ترجمه و تفسيري روايي از قرآن مجيد به زبان فرانسه

پدیدآورجواد حدیدی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 3264 بازدید
ترجمه و تفسيري روايي از قرآن مجيد به زبان فرانسه

جواد حديدي
در ميان ترجمه‏هاي فرانسوي قرآن، ترجمه و تفسيري هست روايي كه به كوشش «سي احمد بوديب»، يعني سيد احمد بوديب، از اهالي الجزاير انجام شده است. كتابي است به قطع رحلي بزرگ، در 890 صفحه، كه متن ترجمه، بدون متن عربي، در ستون‏هايي با عرض هشت سانتي‏متر در كناره نزديك به عطف آمده و شرح و تفسير آيات با حروف ريز در حواشي سه گانه هر صفحه، بالا و پايين و حاشيه سمت چپ در صفحات زوج و حاشيه سمت راست در صفحات فرد، درج شده است.1 مترجم مقدمه مفصلي نيز در 27 صفحه، همچنان با حروف ريز، بر كتاب افزوده كه در آن از شجره‏نامه و زندگي حضرت رسول اكرم سخن گفته است. اما در مقدمه ديگري در سه صفحه (صفحات 29 تا 31) كه آن را با سوره فاتحه شروع كرده به شرح گسترش اسلام در كشورهاي مختلف جهان پرداخته و نيز از كساني كه او را در كار ترجمه ياري كرده بوده‏اند، نام برده است. بنابر آنچه در اين مقدمه و در حواشي كتاب آمده است، مي‏دانيم كه بوديب مردي بوده است بسيار متدين، ضمنا عضو فرهنگستان ادب نوميديا،2 كه ادعاي شاعري هم داشته و به دريافت جايزه‏اي ادبي نيز در اين زمينه نايل شده بوده است. همچنين نياكانش از بزرگان قبايل كابيل و بنيان‏گذار نخستين مدارس در ميان اين قبايل بوده‏اند.
باري، در دينداري و عشق و ايمان بوديب به اسلام، و نيز در نيّت خيرش در ترجمه و تفسير قرآن جاي هيچ شبهه و بحثي نيست و اين نكته در سراسر كتابش كه نگارش آن را در نهم ژوئيه 1941 آغاز كرده و در 23 دسامبر 1966، يعني پس از شانزده سال به پايان برده، مشهود است. بحث بر سر چگونگي انجام دادن امر مهمي است كه بر عهده گرفته بوده است، آن هم از دو ديدگاه، يكي صوري و ادبي و ديگري محتوايي. از ديدگاه ادبي، ضعف كار از همان نخستين صفحات و از قصيده‏اي كه به شيوه شعر كهن فرانسه در حمد و ستايش خداوند و در قالب اشعار دوازده هجايي (اسكندراني) سروده شده آشكار مي‏گردد. اين قصيده داراي ده بند و هر بند آن داراي چهار بيت است. اما در بسياري از ابيات آن ضوابط عروض فرانسه رعايت نشده است. مثلاً شاعر كلمه «destinée» را با «dirigée» و «adorer» را با «envoyé» قافيه بسته، مصرع‏ها را به شيوه‏اي نامتعارف تقطيع كرده، گاه در برخي از آنها يك هجا كم آورده و ابيات 11 هجايي را با 12 هجايي درآميخته است. اين ضعف البته به ترجمه هم راه يافته و اغلب باعث نارسايي عبارات شده است. ما نخست برخي از اين نارسايي‏ها را به عنوان نمونه شرح مي‏دهيم، سپس به جنبه‏هاي روايي و محتوايي كتاب مي‏پردازيم.
* أوَلمّا أَصابَتكُم مُصيبَةٌ قَد أصَبتُم مِثلَيها قُلتُم أَنّي هذا قُل هُوَ مِن عِندِ أنفُسِكُم انَّ اللّه‏َ عَلي كُلِّ شَي‏ءٍ قَدير
(آل عمران، 3/165).

