دستورات پیامبراکرم(ص) بر محور اقتصاد مقاومتی از منظرآیات و روایات

پدیدآورراضیه‌السادات حسن‌پورنادره رحیمی‌نژاد قره اغاج

نشریههمایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

شماره نشریه1

کلمات کلیدی764

چکیدهاقتصاد یکی از ارکان مهم جوامع بشری است که اگر سالم باشد، پایه­های دیگر جامعه نیز سالم خواهد بود ولی اگر ناسالم باشد، دیگر ارکان حکومتی هم تحت تاثیرآن قرارخواهندگرفت. در عصرکنونی که دشمنان اسلام در صدد سلطه سیاسی ونظامی بر ممالک اسلامی هستند، موثرترین راه برای رسیدن به اهدافشان، اعمال فشار اقتصادی است. رهبرمعظم انقلاب با طرح اقتصاد مقاومتی که برخاسته ازآموزه­های اصیل اسلام است، نقشه راه مقاومت را به مردم نشان دادند. پژوهش حاضر به روش اسنادی و با شیوه توصیفی-تحلیلی، اقتصاد مقاومتی را درکلام نبوی و با استعانت از آیات قرآن تبیین می­کند. بر اساس یافته­های پژوهش، پیامبر با اوامری مانند: کسب روزی حلال، کار وتلاش تولیدی­ ونواهی مانند: نهی ­ازرباخواری، اسراف، احتکار، اکتناز، رشوه­خواری و سپردن اموال به دست سفیهان، پایه­های اقتصاد مقاومتی را استحکام می­بخشند.

share 1405 بازدید

مقدمه

    یکی ازشئون زندگی بشر، مسائل مربوط به معیشت و اقتصاد است که آثار فردی و اجتماعی مختلفی دارد. اقتصاد یکی از ارکان اصلی همه­ی جوامع است که جامعه اسلامی نیز از آن مستثنی نبوده­ است ودر جامعه­اسلامی، اقتصاد سالم، زمینه­­ ساز قوام دین و دنیای مردم است همان­گونه که اقتصاد ناسالم امنیت ، سیاست، دین و فرهنگ را با دشواری­هایی مواجه می­کند.

    اقتصاد مقاومتی یکی از محورهای مورد بحث در اقتصاد است که متکی به خود وپتانسیل­های داخل هرجامعه است که نه تنها منزوی نبوده؛ بلکه با دیگر جوامع در ارتباط و تبادل است. از این جهت در مقابل فشارهای دشمنان بر جوامع اسلامی، تنها راه مقابله، اقتصادمقاومتی است. لذا ضرورت دارد که در این مورد بحث شود. در این پژوهش ابتدا تعریفی کوتاه درباره اقتصاد مقاومتی و اهمیت و نقش آن در جوامع مسلمین را بیان شده و سپس فرامین پیامبراکرم دراقتصاد مقاومتی با توجه به آیات و روایات، با رویکرد تحلیلی-توصیفی مورد بررسی قرار داده شده است.

     آثار متعددی درباره­ی بایدها ونبایدهای مالی نگاشته شده، ازجمله: اسراف در قرآن وروایات، مولف: محمدحسین جعفری­ ومعصومه­جهانیان، انتشارات جهانی آل البیت وجایگاه­ تولید،  کاروتلاش ­در اسلام­ وقرآن، مولف: حسین­حسین زاده، انتشارات تبلیغات اسلامی گلستان؛ اما این پژوهش فرامین پیامبر را تحت دو عنوان اوامرونواهی دسته­بندی کرده و با توجه به آیات و روایات آن­ها را مورد بررسی قرار داده است وهمین مسئله باعث تفاوت محتوایی، ساختاری با دیگر آثار مکتوب می­باشد.

     بحث درمورد اقتصادمقاومتی مسبوق به­مفهوم شناسی واژگان اقتصاد، مقاومت و اقتصادمقاومتی است. لذا در این قسمت به واکاوی مفهومی این واژگان پرداخته می­شود.

مفهوم شناسی

اقتصاد

    اقتصاد در لغت: میانه­ نگاه داشتن، به اندازه خرج کردن.(معین،1385،ج1:ص291/عمید،1382،ج1:ص206)

    اقتصاد از کلمه قصد به معنی«استقامه الطریق»یعنی پایداری در راه است.(راغب اصفهانی،1426ق،ص672)

    اقتصاد دراصطلاح: یکی از رشته­های علوم اجتماعی است که در باب کیفیت فعالیت مربوط به دخل وخرج وچگونگی روابط مالی افراد جامعه با یکدیگرو اصول و قوانینی که برامور مذکور حکومت می­کند و وسایلی که باید در عمل با توجه به مقتضیات زمان و مکان اتخاذ شود تا موجبات ترقی جامعه وآسایش افراد گردد؛ بحث می­کند.(معین،1385،ج1:ص291)

 مقاومت

    مقاومت در لغت: ایستادگی کردن، با کسی در امری برابری کردن. (عمید،1382 ،ج2: ص1836/معین،1385 ،ج2: ص2923)

    مقاومت دراصطلاح: ایستادگی و استقامت انسان در راهی که بر خط راست باشد،مقاومت گویند.(راغب اصفهانی،1426ق،ص692)

اقتصاد مقاومتی

    اقتصاد مقاومتی: به نظر می­رسد که از این ترکیب اضافی، چنین برمی­آید که اقتصاد مقاومتی به معنای اقتصاد استوار ومقاوم است

    و دراصطلاح؛ اقتصادی برآمده ازفرهنگ انقلابی و اسلامی و الگویی الهام­بخش از نظام­اقتصادی اسلام است که ضمن مقاوم­سازی اقتصاد در برابر تهدیدهای نظام سلطه، تضمین کننده­ی رشد و شکوفائی اقتصادی می­باشد.این نوع اقتصاد، مردم بنیاد، عدالت محور، دانش­بنیان، درون­زا و برون­گرا، پیشرو، فرصت­ ساز، مولد، با­ رویکرد جهادی و انعطاف­پذیراست.(یوسفی،1395،ص33)

    در آیات وروایات در رابطه با اقتصاد، یکسری بایدها و نبایدهایی مطرح شده که در این مقاله، به صورت اوامر ونواهی از آن­ها سخن به میان خواهدآمد.

