سيماى غافلان در قرآن

پدیدآورمحمد آصف عطایی

نشریهمرکز فرهنگ و معارف قرآن

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1013 بازدید
سيماى غافلان در قرآن

عطايي، محمد آصف

در وجود انسان، قوه و خصلت هاى مثبت و منفى فراوانى به وديعت نهاده شده است كه اگر اين ويژگى ها و خصلت هاى متضاد، به صورت دقيق، شناسايى شود، خصلت هاى مثبت و عالى انسان، تحريك و تقويت شده و با صفات و خصلت هاى منفى، مبارزه ى جدى و پيگير، صورت پذيرد، قطعاً مسير سير و صعود انسان، كوتاه تر و هموارتر شده و رسيدن به مقصد و مقصود، برايش، سهل تر و آسان تر خواهد شد.
از جمله ى خصلت هاى منفى انسان كه در آيات قرآن مجيد و احاديث و روايات معصومين و كلمات و جملات فلاسفه و بزرگان، فراوان ديده مى شود، ويژگى «غفلت» است. غفلت از اين كه: انسان از كجا آمده است؟ چكاره است؟ در كجاى اين عالم هستى و مادى قرار دارد؟ و هدف از اين آمدن و چند روزى زندگى كردن و رفتن چيست؟ و بالاخره سرنوشت انسان به كجا منتهى خواهد شد؟

تعريف غفلت

اهل لغت، غفلت را به معناى، از ياد بردن، فراموش كردن، و سهو و اهمال كارى، ذكر كرده اند و در اصطلاح گفته اند عبارت است از: سستى نفس از توجه به آنچه كه غرض و هدف او بوده است و يا مشغول شدن انسان به امور دنيوى و توجه نداشتن به مرگ و مردن و سرنوشت نهايى.
صفت منفى ديگرى كه از لحاظ معنايى، نزديك و هم خانواده ى واژه ى «غفلت» است، و باز در آيات قرآن كريم و احاديث و روايات معصومين فراوان ديده مى شود، صفت نسيان و فراموشى است.
نسيان و غفلت، از لحاظ فنى و دقت عقلى، ممكن است فرق هايى داشته باشد، ولى در اين كه در معنى هر كدام يك نوع سهل انگارى و اهمال كارى، نهفته و زيان هايى را در پى دارد مشتركات فراوانى را دارا مى باشد.
در اين كه خصلت هايى چون غفلت و نسيان به صورت كلى و مطلق از صفات منفى حساب مى شود و يا نه؟ بحثش از حوزه و حوصله ى اين مقاله خارج است، چرا كه بحث از مطلق بودن و نسبى بودن صفات انسانى، از امورى است كه دقت و ظرافت خاصى دارد، فرصت و زمان و مخاطب خاص خودش را مى طلبد. در اين نوشتار هم اگر درباره ى غفلت و فراموشى صحبت مى شود، جنبه هاى منفى آن، مورد نظر است، كه عبارت باشد از مشغول شدن به امور دنيوى و غافل شدن و از ياد بردن مرگ و مردن و سرنوشت نهايى انسان. و در آيات قرآن مجيد هم اگر از غفلت و فراموشى به عنوان صفات منفى، ياد شده و انسان را بر حذر داشته است، همين معنى مدنظر است.