ترجمه بوديب:

Ainsi donc, quand vous êtes atteints d'un malheur dont vous aurez atteint deux fois votre ennemi, vous dites: »D'où vient ceci? «Dis-leur: »Cela vient de vous-mêmes«. Et Dieu est tout puissant.
در ترجمه آيه مباركه چند اشكال به چشم مي‏خورد. نخست آن كه جزء اول آيه (أَوَلمّا... انّي هذا) عبارتي است استفهامي كه در مقام نفي و توبيخ به كار رفته است (آيا هرگاه مصيبتي بر شما وارد آيد...؟) ولي بوديب آن را به صورت جمله خبري ترجمه كرده است.
دوم آن كه فعل atteindre (در معناي مبتلا كردن، به رنج و اندوه گرفتار كردن) معمولاً به شخص آسيب ديده اسناد داده مي‏شود، يعني به صورت مجهول به كار مي‏رود نه معلوم، و سپس بيماري يا مصيبتي كه فرد به آن مبتلا شده است، به صورت متمم فعل در پي آن مي‏آيد. مثلاً مي‏گويند: Il est atteint de rhumatisme (مبتلا به روماتيسم شده است) و يا Il est atteint d'un grand malheur (به مصيبت بزرگي گرفتار شده است). فرانسويان در هيچ يك از اين دو مورد فعل را به شخص ديگري غير از كسي كه گرفتار و يا مبتلا شده است نسبت نمي‏دهند و مثلاً نمي‏گويند: Il m'a atteint de rhumatisme (مرا به روماتيسم مبتلا كرد) و يا Il m'a atteint d'un grand malheur (مرا به مصيبت بزرگي مبتلا كرد)،3 و در صورتي كه بخواهند عمل انجام شده را به شخص دومي به عنوان فاعل نسبت دهند، از فعل infligerاستفاده مي‏كنند كه دقيقا به معني كسي را گرفتار مصيبت و مشكلي كردن است. در آيه مورد بحث نيز چنين است. سخن از جنگ اُحُد و شكست مسلمانان و نارضايي آنان است كه هفتاد تن از ياران خود را از دست داده‏اند، و حال آن كه در جنگ بدر، با عده‏اي كمتر، نه تنها هفتاد تن از كفار را كشته بودند، بلكه هفتاد تن ديگر را هم به اسارت گرفته بودند. پس اين وضع بر آنان گران مي‏آيد و پيوسته زمزمه مي‏كنند: ما كه بر حقّيم چرا بايد در جنگ شكست بخوريم و ياران خود را از دست بدهيم؟ چه شد كه اين مصيبت بر ما وارد شد؟ آن گاه خداوند مي‏فرمايد: «آيا هر گاه گرفتار مصيبتي شويد كه دو چندانِ آن را بر دشمن وارد آورده‏ايد، باز مي‏گوييد: اين مصيبت از كجا آمد؟ بگو: شما خود آن را پديد آورديد...» [زيرا سر از فرمان پيامبر پيچيديد و در ميدان كارزار، به طمع دست يافتن بر غنيمت جنگي، تنگه احد را رها كرديد و دشمن را به داخل صفوف خود كشانيديد]... بنابراين، در متن ترجمه، همچون متن عربيِ «قد أصَبتُم» فاعل بايد مشخص باشد و فعل به صورت معلوم به كار رود و به فاعل حقيقي، يعني خودِ مسلمانان كه موجب شكست ياران ابوسفيان در جنگ بدر شدند منسوب گردد. از اين رو نمي‏توان در ترجمه آن از فعل atteindre استفاده كرد و در هر حال برگرداندن جمله به «dont vous aurez atteint deux fois votre ennemi...» غلط است.
نكته ديگر ترجمه فعل ماضي «قد أصَبتُم» به صورت مستقبل مقدم است كه معناي كل آيه را نيز تغيير مي‏دهد، زيرا سخن از اين نيست كه مسلمانان در آينده هميشه دو برابر مصيبتي را كه دشمنانشان بر آنان وارد آورده‏اند، بر ايشان وارد خواهند آورد، چيزي كه شايد از انصاف و عدالت به دور باشد، بلكه سخن از عملي است كه منقضي شده است: جنگي درگرفته و مسلمانان هفتاد تن را از دست داده‏اند و اين تعداد نصف تلفاتي است كه در جنگ پيشين، همين مسلمانان بر كفار وارد آورده بوده‏اند. ظاهرا مترجم يا شأن نزول آيه را نمي‏دانسته و يا اگر مي‏دانسته از كاربرد صحيح مستقبل مقدم در زبان فرانسه آگاه نبوده است. مي‏توان آيه مباركه را چنين ترجمه كرد:
Quoi! quand un malheur vous atteint malheur dont vous avez infligé le double [àvotre ennemi] vous dites: »D'où vient cela?« Dis: »Cela vient de vous-mêmes«. Certes, Dieu est tout puissant.
* قُل انّي أخافُ ان عَصَيتُ رَبّي عَذابَ يَومٍ عَظيم (انعام، 6/15).

