آداب معاشرت درقران1

پدیدآورمحمدتقی مصباح یزدی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2168 بازدید
آداب معاشرت درقران1

آية الله محمد تقى مصباح يزدى

بحث درباره آداب معاشرت است. در اين باره در قرآن كريم مسائلى مطرح شده كه بعضى از آنها عموميت دارد و بعضى درباره رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم است كه شايد با بيانى كه عرض مى‏كنيم كمابيش قابل توسعه باشد.

1- آداب عمومى

آنچه مربوط به عموم افراد است، آدابى چند است كه در اين جا به بعضى از آنها اشاره مى‏كنيم: در سوره نور چندين آيه هست كه كما بيش با هم مربوط است و از آيه 27 شروع مى‏شود: «يا ايها الذين آمنوا لاتدخلوا بيوتا غير بيوتكم حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها ذلكم خير لكم لعلكم تذكرون × فان لم تجدوا فيها احدا فلاتدخلوها حتى يؤذن لكم و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو ازكى لكم والله بما تعملون عليم; اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به خانه‏هايى كه خانه‏هاى شما نيست داخل مشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام گوييد. اين براى شما بهتر است، باشد كه پند گيريد. و اگر كسى را در آن نيافتيد پس داخل مشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد: «برگرديد»، پس برگرديد، كه آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد داناست.»

1 - 1 - ورود به خانه‏ها

وارد شدن به خانه ديگران به چند صورت تصور مى‏شود: الف - شخص علم دارد به اين كه صاحب خانه راضى است. ب - مورد شك است. ج - علم دارد به اين كه راضى نيست. روشن است در جايى كه انسان، علم به عدم رضايت دارد يا اذن بگيرد ولى جواب رد بشنود نبايد وارد بشود: «و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا» اگر كسى خواست وارد منزل كسى بشود و اجازه خواست و گفتند «برگرديد» يعنى اجازه ندادند اصرار نكند و برگردد. اين براى شما بهتر و براى مصالح جامعه اسلامى مفيدتر است. صورت ديگر اين است كه علم دارد به اين كه طرف راضى است‏يا قبلا چنين اجازه‏اى را گرفته يا از نحوه رفتار و گفتار صاحب‏خانه به دست آورده است، در آن‏جا هم ورود جايز است منتهى آدابى دارد: يكى از آدابى كه مى‏بايست رعايت‏بكند اين است كه سرزده وارد نشود اگر دوستانى با همديگر روابطى دارند يا كسانى براى حاجتى - مادى يا معنوى - به كسى مراجعه مى‏كنند، چون ممكن است‏شخص در داخل خانه‏اش آمادگى براى پذيرش نداشته باشد يا در حالى باشد كه نمى‏خواهد كسى او را در آن حال يا به آن صورت ببيند اين است كه در اسلام تاكيد مى‏شود كه «استيناس‏» كنيد. استيناس كردن; يعنى انجام دادن كارى كه توجه را جلب بكند و در روايات در توضيحش آمده كه صدا بزنيد يا تنحنح بكنيد تا خودش را آماده كند. ضمنا دستور مى‏دهد كه سلام هم بكنيد «حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها» كه بعدا جداگانه درباره آن بحث‏خواهيم كرد. اما اگر شخصى خواست وارد اتاق يا خانه‏اى بشود كه كسى در آن نيست و مثلا در زد و كسى جواب نداد و فهميد كه كسى آن جا نيست كه از او اجازه بگيرد در اين صورت هم وارد نشود: «فان لم تجدوا فيها احدا فلاتدخلوها حتى يؤذن لكم‏» طبعا وقتى كسى نباشد اذن هم تحقق نمى‏يابد پس شما بايد وارد نشويد تا كسى پيدا شود و به شما اذن بدهد. مواردى هست كه رفت و آمد افراد با هم خيلى زياد است; مثلا اهل يك خانه كه در اتاقهاى متعددى زندگى مى‏كنند رفت و آمد متعارف دارند: بچه‏ها وارد اتاق پدر و مادرشان مى‏شوند يا كسانى كه در خانه كار مى‏كنند مانند كلفت و نوكر و عبيد و امايى كه سابقا بودند و در خانه كار مى‏كردند، آيا هر دفعه‏اى كه مى‏خواهند بيايند لازم است اذن بگيرند يا نه؟ در آيه 58 سوره نور مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا ليستاذنكم الذين ملكت ايمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات‏» كسانى كه مملوك شما هستند و در خانه شما كار مى‏كنند و همين طور بچه‏هايى كه به حد تكليف نرسيده‏اند سه مرتبه در شبانه روز اذن بگيرند: پيش از نماز صبح، موقع ظهر و بعد از نماز عشا. اينها مواقعى است كه معمولا انسان استراحت مى‏كند و دلش مى‏خواهد تنها باشد. و در آيه بعد مى‏فرمايد: «و اذا بلغ الاطفال منكم الحلم فليستاذنوا كما استاذن الذين من قبلهم‏» اما اگر بچه‏ها به حد تكليف رسيدند بايد مثل سايرين اجازه بگيرند; يعنى غير از سه مرتبه‏اى كه گفته شد هر وقت ديگر هم مى‏خواهند وارد بشوند بايد اجازه بگيرند.