دستورات پیامبراکرم در مورد اقتصاد مقاومتی

1-اوامرپیامبراکرم دراقتصاد مقاومتی

1/1.کسب روزی حلال

     نظام­های اقتصادی جهان معاصر، انسان را درانتخاب کسب مال، به طور کلی آزاد گذاشته­ و به وی اجازه داده­اند که از راه­های مختلف به کسب مال وثروت بپردازند. در مقابل، آنچه در نظام اقتصادی اسلام، بیش از هرچیز اهمیت دارد حلال بودن درآمد است، به این معنا که شخص در به دست آوردن مال برای خوراک، پوشاک و تامین دیگر هزینه‌های زندگی، از راهی کسب درآمد کند که آزاد است و از نظر شرعی ممنوع نیست.(جمعی از نویسندگان،1389،ص37).

     دین اسلام از راههای مختلف تاکید کرده که روزی خود را تنها از راه حلال کسب کنند.«يَا أَيُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ‌؛ ای مردم! ازآنچه درزمین است، حلال و پاکیزه بخورید! و از گامهای شیطان، پیروی نکنید! چه اینکه او، دشمن آشکار شماست.»(بقره،168)

    حلال چیزی است که شرع آن را ممنوع نکرده و«طیب» به چیزهایی گفته می­شود که موافق طبع سالم انسانی است؛ نقطه­ی مقابل آن «خبیث» است که طبع آدمی از آن تنفر دارد. (مکارم شیرازی،1371،ج1:ص569)

    «وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ‌ ؛ و از نعمتهای حلال و پاکیزه‌ای که خداوند به شما روزی داده است، بخورید! و از(مخالفت) خداوندی که به­ او ایمان دارید، بپرهیزید.»(مائده،88) قرآن از سویی به کسب حلال امر می­کند و از سوی دیگر از ضد آن، یعنی حرام­خواری نهی می­کند.

     از جمله اصول راهبردی در سیره­ی اقتصادی اهل بیت،  اهتمام و توجه آن­ها به کسب روزی حلال است. در نگرش آنان به دست آوردن روزی حلال، بهترین و برترین عبادات است. درحدیث قدسی، در اهمیت کسب درآمد حلال چنین آمده است که عبادت و بندگی خدا دارای ده جزء است که نه جزء آن را به دست آوردن روزی حلال تشکیل می­دهد.(مجلسی،1397ق،ج74:ص27)

     پیامبراکرم فرمودند: کسی که برای تامین هزینه­ی خانواده­، پدر و مادرش تلاش کند؛ همانند مجاهد در راه خداست.)محمدی­ری­شهری،1389،ج4:ص445) جهاد تنها این نیست که شخص در راه خدا شمشیر بزند بلکه جهاد واقعی این است که شخص هزینه خود وخانواده­اش را تامین کند تا از مردم بی­نیاز باشد. (محمدی ری­شهری،1389،ص305(

    پیامبر مسلمانان را به کسب روزی حلال تشویق و ترغیب می­کردند وآثار متعددی را بیان فرموده­اند؛ از جمله: 1-آمرزش گناهان. (طبرسی،1365،ج1:ص284) 2-ورود به بهشت. (نوری طبرسی،1407ق،ج13:ص24)  3-نورانیت دل وجان.(محمدی­ری­شهری،1387،ج1:ص347)  4-سربار نبودن. (محمدی­ری­شهری،1387،ج13:ص23)

2/1 .کار وتلاش

    خداوند با ابزارهای مختلفی که در اختیار بشرگذاشته، به او اختیار داده تا با استفاده­ی درست از آن­ها پله­های ترقی را بپیماید. یکی از راه­هایی که در مسیررسیدن به کمال معنوی به انسان کمک می­کند، کار وتلاش به منظور کرامت انسانی است.در بعضی نظام­ها، کارکردن ننگ شمرده می­شود و مخصوصا پیشوایان و رجال قوم، نمی­بایست کار کنند، ولی پیشوایان اسلام با گفتار و رفتار خویش، نشان دادند که کارکردن ارزش وآبرودهنده­ی مثبت است وبیکاری و تنبلی، ضد ارزش و مایه ننگ است.(شیخ الاسلامی،1380،ص20) انبیای الهی با اینکه مسئولیت خطیر هدایت مردم را بر عهده داشتند، اما قرآن از مشاغل برخی از پیامبران، از جمله: زره­ سازی وآهنگری حضرت داوود(انبیاء،8) وخیاطی حضرت ادریس (انبیاء،85) و کشتی سازی حضرت نوح (هود،37) سخن می­گوید و این نشانگر ارزش کار در کنار هدایت انسان هاست. قرآن کریم نیز به کار اقتصادی صحیح ترغیب می­کند:

«يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ گروهی دیگر برای به دست آوردن فضل الهی (کسب روزی) به سفر می­روند و گروهی دیگردر راه خدا جهاد می­کنند.»(مزمل،20) در این آیه تلاش برای زندگی در کنار جهاد در راه خدا معرفی شده است. و این نشان می­دهد که اسلام برای این موضوع اهمیت زیادی قائل است، چرا که یک ملت فقیر و محتاج به بیگانه، هرگز استقلال و عظمت نخواهد یافت واصولاً«جهاد اقتصادی» بخشی از«جهاد با دشمن» است.(شیخ الاسلامی،1380،ص19)

«لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ ؛تا فضل پروردگار را (در پرتوآن) بطلبید.»(اسراء،12) این جمله متفرع بر جمله­ی (جَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً )آمده، معنایش این است که اگر ما آیت روز را روشن قرار دادیم برای این است که شما بتوانید درآن موقع رزق پروردگار خود را طلب کنید چون«رزق» فضل و عطای خداوند است.(طباطبایی،1374،ج13:ص70)

«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى‌ وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى‌؛ و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست، و اینکه تلاش او بزودی دیده می‌شود.»(نجم،39،40) « سعی» به معنی تند راه رفتن است که برای تلاش در کار اعم از خیر یا شر به کار می­رود.(راغب اصفهانی،1412ق،ص411) کلمه(ما)در آیه افاده­ی عموم است وتلاش­های مادی و معنوی انسان را شامل می­شود وکار اقتصادی یکی از مصادیق کار مادی در دنیا، محسوب می­شود. از نظر اسلام هیچ پاداش و سودی، جز از راه تلاش و کوشش خود انسان به او نمی­رسد.(مکارم شیرازی،1371،ج1:ص528)

    پیامبر اکرم می­فرماید: نعم الکون علی طاعه الله الغنی؛ بی نیازی از دیگران (در سایه­ی کارو تلاش) کمک خوبی در اطاعت از خدا است. (کلینی،1350،ج5:ص71) پیامبر هرگاه به مردی می­نگریست و از او خوشش می­آمد، از مردم می­پرسید: این مرد شغل و پیشه­ای دارد؟ اگر می­گفتند: نه، می­فرمود: از چشمم افتاد.(مجلسی،1403ق­،ج23:ص6) علت این امر این است که اگر انسان به کار و تلاش نپردازد و به رفاه طلبی وتن­پروری روی آورد، نمی­تواند خود را بسازد و جامعه را متحول کند، زیرا که انواع تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به کار مداوم تلاشگران خستگی­ناپذیر وابسته است و برای رسیدن به اقتصاد مقاومتی باید از سستی و تنبلی دوری کرد.

3/1. رونق تولید

    رونق تولید در رشد اقتصادی جامعه، نقش بسزایی دارد و این مطلب درآیات و روایات به آن پرداخته شده است. خداوند در قرآن می­فرماید: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ ؛ او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه‌های آن راه بروید و از روزی­های خداوند بخورید؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست!»(ملک،15)

     با توجه به این آیه می­توان فهمید که خداوند مایه­های اصلی اقتصاد را در زمین قرار داده است. این زمین شرایطی را در خود جمع کرده که قابل فرمان بردن است و انسان طوری آفریده شده که می­تواند از امکانات مادی زمین استفاده کرده و با استقرار بر زمین، رزق و نصیب مادی خود را از زمین با کشاورزی و خدمات صنعتی، طلب کرده وهمه­ی انسان­ها را از آن بهره­مند سازد.

این فعالیتها تا آنجا که امکانات جغرافیایی منطقه­ای اجازه می­دهد، به تولید منجر شده و هنگامی که تولید محلی، نیازهایش را تامین نکرد با روابط باز­رگانی و مبادلات اقتصادی با سرزمین­های دور و نزدیک، نیازهای خود را مرتفع می­سازد. پس انسان موجودی است که عمده­ی نیازهای او به وسیله­ی زمین و در روی زمین فراهم شده است او باید با حرکت و تلاش مداوم، طبیعت را رام کند و از آن بهره گیرد، تا با تامین اقتصاد، بتواند بر مشکلات مادی خود فائق آید و مسیر خود را به سوی کمال طی کند.(موسوی اصفهانی،1368،ص125)

     پیامبراکرممردم را مدام تشویق به تولید اقتصادی می­کرد و می­فرمود: آن گاه که خداوند اسباب­گذران زندگی را آفرید، برکت­ها را در کشت و دام قرار داد. (محمدی ری­شهری،1390،ج1:ص231)

     در زمان پیامبراکرم، پدری از ایشان می­پرسد، فرزندش را به چه کاری بگمارد،پیامبرمی­فرماید:  اول: کشاورزی،  دوم:دامداری، سوم:درختکاری (کاشتن­ درخت­ خرما را توصیه می­کند)  چهارم:تربیت زنبور عسل.(قمی،1414ق،ج2:ص581) آنچه در این حدیث باید مورد تامل و دقت قرار گیرد، این است که پیامبر، در میان تمام مشاغل و انواع مختلف آن، مشاغل تولیدی را در درجه اول اهمیت می­شمارد. جامعه­ای که نان، گوشت، لبنیات، لباس، پشم و پنبه­اش به دست خودش تولید می­شود و از این راه نیازی به بیگانه نداشته باشد، مستقل است و از برکت استقلال اقتصادی، به استقلال­های دیگر نیز می­رسد، قطعا چنین کشوری در ابتدا استقلال فرهنگی داشته است که به استقلال اقتصادی رسیده است.(شیخ الاسلامی،1380،ص52)

