جایگاه مشورت در نظام حکومتی اسلام

پدیدآورمحمدهادی معرفت

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 1271 بازدید
جایگاه مشورت در نظام حکومتی اسلام

محمد هادی معرفت

یکی از اساسی‏ترین پایه‏های استواری نظام حکومت در اسلام، گسترش دامنه مشورت در تمامی ابعاد زندگی از جمله شؤون سیاسی-اجتماعی است.قرآن در این باره در توصیف مؤمنان می‏فرماید:
و امرهم شوری بینهم (1).
واژه «امرهم‏» از نظر ادبی اسم جنس است که به ضمیر جمع اضافه شده، بنابر این شامل تمامی شؤون مربوط به زندگی بویژه در رابطه با زندگی گروهی که در راس آن شؤون سیاسی اجتماعی است، خواهد بود.
خداوند در این آیه مؤمنان را مورد ستایش قرار داده که در تمامی ابعاد حیات فردی و اجتماعی، شیوه مشورت را رهنمود خود قرار می‏دهند و در ضمن رابطه تنگاتنگ میان ایمان و ضرورت مشورت را گوشزد می‏کند و در حقیقت، این یک دستور شرعی محسوب می‏شود.
کارها بویژه امور مربوط به مسائل جامعه، اگر با مشورت انجام گیرد، احتمال خطای آن کمتر است. «من شاور الرجال شارکها فی عقولها» (2).
هر که با رجال کار آزموده به کنکاش بنشیند، از خرد و کاردانی آنان بهره کامل برده است.
«من شاور ذوی الالباب دل علی الرشاد» (3).
هر که با صاحبان خرد به شور بنشیند، به راه راست هدایت گردیده است.
مشورت در نظام اسلامی یک اصل و پایه است.بویژه مسؤولان امر، صریحا دستور مشاورت دارند.خداوند، پیامبر اسلام را مخاطب قرار داده می‏فرماید:
و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله (4).
در اینجا سه مطلب باید مورد توجه قرار گیرد:
اول:پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دارای سه شخصیت‏بوده است:
1-محمد بن عبد الله بن عبد المطلب، یکی از افراد برجسته قبیله قریش که در جزیرة العرب مانند دیگر مردم زندگی روزمره خود را داشت و به عنوان یک فرد ممتاز از آحاد مردم بوده و این جهت، شخصیت‏حقیقی و فردی و جنبه شخصی او را تشکیل می‏دهد.
2-پیامبر خدا و حامل رسالت الهی بود که شریعت اسلام را به عنوان یک پیام آسمانی به مردم تبلیغ و تبیین می‏نمود.
و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون (5).
3-علاوه بر دو مورد گذشته ولی امر مسلمین و زعیم سیاسی امت‏بود که با ایجاد وحدت ملی(بر اساس برادری اسلامی)و تشکیل دولت(بر اساس عدالت اجتماعی)رهبری سیاسی امت را بر عهده گرفته بود و این حق را به اقتضای مقام نبوت خویش دریافت کرده بود، زیرا خود صاحب شریعت‏بود و خود را موظف می‏دانست که مسؤولیت اجرایی آن را نیز بر عهده گیرد.چنانکه خداوند می‏فرماید:
انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله (6).و آیه النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم (7) نیز اشاره به همین حقیقت است.
اکنون، مورد خطاب در دستور «و شاورهم فی الامر» کدامین شخصیت پیامبر اکرم است، شخصیت فردی او یا شخصیت رسالی یا شخصیت‏سیاسی و مقام رهبری او؟بدون شک، شخصیت‏سیاسی او در این آیه مورد خطاب قرار گرفته است، زیرا مقصود از «امر» امور شخصی وی نیست و نیز در امر رسالت و شریعت‏با کسی مشورت نمی‏کند، بلکه تنها امر زعامت است که زمینه مشورت دارد و از همین رو تمامی مسؤولین سیاسی و رهبران امت مورد خطاب قرار گرفته‏اند و این دستور به پیامبر اکرم اختصاص ندارد.