1 - 2 - آداب غذا خوردن

و اما درباره غذاخوردن در خانه ديگران، مواردى هست كه هر چند اذن صريحى از طرف صاحب خانه نباشد جايز است و آنها مواردى است كه معمولا انسان علم به رضايت طرف دارد و اگر كسى راضى نباشد بايد تصريح كند. در آيه 61 از همين سوره پس از اشاره به افرادى كه معذوريتهايى دارند «ليس على الاعمى حرج و لا على الاعرج حرج و لا على المريض حرج‏» مى‏فرمايد: «و لا على انفسكم ان تاكلوا من بيوتكم او بيوت آبائكم او بيوت امهاتكم او بيوت اخوانكم او بيوت اخواتكم او بيوت اعمامكم او بيوت عماتكم او بيوت اخوالكم او بيوت خالاتكم او ما ملكتم مفاتحه او صديقكم ليس عليكم جناح ان تاكلوا جميعا او اشتاتا» مفسران فرموده‏اند كه منظور از «بيوتكم‏» بيوت فرزندانتان است; يعنى خانه فرزندان به منزله خانه خودتان است. از اين آيه شريفه استفاده مى‏شود كه خويشاوندان نزديك براى استفاده از ماكولات در خانه يكديگر نيازى به اذن گرفتن ندارند همچنين خانه دوستى كه كليدش را در اختيار شما گذاشته است و در واقع در اين موارد «اذن فحوى‏» وجود دارد «ليس عليكم جناح ان تاكلوا جميعا او اشتاتا» وعده‏اى مشغول غذا خوردن باشند يا تنها باشيد اما وقتى مى‏خواهيد وارد بشويد اين آداب را رعايت كنيد: «فاذا دخلتم بيوتا فسلموا على انفسكم تحية من عندالله مباركة طيبة‏» وارد خانه كه مى‏شويد سلام كنيد «فسلموا على انفسكم‏» مفسران فرموده‏اند كه اين آيه از مواردى است كه همه مؤمنين به منزله يكديگر حساب شده‏اند. و سلام كردن به ديگران سلام كردن به خودتان تلقى شده است و بعضى گفته‏اند كه از اين آيه استفاده مى‏شود كه اگر كسى هم در خانه نباشد بر خودتان سلام كنيد. «تحية من عندالله مباركة طيبة‏» اين سلام كردن تحيتى است از ناحيه خدا و هم مبارك و پربركت است و هم طيب و خوش; پربركت است‏يعنى آثار خيرى بر آن مترتب مى‏شود و طيب است‏يعنى نفوس مى‏پسندند و خوششان مى‏آيد و احساس آرامش مى‏كنند. از اين جهت مناسب است‏بحثى درباره سلام كردن و آيات مربوط به آن داشته باشيم.

