share 3128 بازدید
عدل الهي و شرور

سميه صفاكيش كاشاني

اين اثر ناچيز را تقديم مي كنم به پيشگاه مبارك ومقدس منجي عالم بشريت ،قطب دايره امكان،گل نرگس آخرين اميد،حضرت بقيه الله الاعظم روحي له الفداء.

چكيده :

دنيايي كه ما در آن زندگي مي كنيم ، دنيايي است پر از فراز و نشيب و حوادث و بلاها و مصائب كه هر روز با آن سرو كار داريم.
اين جهان با اين خصوصيات ، داراي آفريننده اي دانا ، توانا ، عالم و عادل است. ديدن حوادثي مانند زلزله ، سيل ، طوفان ، بيماري ، مرگ و فنا و ... هر بيننده اي را به فكر وا مي دارد و در او ايجاد پرسش مي كند كه اگر خداوند عادل است. پس اين همه حوادث ، آفات و بلاها چطور با عدالت او سازگار است. براي پي بردن به اين مسئله بايستي با دو مبحث عدل و شر آشنايي پيدا كنيم.

كليد واژه: عدل، شر، كيفر، عذاب ،شرور،خداوند،حوادث ،

مقدمه :

بررسي زندگي انسانها و جوامع بشري به روشني نشان مي دهد كه برخي از آنها در طول حياتشان از جايگاه هاي خوبي برخوردار بوده اند و گروهي ديگر جز رنج و درد و فقر و گرسنگي ، گرفتاري و مصيبت از اين جهان نصيب نمي برند و در حاليكه همه مخلوق خدايند. خدايي كه عالم ، قادر ، عادل ، حكيم و خيرخواه مطلق و مهربانترين مهربانان است. در آيات قران ملاحظه مي شود كه همان خدايي كه سليمان را آن چنان سلطنت و قدرت ميدهد كه بر انس و جن چيره و بادها را در شمشير خود دارد. ايوب را با ابتلاي به بيماريها و مرگ عزيزان آن چنان دجار رنج و محنت مي كند كه صبر را پيشه خود مي سازد و ندا ميدهد « الي مسني الفقر » حال آنكه هر دو از صالحان و انبياي الهي بودند. « شنئان علي الا تعدلوا ، اعدلوا هو اقرب للتقوي و اتقوالله ، ان الله خير بما تعلمون »
اين آيه كه درباره يهوديان بني قريظه و چگونگي برخورد مسلمانان با آنان است ، به مسلمانان گوشزد ميكند كه در پيمودن راه خدا استوار و در زندگي آينه تمام نما قسط و عدل باشند ، دشمني با گروهي آنان را از صراط عدالت خارج نسازد ، هموار عدالت را پيشه خود سازد كه اين خلقت همنشين فقرا است.
معمولا كساني كه به بشر خرده ميگيرند حساب نميكنند كه اگر جهان خالي از شرور بود به چه صورت در خواهد آمد ،آنان فقط به طور بسيط و مجمل ميگويند كاش جهان پرلذت و كاميابي بود و كاش هر كسي به آرزوهاي خود ميرسيد و هيچ رنج و نا كامي وجود نميداشت ، به گفته خيام :
گر بر فلكم دست بدي چو يزدان برداشتمي من اين فلك را ز ميان
از نو فلكي چنان همي ساختمي كازاده بكام دل رسيدي آسان

اهميت عدالت از ديدگاه اسلام :

عدالت در ديدگاه اسلام از ارج و اهميت ويژه اي برخوردار است. بر اين اساس همه مكلفند كه اين خصلت الهي را در خود پديد آورند.
اهميت عدالت در نظر اسلام از اين حقيقت نشأت مي گيرد كه در شعار اصول دين و از جمله صفات بارز پروردگار است كه در كنار توحيد ، نبوت و معاد از آن زياد مي شوند. فلسفه رسالت انبياء احيا و برپايي عدل در اجتماع است. محبوبترين افراد در نزد خداوند كسي است كه داراي اين صفت باشد. قرآن كريم آنقدر از عدالت سخن گفته كه به آن لقب « رياض العدل » (گلزار عدالت ) داده اند. اين همه به اين دليل است كه همانگونه كه نظام هستي بر پايه عدالت بنيان يافته است. رسول خدا فرمود : « بالعدل قات السموات والارض » : زندگي فردي و اجتماعي انسان نيز بايد بر پايه عدل و پرهيز از هرگونه ستم و ناروايي استوار باشد. بنابراين عدالت از ديدگاه اسلام يكي از معيارهاي اصلي گزينش افراد براي مناصب مهم اجتماعي است. قرآن همواره انسان را به رعايت عدالت در جامعه در زندگي فردي فرا مي خواند. از جمله مي فرمايد : « يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم ».

تاريخچه بحث از عدل الهي :

در شيعه بحث از عدل يكي از اصول دين است و همانطور كه ميدانيم اصل عدل در فرهنگ اسلامي تقسيم مي شود به عدل الهي و عدل انساني. عدل الهي تقسيم مي شود به عدل تكويني و عدل تشريعي. عدل انساني نيز به نوبه خود تقسيم مي شود به عدل فردي و عدل اجتماعي. عدل كه از اختصاصات مذهب شيعه شمرده شده است. به همين دليل و همين جزء اصول دين در مذهب شيعه قرار گرفته است. عدل الهي است و اين نوع از عدل است كه در متن جهان بيني اسلامي واقع مي شود. عدل الهي يعني اعتقاد به اينكه خداوند ، چه در نظام تكوين و چه در نظام تشريع ، به حق و عدل رفتار مي كند و ظلم نمي نمايد. علت اينكه اصل عدل ، يكي از اصول در مذهب شيعه قرار گرفت اين است كه گروهي در ميان مسلمين پيدا شدند كه آزادي و اختيار را انكار مي كردند. آنها درباره قضا و قدر الهي نوعي اعتقاد پيدا كردند كه با آزادي انسان بكلي منافي بود. آنها اصل علت و معلول و سب و مسبب را در نظام كلي جهان و در نظام رفتار انسان انكار كردند و معتقد شدند كه قضاي الهي مستقيماً و بلافاصله عمل مي كند. بنابراين آتش نمي سوزاند بلكه خدا مي سوزاند ، مغناطيس به هيچ وجه تأثيري در جذب آهن ندارد.