دوم:ضمیر «هم‏» اشاره به کیست؟
بدون تردید مرجع این ضمیر امت‏اند، به دلیل صدر آیه:
فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر...
که مدارا کردن با مردم و در همین راستا طرف مشورت قرار دادن آنان را دستور می‏دهد.
البته چگونگی مشاورت با مردم در برنامه‏های سیاسی به موضوع مورد مشورت بستگی دارد و به اقتضای هر موضوع یا به رای عمومی گذاشته می‏شود، یا با نخبگان و نمایندگان مردم در میان نهاده می‏شود، که شرح آن خواهد آمد.
سوم:همان گونه که روشن شد، مقصود از «امر» شؤون سیاسی و اداری کشور و امت است، زیرا در امور شخصی، مشاورت با عامه مردم مفهومی ندارد و در امر نبوت نیز پیامبر تنها با وحی در ارتباط است و جائی برای مشورت در امور مربوط به پیامبری نیست.
در نتیجه تمامی مسؤولین امر و دست اندرکاران سیاسی و اداری در نظام اسلامی شرعا موظفند تا در تمامی شؤون سیاسی-اداری، در کنار مردم باشند و آنان را کاملا در جریان بگذارند و همواره رای اعتماد مردم را پشتوانه اقدامات خود قرار دهند. و این خود، مجال دادن به مردم است تا پیوسته در صحنه سیاست‏حضور فعال داشته باشند. علاوه که این کار، بها دادن به جایگاه مردم و حرکت در راستای خواسته‏های مشروع امت‏خواهد بود.و بدین سان مردم همواره خود را در حکومت‏سهیم می‏دانند و حکومت مردمی به معنای درست کلمه نیز همین است و بس.
در اینجا این نکته قابل یادآوری است که عبارت ذیل آیه: فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین را برخی چنان تفسیر می‏کنند که دستور مشاورت تنها برای دلجویی از مردم، یا آگاه شدن ولی امر است، ولی تصمیم گیری با خود او است و هر گونه صلاح بداند رفتار می‏کند، همان گونه که امروزه مرسوم است و بیشتر رؤسای جمهور، مشاورینی دارند و تنها برای روشن شدن با آنان مشورت می‏کنند، ولی رای نهایی با خود آنها است و مساله تنفیذ رای اکثریت مطرح نیست.
ولی خواهیم گفت که این تفسیر، مخالف آیه و امرهم شوری بینهم می‏باشد و در مواردی مایه بی‏اعتبار نمودن آرای عمومی و وقع ننهادن به نظرات صاحب نظران مربوطه خواهد بود.در صورتی که آیه فوق به مردم بها می‏دهد و آرای آنان را ارج می‏نهد.و اساسا تفسیر یاد شده مخالف مفهوم «شور» در متعارف و عرف عقلا است که معمولا پس از مشورت، رای اکثریت را مورد تنفیذ قرار می‏دهند.و شرع نیز تشخیص این گونه مفاهیم را به عرف واگذار کرده است.
بنابر این تفسیر آیه چنین خواهد بود:
در موقع تنفیذ رای اکثریت-طبق معمول-هیچ گونه نگرانی به خود راه نده و اگر در مواردی احتمال صواب را در خلاف رای اکثریت می‏بینی، نگران نباش، زیرا این دغدغه بر اثر سنگینی بار مسؤولیت‏بر تو رخ داده، پس آسوده خاطر باش و بر خدا توکل نما که خداوند کار ساز تو خواهد بود، زیرا طبق روال معمول رفتار کرده‏ای و به وظیفه محوله درست عمل کرده‏ای و خداوند مددکار درست‏کاران است.
روایات در این زمینه نیز همین معنی را می‏رساند.