آثار و پيامدهاى غفلت

غفلت و سهل انگارى، در هر امرى، زيان هاى جبران ناپذيرى را در پى خواهد داشت، فرقى نمى كند كه در ارتباط با امورى فردى باشد و يا اجتماعى، مادى باشد يا معنوى، دنيوى باشد يا اخروى، مثلاً:
در باب مسائل اقتصادى، اگر تاجر و كاسبى در امر كسب و كارش، هوشيار نباشد و از حساب و كتاب و خرج و دخلش غفلت نموده و هر چند روز يك بار، سود و زيانش را موازنه و مقايسه نكند و از كارگران و شركاء خود، مطالبه ى حساب رسى نداشته باشد، قطعاً زيان خواهد ديد، سرمايه اش را از دست داده ورشكست خواهد شد. ولى اگر از اول حساب و كتاب داشته باشد، سستى و تنبلى و غفلت را كنار بگذارد، با مشكل زيان مالى مواجه نخواهد شد.
راجع به امور سياسى هم اگر عامه مردم كه به قول امام، ولى نعمتان انقلاب هستند، نسبت به سرنوشت سياسى خود در جامعه و مردم خويش، حساس و هوشيار نباشند، بلكه هر كدام در گوشه اى مشغول فعاليت هاى فردى خود شوند، و در صحنه هاى سرنوشت ساز سياسى اسلامى، حضور فعال و ميليونى نداشته و از آن غفلت كنند، قطعاً ضرر خواهند كرد، چرا كه دشمنان نظام و اسلام و انقلاب، در كمين نشسته و منتظر فرصت هستند، تا از كوچك ترين روزنه و خلاء به وجود آمده، كمال استفاده و بهره بردارى نموده و مهره هاى مورد نظرشان را جايگزين عناصر اصيل و انقلابى كنند.
يكى از خطرناك ترين شيوه و روش دشمنان انقلاب اسلامى ايران، براى ضربه زدن اين است كه: جامعه و مردم به خصوص جوانان را به امور پيش پا افتاده اى كه هيچ نفعى به حال شان ندارد، سرگرم و مشغول سازند. و از مسايل حساس و سرنوشت ساز، دور نگهداشته و آنان را در فضاى غفلت و بيگانگى قرار دهند. كه اگر در اين كار و نقشه ى خود موفق شوند به اهداف شان نزديك تر خواهند شد. لذا بر جوانان مسلمان ايرانى است كه به عنوان وظيفه ى ملى ـ اسلامى، راجع به سرنوشت خود، جامعه و مردم شان حساس باشند، غفلت و سهل انگارى را كنار گذشته و مسايل را واقع بينانه، تحليل و ارزيابى و قضاوت كنند و آن چه را به نفع خود، جامعه و مردم شان مى بينند عمل كنند، نه اينكه وسيله و ابزار دست ديگران قرار گرفته و مرتكب اعمالى شوند كه نتيجه اى جز روسياهى دنيا و آخرت، نداشته باشد.
در ارتباط با مسايل نظامى هم اگر از سوى جمع و جامعه اى غفلت و بى توجهى صورت گيرد، دشمنان كه مترصد اوضاع و احوال هستند تا از كوچك ترين روزنه و فرصت، كمال استفاده را ببرند، در صورت غفلت و بى توجهى با سرعت تمام، ضربه اى نهايى را وارد خواهند كرد. چنان چه قرآن كريم راجع به جنگ هاى صدر اسلام خطاب به پيامبر(ص) مى فرمايد: «هنگامى كه در ميان آنها باشى و در ميدان جنگ براى آن ها نماز بر پاكنى بايد دسته اى از آنها باتو «به نماز» بر خيزند و بايد سلاح هاى خود را با خود برگيرند و هنگامى كه سجده كردند «و نماز را به پايان رسانيدند» بايد به پشت سر شما «به ميدان نبرد» بروند و آن دسته ديگر كه نماز نخوانده اند «و مشغول پيكار بوده اند» بيايند و با تو نماز بخوانند و بايد آن ها وسايل دفاعى و سلاح هاى خود را با خود «در حال نماز» حمل كنند. زيرا كافران دوست دارند كه شما از سلاح ها و متاع هاى خود غافل شويد و يك مرتبه به شما هجوم آورند.»[1]
ولى از آن جا كه هدف قرآن، نجات و هدايت انسان به سوى حق و حقيقت و رسيدن و راه يافتن او، در جوار قرب الهى است، غفلت و فراموشى را كه قرآن كريم به عنوان يك خصلت منفى براى انسان معرفى كرده و از آن، بر حذر داشته است، غفلت از امورى را شامل مى شود كه باعث دورى انسان از هدايت و رستگارى و در نتيجه طغيان و سركشى او مى شود و در آخرت هم موجب سرافكندگى، پشيمانى و افسوس انسان هاى غافل خواهد شد.
قرآن مى فرمايد: «ما به طور مسلّم گروه زيادى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم آنها دلها «عقلها»ئى دارند كه با آن، تعقل نمى كنند، چشمانى دارند كه با آن نمى بينند و گوش هايى دارند كه با آن نمى شنوند، آنها همچون چهار پايانند بلكه گمراهتر، آنها غافلانند.»[2]
آيه ى شريفه، جبر بودن دخول در جهنم و غفلت انس و جنس را بيان نمى كند، بلكه مى گويد: خداى متعال، تمام ابزار و وسايل شناخت و معرفت را در اختيار انسان ها قرار داده است تا انسان با قدرت و اختيار خويش، مسير كمال را طى كند. ولى عده ى كثيرى از انسان ها از اين ابزار و وسايل، استفاده و بهره بردارى معقول و منطقى نكرده و خود زمينه ى سقوط و نابودى خويش را فراهم مى سازند به گونه اى كه از چهارپايان هم پايين تر قرار مى گيرند. و سر چشمه ى اين بدبختى و مشكلات، غفلت انسان است، نه چيز ديگرى. چنانچه دوزخيان در جواب مأموران دوزخ و فرشته هاى عذاب مى گويند: «اگر ما گوش شنوا داشتيم و يا عقل خود را به كار مى گرفتيم، هرگز جزء دوزخيان نبوديم.»[3] يعنى وقتى انسان از ابزار و وسايل گران قيمت عقل، هوش، چشم و گوش... استفاده بهينه نكند، نتيجه اش همان است كه قرآن مى فرمايد: آتش جهنم و مقام پست تر از حيوانات.
اگر خواسته باشيم پيامدهاى منفى غفلت و فراموشى را در آيات قرآن كريم به صورت فهرستوار، رديف كنيم، عمده ترين آنها موارد ذيل است:
1. غفلت و فراموشى، عزم و اراده را از كار مى اندازد[4] زيرا انسان اگر خدا را فراموش كرده و حساب و كتاب بعد از مرگ را از ياد ببرد و از سرنوشت نهايى خويش غافل شده و عهد و پيمانى كه با خدا دارد به دست فراموشى بسپارد، يقيناً تبديل مى شود به موجودى بى خاصيت كه هم و غمش، خوردن و خوابيدن و عياشى كردن است و بس و از چنين انسانى بعيد است كه در جهت اصلاح خويش، قدمى بر داشته و عزم و اراده ى خود را تقويت كند.
2. باعث انكار معاد مى شود. قرآن كريم در يك جا مى فرمايد: «براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى اين استخوان ها را زنده مى كند در حالى كه پوسيده است»[5] و در آيه ى ديگر مى فرمايد: «آنها را از روز حسرت «روز رستاخيز كه براى همه مايه ى تأسف است» بترسان، روزى كه همه چيز پايان مى يابد در حالى كه آنها در غفلتند و ايمان نمى آورند»[6] همان گونه كه از محتواى دو آيه پيداست، غفلت و فراموشى، باعث انكار معاد و عدم ايمان مى شود و در نتيجه مايه ى تأسف و پشيمانى كه در آن مرحله هيچ گونه سودى به حال انسان ندارد.
3. غفلت و فراموشى، باعث نزول عذاب الهى در دنيا و سقوط در آتش جهنم در آخرت مى شود. لذا در يك جا مى خوانيم: «هنگامى كه تذكراتى را كه به آن ها داده شده، فراموش كردند «لحظه ى عذاب فرا رسيد» نهى كنندگان از بدى شر رهايى بخشيديم و كسانى كه ستم كردند، خاطر نافرمانيشان به عذاب شديدى گرفتار ساختيم.»[7]
و در آيه ى ديگرى مى خوانيم: «[و به آن ها مى گويم] بچشيد [عذاب جهنم را] به خاطر اينكه ديدار امروزتان را فراموش كرديد ما نيز شما را فراموش كرديم و بچشيد عذاب جاويدان را بخاطر اعمالى كه انجام مى داديد»[8] و در آيه ى ديگرى مطلب فوق تكرار شده است: «... كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموشى روز حساب دارند»[9]
4. غفلت و فراموشى، خود فراموشى را در پى دارد در چند آيه از قرآن كريم به اين مطلب اشاره شده است، يعنى اگر انسان در زندگى دنيوى خويش، خود و خدا را فراموش كرده و مرگ و مردن را از ياد ببرد، خداوند نيز در روز رستاخيز به گونه اى افراد فراموش شده با او معامله خواهد كرد. لذا در آيه ى قرآن مى خوانيم: «به آن ها گفته مى شود: امروز شما را فراموش مى كنيم همان گونه كه شما ديدار امروزتان را فراموش كرديد و جايگاه شما دوزخ است و هيچ ياورى نداريد.»[10] در آيه ى ديگرى مى خوانيم: «آن گونه كه آيات ما براى تو آمد آنها را فراموش كردى امروز نيز تو فراموش خواهى شد»[11] و در جاى ديگر مى فرمايد: «و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و نيز آنها را به «خودفراموشى» گرفتار كرد، آنها فاسقانند.»[12]
در احاديث و روايات معصومين هم آثار فراوانى براى غفلت و فراموشى ذكر شده است. مثلا: جهالت[13] ، فساد اعمال[14] ، فقدان بصيرت و بينايى[15] ، مرگ[16] و قساوت قلب[17] تعابيرى است كه پيامدهاى منفى غفلت را بيان مى كند.
خلاصه كلام اين كه: غفلت از خود، خدا و آيات الهى، باعث مى شود زاويه ى ديد انسان، نسبت به عالم هستى كوچك تر و كوتاه تر شود، همّ و غمش، به چهار ديوار تنگ زندگى دنيا و امور مادى آن، منحصر شده و دور زند. فرقى هم ندارد كه انسان به كلى منكر معاد و لقاء خداى متعال شده، قولا و عملا به زندگى دنيا راضى شود و يا اين كه فعلا به زندگى دنيا راضى شده و در ظاهر قائل به معاد باشد. چرا كه در هر دو صورت، سقوط انسان حتمى خواهد بود، بنابراين نتيجه نهايى غفلت و اهمال كارى سقوط در عذاب و دخول در جهنّم و حسرت و پشيمانى انسان هاى غافل خواهد بود. حسرت و پشيمانى كه هيچ سودى به حال انسان نادم و پشيمان ندارد.
انسان هاى غافل و فراموش كار، در روز قيامت، هنگامى كه صحنه ى وحشتناك محشر را مشاهده مى كنند، با صداى بلند فرياد مى كشند: «... اى واى بر ما كه از اين «جريان» در غفلت بوديم، بلكه ما ستمكار بوديم»[18]
و اگر انسان بخواهد به سرنوشت شوم و اندوه بار غافلان دچار نشود، چاره اى ندارد جز اين كه با خصلت نسيان و فراموشى مبارزه ى جدى و مداوم را در پيش گيرد. ياد خدا ياد مرگ و مردن ياد قبر و قيامت و ياد حساب و كتاب روز محشر را از دست نداده و هميشه در ذهن و ضمير خويش، زنده نگهداشته و آن را تقويت كند. و از صحنه ها و حوادث تلخ و شيرينى كه هر روز مشاهده مى نمايد، درس و عبرت گيرد، سود و زيان ساعات و لحظات عمرى را كه از دست مى دهد، ارزيابى كند اگر چنين نكند، زيان خواهد ديد، چرا كه:
غافل از خويش مشو يك سرِ مو *** عمر آويخته از يك موى است
«پروين اعتصامى»
نظامى نيز مى گويد:
چو مى دانى كه بايد رفت، از اين هوشيار دل تر شو *** نبايد برد چو مستان به غفلت زندگانى را
سعدى نيز در يك جا دارد:
غافل مباش ار عاقلى، درياب اگر صاحبدلى *** شايد كه نتوان يافتن، ديگر چنين ايام را
و در جاى ديگر مى گويد:
سعديا دى رفت، اما همچنان معلوم نيست *** در ميان اين و آن، فرصت شمار امروز را
و نيز از اوست كه:
سعديا عمر عزيز است به غفلت مگذار *** وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
و بالاخره:
عمر چون سيل و عدم دريا و ما خار و خسيم *** در ركاب سيل، خار و خس به دريا مى رود
«صائب تبريزى»