ترجمه بوديب:

Dis-leur: »Je crains, si je désobéissais àmon Seigneur, le supplice d'un jour qui sera immense«.
در اين جا نيز افعال در زمان مناسب به كار نرفته‏اند. در زبان فرانسه اگر بخواهيم ــ به هر دليل ــ در عبارتي شرطي فعل جمله جوابيه را به زمان حال بياوريم، بايد فعل جمله شرطيه را نيز به همان زمان صرف كنيم، ولي اگر فعل جمله شرطيه به زمان ماضيِ استمراري باشد، فعل جوابيه به صورت مضارع شرطي خواهد بود. بنابراين مترجم بايستي چنين مي‏گفت:
Je crains, si je désobéis àmon Seigneur...
از سوي ديگر، ترجمه «عظيم» به immense (وسيع، گسترده) نيز درست نيست، مگر اين كه آن را صفت عذاب فرض كنيم كه آن هم مغاير متن آيه مباركه است. «عظيم» در اين جا صفت «يوم» و به معني ترسناك و وحشت‏آور است.

ترجمه پيشنهادي:

Dis: Je crains, si je désobéis àmon Seigneur, le châtiment d'un jour redoutable.
* مَن يُصرَف عَنه يَومئذٍ فَقَد رَحِمَه وذلكَ الفَوزُ المبين (انعام، 6/16)
ترجمه بوديب:
Quiconque en sera délivré, ce jour-làlui aura fait grâce, et tel sera le triomphe éclatant.

برگردانِ آن به فارسي:

هر كس از آن رها شود، آن روز او را مورد مرحمت قرار خواهد داد، و چنين است پيروزي درخشان.
اگر اين عبارت غلط نباشد، دست كم گنگ و نارساست، زيرا خواننده نمي‏داند ضمير اشاره «آن» در جمله نخستين (ضمير en در ترجمه فرانسه) به چه باز مي‏گردد و آن چيزي كه ممكن است شخص از آن رها شود چيست و فاعل فعل «aura fait grâce» كيست و چه كسي شخصِ رها شده را مورد لطف و مرحمت قرار خواهد داد و يا چگونه اين «رها شدن» مي‏تواند «پيروزيي درخشان» باشد؟ البته ساخت جمله ــ با توجه به ويرگولي كه بعد از «délivré» آمده ــ به گونه‏اي است كه ممكن است خواننده مجموعه «ce jour-là(= آن روز) را فاعل فعل بپندارد. در اين صورت سؤال ديگري مطرح مي‏شود: چگونه «روز» يا «شب» مي‏توانند كسي را مورد لطف و مرحمت قرار دهند؟ در واقع اين ترجمه نيز داراي سه لغزش آشكار است: 1. فعل «délivré» براي ترجمه «يُصرف عنه» مناسب نيست و بايد به جاي آن از صورت مجهول افعالي مانند épargner و exempter استفاده شود؛ 2. ضمير فاعليِ مستتر در «رَحمه» به «اللّه‏» باز مي‏گردد و در ترجمه آن بايد كلمه «Dieu» داخل چنگك بيايد؛ 3. كلمه triomphe نيز براي «فوز» مناسب نيست و كلماتي مانند succès, bonheur و يا réussite رساتر است.
بنابراين، ترجمه آيه مباركه به صورت زير پيشنهاد مي‏شود:
Ce jour-là, quiconque sera épargné du châtiment, [Dieu] lui aura fait miséricorde, et voilàle bonheur évident.
(آن روز هر كس عذاب از او برداشته شود، خداوند بر او رحمت آورده است. و اين است رستگاري آشكار)
* يا ايُّها الّذينَ آمَنوا كونوا قَوّامينَ بِالقِسطِ شُهَداءَ للّه‏ِ ولَو علي أنفُسِكُم أو الو الِدَينِ وَ الأقربينَ ان يَكُن غَنيّا أو فَقيرا فَاللّه‏ أَولي بِهِما فلا تَتَّبِعُوا الهَوي أن تَعدِلوا وَان تَلوُوا أو تُعرِضُوا فانّ اللّه‏ كانَ بِما تعمَلُونَ خَبيرا (نساء، 4/135)

