآنی از نگاه علامه کمالی دزفولی(رحمه الله)

پدیدآورحسن‌رضا رضایی

نشریهصباح

شماره نشریه15_16

تاریخ انتشار1388/02/31

منبع مقاله

share 328 بازدید
قرآن و تفسیر:پاسخ به پرسش های قرآنی از نگاه علامه کمالی دزفولی(رحمه الله)

زندگی نامه ی قرآن پژوه معاصر استاد فقید سیدعلی کمالی دزفولی

حسن رضا رضایی

علامه سید علی کمالی دزفولی فرزند سید رضی الدین، در هفدهم ذی الحجه سال 1330 هـ ق، در شهر دزفول دیده به جهان گشود.
وی دوران دبستان را در دزفول گذراند و برای ادامه تحصیل به اهواز رفت. عمویش او را به دزفول آورد و با پوشاندن لباس روحانیت به امامت مسجد خانوادگی منصوب کرد و سیر تازه ای به روی وی باز شد.
مقدمات و سطح را نزد آقایان: سید محمد علی مدرس، سید محمد قاضی، حاج آقا میرزا هادی معزّی و نبوی فرا گرفت.
ایشان علاقه ی زیادی به مطالعه داشت; چنان که یادداشت های او به نام «خردافزا» به دوازده جلد می رسد.
در سال های 1318 ـ 1320 به قم سفر نمود و از محضر درس حضرت امام خمینی(رحمه الله)بهره برد.
ایشان علاوه بر تبلیغ و ترویج اسلام، به زراعت و باغداری نیز علاقه داشت; چنان که در بهبهان 120 هکتار باغ و 50 هزار اصله مرکبات برای مردم غرس کرده است.
وی روزی در تهران با آیت الله شیخ محمد کاظم معزی، استاد دانشگاه معقول و منقول (الهیات) ملاقاتی داشت ایشان نوشته های آقای کمالی را که (در مورد قصائد ابن فارض بود) به مسئولین دانشگاه ارائه کرد و آنها پس از رؤیت، فردای آن روز خدمت ایشان رسیدند و تقاضا کردند که 500 صفحه اصول یا تفسیر برای آنها تألیف کند.
با وجود این که پا به سن 58 سالگی گذاشته بود، با امیدواری و با هدف خدمت به قرآن، شروع به نوشتن کرد که حاصل آن ده ها کتاب است; از جمله:
قانون تفسیر، تاریخ تفسیر، قرآن ثقل اکبر، شناخت قرآن، قرآن و مبارزات، قرآن و دستورات اجتماعی، قرآن و جامعه، قرآن و شعارها، قبسات قرآن، قرآن و مقام زن و...
وی در یک مجلس 84 مرتبه قرآن را ختم می نمود; و روزی 3 تا 15 صفحه تألیف می کرد، و خانه ی ملکی نداشت و کتاب هایش را که حدود 1400 جلد بود وقف نمود.
ایشان به شعر و شاعری نیز علاقه مند بود و شعرهایی سروده است، مانند:
در خانه دارم دلبری از اختران روشن تری
آید چو در روشنگری، گوید مرا تنها ببین
دکتر سیدمحمدباقر حجتی درباره ی مقام ایشان می گوید: «استاد کمالی دزفولی دلبستگی و شیفتگی عجیبی به قرآن دارند، منتهی گرایش ایشان به اهل بیت زیاد بوده و سعی کرده اند چاشنی هایی از اهل بیت را با نوشته های خود عجین کنند و این مسئله ای به حق است».
دکتر خرمشاهی نیز چنین می گوید: «هیچ گاه نشده که بنده خدمت ایشان برسم و بحث قرآنی مطرح نگردد و مشکلی از مشکلات قرآنی من حل نشود».
استاد کمالی دزفولی، سرانجام در 30 اسفند 1383 (10 صفر 1426 هـ ق) چشم از جهان فروبست و به سرای باقی شتافت.
او هر چند در میان قرآن پژوهان نیست، اما آثار او تشنگان قرآنی را سیراب می کند.
مجله ی صباح و گروه قرآن مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه ی علمیه ضمن تجلیل و تکریم و یادبود این استاد فقید و قرآن پژوه معاصر، برای آشنایی بیش تر با نظرات ایشان، چند پرسش و پاسخ قرآنی را که در آثار ایشان به رشته ی تحریر درآمده; تقدیم خوانندگان محترم می کند.