مشورت با مردم در روایات

1-امام جعفر بن محمد صادق از پدرش امام محمد بن علی باقر علیهما السلام روایت می‏کند که فرمود:
«قیل لرسول الله صلی الله علیه و آله:ما الحزم؟قال:مشاورة ذوی الرای و اتباعهم‏» (8). از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسیده شد:حزم(استواری در تصمیم)چیست؟
پیامبر فرمود:مشورت با صاحب نظران و پیروی کردن از نظرات ایشان است.
در این گفت و شنود، دو نکته جالب وجود دارد:
نخست آن که سه واژه از لحاظ مفهوم نزدیک به یکدیگر و قریب الافق هستند:
عزم، جزم، حزم.
-عزم، مطلق قصد و تصمیم است.
-جزم، قاطعیت در قصد و تصمیم‏گیری است.
-حزم، قاطعیت در تصمیم گرفته شده بر اساس حکمت و اندیشه درست است.
و در این روایت از «حزم‏» سؤال شده که تصمیم‏گیری حکمت آمیز چگونه است؟
نکته دوم آن که پیامبر در این روایت علاوه بر آن که راه کنکاش با اندیشمندان مربوطه را پیشنهاد کرده، متابعت و پذیرفتن آراء صواب آنها را نیز توصیه فرموده است‏یعنی، حکمت عملی اقتضا می‏کند که تصمیم گیرنده از رای صاحب نظران پیروی کند، نه آن که پس از مشورت، آنچه به نظر خودش رسید، عمل کند و این همانگونه که خواهیم گفت، متابعت از رای اکثریت قاطع صاحب نظران است.
به همین جهت است که حضرت امیر علیه السلام می‏فرماید:
«الخلاف یهدم الرای‏» (9).
مخالفت‏با رای اکثریت، مایه تباهی رای تصمیم گیرنده است.
و در جای دیگر می‏فرماید:
«من استبد برایه هلک‏» (10).
هر که رای خود را بپسندد و به آرای دیگران بها ندهد، راه نابودی را در پیش گرفته است.
2-پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«الحزم، ان تستشیر ذا الرای و تطیع امره، و قال:اذا اشار علیک العاقل الناصح فاقبل، و ایاک و الخلاف علیهم، فان فیه الهلاک‏» (11). تدبیر حکمت آمیز آن است که کار را با صاحب نظران در میان گذارده و از صلاحدید آنان پیروی کنی و هر گاه خردمند صاحب نظری دلسوزانه و از روی پند و اندرز پیشنهادی داد، آن را بپذیر و مبادا با چنین کسانی مخالفت ورزی که راه نابودی خود را هموار ساخته‏ای!نکته قابل توجه این است که «عاقل ناصح‏» در اینجا عنوان کلی دارد و فرد مراد نیست، به دلیل ضمیر جمع «و ایاک و الخلاف علیهم‏» که بر اساس آن در صورت مشاورت با اندیشمندان باید به آرای آنان ارج نهاده شود و مورد عمل قرار گیرد و لازمه آن پیروی از رای اکثریت قاطع است.
و لذا امام صادق علیه السلام می‏فرماید:
«المستبد برایه، موقوف علی مداحض الزلل‏» (12).
هر که بر رای خود پافشاری کند و به آرای دیگران بها ندهد، بر لبه پرتگاه لغزشگاهها قرار گرفته است.جالب آن که «مداحض الزلل-لغزشگاهها» به صورت جمع آمده، یعنی:چنین کسی لغزشهای فراوانی در پیش رو خواهد داشت.
و مولا امیر مؤمنان علیه السلام فرموده:
«لا رای لمن انفرد برایه‏» (13) هر که خود رای باشد، رای او نادرست آید.
3-رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«استرشدوا العاقل و لا تعصوه فتندموا» (14) با خردمندان به کنکاش بنشینید و با آنان به مخالفت نورزید که پشیمانی در پی دارد.
و در حدیث دیگر فرمود:
«مشاورة العاقل الناصح رشد و یمن، و توفیق من الله، فاذا اشار علیک الناصح العاقل، فایاک و الخلاف، فان فی ذلک العطب‏» (15).
مشورت با فرهیختگان فرزانه مایه پیشرفت و برکت و موفقیت است و همواره عنایت الهی را همراه دارد.پس هر گاه خردمندان خیراندیش، پیشنهادی ارائه دادند، زنهار که سرپیچی نکنی که دچار رنج و دشواری خواهی گردید.
4-امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:
«لا ظهیر کالمشاورة‏» و نیز «لا مظاهرة اوثق من مشاورة‏» (16).
هیچ پشتوانه‏ای همچون مشاورت نیست.و پشتوانه‏ای مستحکم‏تر از مشاورت نیست.
5-و نیز فرمود:
«من شاور الرجال شارکها فی عقولها» .
هر که با مردان کارآزموده به کنکاش بنشیند، از اندیشه و خرد آنان سهمی برای خود فراهم ساخته است.
6-همچنین فرمود:
«من استقبل وجوه الآراء، عرف مواقع الاخطاء» .
هر که آرای گوناگون را دریافت کند و مورد بررسی و سنجش قرار دهد، نقاط ضعف و قوت آنها بر او روشن می‏گردد.
آنچه امام فرموده است در رابطه با مسائل علمی است که با مراجعه به آراء مختلف، راه انتخاب درست، بهتر آشکار می‏شود.
7-و در جای دیگر فرمود:
«الاستشارة عین الهدایة‏» .
مشورت کردن، عین هدایت است.یعنی:راه بردن به سوی هدایت، از طریق مشورت میسر است.