ترجمه بوديب:

Croyants, soyez droits et équitables et témoignez en vue de Dieu seul, serait-ce contre vous-mêmes ou contre les père et mère et les plus proches parents; que lui soit riche ou pauvre ses parents sont avant tout les serviteurs de Dieu...
اشكال در جزء دوم ترجمه، يعني از عبارت «...que lui soit» به بعد است، زيرا مترجم، مانند موارد پيشين، يا به مرجع ضمير مستتر در «ان يكن» و نيز مرجع ضمير تثنيه در «بهما» توجه نداشته و يا اصولاً عبارت را درست نفهميده و در نتيجه ترجمه‏اي ارائه داده كه به كلي مغاير با متن قرآن است. اگر بخواهيم متن فرانسه او را عينا به فارسي برگردانيم، عبارتي اين چنين خواهيم داشت:
«اي مؤمنان، درست كردار و دادگر باشيد و تنها براي خدا شهادت دهيد، هر چند به زيان خودتان و يا پدر و مادر و خويشان باشد؛ خواه درويش باشد و خواه توانگر (چه كسي درويش باشد يا توانگر؟ معلوم نيست)، در هر حال پدر و مادرش بندگان خدا هستند...»
چنان كه ملاحظه مي‏شود، جزء دوم ترجمه فاقد هرگونه پيوند منطقي و معنايي با جزء اول است، زيرا اصولاً بحث بر سر پدر و مادر كسي (كه در متن ترجمه نامشخص است) نيست، بحث بر سر اين است كه خواه آن شخصي كه به نفع او يا به ضرر او گواهي مي‏دهيد فقير باشد و خواه ثروتمند، شرايط اجتماعي هيچ يك از آن دو را در نظر نگيريد و فقط براي رضاي خدا و در جهت حق و حقيقت گواهي دهيد، زيرا در هر حال، خداوند أولي بر هر دوي آنان است. بنابراين، مي‏توان آيه مباركه را چنين ترجمه كرد:
vous qui croyez, soyez équitables et témoignez en vue de Dieu, fût-ce contre vous-mêmes et contre vos père et mére et vos proches parents. Que [celui pour qui vous témoignez] soit riche ou pauvre, Dieu a priorité sur eux deux [sur le riche et le pauvre]...
* الّذينَ يَتَربَّصُونَ بِكُم فَان كانَ لَكُم فَتحٌ مِنَ اللّه‏ِ قالُوا ألَم نَكُن مَعَكُم... (نساء، 4/141).

ترجمه بوديب:

»Eux qui attendent pour se prononcer sur vous si Dieu vous donne la victoire ils disent...«
عبارتي است مركب از سه جمله، يكي اصلي و يكي تابع، كه با ضمير موصولي «qui» به هم مربوط شده‏اند. سومي نيز جمله‏اي شرطي است كه بين اين دو آمده است. در چنين مواردي فاعل جمله اصلي در آغاز عبارت مي‏آيد و فاعل جمله پيرو كه همان ضمير موصولي است، بعد از آن و قبل از فعل مربوط. بنابراين فعل جمله اصلي ديگر فاعل نمي‏خواهد، زيرا فاعل آن در آغاز آمده است. اما برخي از ناآشنايان با ظرايف زبان فرانسه گاه فاعل جمله اصلي را هم در آغاز مي‏آورند و هم قبل از فعل مربوط. اين اشتباهي است كه اغلب بوديب نيز مرتكب مي‏شود و غلط است. از اين رو بايد ضمير فاعليِ «ils» كه قبل از «disent» آمده است، حذف شود:
Ceux qui attendent... disent ...
چنين بود نمونه‏هايي از نارسايي‏هاي ترجمه بوديب كه البته برخي از آنها از لحاظ محتوايي نيز به ترجمه آسيب مي‏رساند و يا خلاف معني و مفاد آيات مباركه را افاده مي‏كند. اينك به جنبه‏هاي روايي كتاب مي‏پردازيم.
همان گونه كه در آغاز گفته شد، بوديب مردي است سخت متدين و معتقد به اسلام. اما پيرو چه مذهبي؟ اگر مذهب او مشخص شود، طبعا جنبه‏هاي روايي ترجمه‏اش بهتر درك خواهد شد. او خود در هيچ جا، نه در مقدمه كتاب و نه در حواشي آن، از مكتب فقهي و كلامي مورد عقيده‏اش سخن نمي‏گويد. با وجود اين، از مجموع رواياتي كه در حواشي كتاب آورده مي‏توان چنين نتيجه گرفت كه به احتمال زياد، اباضي مذهب بوده است.4 اباضيان شاخه‏اي از خوارج بودند كه در اوايل قرن دوم هجري در شمال آفريقا، به خصوص در سرزمين‏هاي كوهستاني الجزاير و در ميان قبايل بربر و چادرنشينِ صحرا، پراكنده شدند و در ادوار مختلف توانستند حكومت‏هاي كوتاه مدتي نيز تشكيل دهند.5 اينان در آغاز با اباضيان ديگر، ساكنان عمان و يمن، از لحاظ عقيدتي اختلافي چندان نداشتند، ولي رفته رفته عقايد خارجي آنان با عقايد محلي رايج در ميان قبايل بربر، كه قبل از اسلام آوردن، تحت تأثير دوناتيسم (فرقه‏اي از مسيحيت)6، و نيز افكار ماني قرار گرفته بودند، درآميخت و آميزه‏اي به وجود آورد كه آنان را به اعتدال و ميانه‏روي بيشتر، در مقايسه با خوارج و برخي از اباضيان ديگر، سوق داد، چندان كه هرگونه پيوند خود را با خوارج انكار كردند و در مورد حكميّت ابوموسي اشعري و خلافت حضرت علي(ع) نيز راه اعتدال در پيش گرفتند.7
از همين روست كه بوديب به حضرت علي(ع) ارادت مي‏ورزد و همواره نامش را با جملات دعائيه‏اي مانند «نَوَّرَ اللّه‏ وَجهَه»، «رَضِي اللّه‏ عَنه» و «أنارَ اللّه‏ بُرهانَه» (البته به زبان فرانسه) همراه مي‏گرداند و يا از او با عنوان «Sidi» يعني «سيدي» ياد مي‏كند. همين گونه است درباره حضرت حسين(ع) كه بوديب او را پنجمين خليفه، پس از ابوبكر و عمر و عثمان و علي(ع) مي‏داند و يزيد را مردي مي‏شمارد ستمگر كه خلافت را به ناحق غصب كرد و آن را به سلطنت تبديل نمود و حسين(ع) و يارانش را كنار نهر فرات در سوريه(!) به شهادت رساند. در اين جا بوديب روايتي نقل مي‏كند كه خواه ناخواه شگفتي خواننده را بر مي‏انگيزد. مي‏گويد: حسن(ع) برادر بزرگ‏تر حسين(ع) روز عاشورا در كربلا حضور داشت و در دفاع از برادر با سپاهيان يزيد جنگيد، ولي پس از آن كه زخمي مهلك برداشت، سوار بر اسب شد و از ميدان كارزار گريخت!8 به كجا؟ كس نمي‏داند. سرنوشتش چه شد؟ باز هم كس نمي‏داند.