معنا و ماهيت عدالت :

عدالت عبارت است از حد وسط بين افراط و تفريط و آن از امهات فضايل اخلاقيه است بلكه عدالت مطلقه تمام فضايل باطنيه و ظاهريه روحيه و قلبيه و نفسيه و جسميه است زيرا كه عدل مطلق مستقيم به همين معني است
قرار دادن هر چيز و هر كس در جاي مناسب خويش است ، امام علي (ع) عدل را چنين معرفي ميفرمايند :العدل يضع الامور مواضعهاعدالت از مصدر عربي و به معناي عادل بودن ، انصاف داشتن ، دادگر بودن و دادگري آمده است .عدالت يعني حيات حقيقي روح آدمي كه بدون شكوفا شدن آن در روح عبور از مرز حيوانيت به قلمرو انسانيت امكانپذير نيست .لازم به ذكر است كه د رقرآن عدل به معناي نفي ظلم آمده است .عادل بودن خدا به اين معنا است كه حق هيچ موجودي را پايمال نميكند و به هر موجودي طبق نظام حكيمانه هستي لطف ميكند.لعدل وضع النعمه في موضعها لا انيسقي الما بكل زاويه في الظلم يكون الوضع في غير محله و ليس هذا سوي متبع البلا
في العدل لك ان تسقي الا بشئ في الظلم يكون السقي الاشواك

اقسام عدالت :

اول: آنكه ميان بندگان و خالق ايشان ميباشد و مبناي آن عمل به مساوات ميباشد .
دوم عدالتي كه ميان مردم ميباشد و از بعضي نسبت به بعضي ديگر حاصل ميشود ، مقتضي اين نوع عدالت اين است كه آدمي به حق خود راضي و ظلم به احدي روا ندارد سوم عدالتي است كه كه د رميان زندگان و ذوالحقوق آنان ميباشد .

عوامل انحراف از عدالت :

سه عامل كه قرآن به آن اشاره كرده عبارتند از : اولين عامل انحراف حسب ذات و علاقه ها و روابط است، قرآن در اين رابطه ميفرمايد :
"يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط "
دومين عامل ناراحتي هايي است كه انسان از فردي و يا گروهي مي بيند در اين زمينه قرآن ميفرمايد : يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط ولا يجرمنكم
سومين عامل،رشوه است "ولا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

حقيت شر :

يكي از موضوعاتي كه ديدگاههاي گوناگوني درباره آن عرضه شده است ، حقيقت شر است. به گونه اي كه عده اي چهر مستقل از خير براي آن قايل شده و از اينرو براي آن مبدئي مستقل پنداشتند. تا به خيرخواه بودن حق تعالي خللي وارد نيايد. فيلسوفان اسلامي نظير ابن سينا و ملاصدرا و شيخ اشراق ، شر را امري عدمي مي دانند و خداوند را فياض علي الاطلاق دانسته ، آنچه را از او صادر ميشود ، فيض وجودي مي خوانند. پس با اين بيان وجود حيوانات درنده و ... را هم مي توان توجيه نمود. هرچند كه اينگونه امور از ديدگاه ما شر هستند اما در نظام جهان هرچيزي در جاي خود آفريده شده و خداوند هرچيزي را به بهترين وجه خلق كرده است و نيز او را به راه كمالش هدايت نموده است. طبق برهان و بينش قرآني جهان از بهترين نظام برخوردار است و هر موجودي كه در آن لباس وجود پوشيده ، خيرش غالب است. طبق اين ديدگاه حقيقتاً شري وجود ندارد و اين حيوانات اندكي كه از ديدگاه ما شر و موزي اند. از حيث ذاتشان شر نيستند بلكه نسبت به انسان شرند. ميرداماد در اين زمينه مي نويسد :
اين شر نسبي كه عارض برخي موجودات در نظام هستي مي شود. شر بودنش از اينرو است كه موجب فقدان كماكان آزادي انسان و مسئوليت انسان و سازندگي انسان مي شود.
در اينجا سؤال ديگري كه به ميان مي آيد بحث نابرابريهاي اجتماعي است كه چرا برخي منعم و برخي تهيدست اند ؟ در جواب اين پرسش بايد بگوييم ، اگر در جامعه ها برخي نابرابريهاست. اگر برخي منعم اند و كشتي كشتي نعمت را در اختيار دارند و برخي مفلس و با دريا دريا محنت است به گريبان اند ، اين قضاي الهي نيست كه مسؤول آن است بلكه اين انسان آزاد و مختار و مسؤل است كه مسؤول اين نابرابريهاست.
عدل الهي در تاريخ انديشه كلامي به ويژه در سده هاي نخست تاريخ اسلام ، بسيار محل گفتگو و نزاع بوده است ، امامان معصوم از همان آغاز به دادورزي خداوند تأكيد ورزيدند ، تا آنجا كه اين سخن بر سر زبانها افتاد كه « التوحيد و العدل علويان و التشبيه و الجبر امويان ».
مغناطيس جذب مي كند انسان كار خوب يا بد را نمي داند بلكه خدا مستقيماً كارهاي خوب يا بد را در پيكر انسان انجام مي دهد.
اينجا بود كه مسأله مهمي طرح شد و آن اينكه اگر نظام علت و معلول بي حقيقت است و اگر انسان خودش نقش واقعي را در انتخاب كارهايش ندارد ، پس تكليف پاداش و كيفر فردي چه مي شود ؟ چرا خدا به برخي مردم پاداش ميدهد و آنها را به بهشت مي برد و برخي ديگر را كيفر مي دهد و به جهنم مي برد ، در صورتيكه هم كار خوب را خودش انجام داده و هم كار بد را. كيفر دادن افراد انسان در حاليكه كوچكترين اختيار و آزادي از خود نداشته اند و ظلم است و بر خلاف اصل قطعي عدل خداوندي است. عموم شيعه و گروهي از اهل سنن كه « معتزله » ناميده مي شوند با استناد به دلايل قطعي عقلي و نقلي ، مسأله مجبور بودن انسان را و اينكه قضا و قدر الهي در جهان به طور مستقيم عمل مي كند ، نفي كردند و آن را منافي اصل عدل شمردند و از اين رو به « عدليه » معروف شدند. از اينجا معلوم مي شود كه اصل عدل هر چند يك صفت الهي است يعني مربوط است به يكي از صفات خدا ، اما يك اصل انساني نيز هست ، زيرا مربوط است به آزادي و اختيار انسان .