2-نواهی پیامبراکرم دراقتصاد مقاومتی

1/2 . مبارزه با رباخواری

     کسب ربوی، بدترین نوع معامله­هاست ودر این­باره پیامبر، مردم را از کسب و معاملات ربوی نهی کرده­ چرا که ربا، موجب تباهی در معاش اجتماعی می‌شود وحلال را مخلوط به حرام می‌سازد. (ابراهیمی،1372،ص123)

    یکی از مشکلاتی که در مکه و مدینه و جزیره عربستان رواج داشت مسئله رباخواری بود به همین منظور روش قرآن در مبارزه با جریانات ریشه­دار اجتماعی این گونه است که به تدریج زمینه ‌سازی می‌کند و افکار عمومی را تدریجاً به مفاسدآن­ آشنا می­سازد. وآنگاه که آمادگی برای پذیرفتن تحریم نهایی حاصل شد، قانون را به صورت صریح اعلام می­کند.(مکارم شیرازی،1371،ج3:ص87)

     خداوند متعال در قرآن به تبیین حکم حرمت ربا در چهار مرحله می‌پردازد:

«وَ مَا آتَيْتُمْ مِنْ رِبًا لِيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ يَرْبُو عِنْدَ اللَّهِ وَ مَا آتَيْتُمْ مِنْ زَکَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ‌؛ آنچه بعنوان ربا می‌پردازید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد خدا فزونی نخواهد یافت؛ وآنچه را بعنوان زکات می‌پردازید و تنها رضای خدا را می‌طلبید (مایه برکت است؛ و) کسانی که چنین می‌کنند دارای پاداش مضاعفند.»(روم،39) این آیه در مکه نازل شد و روشن می‌شود که مسئله ربا­خواری از همان اوایل بعثت رسول خدا و قبل از هجرت، نزد ایشان منفور بوده است. در این آیه به مسئله ربا به صورت یک پند اخلاقی پرداخته شده و با بیان ملایم­تر و در قالب مقایسه آن با زکات و اشاره به پاداش معنوی زکات با رباخواری به مخالفت برخاسته است. (طباطبایی،1374،ج16:ص277)

«وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً؛ و(همچنین) بخاطر ربا گرفتن، در حالی که از آن نهی شده بودند و خوردن اموال مردم بباطل و برای کافران، عذاب دردناکی آماده کرده‌ایم.»(نساء،161) در این مرحله از عادات و رسوم غلط یهود انتقاد می­کند که چرا به رباخواری می­پردازید. از این آیه معلوم می‌شود که تحریم ربا مخصوص به اسلام نبوده و در ادیان گذشته نیز از آن نهی شده بودند.(مکارم شیرازی،1371،ج4:ص209)

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! ربا(و سود پول) را چند برابر نخورید! از خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید!»(آل عمران،130) در مرحله سوم : از ربای فاحش وتعلق بهره بر بهره انتقاد کرده که در اینجا با تعبیر(أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً) بیان گردیده است به این شکل که سود در مرحله نخست با اصل سرمایه ضمیمه شود و مجموعاً مورد ربا قرار گیرد. از شواهد تاریخی استفاده می‌شود که در زمان جاهلیت معمول بود که اگر بدهکار در راس مدت نمی‌توانست بدهی خود را بپردازد؛ از طلبکار تقاضا می­کرد که مجموعه سود و اصل بدهی را به شکل سرمایه جدیدی به او قرض بدهد و سود آن را بگیرد.در عصر ما نیز این نوع رباخواری ظالمانه فراوان است. (اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌) اگر می‌خواهید رستگار شوید باید تقوا پیشه کنید و از این گناه بپرهیزید.(مکارم شیرازی،1371،ج3:ص88/طباطبایی،1374،ج4:ص27/طبرسی،1375،ج1:ص485)

4-«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‌؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از(مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، ­­و آنچه از(مطالبات) ربا باقی مانده، رها کنید؛ اگر ایمان دارید!»(بقره،278)در مرحله چهارم: خداوند هرگونه رباخواری را به شدت ممنوع اعلام کرد.

 اسلام در امر رباخواری شدتی به کار برده که درباره­ی هیچ یک از فروع دین به کار نبرده است مگر در یک مورد که سخت­گیری در آن نظیر سخت­گیری در امر ربا است و آن این که مسلمانان، دشمنان دین را بر خود حاکم سازند و اما بقیه گناهان کبیره چون زنا، شرب خمر، قمار، ظلم و کشتن افراد بی­گناه هر چند قرآن کریم مخالفت خود را با آن­ها اعلام و در امر آن­ها سخت­گیری کرده ولیکن لحن کلام خدا ملایم­تر از مسأله ربا و حکومت دادن دشمنان خدا بر جامعه اسلامی است؛ زیرا فساد آن گناهان، از یک نفر و چند نفر تجاوز نمی‌کند و آثار شومش، عبارت است از فساد ظاهر اجتماع و اعمال ظاهری افراد است؛ ولی ربا و حکومت کفار بر مسلمانان، آثار سوئش بنیان دین را منهدم، نظام حیات را تباه وپرده­ای بر روی فطرت انسانی می­افکند وحکم فطرت را ساقط می‌کند و دین را به فراموشی می­سپارد.(طباطبایی،1374،ج2:ص628)

    قرآن کریم در آیات متعددی برای تحذیر امت از ربا، عواقب فردی رباخواری را بیان می‌کنند:

باعث جنون و دیوانگی فرد رباخوار خواهد شد.«يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ»(بقره،275)

ربا موجب می‌گردد که خداوند اموال رباخوار را بی­برکت نماید.«يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا»(بقره،276)