در حديثى كه از پيامبر گرامى اسلام نقل شده است، مى خوانيم: همه ى انسان ها، اعم از نيكوكار و خلاف كار، بعد از مرگ و مردن، آرزو مى كنند كاش زودتر، مرده بودند، زيرا: افراد خيّر و نيكوكار، هنگامى كه نعمت آسايش و آرامش بعد از مرگ را با مشكلات طاقت فرساى زندگى قبل از مرگ، مقايسه مى كنند آرزو مى كنند كاش زودتر به نعمت آرامش و آسايش بعد از مرگ دست رسى پيدا مى كردند.
و اما انسان هاى مجرم، خلاف كار و غافل، وقتى كه پرده جهل و غفلت از جلوى ديد آن ها برداشته شده و نتيجه ى اعمال زشت خويش را مشاهده مى كنند. آرزو مى كنند كاش زودتر مرده بودند، چرا كه: اگر زودتر مرده بودند، جرم گناه و معصيت كمترى داشتند، در نتيجه عذاب و گرفتارى شان هم كمتر و سبك تر مى شد.[19]
مولوى در ذيل اين حديث مى سرايد كه:
زين بفرموده است آن آگه رسول *** كه هر آن كه مُرد و كرد از تن نزول
نَبّوَد او را حسرت نُقلان و مَوت *** ليك باشد حسرت تقصير و فَوت
هر كه ميرد خود تمنّى باشدش *** كه بُدى زين پيش نقل مقصدش
كه بُوَد بَد تا بَدى كمتر شدى *** وَر تَقى تا خانه زودتر آمدى
گويد آن بَد، بى خبر مى بوده ام *** دم به دم، من پرده مى افزوده ام
گر از اين زودتر مرا مَعْبَر بُدى *** اين حجاب و پرده ام كمتر بُدى
خوشا به حال آنان كه از قيد و بند جهل و غفلت، نجات پيدا كرده اند و با ياد و نام خداى متعال، شب و روز خويش را سپرى مى نمايند، شيفته و مجذوب زرق و برق دنيا و هفتاد رنگ خوش خط و خال آن نشده و با دعا و نيايش، روح و روان شان را صيقل داده و آرامش خاطر را در زندگى خود به دست مى آورند. آرامش كه هيچ طوفانى را نمى لرزاند و هيچ خطرى آن را تهديد نمى كند.