1 - 3 - آداب سلام

سلام كه با سلامت، هم خانواده است معنايش نفى خطر يا ملزوم آن است. اين شعار اسلامى كه به عنوان تحيت ادا مى‏شود و در قرآن كريم مورد تاكيد قرار گرفته، شايد يكى از حكمتهايش اين باشد كه هر انسانى در زندگى دايما نگرانيها، خوفها و دل واپسيهايى دارد و با هر كسى مواجه مى‏شود چون احتمال مى‏دهد كه از ناحيه وى ضررى به او برسد اين نگرانى را دارد. پس اولين چيزى كه در هر برخوردى مطلوب است رفع اين نگرانى است، يعنى انسان احساس كند كه از طرف آن شخص ضررى به او نمى‏رسد و هيچ چيز براى انسان مهمتر از دفع ضرر نيست و بعد نوبت مى‏رسد به جلب منفعت. اين است كه در اولين برخورد بهترين چيزى كه بايد رعايت‏بشود همين تامين دادن به طرف است كه از ناحيه من به شما ضررى نمى‏رسد. بد نيست اشاره بكنيم به مكتب اگزيستانسياليسم كه پيروان آن معتقدند: اصولا زندگى با دلهره و اضطراب، توام است و حيات بدون دلهره و اضطراب امكان ندارد. البته آنان در اين باره افراط و مبالغه كرده‏اند ولى اين حقيقتى است كه يك موجود ذى شعور اولين چيزى كه موجب توجهش قرار مى‏گيرد اين است كه سلامتى و امنيت داشته باشد; يعنى ضررى به او نرسد و جان و مال و ساير چيزهاى مورد علاقه‏اش محفوظ باشد. پس در روابط اجتماعى اولين چيزى كه بايد تامين بشود سلامت و امنيت است كه اگر اين نباشد زندگى اجتماعى هيچ ارزشى ندارد. از اين رو در موارد زيادى «سلام‏» با «آمين‏» در قرآن كريم تواما ذكر شده است. مى‏دانيد يكى از اسمهاى خداى متعال «سلام‏» است و آن جا كه اين اسم در قرآن كريم ذكر شده به دنبالش «مؤمن‏» هم آمده است: «السلام المؤمن المهيمن‏» (1) خداست كه سلامتى را تامين و خطر را از ديگران رفع مى‏كند. «مؤمن‏» در اين جا يعنى كسى كه ايجاد امن مى‏كند. و در روز قيامت‏به مؤمنين گفته مى‏شود: «ادخلوها بسلام آمنين; (2) با سلام و امن وارد بهشت‏شويد.» به هر حال اهميت موضوع سلام به خاطر اين است كه به طرف، احساس آرامش و امنيت‏خاطر مى‏دهد و اين در زندگى اجتماعى خيلى مهم است. گاهى منظور از سلام اين نيست كه از ناحيه من سلامتى براى شما تامين مى‏شود يا خطرى ايجاد نمى‏شود بلكه منظور اين است كه از خدا براى شما سلامت و دفع ضررها و خطرها را مى‏خواهم; يعنى وقتى مى‏گوييم «سلام عليكم‏» ممكن ست‏به قصد دعا باشد; يعنى از خدا مى‏خواهم كه سلامتى را براى شما تامين كند و برگشتش به اين است كه سلام از ناحيه چه كسى باشد: وقتى مى‏گوييم «سلام عليكم‏» يعنى سلام منى عليكم يا «سلام من الله عليكم‏» آنچه در بين عموم مردم متعارف است معنايش اين است كه از ناحيه سلام‏كننده خطرى به شما نمى‏رسد ولى كسى كه بينش توحيدى دارد و در هر حال توجهش به خدا هست اين سلام را از ناحيه خدا مى‏داند و از خدا درخواست مى‏كند كه براى او سلامت ايجاد كند و او را از خطرها حفظ نمايد. اگر به اين قصد باشد هم تحيت است‏براى او و هم دعا. خداى متعال به پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايد: «و اذا جائك الذين يؤمنون بآياتنا فقل سلام عليكم‏» (3) ممكن است اين آيه ناظر به مؤمنينى باشد كه مهاجرت مى‏كردند و از مكه به سوى پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم مى‏آمدند ولى مورد، مخصص نيست و حكم فراگير است. در قرآن كريم در ضمن داستانهاى انبيا نقل شده كه ملائكه به ايشان سلام گفتند; مثلا در داستان حضرت ابراهيم‏عليه السلام در چند مورد در قرآن كريم تكرار شده كه موقعى كه ملائكه براى خراب كردن شهر لوط آمدند اول خدمت‏حضرت ابراهيم‏عليه السلام رسيدند و هنگام ملاقات با آن حضرت سلام كردند. يكى آيه‏69 سوره هود و ديگرى آيه 52 سوره حجر و سومى آيه‏25 سوره والذاريات. همچنين هنگامى كه حضرت ابراهيم‏عليه السلام مى‏خواست از آزر جدا بشود: «قال سلام عليك ساستغفر لك ربى‏» (4) و اين از موارد سلام وداع است. همان طور كه انسان موقع برخورد، سلام مى‏كند در موقع جدا شدن هم خوب است‏سلام بكند الآن هم در ميان اعراب مسلمان كمابيش مرسوم است كه موقع جداشدن از يكديگر سلام مى‏كنند. مواردى هست كه خداى متعال به بندگانش سلام فرموده است; از جمله در آيه 47 سوره طه مى‏فرمايد: «والسلام على من اتبع الهدى‏». و در دو آيه بطور عموم بر همه انبيا سلام فرستاده است: يكى آيه 181 سوره والصافات كه مى‏فرمايد: «سلام على المرسلين‏» و ديگرى هم آيه 59 سوره نمل: «و سلام على عباده الذين اصطفى‏» همچنين سلامهايى راجع به اشخاص خاصى هست: يكى در مورد حضرت يحيى‏عليه السلام در آيه 15 سوره مريم «و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث‏حيا.» و مشابهش از حضرت عيسى‏عليه السلام است كه خودش مى‏فرمايد: «و السلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث‏حيا.» (5) در چند مورد هم در سوره والصافات بعد از ذكر داستان چند نفر از انبياءعليه السلام مانند حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت موسى و حضرت هارون و حضرت الياس برايشان درود مى‏فرستد (سوره والصافات: 79، 109، 120، 130) نيز در آيه 48 سوره هود بعد از ذكر فرونشستن توفان مى‏فرمايد: «قيل يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك‏». يكى از نامهاى بهشت «دارالسلام‏» است كه به نوبه خود اهميت موضوع سلام و سلامتى و امنيت را اثبات مى‏كند. آياتى داريم كه وقتى مؤمنين وارد بهشت مى‏شوند از طرف ملائكه به ايشان سلام داده مى‏شود و تحيت‏خود مؤمنان هم در هشت‏سلام است: آيه 10 سوره يونس، 46 سوره اعراف، 32 سوره نحل، 24 سوره رعد، 23 سوره ابراهيم،46 سوره حجر،34 سوره ق، 44 سوره احزاب، 75 سوره فرقان، 58 سوره‏يس، 62 سوره مريم و 26 سوره واقعه. از چيزهايى كه اهميت موضوع سلام و سلامتى را اثبات مى‏كند همين است كه خود اسلام، «سلام‏» تلقى شده و برنامه‏هاى اسلام «سبل السلام‏» ناميده شده است: «يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام‏» (6) وقتى قرآن مى‏خواهد اهميت اسلام و قرآن را بيان كند مى‏فرمايد: خداى متعال به وسيله قرآن راههاى سلام را به مردم نشان مى‏دهد، و يكى از بزرگترين اوصاف قرآن اين است كه به سوى راههاى سلام هدايت مى‏كند. در اسلام تاكيد شده كه مؤمنان به يكديگر سلام كنند و پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم حتى به زنان و كودكان هم سلام مى‏كردند و روايات زيادى درباره احكام و فضيلت‏سلام وارد شده كه در اين جا نيازى به ذكر آنها نيست.