ربا موجب می­گردد که رباخوار با خدا و رسول اعلان جنگ کند.«فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»(بقره،279) و بدانید که شما چون مخالفت دستور خدا و رسول را کرده­اید. در دنیا مستحق کشتن و در آخرت سزاوار آتش خواهید بود.(طبرسی،1372،ج3:ص192/طباطبایی،1374،ج2:ص648)

ربا موجب می‌شود که انسان ظالم محسوب گردد و عقوبت ظلم بر او وارد شود.«لاَ تَظْلِمُونَ وَ لاَ تُظْلَمُونَ» (بقره،279)

     رباخواری، علاوه بر اینکه به فرهنگ و ارزشهای اخلاقی صدمه می‌زند، آفات و آثار سوء اقتصادی را در پی­دارد. با رواج رباخواری انگیزه تعاون، ایثار و اقدام به قرض الحسنه در افراد، ضعیف می‌کند وروحیه سودجویی در آنها تقویت شده و جای نوع دوستی و همیاری را می‌گیرد. رباخوار از لحاظ اقتصادی هیچ توجهی ندارد که ربا دهنده سرمایه­ی رباخوار را چگونه و در چه مواردی به کار می‌گیرد او فقط به کسب سود خود است.(یوسفی،1395،ص362)

     رباخواری موجب افزایش فقر در جامعه و تراکم ثروت در دست عده­ای محدود و محرومیت اکثر افراد اجتماع شده و با شیوع رباخواری سرمایه‌ها در مسیرهای ناسالم می‌افتد و پایه­های­ اقتصاد که اساس اجتماع است متزلزل می­گردد.(مکارم شیرازی،1371،ج2:ص367/جوادی آملی،1387،ج12:ص278)

2/2-مبارزه با کم­فروشی

     درتاریخ ذکر شده که مردم مدینه در معاملات خود درستکاری را رعایت نمی­کردند، چون اقتصاد مدینه در دست سرمایه­داران یهودی بود لذا پیامبرهنگام ورود به شهر مدینه که با مسئله­ کم­فروشی، بدفروشی وگرانی مواجهه شدند؛ به مبارزه با آن پرداختند و آیاتی درباره­ی مبارزه با کم­فروشی نازل شد و مسلمانان را به شدت از آن نهی کرد.(جوادی­آملی،1387،ج39:ص195)چرا که هرگونه تقلب درمعاملات، پایه­های اطمینان واعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانه­ی اقتصادی ملت­ها است؛ متزلزل ­می­سازد و ضایعات غیرقابل جبرانی برای جامعه به بار می­آورد.(مکارم­شیرازی،1371،ج6:ص250)

     نهی از کم­گذاری درمکیال ومیزان:«لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ؛ در پیمانه ومیزان کم نگذارید»(هود،84) و دستور ایفای این دو:«يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ»(هود،85) فقط درپیمانه و ترازو نیست؛ لیکن به قرینه «وَلاتَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ؛ وبر اشیاء واجناس مردم عیب نگذارید.»(اعراف،85) مکیال ومیزان، برای نمونه است و فرمان دوری ازکم­فروشی، حکم عمومی وبین المللی است و همه­ی جنبه­های زندگی را در برمی­گیرد. زیرا کلمه «الناس» در برگیرنده همه انسانهای مسلمان، کافرو ...(اشیاء) نیزانواع خوراکی، پوشاکی، کیلی، وزنی، عددی، مساحتی، تحقیقی­و...را شامل می­شود؛ این قانون، سخن امروز یا دیروز نیست، بلکه در همه­ی قرن­ها ودرمیان همه­ی ملت­ها باید درنظرباشد. که علت بسیاری ازآلودگی­های امروزه مانند رانتخواری، رشوه­خواری، کم­گذاشتن درکارهاست که قرن­ها پیش، قوم حضرت­ شعیب به آن گرفتار بودند. (جوادی آملی،1387،ج39:ص193) حضرت شعیب ابتدا مردم را دعوت به توحید می­کند و سپس آن­ها را از کم فروشی باز می‌دارد .«قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَلا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ»(هود،84) چرا كه دعوت به توحيد، دعوت به شكستن همه طاغوتها و همه سنتهاى جاهلى است و هرگونه اصلاح اجتماعى و اخلاقى بدون آن ميسر نخواهد بود. (مکارم شیرازی،1371،ج9:ص201)

     سپس حضرت شعیب چهار دستور و یک نتیجه کلی برای سعادت قوم خود بیان می­کند.«أَوْفُوا الْكَيْلَ‏وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ‏ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ؛ كم‏فروشى ننمائيد ومردم را به خسارت و زيان میندازید و با ترازوى مستقيم و صحيح، وزن كنيد حق مردم را كم نگذاريد و بر اشياء و اجناس مردم، عيب ننهيد و در روى زمين فساد نكنيد.»(شعرا،183،182،181)  1-کم فروشی نکنید.  2-«لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ‏» کلمه (مخسر) به معنى كسى است كه شخص يا چيزى را در معرض خسارت قرار مى‏دهد كه علاوه بر كم‏فروشى هر عاملى را كه سبب زيان و خسران طرف در معامله بشود در برمى‏گیرد. 3-با ترازوی سالم وزن کنید.4 -«لا تبخسوا» كه از ماده (بخس) گرفته شده، در اصل به معنى كم­گذاردن ظالمانه ازحقوق مردم است و گاه به معنى تقلب و نيرنگى است كه منتهى به تضييع حقوق ديگران مى‏گردد؛ بنابراين هر گونه غش و تقلب در معامله و هرگونه پايمال كردن حق ديگران را شامل مى‏شود و در نتیجه کم­فروشی سبب فساد در زمین می­شود.(مکارم­شیرازی،1371،ج15:ص332)

     این آیات نشان می­دهند که پیامبران فقط مأمور به تبلیغ مسائل اخلاقی نبودند بلکه اصلاح وضع نابسامان اقتصادی نیز بخش مهمی از دعوت آن­ها را تشکیل می­داده است.