- آیا مصونیّت قرآن شریف از انواع تحریف، قابل اثبات است؟

آن چه در این راستا قابل بیان است این که مغرضان، در درجه ی اوّل سعی کرده اند متن اسناد را از حیث لفظ مخدوش سازند، و آنجا که نتوانسته اند، ناچار به مخدوش ساختن مراد پرداخته اند.
و این، علّت بروز این همه تأویلات ناروا به نام تفسیر قرآن، است; زیرا نفوذ در حصار محکمی که متن الفاظ قرآن را حفظ کرده و می کند برای ایشان ممکن نبوده است.
پس قرآن مجید بزرگ ترین و استوارترین سند و قانونی است که بشر در طول تاریخ با آن مواجه شده، و سالیان دراز به شکل قانون و سند بزرگ ترین قدرت هایی بوده که در کوتاهترین زمان ها نضج گرفته اند و با تسلط به قدرت های جهان بیش ترین و نیرومندترین دشمنان را فراهم ساخته اند.
قهراً دشمنان خواسته اند با جعل و تزویر، متن سندی را که جهانیان را به تحدی فراخوانده و بزرگ ترین معجزه ی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است، تغییر دهند. و چون تغییر در معنا، و تأویل، با مصونیت ماده ی الفاظ نمی تواند چندان مؤثر باشد، لذا سعی کرده اند در ماده ی آن تغییر دهند تا اگر نتوانند، ناچار به تغییر و تحریف در معنا بپردازند.
اکنون به مصونیت قرآن از انواع تحریف و تغییر لفظی و دلایل آن اشاره می کنیم.

صورت اول، تحریف به زیاده:

تحریف به زیاده، یعنی کلمه یا جمله یا آیه ای از قرآن موجود، از قرآن نبوده و بر متن قرآنی که بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل گردیده افزوده شده باشد. این نوع تحریف به اجماع همه ی مسلمانان باطل و غیر واقع است، و بطلان آن از ضروریات دین اسلام به شمار می رود.

صورت دوم، تحریف به تعویض:

یعنی عوض کردن کلمه یا ترکیبی یا اعرابی، با کلمه یا ترکیب و یا اعراب دیگر. این قسم تغییر، اگر چه در مورد قرائات مختلف واقع شده، امّا در مورد قرائات جایز، تحریف بر آن اطلاق نمی شود; زیرا هر یک از قرائات که متواتراً از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)روایت شده، متأصلا و مستقیماً متن قرآن است و از نصوص همین سند است و تعویض بر آن صادق نیست.
امّا در مورد قرائات غیر جایز، که تحریفی در متن قانونی قرآن به حساب می آید، اگر چه امری است که در زمانی از ازمنه وقوع یافته است، امّا بنابر وعده ی خداوند بر حفظ قرآن، این تغییرات به کرامت قرآن نچسبیده و عملا مورد پذیرش واقع نگردیده و دژ استوار قرآن آن ها را به خود راه نداده است; و اگر گاهی در زمان کوتاهی مورد عمل بوده اند، روزگار آن ها را فراموش کرده است.