جواب سلام

يكى از نكته‏هايى كه در آداب معاشرت در قرآن كريم مورد تاكيد واقع شده جواب تحيت است. آيه‏86 سوره نساء مى‏فرمايد: «و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها اوردوها ان الله كان على كل شى‏ء حسيبا» كلمه تحيت از ماده حيات است و گويا در اصل به اين صورت بوده كه به عنوان اداى احترام مى‏گفتند: «حياك الله‏» يا «زنده شايد بتوان گفت كه هر كس هر نوع احترامى به كسى بگذارد ولو با دادن هديه يا گفتن تبريك و تسليت، و فرستادن نامه، مستحب است كه پاسخ احترامش داده شود. باشيد» چنان كه در فارسى گفته مى‏شود يا در شعارها مى‏گويند «زنده‏باد» كم كم توسعه داده شده به هر سخنى كه براى اداى احترام گفته مى‏شود بلكه به عملى هم كه به عنوان اداى احترام انجام شود تحيت گفته مى‏شود. به هر حال، تحيتى كه به عنوان شعار اسلامى تعيين شده همان سلام است كه مستحب مؤكد ولى جوابش واجب است. و جواب هم بايد مطابق با تحيت‏يا كاملتر باشد; مثلا اگر كسى گفت: «سلام عليكم‏» شما بگوييد «سلام عليكم و رحمة الله‏» يا اگر گفت «سلام عليكم و رحمة الله‏» شما بگوييد «سلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏». «و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها اوردوها» هر كس هر نوع تحيتى بگويد مطلوب است كه جواب داده شود اگر تحيت، سلام باشد پاسخش واجب وگرنه مستحب است. يكى ديگر از تحيتهايى كه مورد تاكيد واقع شده، هنگام عطسه كردن است; يعنى كسى كه عطسه كرد به او بگوييد «يرحمك الله‏» و او در پاسخ بگويد: «يغفرالله لك‏» و شايد بتوان گفت كه هر كس هر نوع احترامى به كسى بگذارد ولو با دادن هديه يا گفتن تبريك و تسليت، و فرستادن نامه، مستحب است كه پاسخ احترامش داده شود، و از جمله در روايات شريفه وارد شده كه: «رد جواب الكتاب واجب كوجوب رد السلام; جواب نامه، همچون جواب سلام، واجب است.» ادامه دارد

پى‏نوشت‏ها:

1) حشر(59) آيه‏23. 2) حجر (15) آيه‏46. 3) انعام (6) آيه‏54. 4) مريم (19) آيه‏47. 5) همان، آيه‏33. 6) مائده (5) آيه‏16.

مقالات مشابه

مؤلفه‌های مؤثر در مثبت‌اندیشی با تکیه بر داستان حضرت یوسف(ع)

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهحبیب‌الله حلیمی جلودار, مصطفی رضازاده بلوری

اصل رحمت در حکمرانی از منظر قرآن

نام نشریهقرآن، فقه و حقوق اسلامی

نام نویسندهمحمد جواد ارسطا, سیداحمد حبیب‌نژاد

عواطف مثبت، آثار و راهکارهای تقویت آن در سورۀ یوسف(ع)

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهاحمد صادقیان, محمد شریفی, علی محمد میرجلیلی, بی‌بی‌رقیه مصدقی

معناشناسی «قول حسن» در قرآن کریم

نام نشریهتفسیر‌پژوهی

نام نویسندهحبیب فرخی‌نیا

نگرش قرآنی بر سیره اخلاقی امام حسین(ع) و جایگاه آن در سبک زندگی اسلامی

نام نشریهمعارف حسینی

نام نویسندهاصغر طهماسبی بلداجی, سیده‌کوثر موسوی

تبيين مقام رضا در قرآن كريم

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسیدجلیل انصار محمدی

اسلوب‌های قرآن در بیان هنجارهای اخلاقی

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهسیدعلی‌اکبر حسینی

الگوی اخلاقی قرآن در برخورد با انحراف‌های اخلاقی (با تأکید بر دورة جوانی)

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهمحمد جواد فلاح, مبشره نصیری سوادکوهی