شر از ديدگاه قرآن و روايات :

در روايتهاي متواتر و منقول از پيامبر اسلام (ص) و ائمه هدي (ع) به رساله شد و در مقابل آن عرض اهتمام فراواني شده است.احاديث پيامبر و امامان معصوم نيز هموار و سخن عدل و عدالت است امام علي هم چنين فرمود : « العدل افضل من الشجاعة لان الناس لو استعملوا العدل عموماً في جميعهم استغضوا » : عدالت از شجاعت برتر است. زيرا مردم همواره در همه جهات بر اساس عدل عمل كنند جامعه اي سزاوار و بي نياز خواهند داشت.و از همه مهمتر اينكه در قرآن آورده شده :« لقد ارسلنا .... ليقوم الناس بالقسط .» مضمون آيه اين است كه مهمترين وظيفه انبياء برقرار كردن يك نظام عادلانه از طريق اجراي قوانين و احكام است كه البته با بيان احكام و شر تعاليم و عقايد الهي ملازمه دارد. البته عدالت واقعي ديگر بدست امام زمان اجرا نخواهد شد چنانكه پيامبران و امامان گذشته به دليل موانع اسباب نتوانسته است عدالت واقعي را به اجرا گذارندصحيفه نور ، مسأله شر و وجود آلام و مصائب و انواع ناگواريها و ناملايمتها در حيات بشري مورد تأكيد قران مجيد قرار گرفته است در آيه هاي مختلف و با انگيزه هاي متعدد به وجود ناملايمتها و جبران آن در آخرت اشاره هايي شده است. مثلاً كلمه « شر » كه در قرآن بمعناي ناملايمت و ضرر و زيانها و ضد خير است. بيش از سي بار بكار برده شده است كه در ذيل به بعضي از آيه ها اشاره مي شود.
- « و اذا انعمنا علي الانسان اعرض ونا بجانبه و اذا مسه الشر كان يؤسا
(و ما هرگاه به انسان نعمتي عطا كرديم رو بگردانيد و دوري جست و هرگاه شر و بلايي به او روي آورد بكلي مأيوس و نااميد شد. )
2- « و اذا انعمنا علي الانسان اعرض وفا بجانبه و اذا مسه الشر فذو دعاء عريض ( و ما هرگاه به انسان نعمتي عطا كرديم رو بگردانيد و دوري جست و هرگاه شر و بلايي به او روي آورد ، دائم زبان بدي گشود ).
3- « ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر خروعاً و اذا سر الخير منوعا
(انسان مخلوقي حريص است ، چون شر رسد ناله كننده و چون خير رسد منع كننده است )
4- « لا يسئم الانسان من دعاء الخير و ان مسه الشر " :(انسان از طلب خير حسنه نمي شود و اگر شري به او رسد مأيوس است..)
در اين چهار آيه بر ابتلاي انسان به انواع شرور و تأكيد و خاطر نشان شده است كه بوجود آمدن اين شرور زمينه ساز شكوه و تأليف و انسان از خداي منان است.

مفهوم شر:

راغب اصفهاني در مفردات مي نويسد:
شر چيزي است كه همه از آن روي گردانند ؛ چنان كه خير چيزي است كه همه آن را خواهانند حكما نيز در تعريف اصطلاحي شر گفته اند :
شر فقدان ذات يا فقدان كمالي از كمالات شي ء است. از آن جهت كه آن شي ء منشأيت داشتن آن كمال را دارد
چنانكه در معناي خير گفته اند :
خير چيزي است كه همه آن را خواهانند و به واسطه آن بخشي از كمالاتش حاصل مي شود.