صورت سوم، تحریف به نقصیه:

تحریف به نقیصه یعنی تغییر در قران با کم کردن بخشی از آن، مانند قوله تعالی: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْم هاد»
اگر کسی ادعا کند که متن قرآن چنین بوده «وَ عَلِیٌ لِکُلِّ قَوْم هاد» و کلمه ی «علی» حذف شده، این تحریف به نقصیه است و مورد اختلاف علماست.
جمعی از علمای عامّه و بعضی از علمای امامیه قایل شده اند که تحریف به نقصیه در قرآن وقوع یافته است. امّا برجستگان و محققان علمای فریقین، قائل به عدم تحریف اند.
رئیس المحدثین، شیخ صدوق، آن را از معتقدات امامیه شمرده و شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ طبرسی، شیخ بهایی، فیض، قاضی نورالله شوشتری، کاشف الغطاء، شهشهانی، بلاغی، شیخ انصاری، و بسیاری دیگر قایل به عدم تحریف شده اند.
کاشف الغطاء در اصل الشیعه می گوید:
اخباری که از طرق ما یا عامه درباره ی نقص یا تحریف قرآن رسیده، شاذّ و ضعیف و اخبار آحادند، که نه افاده ی علم می کنند نه عمل، و اگر قابل تأویل صحیح نباشند باید به دیوار کوبیده شوند.
علامّه طباطبایی نیز در المیزان ذیل آیه ی نهم سوره ی حجر می گوید:
زیاد شدن چیزی بر آن، مصون از نقص و تغییر در صورت و سیاق آن می باشد.
هر مسلمانی بالضروره می داند که قرآن، سند اسلام است، همین قرآن موجود; و تغییر در سند، آن را از مستند بودن خارج می سازد. پس بالضروره، این قرآن، همان قرآن منزل من عندالله است بدون تغییر و تحریف.