اين داستان صبغه‏اي اباضي دارد، زيرا اباضيان معتقدند كه خلافت حقي شرعي است و خليفه يا امام، پس از آن كه مردم با او بيعت كردند، نمي‏تواند از اين حق چشم پوشد، ولي چون حضرت حسن(ع) از خلافت كناره گرفت، بيعت او از گردن مردم برداشته شد و ديگر نمي‏توان او را خليفه يا امام دانست. برعكس حسين(ع) كه در برابر ظلم و جور يزيد قيام كرد، در حالي كه مردم كوفه هم با او بيعت كرده بودند، به حق خليفه پنجم مسلمانان است. آنچه ريشه اباضي اين داستان را تأييد مي‏كند روايت ديگري است كه بوديب درباره نشانه‏هاي آخرالزّمان آورده است. بر اساس اين روايت، در آخرالزّمان حوادث زير به وقوع مي‏پيوندند:
1. خورشيد به جاي شرق از غرب مي‏دمد؛ 2. دود سراسر كره زمين را فرا مي‏گيرد؛ 3. دجال، پيشواي بي‏دينان، ظهور مي‏كند و بي‏ديني و كفر را در همه جا رواج مي‏دهد؛ 4. «دابّة الارض» از اعماق زمين بر مي‏جهد و علامتي [از ترس؟] بر پيشاني همه مردم، كافر و مسلمان، نقش مي‏بندد؛ 5. زمين در سه جا، در شرق و غرب و در عربستان، دچار فروپاشي مي‏شود؛ 6. عيسي(ع) به روي زمين باز مي‏گردد (بوديب با شعف بسيار مي‏افزايد: چه خوب خواهد شد!)؛ 7. يأجوج و مأجوج خروج مي‏كنند؛ 8. سرانجام لهيبي عظيم از جانب يمن بر مي‏خيزد و همه مردم را به سوي بيت المقدس پيش مي‏راند...
اينها همه طليعه‏هاي قيامت هستند. اما پيش از آن كه قيامت برپا شود، عيسي(ع) كه همراه اصحاب كهف به روي زمين بازگشته است، ازدواج مي‏كند و داراي دو پسر مي‏شود، يكي محمد و ديگري موسي. آن گاه صليب‏ها را در هم مي‏شكند و صلح و صفا را به همه جا مي‏گسترد، چندان كه شير و شتر و گرگ و ميش و پلنگ و آهو در صحرا كنار هم به سر مي‏برند و كودكان با مار بازي مي‏كنند و ديگر از بدي و پليدي اثري بر جاي نمي‏ماند. سپس عيسي(ع) فريضه حج به جا مي‏آورد و براي زيارت مقبره پيامبر به مدينه مي‏رود و همان جا درمي‏گذرد و در جوار پيامبر دفن مي‏شود.9
اين است محصول درآميختن عقايد اباضي با روايات مسيحي رايج در ميان دوناتيست‏هاي آفريقا. البته بوديب از مآخذ متعددي نام مي‏برد كه مهم‏ترين آنها مختصر قرطبي است. ولي مأخذ اصلي او قناطرالخيرات، اثر جيطالي،10 يكي از مشايخ اباضي شمال آفريقاست كه زير عنوان «اشراط الساعة» روايات بسياري از اين دست را به حضرت رسول نسبت داده و وقايع ديگري مانند زلزله‏هاي ويرانگر، جنگ ميان دو كشور بزرگ، چيرگي بدكاران بر نيكوكاران، اندك شدن باران، قطع رحم، ظهور پيامبران دروغين، گرايش علماي دين به زراندوزي و كسب قدرت، و بلند شدن بناها را نيز بر آنها افزوده است. مشايخ اباضي كه برخي از اين علايم را تحقق يافته مي‏ديدند، نگران شدند و سرزميني اسطوره‏اي به نام «جغراف» را به عنوان پناهگاه براي مؤمنان و پارسايان تعيين كردند تا همه در آن جا گردآيند و از مصائب آخرالزمان در امان مانند. حتي يكي از آنان با گروهي از ياران خود رهسپار جغراف شد و مسافتي در دل صحراي شمال آفريقا پيش رفت و چون راه به جايي نبرد به ميان قبيله خود بازگشت.11