مصاديق شر:

براي شناخت بهتر خير و شر ، بايد مصاديق كمال هر موجودي را بشناسيم تا سلب و فقدان كمال را كه هر موجودي از بين كمالي كه همه خواهان آن و از سلبش گريزان اند ، ذات و نفس خودشان است. كمالات شيئ نظير حيات ، علم ، قدرت ، شجاعت ، مال و مقام سياسي ، اجتماعي خيرند و در مقابل مرگ جهل ، ضعف ، ترس ، فقر ، ذلت ، اضطراب ، حيات انساني را مي بندد. همه اين بلاهاي طبيعي يك طرف و فرعونها و نمرودها و قارونها و ابوجهل ها و ابولهب ها از طرف ديگر حيات اجتماعي جوامع را به مخاطره مي اندازند. فرعون ، قومي چون بني اسرائيل را به ستم خود گرفتار ساخته و نمرود ابراهيم پرچمدار توحيد را به كوهي از آتش مي افكند و قارون كه سكه هاي خزانه او سر به فلك كشيده و بيچارگان جز آه سرد فقر و حسرت ناداري چاره ديگري نداشتند و ابوجهل ها و ابولهب ها كه ستمگرانه ، سميه را تازيانه مي نواختند و فرياد مي كشيدند.
در اينجا سؤال اين است كه خدا چرا موجودات درنده را درنده خو آفريد ؟ چرا شرها و آباديها را به زلزله ، سيلابها مي كشاند چرا فرعونيان و نمروديان را بر مردم مسلط مي گرداند؟ چراي يكي را كر و ديگري را لال و ديگري را فلج و زمين گير آفريد ؟ چرا عذابها و شكنجه ها در دنيا ، عذاب مرگ و برزخ ، قيامت كبري را براي بندگانش مهيا نموده است ؟ اين سؤالات ، بعضي بر مردمان را به انكار خدا و برخي را به سويت كشانده و برخي ديگري را به انكار قدرت مطلق بودن او سوق دادن است. پاسداري از اعتقاد به خداي يكتاي قادر مطلق و مهربان ايجاب مي كند كه به اين سؤالات و اشكالات پاسخ رد شود. در اين مقاله سعي برآن است كه اين سؤالات به لسان قرآن و برهان پاسخ داده ميشود.پس به طور كلي شر به طبيعي و اخلاقي تقسيم بندي ميشود ، گاه شر نتيجه عامل انساني است كه به آن شر اخلاقي گويند وگاهي ديگر بدون مداخله انساني كه به آن شر طبيعي گويند
از بررسي شرور چنين به بدست مي آيد كه اين امور از آن جهت شر به حساب مي آيند كه موجب ناراحتي انسان مي شوند ، بنابراين انسان در بحث شرور خود را محور قرار مي دهد و هر جه را باعث آزار او ميشود شر مي پندارد .اينك مصاديق ديگري از شر را از خاطر مي گذرانيم .

الف-فقر:

فقر و ناداري يكي از ناهنجاريهاي جامعه بشري را تشكيل ميدهد و وجود فاصله طبقاتي آن هم به فاصله زياد در بين اقشار مختلف جامعه كه همه مخلوق الهي بشمار مي روند- شبهه ها و سؤالات متعددي را متوجه اوصاف كمالي الهي مي كند. در اينجا بايد به اين نكته اشاره شود كه از اين روايتها تشويق به فقر به هيج وجه استفاده نمي شود بلكه مراد روايات اين است كه اگر بنا به عللي انسان زندگي فقيرانه داشته باشد و نتواند خود را از آفت فقر كه در بعضي روايتها از آن به زمينه كفر تعبير شده است نجات مي دهد. از اين بابت نبايد خود و يا خداوند را حذف مي كند. چرا كه عالم در همين دنيا خلاصه نمي شود و برفهاي زمستانه آن آب خواهد شد تا دريچه بهار زندگي براي محرومان در فردايي ديگر شده شود همان طور كه در سخنان افلاطون كه معتقد به خيرخواه و عادل مطلق بودن خداست آمده است : اگر عادل به تنگدستي يا بيماري يا مصيبت ديگر دچار مي شود همه آن مصائب سرانجام در زندگي پر از مرگ او سودمند خواهد بود.
ژان ژاك روسو : آنهايي كه در روي زمين تحمل رنج نموده اند بدون ترديد در آن جهان جبران خواهد شد.
نورمن . ال . گيلر : رنج بردن بدون تقصير همانند رنج بدون پاداش و بدون عوض نيست ، اولي ضرورتاً با اعتقاد به خداوند ناسازگار نيست در حالي كه دومي چنين است.
غزالي : هر فقر و ضرري در دنيا ، كاستي در دنيا و زيادت در آخرت است.
غم چو بيني در كنارش كش بعشق از سر ربوده نظر كن در دمشق
بنابراين وقتي به آلام و شرور از ديدگاه عرشي بنگريم اين مطلب دستگيرمان خواهد شد كه شرور متضمن معاني ژرف و موجهي اند و بي معني دانستن شرور از ديدگاه «مذهب» حكايت از عدم شناخت مذهب ميكند.

ب- انواع بيماريها :

يكي ديگر از كانالهاي رسوخ شده به حيات ابتلاي انسان به انواع بيماريهاي موقت و يا دايمي است كه انسان از اين كانال متحمل رنج و عذاب فراواني و چه بسا غيرقابل تحمل مي شود. در مقابل انسانهايي كه گرفتار چنين امراض صعب العلاج يا غيرقابل علاج هستند. استدلال به « عدمي بودن شر » يا « شر لازمه ادراك خير » است و غيره. انسان دردمند را قانع نمي كند ، چرا كه او مي تواند برتر اكثريت يا ادراك خير گرام و من بسوزم و ديگران عيبش كنند. از اينرو در روايات معصومان عليهم السلام باين نكته تصريح شده است كه خداوند در مقابل همه آلام و درها جزاي برتر اعطا خواهد كرد.