دلائل عدم تحریف قرآن کریم

1. قوله تعالی : (إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ)
می بینیم در آیه ی شریفه، با این همه تأکیدات کم نظیر که نشانه ی اشدّ عنایت به مورد است، حفظ قرآن تضمین شده است. اگر کسی بگوید مراد از حفظ، حفظ فی الجمله است نه فرد فرد آیات، سخت در اشتباه است; زیرا گمان کرده قرآن ذو افراد است که با حفظ فردی از آن، حفظ قرآن صدق کند; در صورتی که مراد از ذکر قرآن، مجموع آن است; اجزای قرآن مکمل یکدیگرند، و حفظ آن، صیانت همه ی آن است از کم و زیاد شدن; زیرا امکان فهم کامل آن بدون در دست بودن همه ی آن محال است.
قرآن بدون مصونیت از زیاده و نقص، مستند نیست، از آن جهت که باید موارد مشابه آن بر محکمات عرضه شود، و مجمل بر مبیّن و منسوخ بر ناسخ; و با احتمال کمبود یا زیاده، استدلال و استناد به آن ابترست. پس مراد از حفظ آن، حفظ همه ی آن به تمام معنای کلمه است.
2. قوله تعالی:
(وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیم حَمِید); به راستی که آن، کتابی گرامی است که باطل از پیش و پس بدان راه نیابد; چرا که از جانب حکیم پسندیده نازل شده است.
این آیه ی شریفه بر نفی باطل به جمیع اقسام; دلالت دارد زیرا نفی بر طبیعت (باطل) است و افاده ی عموم دارد و معلوم است که تحریف، اشدّ افراد باطل است. طمع بستن در توبه و ایمان تحریف کننده نیز بیهوده است; زیرا تحریف کلام الله، اشدّ انواع باطل و گناه است.
(أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ); آیا طمع دارید که به (آیین) شما ایمان بیاورند و حال آن که گروهی از ایشان سخنان خدا را می شنیدند و پس از فهمیدن آن را تحریف می کردند، در حالی که علم و اطلاع داشتند؟!
3. خبر مشهور ثقلین، که خاصه و عامه آن را در حد استفاضه دانسته اند:
قال النبُّی (صلی الله علیه وآله): انّی تارِکُ فیکمْ الثّقَلیْن کتابَ الله و عِتْرَتی اَهْلَ بَیْتی و اِنَّهما لَنْ یَفْتَرقْا حَتَی یَرِدا عَلَیَ الحَوْضْ.
این حدیث شریف دلیل بر عدم تحریف است، به دو وجه:
اول) اگر قایل به تحریف شویم کتاب را از حجیّت ساقط کرده ایم، و در این صورت به ظواهر قرآن نمی توان تمسک نمود، و از ظاهر اخبار به دست می آید که قرآن یکی از دو مرجع تمسک، و نیز ثقلِ اکبر است، و حجیّت آن فرع حجیت ثقل اصغر نیست.
اگر برای مأموری نامه ای از آمر برسد که قسمتی از آن نامه مفقود شده باشد و در قطعه ی موجود امر شده باشد به خرید خانه ای، امّا مأمور احتمال دهد که در قسمت مفقود شاید بیانی برای این مجمل بوده، مانند خصوصیات آن خانه، آیا اگر امتثال نکند و متوقف بماند معذور است یا نه؟ در چنین موردی عقلا او را معذور می دانند.
دوم) ثقل اصغر یعنی عترت، که مقصود از ایشان، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است. ایشان راسخین در علم و مفسرین قرآن اند به علم و عمل. چه بسا جاعلین و کذّابین از قول ایشان احادیثی جعل کرده و در میان مردم منتشر ساخته باشند، که برای صحت و سقم احادیث منتسب به ایشان بزرگ ترین محک، همان قرآن مجید معیّن شده است، و خودشان امر فرموده اند به «اخذ بما وافق کتابَ اللهِ و طرح ما خالفَ کتابَ الله; گرفتن آنچه موافق قرآن است و رها کردن آنچه مخالف قرآن است».
بنابر قول به تحریف، محک بودن قرآن و مرجع بودن آن برای تشخیص صحیح از سقیم، ابتر و ناتمام است، و احادیث «عرض بر کتاب الله» بر عدم تحریف و تغییر آن به زیادت و نقصان دلالت دارد.
4. اجزای قرائت هر یک از سوره های قرآن در نماز. بنابر قول به تحریف لازم می آید که قرائت به هر سوره ای که احتمال نقصیه در آن می رود مجزی نباشد; زیرا اشتغال یقینی، برائت یقینی می خواهد; در صورتی که هیچ شکّی نیست که اهل بیت قرائت هر سوره ای از سوره های قرآن را در نماز مجزی دانسته اند.
5. مطالعه در وضع جمع و ضبط قرآن در حافظه ها و صحیفه ها، ثابت می کند نه چیزی بر قرآن مُنْزَل اضافه شده و نه از آن کم گردیده است.
شدّت عنایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و صحابه بر ضبط و حفظ قرآن در حافظه ها و صحیفه ها، جمع قرآن در منظر اعاظم صحابه، عرضه ی قرآن بر ایشان، اشهاد شهود، آزادی کامل مسلمانان در نقادی، امتیاز اسلوب قرآن در میان اسالیب بلیغ عرب، و... همه اسباب مصونیت و حفظ قرآن اند برای انجاز وعده ی خداوند متعال در حفظ آن.
کم و زیاد کردن قرآن که در حافظه ها چون جان عزیز بوده است، در نظر مسلمانان گناهی نابخشودنی به حساب می آمد، و از آن بالاتر دشمنان سرسخت اسلام که مترصد هر ایراد و بهانه بودند، اگر چنین چیزی می دیدند آن را حجت ناباوری خود قرار داده و از جنگ و کشتار بی نیاز می شدند.

- در فرهنگ قرآن «آزادی» چگونه قابل تبیین است، حدود و گستره ی آن را بیان نمایید؟

در هر جامعه، وقتی آزادی و اطاعت در جای خود به کار روند، همبستگی و اتّحاد تأمین خواهد شد. باید موارد اطاعت و آزادی را به فرد فرد جامعه تفهیم نمود.
وقتی ملّتی مورد خاصّ آزاد بودن و مورد خاصّ مطیع بودن را نداند، خواهی نخواهی پیوستگی و اتّحاد او از میان خواهد رفت.
نارسایی های فکری ما از آنجا است که هر فرد نداند کجا باید تا پای جان از آزادی خود دفاع کند و کجا باید سر تسلیم و اطاعت فرود آورد.