 

3/2-مبارزه با رشوه­خواری

    يكى از بلاهاى بزرگى كه از زمانهای قدیم دامنگير بشر شده و امروزه با شدت بيشتری ادامه دارد، بلاى رشوه‏خوارى است كه يكى از بزرگترين موانع اجراى عدالت اجتماعى بوده و هست و به جای اینکه قوانين حافظ منافع طبقات ضعيف باشد به سود مظالم طبقات نيرومند خواهد شد؛ زيرا اقويا همواره قادرند كه از منافع خويش دفاع كنند و اين ضعفا هستند كه بايد منافع آنها در پناه قانون حفظ شود. بديهى است اگر باب رشوه گشوده شود قوانين نتيجه معكوس خواهد داد؛ زيرا اقويا هستند كه قدرت بر پرداختن رشوه دارند و در نتيجه، قوانين وسیله­ای براى ظلم و ستم به حقوق ضعفا خواهد شد.(مکارم­شیرازی،1371،ج2:ص7) به همین جهت در اسلام مساله رشوه‏خوارى به شدت تقبيح و محكوم شده و يكى از گناهان كبيره محسوب مى‏شود.(همان)

    «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ و اموال يكديگر را به باطل (وناحق) در ميان خود نخوريد! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى­از) آن را (به­ عنوان­رشوه) به قضات ندهيد، درحالى كه مى‏دانيد (اين كار، گناه است).(بقره،188)

    اسلام رشوه را در هر شكل و قيافه‏اى محكوم كرده است، و با به کار بردن عناوين مختلف توسط رشوه‏خوار و رشوه­دهنده مانند هديه، تعارف، حق وحساب، حق الزحمه و انعام ، سبب حلیت آن نمی­شود اين تغيير نام­ها به هيچ وجه تغييرى در ماهيت آن نمى‏دهد و در هر صورت پولى كه از اين طريق گرفته مى‏شود حرام و نامشروع است.(مکارم شیرازی،1371،ج2:ص7) در تاريخ زندگى پیامبرآمده كه به او خبر دادند يكى از فرماندارانش رشوه‏اى در شكل هديه پذيرفته، حضرت برآشفت و به او فرمود: چرا آنچه حق تو نیست مى­گيرى؟ او در پاسخ با معذرت خواهى گفت:آنچه گرفتم هديه بود. پيامبر فرمود: اگرشما در خانه بنشينيد و از طرف من فرماندار محلى نباشيد، آيا مردم به شما هديه‏اى مى‏دهند؟ سپس حضرت دستور داد هديه را گرفته ودربيت المال قرار دادند و وى را از كار بركنار كرد.(همان)

 پیامبر اسلام رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطه بین این دو را از رحمت خدا دور می‌داند: «الرَّاشِي‏ وَ الْمُرْتَشِي وَ الرَّائِشُ بَيْنَهُمَا مَلْعُونُونَ.» (ابن بابویه، 1404ق، ص37) و در روایت دیگری علی علیه­السلام رشوه خواری را به کفر خالص تعبیر می­کند که بوی بهشت بر او حرام است: «لَعَنَ اللَّهُ الرَّاشِيَ وَ الْمُرْتَشِيَ‏ وَ الْمَاشِيَ بَيْنَهُمَا وَ قَالَ إِيَّاكُمْ وَ الرِّشْوَةَ فَإِنَّهَا مَحْضُ الْكُفْرِ وَ لَا يَشَمُّ صَاحِبُ الرِّشْوَةِ رِيحَ الْجَنَّة.» (شعیری، بی­تا، ص156) و در کلام دیگری می‌فرماید: «...وَ لَا الْمُرْتَشِي‏ فِي الْحُكْمِ فَيَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ يَقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِع‏»( نهج البلاغه،خطبه131) والی نباید در داوری از مردم رشوه ستاند تا رشوه گیرنده حقوق مردم را از میان برده و در بیان احکام و حدود الهی توقف نماید.

4/2. مبارزه با اسراف

    اسراف از ماده «سرف» به معنی تجاوز از حد است در عملی که انسان انجام می­دهد. (راغب اصفهانی،1412ق،ص407/ قرشی­بنابی،1371،ج3:ص257) اسراف کلمه­ی بسیار جامعی است که هرگونه زیاده­روی در کمیت و کیفیت و بیهوده­گرایی و اتلاف و مانند آن را شامل می‌شود.(مکارم شیرازی،1371،ج6:ص149)

     مسئله اسراف مخصوص به یک نفر ودو نفر نیست بلکه یک مسئله عمومی است یعنی اگر در جامعه­ای «اسراف» باشد، زیان آن گرچه به چند واسطه و به طور غیرمستقیم به همه افراد آن جامعه می­رسد چون انسان ها به همدیگر وابسته هستند. پس همه انسان‌ها با این مسئله پیوند دارند و باید آن را بدانند و به نحوه­ی جلوگیری از آن آشنا گردند.«اسراف» یک فاجعه عمومی خانمان سوزی است که اگر هر چه زودتر جلوی آن گرفته نشود دیر شده است.ضربه­ای که اسراف در اقتصاد فرد و جامعه و ملتی می­زند، جبران آن تنها با ترک اسراف است وگرنه اسراف همچون موریانه­ای تار و پود اقتصاد را می­خورد و یا بسان زالوئی خون اقتصاد را می­مکد تا آن را فلج نماید.(محمدی اشتهاردی، بی­تا،ص5)