ج- مرگ و ميرهاي ناشي از حوادث طبيعي :

يكي از مصاديق بارز شر ، مرگ و مير انسانهاي بي گناه در اثر حوادث طبيعي مانند زلزله ، آتشفشان ، بيماريهاي همه گير و مهلك و غيره است. از ديدگاه پيشوايان دين دولت است كه شرور و بلايا بيانگر بعضي مردم شده است و چه بسا و آنها در صورت بقا به مقامهاي عالي نائل مي آمدند ، لكن خداوند منان اين كمبود و نقض و درد حاصل از اين بلاياي طبيعي را آموخت به نحو احسن جبران مي كند ، به گونه اي كه انسان از ابتلاي به اين گونه آلام و مصائب شكوه اي نمي كند چرا كه خداوند پاداش مناسب به او عطا مي كند.
در روايات متعدد به مسأله مرگ در اثر بيماريهاي مختلف مانند طاعون و وبا و حوادث طبيعي اشاره شده و كساني كه جان خود را به خاطر اين امور از دست مي دهند در حكم « شهيد » هستند و اجر آن را دريافت مي كنند. اين شرها امور و اتفاقي اند كه گاهگاهي براي افراد پيش مي آيد.
اكنون خير بودن شرور با تجربه ثابت شده است ؛ براي مثال مارها سموم هوا را جذب مي كنند و از اين طريق بما سود مي رسانند پس حقيقت و مصلحتهاي نهفته اي در خلقت اينهاست كه خداي حكيم آنها را خلق كرده است.
خيام مي گويد:
اسرار ازل را نه تو داني و نه من*** وين حرف معما نه تو خدائي و نه من
اين بحر وجود آمده بيرون ز نهفت*** كس نيست كه اين گوهر تحقيق نيست
هركس سخن از سر سودا گفته است*** زان روي كه هست كس نمي داند گفت
حقيقت تمام حوادثي كه بوجود مي آيد مثلاً دريا جواني را به كام خود فرو مي رود. قابل توجيه است و آن اين است كه خداوند جهان را براساس قوانين ثابت و سنن محكمي آفريده است. تبديل و تغييري در سنن الهي راه ندارد. مگر آنكه آنرا بجاي منت ديگر آورد ؛ مانند آنجائيكه آتش براي ابراهيم ، قهرمان توحيد سرد و سلامت مي شود.

فوايد شرور:

1- شرور علت شكوفا شدن استعدادها :

ساختار آ دمي به گونه اي است كه بسياري از تواناييها و استعدادهاي او در سايه مواجهه با سختي ها و مشكلات شكوفا مي شود. بسياري از اختراعات و ابتكارات در رويارويي وبرخورد با مشكلات حاصل مي شود. يعني علاوه بر صورت ا نها كه نا مطلوب به نظر مي آيد موجب سا زندگي و تقرب انسانها ميشود و نوعي حالت ماجرا جويي در افراد به وحود مي آورد تا آنها به استقبال شدائد بروند . مولوي در تمثيل عنصرهاي قابلي كه به وسيله اين سختيها به كمال مي رسند مي آورد:
هست حيواني كه نامش اصغر است *** كو بر خم چوب زفت ولمتر است
تا كه چوبش ميزني به ميشود *** او ز خم چوب فربه ميشود
نفس مؤمن اصغري آمد يقين *** كو بزخم رنج ،زفت است و سمين
زين سبب بر انبيا رنج و شكست *** از همه خلق جهان افزونتر است
تا ز جانها جانشان شد زفت تر *** كه نديدند آ ن بلا قومي دگر
و در قرآن آمده :
فان مع العسر يسرا*ان مع العسر يسرا :" پس با دشواري آساني است،آري با دشواري آساني است "
امام علي (ع) در اشاره ميگويد:بدانيد شاخه درختي كه در بيابان ميرويد ،سخت تر و آتش آنها سوزنده تر است.
به بياني ديگر مقاومت در برابرناملايمات اراده وعزم انسان را پولادين ميكند و گوهر مردانگي و شخصيت انسان را نمايان ميسازد تا انسان بتواند هستي لايق خود را پيدا كند ."لقد خلقنا الانسان في الكبد"
به بيان مولوي:
رنج گنج آمد كه رحمت ها در اوست مغز تازه شد چو بخراشيد پوست

شرور كيفر اعمال :

قرآن كريم بعضي شرور و بلايا و آلام را كيفر اعمال انسانها و انتقام و قهر الهي ذكر مي كند كه در طول تاريخ بعضي مانند : عاد ، لوط ، فرعون ، اصحاب ايكه و حجر گرفتار آن شدند كه در اين جا به بعضي از اين آيه ها اشاره مي شود :
1-« فانعمتنها منهم فاغرقناهم في اليم » : اين آيه به قوم فرعون اشاره مي كند كه در نتيجه طغيانها و نقض عهدهاي خود در دريا غرق شدند.
2-« فجعلنا عاليها سافليها وامطرنا علهيم حجارة من سجيل » : اين آيه شريفه ناظر به يكي از عذابهاي وحشتناك سابق است كه قوم حضرت لوط گرفتار غضب الهي و زير و رو شدن شهر آنها و باران سنگ مي شدند. در ذيل همين آيه نيز به قصد اصحاب ايكه و حجر نيز اشاره شده است.
لازم به ذكر است كه خداوند خود را « ذو انتقام » ذكر مي كند و اين صفت بيش از سيزده مرتبه در قرآن تكرار شده است.