آیا اطاعت از فرمان های نظامی در میدان جنگ جزو قسم دوّم است یا نه؟

در این موارد، کلیّاتی که در قرآن شریف آمده، با بیان ساده و مختصر ارائه می گردد و تدبّر و استنباط برای مرزبندی را به اهل فنّ می سپاریم.
قرآن شریف می فرماید:
(لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ); هیچ نوع اکراه و زور در دین (اعتقاد قلبی) راه ندارد و همان رشد و کمال، از گمراهی و واپس ماندگی بازشناخته شده است، پس هر کس به شیطان (و اعوان او یعنی زورگویان گمراه کننده) کافر شد و به خداوند یگانه ایمان آورد، هر آینه به بند محکم و استوار دست زده است که هرگز گسستی برای آن نیست و خداوند شنوا و داناست.
بنابراین مراد خداوند، منع از اکراه ظاهری است، یعنی هیچ کس را نباید مجبور به تغییر دینش کرد به گونه ای که به ظاهر دینی را قبول کند در حالی که اعتقاد قلبی اش پذیرای آن دین نباشد. در واقع دین اسلام، پیروان ادیان دیگر را در اتّخاذ دین آزاد گذارده است.

اما چرا پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: مأمورم با مردم بجنگم تا بگویند «لا اِالهَ اَلّا الله»؟

پاسخ آن است که خداوند می فرماید: نباید اکراهی در دین به کار رود. و مراد از دین آن دینی است که به طور قطع، توحید و یکتاپرستی، سرلوحه ی آن باشد. امّا کلمه ی دین بر اعتقاد کفر یا شرک اطلاق نمی شود تا آیه ی مبارکه شامل آن گردد; بنابراین اشکالی ندارد که بی دینان، (کافران و مشرکان) به قبول توحید، هر چند ظاهری، اجبار شوند.
از جنبه ی عقلی نیز، عدم اعتقاد به یکتاپرستی، زیربنای همه ی شرور و مفاسد و مانع تکامل بشر برای احراز انسانیّت است، زیرا اخلاق انسانی که تنها مایه ی رهایی انسانیّت از چنبره ی طاغوت است، فقط با یکتاپرستی قابل توجیه است. بنابراین بر مصلحین اجتماعی واجب است که انسان را، هر چند به اجبار، از «زباله دان شرک و کفر» بیرون کشند و نهاد او را با اخلاق انسانی تطهیر کنند. اجباری که در راه تکامل بشریّت باشد، جرّاحی عضو فاسد است.
تاریخ را بخوانید و تدبّر کنید، که بشر در اثر صفات زشت برانگیخته از خودخواهی، که وابسته ی شرک و کفر و خداناشناسی اند، نه تنها در جا زده، بلکه از نظر انسانیّت به قهقری رفته و همیشه در دام قدرت و حتّی فرهنگ طاغوت و قیصر گرفتار شده است. کسانی که نمونه ی کامل کفر و شرکند.
مهمّ نیز آن که، شناخت رشد از گمراهی، بسیار آسان است; زیرا خداوند آن را از مسائل تکوینی نهادی قرار داده است. همه ی شناخت ها بر زیربنای فطرت است، اگر معرفتی در نهاد انسان ریشه نداشته باشد فهم آن محال است.
بنابراین اگر کسی با مراجعه به نهاد خود و ترک اغراض و سوابق ذهنی، پس از دریافت حقیقت به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان بیاورد، به بندی محکم و استوار دست زده که هرگز بریده نخواهد شد و این همان روابط انسان با مبدأ خویش است که نیرو و فیض آن دایمی است.
در آیه ی دیگر فرموده است:
(وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ); این راه مستقیم من است. از آن پیروی کنید; و از راه های پراکنده (و انحرافی) پیروی نکنید، که شما را از راه حق، دور می سازد. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می کند، شاید پرهیزگاری پیشه کنید.
راه خداوند مستقیم، نزدیک، بی خطر، آسان، و زودیاب است، و وقت را تلف نمی کند. خداوند در این راه همراه شماست. اما راه های دیگر، اسم توخالی اند، «ایسم اند»، امتحان خود را پس داده اند و باید شرمنده باشند، در طول تاریخ هیچ کدام نتوانسته اند سعادت و رفاه بشر را تأمین کنند، یا لااقل صداقتی در کار خود نشان دهند.