اما صحراي محشر در كجا برپا خواهد شد؟ به گفته بوديب در بيت المقدس.12 آن گاه خداوند به داوري درباره همه موجودات خواهد پرداخت، حتي درباره حيوانات. اختلاف تنها در اين است كه حيوانات در مدتي كوتاه محاكمه و سپس تبديل به خاك مي‏شوند و به كوه و جنگل و صحرا مي‏پيوندند، در حالي كه هزار سال طول مي‏كشد تا محاكمه آدميان پايان يابد و نيكوكاران به بهشت روند و گناهكاران به دوزخ.13
بوديب در تفسير برخي از آيات مربوط به معاد، سرگذشت آدميان را بلافاصله پس از مرگ نيز تعيين كرده است. از جمله در تفسير عبارت «كلّ نفسٍ ذائقة الموت» (آل عمران، 3/185) مي‏گويد: روح مؤمن، كه به اندازه زنبور عسل است، پس از مرگ وي لحظه‏اي روي سينه‏اش مي‏نشيند. آن گاه همراه او روانه گور مي‏گردد. در آن جا نكير و منكر با چهره‏اي شاد و زيبا و جامه‏هايي عطرآگين بر او آشكار مي‏شوند و او را در پارچه‏اي ابريشمين و سبز رنگ كه از بهشت آورده‏اند، مي‏پوشانند. سپس همراه او به سوي آسمان‏ها پرواز مي‏كنند. در آسمانِ اول او را به فرشته‏اي ديگر تحويل مي‏دهند. اين فرشته دقّه بر ابواب آسمان‏ها مي‏كوبد. ندا درمي‏رسد: كيست؟ مي‏گويد: من سلسائيلم و روح فلان مؤمن را همراه آورده‏ام. چون نگهبانان آسمان‏ها صاحب روح را مي‏شناسند، بي‏درنگ درها را به رويش مي‏گشايند و به او خوشامد مي‏گويند. عروج به آسمان‏هاي ديگر همچنان ادامه مي‏يابد و همه جا روح با استقبال گرم ساكنان ملكوت روبه‏رو مي‏گردد، تا آن كه سرانجام به عرش كبريايي مي‏رسد. در آن جا حجاب كنار مي‏رود و روح به رؤيت خداوند نايل مي‏شود. سپس رهسپار عالم برزخ مي‏شود و شاد و خشنود در جوار ارواح ديگر مي‏زيَد تا آن كه روز رستاخيز فرا رسد...
اما روح كافر بزرگ‏تر از روح مؤمن و به اندازه ملخ است، زيرا جسمش نيز روز قيامت به فرمان خداوند بزرگ‏تر مي‏شود، چندان كه هر يك از دندان‏هايش به بزرگي كوه اُحُد مي‏گردد تا آتش دوزخ در او بيشتر اثر بخشد. و البته چنين روحي از همان نخستين لحظات پس از مرگ مورد خشم و نفرت فرشتگان و حتي نگاهبانان «سجّين» كه در اعماق زمين واقع است، قرار مي‏گيرد و تا روز قيامت در آن جا مي‏ماند و به عذابي مناسب گناهانش گرفتار مي‏شود.14
باري، از اين گونه روايات در سراسر كتاب بوديب فراوان است، و وي چنان صميمانه و با صداقت آنها را نقل كرده كه گويي همه را به رأي العين ديده است. لذا كتاب را نه تنها در الجزاير و شمال آفريقا، بلكه در فرانسه و برخي ديگر از كشورهاي فرانسوي زبان هم پخش مي‏كند تا از اين راه خدمتي به عالم اسلام كرده باشد. ولي بايد گفت كه اگر همه مبلّغان دين مي‏خواستند در تبليغ خود به چنين رواياتي متوسل شوند، امروز اين همه مردان متفكر و دانشمند در سراسر جهان به اسلام نمي‏گراييدند. در واقع بهترين وسيله براي ترجمه و تفسير قرآن خود قرآن است، نه رواياتي كه در ميان اقوام مختلف بر حسب زمينه و سابقه ذهني آنان رنگ‏هاي مختلف به خود گرفته است. در غير اين صورت هركس خود را صالح خواهد دانست كه با استناد به داستان‏هايي كه اغلب ريشه در فرهنگ عامّه ملت‏ها دارد، به ترجمه و تفسير قرآن بپردازد و گفته و نوشته خود را حقيقت مطلق نيز بپندارد.