اسباب شرور:

به طور كلي اسباب شرور را به دو قسم مي توان تقسيم كرد :
1-اسباب طبيعي : مثل زلزله ، سيل و ديگر بلاهاي آلامي كه از اراده بشر خارج است.
2-اسباب اخلاقي : يعني شروري كه ناشي از اراده و اختيار انسان است. مثل بخل ، حسد ، گناه و فحشاء.
و از طرف ديگر متكلمان آلام و شرور عالم را به سه دسته تقسيم مي كنند :
1- آلام و ناگواريهايي كه خود انسان مسئول بوجود آمدن آن است ، مثلاً شخصي با توجه كامل دست خود را مي سوزاند ، يا جرحي و ضرري به خود وارد مي كند.
2- آلام و ناملايمتهايي كه توسط انسانهايي كه مخلوق الهي هستند و با قدرت و تمكين او در حق ديگران انجام ميدهند.

زشتي نمايانگر زيبايي است :

به قول مولوي خير اندر ضد پنهان به قول حافظ : در اين چمن گل بيخار كسي نچيد آري چراغ مصطفوي با شرار بولهبي است
در كارخانه عشق از كفر ناگزير است *** آتش كه را سوزد گر بو لهب نباشد

شرور متناسب با كيفر افراد:

خير و شرهاي آن همه افراد جامعه را در بر مي گيرد اين امر موجب ميشود كه بي گناهان نيز به آتش گناه و كيفر كردار گنهكاران بسوزند .
خطبه هاي توحيدي امام علي (ع)نيز اصل تضاد حاكم بر عالم طبيعت يادآوري شده است .روشنايي را ضد تاريكي ، آشكاري را ناسازگار با ابهام ، خشكي را ضد تري گرمي را ناسازگار با خنكي قرار داد و ميان اين امور ناسازگار آشتي داد و آنها را با يكديگر در آميخت و نظام طبيعت را بر پا ساخت.به گفته ملاي رومي :
اين جهان جنگ است چون كل بنگري *** ذره ذره هم چو دين با كافري
پس بناي خلق بر اضداد بود *** لا جرم جنگي شد اندر ضر و سود

عناصر اين جهان تفكيك ناپذيرند :

اين اشتباه است كه گمان كنيم بديها يك رده معيني از اشيا هستند كه ماهيت آنها را بدي تشكيل داده و هيچ گونه خوبي در آنها نيست و خوبيها نيز دسته اي متمايزند بلكه ان دو تفكيك ناپذيرند همچون هستي ونيستي يعني اساسا خوبي عين هستي و بدي عين نيستي است و يا هستي است كه مستلزم نوعي نيستي استو از طرفي ديگر قسمتي از زشتي هامقدمه و آفريننده آنهاست . در شكم گرفتاري ها و مصيبت ها ، نيكبختي ها و سعادتها است هم چنانكه گاهي در درون سعادتها بدبختيها تكوين مي يابندبه قول معروف پايان شب سيه سپيد است ،تلازم قطعي بين رنج و ميل به سعادت را بيان ميكند هم چنانكه قرآن براي تلازم ارتباط سختيها و آسايشها ميفرمايد :" فان مع العسر يسرا " و هر دوي اينها عين عدالت الهي است "فعسي ان تكرهوا ...خيرا كثيرا " ، " و ما اصابكم من...يعفوا عن كثير"
در نظام كل و توازن عمومي وجود پستيها و بلندي ها، فراز و نشيب ها، تاريكي ها و روشني ها رنج واذيت ها همه همه لازم است و بايد گفت :
جهان چون خط و خال و چشم و ابرو است كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست
ويا اينكه:
اگر نيك و بدي ديدي مزن دم *** كه هم ابليس مي بايد هم آدم
نتيجه اينكه شرور نسبي لازمه لاينفك موجودات مادي و معلول تضاد حاكم بر عالم طبيعت است و اين تضاد نيز شرط لازم و ضروري تكامل و مقتضاي عدل و حكمت و عنايت الهي است .
اذ مقتضي الحكمه و العنايه *** ايصال كل ممكن لغايه
زشتيها نه تنها از اين نظر ضروري اند كه جزيي از مجموعه جهانند بلكه از نظر ظاهر ساختن زيباييها نيز لازم اند . اگر همه مردم همچون يوسف صديق بودند زيبايي از بين ميرفت و اگر هم همه مردم در قيافه جاحظ بودند زشتي در جهان نبود .به طور كلي اگر همه مردم يكسان بودند ، نه تحرك ونه كشش ونه عشقي وجود نمي داشت .پندار خام است كه اگر همه چيز يكسان بود ،جهان بهتر بود زيرا با هم سطح بودن است كه خوبيها زشتيها و تحركها نابود مي گرديد.
بحث شرور پيوسته به عنوان يكي از مشكلات فلسفي و كلامي مطررح بوده است و سابقه دارترين مشكل اين بحث در مبحث توحيد مطرح گرديده است پديده شرور باعث گرديده تا عده اي راه دوگانه پرستي را برگزينندو به دو آفريدگار معتقد شوند، يكي آفريدگار خيرات و ديگري آفريدگار شرور.
قرآن كريم تصريح كرده است كه ناملايماتي كه در زندگي بشر رخ ميدهد نتيجه و كيفر كردار آدميان است :"ظهر الفساد في البر والبحر بما كسبت ايدي الناس"

شر ناشي از جزيي نگري است :