لزوم مشورت دولتمردان

اکنون این سؤال پیش می‏آید که این همه سفارشها که از پیامبر اکرم و اوصیای اطهار وی درباره مشورت آمده یا آیه مبارکه که مؤمنان را در مشورت نمودن مورد ستایش قرار داده و ترغیب نموده، آیا مخصوص عامه مردم است، یا آن که به اولویت قطعی شامل اولیای امور و مسؤولان کشور نیز می‏گردد؟پاسخ، قطعا مثبت است. به همین دلیل است که امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام می‏فرماید:
«لا یطمعن القلیل التجربة المعجب برایه فی رئاسة‏» (17).
هرگز کسی که پیشینه آزمودگی ندارد و شیفته رای خویشتن است، در پی عهده‏داری ریاست و رهبری نباشد.
البته کسانی را باید طرف مشورت خویش قرار داد که علاوه بر آزمودگی، همواره خدا را در نظر داشته باشند.
امام صادق علیه السلام به سفیان ثوری می‏فرماید:
«و شاور فی امرک الذین یخشون الله عز و جل‏» (18).
و مولا امیر المؤمنین علیه السلام می‏فرماید:
«شاور فی حدیثک الذین یخافون الله‏» (19).
امام صادق علیه السلام نیز می‏فرماید:
«استشر العاقل من الرجال الورع، فانه لا یامر الا بخیر، و ایاک و الخلاف، فان خلاف الورع العاقل، مفسدة فی الدین و الدنیا» (20).
با مردان فرزانه پارسا به کنکاش بنشین، زیرا آنان جز به نیکی دستور نمی‏دهند و زنهار که با آنان مخالفت ورزی، که دین و دنیای خود را تباه ساخته‏ای.
نکته مهم دیگری که در اینجا هست این است که مشاورت هرگز پشیمانی ندارد: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگامی که علی علیه السلام را به سوی یمن روانه ساخت، به او سفارش فرمود:
«یا علی، ما حار من استخار، و لا ندم من استشار» (21).
هرگز سرگردان نخواهد ماند کسی که از خداوند درخواست رهنمود کند و هرگز پشیمان نمی‏گردد کسی که مشورت نماید.
مولا امیر مؤمنان علیه السلام خود می‏فرماید: «من لم یستشر یندم‏» (22).
هر که مشورت نکند پشیمان خواهد گردید.
امام موسی بن جعفر علیهما السلام می‏فرماید:
«من استشار لم یعدم عند الصواب مادحا، و عند الخطاء عاذرا» (23).
هر که با مشورت کارها را انجام دهد، اگر درست در آید.کار او ستوده خواهد بود و اگر نادرست آید، مورد نکوهش قرار نخواهد گرفت و معذور خواهد بود.
در همین رابطه مولا امیر مؤمنان علیه السلام درباره مواردی که نص شرعی درباره آن نرسیده باشد، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‏پرسد:
«یا رسول الله صلی الله علیه و آله ارایت اذا نزل بنا امر لیس فیه کتاب و لا سنة منک، ما نعمل به؟
پیامبر در جواب می‏فرماید:
«اجعلوه شوری بین المؤمنین.و لا تقصرونه بامر خاصة‏» (24).
آن را با مشورت انجام دهید.سپس اضافه می‏فرماید:مشورت را در همه موارد بکار برید.یعنی:همه کارهای مسلمین باید با شور انجام گیرد.
خلاصه آن که روایات درباره دستور مشورت فراوان است و در درجه اول، مسؤولان امت را شامل می‏گردد که در تمامی کارها با فرزانگان خیراندیش و کارشناسان کار آزموده همواره به شور بنشینند و هرگز مسؤولان دولت در حکومت اسلامی، از این قاعده مستثنی نیستند.