پى‏نوشتها:

1 . نساء/ 102.
2 . اعراف/ 179.
3 . ملك/ 11.
4 . طه/ 115.
5 . يس/ 78.
6 . مريم/ 39.
7 . اعراف/ 165.
8 . سجده/ 14.
9 . سوره ص/ 26.
10 . جاثيه، آيه 34.
11 . طه، آيه 126.
12 . حشر/ 19.
13 . تفسير المعين، ص 166: «مَن غفل جهل».
14 . همان: «.. فان الغفلة تفسد الاعمال».
15 . همان: «دام الغفلة تعمى البصيرة».
16 . همان: «مَن غلبت عليه الغفلة مات قلبه».
17 . همان، ص 330: «اياك و الغفلة ففيها تكون قساوة القلب».
18 . انبياء، آيه 97.
19 . «مَامَاتَ مَن مات اِلاّ تَمَنَّى اَنْ يَموُتَ قَبلَ مَامات اِنْ كانَ بَرَّاً لِيَكون اِلى وُصُولِ اِلبِّرِ اَعْجَلَ و اِنّ كانَ فاجراً لِيَقِلَّ فُجورُهُ...» نقل از: مثنوى مولوى، ص 754.

مقالات مشابه

معماری ذکر و معماری غفلت از منظر قرآن کریم

نام نشریهکوثر

نام نویسندهسیدمحمدرضا علاء‌الدین

خودفراموشي، عامل سقوط

نام نویسندهمحمدتقی مصباح یزدی

خودفراموشى عامل سقوط انسان - بخش نخست

نام نشریهروزنامه ایران

نام نویسندهمحمدتقی مصباح یزدی