- دیدگاه قرآن شریف درباره ی دموکراسی و آراء اکثریّت چیست؟

تا اکثریّت را اعتقاد به هدف مشترک، به حرکت در نیاورد، جنبش او برای مدّعیان دموکراسی، فقط نمایشی است.
اکثریّت یعنی گروهی از افراد یک جامعه، ملّت و امّت که تعداد آن ها ولو یک نفر بیش از نصفشان باشد; هم چنین نسبت به همه ی مردم جهان هم اطلاق می شود مانند آن که بگوییم اکثریّت مردم از زندگانی مرفّهی برخودار نیستند.
بعضی گفته اند: مقصود از اکثریّت قوم یا ملّتی، اکثریّت افراد نخبه ی ایشان است که در اصطلاح عامّه، آن را اهل حلّ و عقد گویند. یعنی کسانی که بتوانند (چه از نظر فکر و چه از نظر نفوذ و قدرت) کاری را انجام دهند یا مانع انجام آن شوند. به هر حال وقتی به موارد عمل که قبول رأی است مراجعه کنیم، هیچ تعریف جامع و مانعی برای آن یافت نمی شود.
مدّعیان دموکراسی در تعریف آن گفته اند هر کس واجد شرایط رأی دادن باشد از افراد اکثریّت است و صاحب یک رأی. در این مورد میان استاد دانشگاه و فرد بی سواد فرقی نیست.
شرایط هم غالباً عبارت اند از: بلوغ، تابعیت و نداشتن سابقه ی محکومیّت، با حدودی که برای آن ها معیّن کرده اند.
اگر جامعه شناسانی که به دموکراسی اعتقاد دارند چنین استدلال کنند که چون تشخیص مقدار صلاحیّت هر فرد ممکن نیست، پس جامعه ملزم به پذیرفتن این طرح است، قابل قبول خواهد بود، امّا مانع از بررسی علمی ارزش های افراد جامعه نیست.
بنابراین، اندیشمندان باید بدانند که:
اولا: جامعه ی در راه پیشرفت و تکامل را نباید برای رسیدن به رشد کافی، به حال تعطیل گذارند، بلکه باید همه ی چرخ های آن، از آن جمله، اتّکا بر اکثریّت، را به کار اندازند.
ثانیاً: این گونه اتّکای الزامی، همیشه کافی نبوده، بلکه باید با تمام قوا رشد اکثریّت را تأمین کنند تا فهم سیاسی در مصالح جامعه، همگانی گردد.
در قرآن شریف، جامعه از نظر ارزش و حقانیت افراد مورد بررسی قرار گرفته است که به بخشی از آیات مربوط به آن اشاره می کنیم، امّا گذشته از آن که معنای به کار بردن اکثریّت در راه مصالح جامعه، در قرآن نیامده، پیمبران مأمور بوده اند تا بدون دقت در محاسبه ی ارزش ها، مردم را در راه مقاصد انسانی به کار برند که همین رویّه است که رشد و تکامل را به آنها تفهیم می کند.
مجموع این مطالب در ضمن بیان آیات خواهد آمد.
(قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ); بگو (ای محمد) پلید و پاک، با هم یکسان نیستند، و هر چند فزونی ناپاک ها، تو را به شگفتی اندازد. پس ای خردمندان، از (مخالفت با) خداوند بترسید شاید رستگار شوید.
هشدار عجیبی است برای خردمندان، تا از ناپاک ها و پلیدها و نیرو و زرق و برق آن ها، جا نخورند و از راه راست منحرف نشوند و بدانند که زیاد بودن عدد و نیروی ظاهری آن ها، دلیل حقانیّت و پایداری آن ها نیست. همیشه به یاد خداوند باشند و از او بترسند، (نه از غیر او) تا بر دین حقّ پایدار شوند و رستگار گردند.
باید توجه داشت که عقب افتادگی ملّت ها، تنها از زیادی پلیدان و پلیدی ها نیست، بلکه از علایق جاهلان به ظواهر ایشان هم هست که در عقاید و آرای خود متزلزل شده، زیر دست و دنباله رو ایشان می گردند.
(وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّ یَخْرُصُونَ); و اگر از بیش تر کسانی که روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خداوند گمراه می کنند، زیرا آنها فقط از گمان پیروی می کنند و تخمین و حدس (واهی) می زنند.
بیش تر مردم چنانند که پیروی از آنها موجب گمراهی انسان می شود; زیرا آنها تابع گمان و تخمین و حدسیّات اند و فهم حقیقت نمی کنند، یا برای فهم آن بی تفاوت اند و به دنبال امیال خویش، اعتقادی ناپایدار به دست می آورند، و رأی صائب ندارند. انسان باید رأی خود را بر محک دین و دانش و عقل بزند و در تشخیص، مستقل باشد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «اِستَفْتِ قَلْبِکَ ولَوْ اَفتاکَ الْمفتون; از دل خود فتوا خواه، هر چند فتوا دهندگان برای تو فتوا دهند.» این حدیث شریف، انسان را از استفتا و سؤال و مشورت از اهل فنّ منع نمی کند، بلکه تعلیم می دهد که فهمی را تحصیل کن که منجر به تشخیص مصلحت گردد.
(وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْد وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ); و نیافتیم برای اکثر ایشان (خلق) عهد و پیمانی، و همانا بیشتر ایشان را فاسق و بدکار یافتیم.
(وَ ما أَکْثَرُ النّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ); بیش تر مردم مؤمن نیستند، هر چند تو بر ایمان ایشان حریص باشی (و دلت بخواهد آن ها مؤمن باشند).
در این جا می بینیم با آن که خداوند تصریح می کند، که بیش تر مردم بی ایمانند، امّا پیامبر(صلی الله علیه وآله) آن را دلیل ترک دعوت و تبلیغ همه ی خلق قرار نمی دهند و پیوسته به فرمان خداوند، به تبلیغ می پردازد.
وقتی بیش تر افراد جامعه ای نسبت به هدف الهی، ایمان راسخ داشت و در راه آن فداکاری کرد، محاسبه ی فهم سیاسی اکثریّت جامعه ی مؤمن به هدف صحیح بوده و باید در راه رسیدن به آن متّفقاً فداکاری نمایند.
وقتی جامعه، حاضر و آماده بود، فهم تفصیلی و منطقی او در آن مورد لازم نیست; هر چند باید همیشه در تکامل فهم او کوشش کامل به عمل آید.

مقالات مشابه

تحلیلی انتقادی از دیدگاه ذهبی پیرامون «تفسیر به رأی»

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهاصغر طهماسبی بلداجی, کیوان احسانی, لیلا قنبری

بررسی اعجاز قرآن کریم از دیدگاه شیخ مفید

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدمحسن موسوی, محسن جهاندیده, محمدتقی اسماعیل‌پور

تبیین دیدگاه علم دینی آیت‌الله جوادی آملی

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهسیدحمید جزائری, عبدالباسط سعدالل

روش شناسى تفسير ميرزا لطفعلى مجتهد تبريزى

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهحسن بشارتی‌راد

مباني و اركان جامعيت قرآن در انديشه امام خميني رحمه الله

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمدتقی دیاری بیدگلی, سیدمحمدتقی موسوی کراماتی