روش مشورت

شارع مقدس، تنها دستور مشورت داده تا جامعه اسلامی در تمامی ابعاد زندگی و از همه مهمتر در شؤون سیاسی با شور و کنکاش به تصمیم‏گیری بپردازند، ولی این که طریقه شوری چگونه است، به خود مردم واگذار شده، تا آن را مطابق شیوه خردمندان و معمول و متعارف جهانیان که اصطلاحا «سیره عقلائیه‏» گفته می‏شود، انجام دهند. اصولا اسلام، در موضوعات خارج از محدوده عبادات دخالتی ندارد، مگر آن که شرط یا قیدی اضافه کند یا اعتباری را لغو نماید.بنابر این اگر از جانب شرع در رابطه با یک موضوع عرفی، دستوری صادر شود و راجع به آن موضوع نظری ندهد، تعیین چارچوبهای آن موضوع کاملا به خود عرف واگذار شده است.
اکنون چگونگی مشورت و مواردی که به مشورت نیاز دارد و صلاحیتهایی که در افراد طرف مشورت شرط است و چگونگی عمل به آرای مشاوران و هرگونه مسائلی از این دست‏به مرسوم عقلا و معمول عرف بستگی دارد.
و از جمله این که چه مسائلی به آرای عمومی گذارده می‏شود و چه مسائلی با خبرگان منتخب مردم یا با کارشناسان مربوطه است و در پستهای مختلف دولتی، مشورت در چه محدوده‏ای انجام گیرد و سرانجام موارد مختلف که بر اساس مقتضی، نحوه مشورت در آن تفاوت می‏کند، همه و همه به نظر عقلا و نظام داخلی هر کشور بستگی دارد.
آنچه مهم است این است که رای اکثریت‏بویژه مسائلی که به آرای عمومی گذارده می‏شود همواره لازم الاتباع است.
و در مجلس شورای قانونگذاری، هیات وزیران، مجلس خبرگان، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت و همه هیاتهای مشورتی که در نظام جمهوری اسلامی بازوی توانای مقام رهبری محسوب می‏شوند، باید به رای اکثریت عمل شود و اساسا همان گونه که اشارت رفت، بها دادن به آرای طرف مشورت، متابعت از رای اکثریت است که در روایات بر آن تاکید شده و با عرف متداول خردمندان نیز موافق است.
در آیه و روایاتی که دستور مشاورت داده، دو نکته مورد توجه است:
اولا:همین دستور مشاورت با مردم و افراد دارای صلاحیت، ضرورت بها دادن به آرای آنان را می‏رساند و لازمه بها دادن، پیروی از آرای آنان می‏باشد.اما اینکه با آنها مشورت شود، سپس مشورت کننده آنچه خود صلاح دید عمل کند، اگر چه بر خلاف آرای انبوه مشورت شوندگان باشد، نوعی بی‏اعتنایی به موقعیت آنان می‏باشد و شاید هتک حرمت آنان نیز محسوب گردد.علاوه آن که سبب خواهد شد تا در آینده حساسیت چندانی نشان ندهند و در نتیجه نقض غرض خواهد بود و نتیجه معکوس خواهد داد. زیرا مساله مشورت از آن جهت مطرح است که مردم در اداره کشور سهیم بوده و در صحنه یاست‏حضور فعال داشته باشند، نه آن که تنها از آنان به عنوان ابزار استفاده شود و فرمایش امام امیر المؤمنین علیه السلام:
«و الزموا السواد الاعظم، فان ید الله علی الجماعة‏» (25).
با انبوه مردم همگام باشید، زیرا دست عنایت الهی بر سر انبوه امت است.یا «الزموا ما عقد علیه حبل الجماعة‏» (26).
آنچه بافت جماعت‏بر آن است، به آن چنگ زنید.
اشاره به همین حقیقت است و مقصود از این عبارات ارج نهادن به آرای عمومی است و پیشتر گذشت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور می‏دهد با افراد شایسته مشورت کنید، و از ایشان پیروی نمایید و مخالفت نورزید.
ثانیا:متابعت از مشورت شوندگان به یکی از سه شکل زیر است:
1- متابعت آرای تمامی مشورت شوندگان، که البته امکان ندارد، زیرا به طور معمول اختلاف نظر میان آنان پدید خواهد آمد و کمتر اتفاق می‏افتد که اتفاق نظر پیدا شود.
2- متابعت از رای اقلیت، و این از نظر عقلا ترجیح مرجوح است.
3- باقی می‏ماند، متابعت از رای اکثریت قاطع که شیوه عقلا و روش مورد پسند عقل و شرع است و آیه کریمه و دستورات شرعی نیز ناظر به همین حقیقت هستند.