پی نوشت ها:

1. مشخصات كامل كتاب بدان گونه كه در صفحه عنوان آمده چنين است: Le Coran glorieux, traduction et commentaires par Si Ahmed Boudib, littérateur, membre Académie J. F. Numidia, lauréat prix littéraires, diplôme d'honneur, publié et édité par Ibrahim Patel, pour P. Mubarack Edition, Paris, United Kingdom, s.d. تاريخ انتشار كتاب مشخص نيست، ولي از آن جا كه مقدّمه آن در دسامبر 1966 نوشته شده، بايستي كتاب در 1967 يا يكي دو سال بعد از آن منتشر شده باشد.
2. نوميدي يا نوميديا (Numidia) نامي است كه روميان بر سرزميني در كارتاژ نهاده بودند. اين سرزمين اكنون در شمال دو كشور تونس و الجزاير واقع است. ساكنان آن اغلب چادرنشين و از قبايل بربر هستند.
3. در برخي موارد مي‏توان فعل را به خود بيماري به عنوان فاعل اسناد داد و گفت: Le rhumatisme l'a atteint au cÆur (روماتيسم به قلبش آسيب رسانده است).
4. اباضيان به عبداللّه‏ بن اباض مرّي (درگذشته در 80ق) منتسب هستند.
5. نك: Encyclopédie de l'islam, nouvelle édition، ذيل «IbaÎdÊiyya»؛ نيز دائرة المعارف لاروس، ذيل «Algérie». امروزه اكثريت بزرگ مردم الجزاير مالكي هستند.
6. دوناتيسم منتسب به (Donat)، اسقف كارتاژ در عصر رومي‏هاست كه قبايل شمال آفريقا را در برابر كليساي كاتوليك برانگيخت. وي معتقد بود كه فقط كشيشانِ پاك و عادل مي‏توانند مراسم تناول قربان و تدهين و مانند آن را به جا آورند. تأثير آيين ماني در اين گونه افكار از لحاظ مفهومي كه به پاكي مي‏دادند، مشهود است.
7. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ذيل «اباضيّه»، جلد دوم، ص 325، ستون اول.
8. بوديب، همان، 29-30.
9. همان، 30-31.
10. ابوطاهر اسماعيل جيطالي، فقيه و اديب و شاعر اباضي، خود از قبايل بربر بود. كتاب‏هاي معروفش عبارتند از قواعد الاسلام و قناطر الخيرات. وي به سال 730 ق در جربه، جزيره‏اي واقع در جنوب شرقي تونس، درگذشت.
11. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 2/324؛ بوديب نيز اين روايات را با اندك اختلافي نقل كرده است: همان، ص 30.
12. همانجا. يوستين، يكي از قديسان مسيحي نيز چنين گفته است: «به روز واپسين، بيت المقدس بزرگ و زيبا خواهد شد و نيكوكاران در آن جا گرد خواهند آمد و از همه خوشي‏ها برخوردار خواهند شد». نك: جواد حديدي، اسلام از نظر ولتر، چاپ پنجم، 1374، ص 120.
13. بوديب، همان، ص 31.
14. همان، ص 211 و 816.

مقالات مشابه

القرآن الکریم و ترجمته إلی اللغات الأجنبیة

نام نشریهالعرفان

نام نویسندهمحمدصالح البنداق

ترجمه‏ای مؤمنانه، تخصصی و دشوار

نام نشریهترجمان وحی

نام نویسندهمیشل شود کیوکس

نقدي بر ترجمه‏بلاشر

نام نویسندهجواد حدیدی

نقدي بر يك ترجمه جديد از قرآن به فرانسه

نام نویسندهرضا عباسی, یحیی علوی

نخستين ترجمه‌هاي قرآن به فرانسه

نام نویسندهیاسین خوشحال

نخستين ترجمه قرآن به زبان فرانسه

نام نویسندهجواد حدیدی