      مصادیق واژه «اسراف» در زندگی فردی و اجتماعی انسان بسیارگسترده است چنان که در حدیثی ازپیامبرآمده است: «فی کل شئٍ اسراف» مفهوم اسراف در هر کاری می­تواند تحقق پیدا کند و هر کاری که از مرز اعتدال خارج شود اسراف شمرده می­شود.(محمدی ری­شهری،1388،ص31)

     اسراف به لحاظ اقتصادی و شرعی، رفتاری نامطلوب محسوب می‌شود، حرمت اسراف در آیات و روایات فراوان آمده است. در قرآن 23 آیه درباره­ی اسراف ذکر شده که درهر مورد، مفهومی ویژه دارد و در غالب موارد به طور مطلق ، مقصود از اسراف جنبه­های مالی، اخلاقی، عقیدتی و تجاوز از حدود الهی است و تنها در چهار مورد فقط جنبه­ی مالی را شامل می‌شود. « وَ لاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ‌؛ اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست ندارد.»(انعام،141) این آیه مطلق است و تمام موارد مصرفی و مورد نیاز انسان ها را در برمی­گیرد و خطاب آن شامل همه مردم است.(طباطبایی،1374،ج7:ص501)

    «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ‌»(اعراف،۳۱) دراین آیه چون طبع زیاده طلبی انسان، ممکن است از خوردن و آشامیدن سوء استفاده کند و به جای استفاده عاقلانه و اعتدال آمیز از پوشش و تغذیه صحیح، راه تجمل­پرستی و اسراف و تبذیر را پیش گیرند بلافاصله اضافه ­می‌کند، اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.(مکارم شیرازی،1371،ج6:ص149)

    با توجه به آن چه امروزه ثابت شده. که منابع روی زمین با توجه به جمعیت انسان­ها آن قدر زیاد نیست که بتوان اسراف کاری کرد و هر اسراف کاری سبب محرومیت انسان­های بی­گناهی خواهد بود، به علاوه روح اسراف معمولاً توام با خودخواهی و خودپسندی و بیگانگی از خلق خدا است.(مکارم شیرازی،1371،ج15:ص154)

    ثروت، مایه استواری اقتصادی جامعه و مانند ستون فقرات ملت است، همان­گونه که کعبه مایه استواری دینی مردم است با نابودی اقتصاد جامعه ، همه افراد آن به خطر می­افتند، برای همین در اموال نباید اسراف و تبذیر کرد «وَ لاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيراً؛ هرگز اسراف و تبذیر مکن»(اسرا،۲۶) تا جامعه اسلامی آسیب نبیند و زمینگیر نشود.(جوادی آملی،1387،ج17:ص330)

    اسراف­ علاوه بر زیان­های اقتصادی، آسیب های معنوی  در بعد فردی و اجتماعی  برجامعه و ملت تحمیل می­کند.قرآن کریم اسراف­کار را برادر شیطان معرفی می‌کند« إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ» (اسراء،۲۷) به خاطرآن است که آن­ها، نعمتهای خدا را کفران می­کنند­ و درغیر مورد قابل استفاده صرف می­نمایند؛ همانگونه که شیطان، کفران نعمتهای پروردگار را کرد.(مکارم شیرازی،1371،ج12:ص88)

«تبذیر» به معنی انفاق در آن چه سزاوار نیست.(طریحی،1375،ج3:ص217) تبذیر و اسراف تقریباً هم معنا هستند و یک وجه اصلی و مشترک دارند که آن خارج شدن از حد اعتدال است اما تبذیر یک چیز اضافه­تری هم دارد و آن علاوه بر اسراف و خارج شدن از حد اعتدال، نابود و ضایع کردن نعمت خداوند هست. پس معلوم می­شود که در اسراف بیش از اندازه نیاز مصرف می­شود، در حالی که در تبذیر اصلاً مصرف نمی­شود بلکه دور ریخته میشود.

    اسراف­کاردر دنیا فقیر می­شود، پیامبر فرمودند: من اقتصد فی معیشته رزقه الله، و من بذّر حرمه الله. کسی که در مصرف معاش زندگی، میانه‌روی ورزد، خداوند به­ او روزی می­دهد، و کسی که اسراف و بریز و بپاش کند، خداوند او را از نعمت­هایش محروم می‌سازد.(مجلسی،1403ق،ج16:ص265) و عاقبت اسرافکاران هلاکت و نابودی است: «أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِينَ‌» (انبیا،9) وجهنم جایگاه اسراف­کاران­ است.«أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّار؛مسرفان اهل دوزخند.»ِ(غافر،43)

5/2. نهی ازاحتکار

      یکی از مسائلی که به اقتصاد جامعه اسلامی آسیب جدی می­زند مساله­ی احتکار است که پیامبر و ائمه معصومین به این مساله اهتمام داشتند و برای مبارزه با احتکار به فرمانروایان و مردمان دستور می­دادند که جلوی احتکار را گرفته و با محتکرین برخورد نمایند.