پی‏نوشت‏ها:

1- سوره شوری 42:38.
2- نهج البلاغه. قصار الحکم:161.
3- بحار الانوار 72 (مؤسسة الوفاء - بیروت) ص 105 رقم 39 از کنز الفوائد کراجکی.
4- آل عمران 3:159.
5- سوره نحل 16:44.
6- سوره نساء 4:105.
7- سوره احزاب 33:6.
8- بحار الانوار (مؤسسة الوفاء - بیروت) ج 72 ص 100 از محاسن برقی.
9- بحار الانوار ج 72 ص 105 از نهج البلاغه.
10- همان ص 104.
11- بحار الانوار ص 105 رقم 41.
12- بحار الانوار ج 72 ص 105.
13- همان ص 105 رقم 39.
14- بحار الانوار ج 72 ص 105.
15- همان ص 105 رقم 39.
16- همان ص رقم 37 از نهج البلاغه.
17- بحار الانوار ج 72 ص 98 رقم 2 از خصال صدوق.
18- همان ص 98 رقم 5 از خصال صدوق.
19- همان ص 98 رقم 3 از خصال صدوق.
20- همان ص 101-102 رقم 26 از محاسن برقی.
21- همان ص 100 رقم 13 امالی شیخ طوسی.
22- بحار الانوار ج 72 ص 104 رقم 35 از تفسیر عیاشی.
23- همان رقم 37 از الدرة الباهره.
24- تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی ص 615.
25- نهج البلاغه خطبه: 127-ابن ابی الحدید ج 8 ص 112.
26- همان: 151 و شرح محمد عبده ص 243.

مقالات مشابه

مباني اطاعت از حاکم در انديشه سياسي شيعه

نام نشریهعلوم سیاسى

نام نویسندهاحسان پورحسین

بایسته های ولایتمداری

نام نشریهنشریه حصون

نام نویسندهمحمدهادی مهتدی

حق و تكليف در آيات و روايات

نام نشریهنشریه فرهنگ جمعه

نام نویسندهحسین جمالی‌زاده