اينكه انسانها بسياري از امور را شر مي دانند ، ريشه در قضاوتهاي سطحي و جزيي و تنگ نظرانه و شتابزده دارد. اگر آنها از آگاهي وسيعتر و جامع تري برخوردار بودند ،هيچگاه به شر بودن برخي امور حكم نمي كردند.خدا از روي علم و حكمت نامتناهي خود بهترين جهان ممكن را آفريده كه هر چيز آن به جاي خود است ولي آدميان كه از دانش اندكي برخوردارند ،نمي توانند درباره جهان به درستي قضاوت كنند.
قرآن دليل ناخوش دانستن برخي امور را ناشي از عدم شناخت جامع وكامل مي داند ومي فرمايد:" و عسي ان تكرهوا ....و اقم لا تعلمون
"فعسي ان تكرهوا شيئا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا"
ملا صدرا: آنچه عموم مردم در اين دنيا شر مي پندارند ،اراده ازلي خدا آن را براي كائنات خير مي داند.
ره يافتن به بهشت بدون تحمل ئناملايمات در راه ايفاي رسالت انساني – الهي ممكن نيست. قرآن اين مطلب را با بياني مؤكد وصريح اينگونه اعلان داشته است :
" ام حسبتم ان تدخلوا الجنه...الا ان نصرالله قريب "

2- شر عاملي براي بيداري انسان :

همانطور كه پليس افراد خطاكار را جريمه مي كند تا آنها را از خطرات احتمالي مصون سازد،خداوند نيز به وسيله اين حوادث ناگوارنوعي ايمن سازي در افراد به وجود مي آورد تا از پيامدهاي ناگوار غفلتهاي خود دور بمانند
انسان به طور خود آگاه يا نا خود آگاه راه مقابله با مشكلات را مي آموزد.در حقيقت بلاها همچون كيميا ارزشمند مي باشند كه جان و روح آ دمي را عوض ميكند. قرآن ميفرمايد :
"وليذيقنهم من العذاب ... دون العذاب الاكبر لعلهم يرجعون "
در اين آيه ملتهايي كه راحت طلب و ناز پرورده اند محكوم به بدبختي اند.

3- شرور آزمون الهي:

گاه خدا بندگانش را به وسيله سختيها مورد آزمايش قرار ميدهد تا مؤمنان راستين بازشناخته شوند، درست همانگونه كه آدميان طلاي خالص را با حرارت آب ميكنندو زيبايي و بهاي بيشتري به آن مي بخشندهمانطور خدا برخي بندگان را در كوران رنج ومصيبت و مشكلات محك ميزندتا خالص وارزشمند تر گردند.
" احسب الناس ان يتركوا...وليعلمن الكاذبين

4- زنگهاي خطر :

حوادث تلخ طييعي از جنبه هاي حيات معنوي انسان فوايز مهم و قابل توجهي دارند كه مهمترين آنها تنبه و به خود آمدن انسانهااست.سرگرمي و دلبستگي به مظاهر حيات مادي موجب غفلت از ارزشهاي معنوي ميگردد و هر چه بيشتر افزايش يابد ،فاصله انسان از معنويت وسعادت حقيقي بيشتر ميگردد.خدا براي توجه دادن انسان به ارزشهاي متعالي از وسايط گوناگوني استفاده برده است كه يكي از مهمترين آنها بيان ناملايمات ميباشد
"وما ارسلنا...لعلهم يضرعون"،"ولقد اخذنا...لعلهم يذكرون "
مصايب و حوادث تلخ براي افراد حكم ترفيع و تكميل را داشته است اگر چه افراد از جنبه حيات مادي متالم ومتضرر ميگردند ولي از جنبه حيات اخروي به پاداشهاي بزرگي دست مي يابند كه هر انسان عاقلي براي نيل به آنها با آغوش باز به استقبال ناملايمات دنيوي ميرود و با اين نگرش در ذايقه او حوادث تلخ ، شيرين و گوارا ميگرددو به گفته مولوي:
هر بلا كز دوست آيدرحمت است آن بلا را بر دلم صد منت است
تمام اين مصايبو آلام از يك طرف مصداق و مظهر لطف الهي براي نوعبشر ميباشند و از طرف ديگر خدا به مصيبت زدگان به قدري عوض عطا ميكند كه انسان دور انديش و واقع نگر داوطلب تحمل آن آلام ميگردد.

5- شر امتحاني الهي :

الف- « ونبلوكم باشر و الخير فتنة و الينا ترجعون » :
(نفسي در عالم رنج و سختي مرگ را مي چشد و ما شما را به بد و نيك مبتلا كرده تا بيازماييم و بسوي ما باز مي گرديد. )
ب- «ولنبلونكم شي ء و من الخوف و الجوع و نقض في الاموال و الانفس و الثمرات»:
(و البته شما را به سختي ها و چون ترس و گرسنگي و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بيازمائيم )
ج- « واخذنا آل فرعون باسنين و نقض في الثمرات معهم يذكرون » :
(و فرعونيان را سخت قحط و نقص بر كشت و زرع مبتلا كرديم تا شايد متذكر شوند )در اين آيه ها نيز خداوند متعال ، خودش را علت و عامل پيدايش بعضي انواع شرور مانند قحطي ، انواع بيماريها و فقر اقتصادي و بلاياي مادي و جاني معرفي مي كند و انگيزه آن را امتحان و آزمايش انسانها ذكر مي كند.
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس كه به هركو ورقي خواند معاني دانست
مثلاً ظالمي به انساني ديگر جراحات وارد مي كند يا اموال او را غصب مي كند ، شخصي چون استالين و هيتلر عامل كشتار هزاران تن انسان مظلوم مي شود. در اينجا به بعضي ديدگاههاي متكلمان اشاره مي كنيم :
قاضي عبدالجبار : « خداوند در قيامت داد مظلوم را از ظالم مي ستاند »
ابي نوبخت : « خداوند بخاطر تمكين و اعطاي قدرت به ظالم ضامن انتصاب است نه عوض
سيد مرتضي : « خداوند بخاطر تمكين آلام و مضار ضامن انتصاب است ».
عناصر اين جهان تفكيك ناپذيرند :اين اشتباه است كه گمان كنيم بديها يك رده معيني از اشيا هستند كه ماهيت آنها را بدي تشكيل داده و هيچ گونه خوبي در آنها نيست و خوبيها نيز دسته اي متمايزند بلكه ان دو تفكيك ناپذيرند همچون هستي ونيستي يعني اساسا خوبي عين هستي و بدي عين نيستي است و يا هستي است كه مستلزم نوعي نيستي استو از طرفي ديگر قسمتي از زشتي هامقدمه و آفريننده آنهاست . در شكم گرفتاري ها و مصيبت ها ، نيكبختي ها و سعادتها است هم چنانكه گاهي در درون سعادتها بدبختيها تكوين مي يابندبه قول معروف پايان شب سيه سپيد است ،تلازم قطعي بين رنج و ميل به سعادت را بيان ميكند هم چنانكه قرآن براي تلازم ارتباط سختيها و آسايشها ميفرمايد :" فان مع العسر يسرا " و هر دوي اينها عين عدالت الهي است "فعسي ان تكرهوا ...خيرا كثيرا " ،" و ما اصابكم من...يعفوا عن كثير"

نتيجه :

اجتماع و به هم پيوسته بودن حيات بشر يك ضرورت طبيعي است و مقتضاي عدل و حكمت تكويني خدا است ، چرا كه زمينه رشد و تعالي بشر را فراهم ميسازد .قانونمندي حيات طبيعي ، متجلي علم و حكمت الهي است و نفع و مصلحت عمومي بشر را در بر دارد . لازمه اين قانونمندي اين است كه خوبيها و بديها در سرنوشت و حيات فردي و اجتماعي بشر تاثير بگذارد و در نتيجه ناملايماتي را براي انسانها به دنبال خواهد داشت و لازمه اين گفته ها اين است كه گاهي بيگناهان نيز به كيفر گنهكاران گرفتار شوند و خدا براي اينكه عدل تامين شود محور و مقرراتي را تعيين داشته است

پی نوشت ها:

1- معارف اسلامي 2و1،جمعي از نويسندگان ،انتشارات سمتريال96
2- فيض كاشاني ،محسن،تفسير صافي ذيل آيه 7،ص87
3- نهج البلاغه،الشريف الرضي،نشرآثارفيض چ1392،ص134
4- رك انديشه ،انتشارات صدرا ،ص26
5- عدل الهي از ديدگاه امام خميني، ص56
6- صحيفه نور،ص31
7- فصلت/49
8- فصلت/51
9- معارج/20
10- فصلت/49
11- تفسير الميزان،ج11،ص342
12- ميزان عدالت،اسدالله بيات،انتشارات مسعي،ص80
13- حسين موسوي،درسهاي الهيات شفا،مقاله اول
14- ابن سينا،الهيات شفا،دفتر تبليغات اسلامي،ص105
15- حيات اخروي استاد مطهري،چ16،صدرا،ص65
16- عدل از ديدگاه امام خهميني،ص 55
17- انبياء35
18- بقره،155
19- اعراف/13
20- رك عدل الهي علامه طباطبايي
21- الميزان ج14،ص287
22- المعني في ابواب توحيد والعدل،ج13،ص526
23- الياقوت ،كتابخانه نجفي،قم،ص49
24- الذخيره،انتشارات اسلام،ص 242
25- ارشادالطالبين،ص215
26- قواعدالمرام،ص120
27- اعراف/136
28- حجر/70
29- عدل الهي مطهري ،ص 135
30- جان هاسپرس،فلسفه دين ،محمدمحمدرضايي ،ص118
31- عدل الهي مطهري،ص146
32- همان،ص 147
33- نساء،94
34- شوري/30
35- ديوان غزليات حافظ
36- روم/49

مقالات مشابه

ریشه حوادث تلخ و شیرین از نگاه قرآن و روایات

نام نشریهکتاب و سنت

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, مهدیه طاهری

مسئله شر و انتساب آن به خداوند با تکیه بر آیه 79 – 78 نساء

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهقربانعلی کریم‌زاده قراملکی

فلسفه شرور از منظر قرآن کریم

نام نشریهعلوم اسلامی

نام نویسندهمحمدعلی اسدی‌نسب

شیعه در قرآن؛ تفسیر آیه هفت سوره بینه از منظر فریقین

نام نشریهطلوع نور

نام نویسندهمحمدعلی رضایی اصفهانی, محمدیعقوب بشوی

فلسفه شرور از منظر قرآن کریم

نام نشریهعلوم اسلامی

نام نویسندهمحمدعلی اسدی‌نسب

خلقت شرور در قرآن

نام نشریهآینه معرفت

نام نویسندهسیدمحمد مرتضوی

مساله شر از ديدگاه متكلمان

نام نشریهنامه مفید

نام نویسندهمحمدحسن قدردان‌قراملکی

بررسي مسأله شرور (2)

نام نشریهکلام اسلامی

نام نویسندهحمیدرضا طیبی نسب