     احتکار به معنای جمع آوری طعام و حبس و انبار کردن آن به انتظار افزایش قیمت آمده است.( فراهیدی،1409ق،ج3:ص62)

    احتکار در توزیع و فروش، یک نوع فعالیت اقتصادی ناپسند و رفتار انحصارگرایانه است چون محتکر می­خواهد با خرید تمام یا بخش بزرگی از کالا، توزیع آن را در انحصار خود درآورد و جریان قیمت­های بازار را به نفع خود تحت تأثیر قرار دهد تا از این راه سود خود را به حداکثر برساند.(یوسفی،1395،ص477) این نوع فعالیتها باعث افزایش قیمت کالاها می‌شود؛ چرا که احتکار، کالاها را از چرخه­ی توزیع خارج می‌کند و بازار عرضه را با کمبود مصنوعی روبرو می­سازد، در چنین وضعیتی همه­ی­ مردم متضرر می‌شوند و مانع تحقق عدالت می‌شود بنابراین، با جلوگیری از احتکار، عدالت در جامعه محقق می‌شود.(یوسفی،1395،ص364)

      در متون دینی، احتکار مورد نهی قرارگرفته و با شرایطی حرام شمرده شده است. امام علی علیه­السلام وقتی مالک اشتر را به فرمانروایی مصر منصوب کرد، فرمود: احتکار باعث زیان برای مردم و عیب برای والیان است بنابراین از احتکار جلوگیری کن؛ چرا که رسول خدا از آن منع می­کرد. خرید و فروش باید آسان، با ترازوهای عادلانه و قیمت‌های بدون اجحاف به دوطرف (فروشنده وخریدار) صورت پذیرد؛ پس اگر کسی بعد از نهی تو به احتکار اقدام کرد، بر او سخت بگیر و او را بدون زیاده‌روی، مجازات کن.(نهج البلاغه،نامه53)

 بیان علی علیه­السلام دارای مطالب قابل ملاحظه‌ای است:

احتکار، سبب ضرر به عموم مردم و نقصی برای حاکمان است .

احتکار، خلاف موازین عدالت که باعث اجحاف به یک طرف معامله (خریدار) می‌شود.

باید از احتکار، منع و عامل آن را مجازات کرد.

      از نظر امام علی علیه­السلام احتکار هر کالایی در مدت زمانی که کالا در آن مدت گران شود به طوری که مردم با زیان روبرو گردند، جایز نیست. (یوسفی،1395،ص364) و در روایتی پیامبر فرمود:آن کس که بیش از ۴۰ روز احتکار کرده باشد، رائحه­ی بهشت که از فاصله ۵۰0 ساله به مشام می‌رسد بر وی حرام است.(مجلسی،1397،ج100:ص89)

6/2 . نهی ازاکتناز

      کنز در لغت به معنی گذاشتن مال روی هم و محفوظ داشتن آن است.(راغب اصفهانی،1412ق،ص727/قرشی بنابی،1371،ج6:ص150) اشخاصی که با شکل‌ها و شیوه‌های گوناگون، اموال را گرد می­آورند اهل کنز هستند. پول‌ها و سرمایه­های شخصی باید به نوعی به سود جامعه درگردش باشد. جمع­کردن و گردآوردن و بر روی هم انباشتن و از دسترس استفاده­ی جامعه دور نگه­داشتن، کنز نام دارد.(حکیمی،1376،ص348)

       مهمترین چیزی که جامعه­ی انسانی را بر اساس خود پایدار می­دارد، اقتصاد جامعه است که خدا آن را مایه قوام اجتماعی قرار داده، اگر ما انواع گناهان و جرائم را آمارگیری کنیم خواهیم دید که علت بروز تمامی آن­ها یکی از دو چیز است یکی فقر مفرط و دیگری ثروت بی حساب است وهر یک به اندازه خود تأثیر مستقیمی دراختلال نظام بشری دارد.(طباطبایی،1374،ج9:ص331) پیامبراکرم  اقتصاد را مهم ومعتبر می­شمرد، وقتی آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم؛ ای کسانی که ایمان آورده­اید بسیاری از دانشمندان و راهبان، اموال مردم را بباطل می­خورند واز راه خدا باز می­دارند و کسانی که طلا ونقره را گنجینه می­سازند و در راه خدا انفاق نمی­کنند به مجازات دردناکی بشارت ده.»(توبه،34) نازل شد، حضرت فرمود: «تبّاً للذهب! تبّاً للفضّة» اما نه برای آن که با اقتصاد بی­مهر است؛ بلکه برای آن بود که حضرت با اکتناز و تکاثر مخالف است. اکتناز، منحصر به یک یا چند شیء خاص نیست و ممکن است در زمان­های مختلف، مکنوزات متفاوت از یکدیگر باشند؛ گاهی طلا و نقره و زمانی اوراق بهادار باشند. درزمان­های گذشته، ذخیره کردن شمش طلا و نقره در زیر خاک حتی در مرحله­ای که به صورت سکه در آمد و دور نگه­داشتن از دسترس مردم رایج بود و اکنون نیز اگر کسی ثروت را ذخیره کند ودور از دسترس قرار دهد، اکتناز درباره او صادق است.«وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها»این آیه مطلق است و هر گونه اکتناز را حرام می­داند.(جوادی آملی،1387،ج32:ص554) نهی آیه شریفه، نهی از داشتن پول نیست بلکه نهی از حبس­کردن آن است چون با جریان ثروت فرد، هم خود استفاده می‌کند و هم دیگران از آن بهره­مند می­شوند. «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم» وعده عذابی است که به حرمت شدید کنز دلالت می­کند. پیامبراکرمسفارش می­کردند که باید جامعه، به سمت کوثر برود و از تکاثر زیانبار بپرهیزد.(طباطبایی،1374،ج9:ص334)

7/2 .نهی ازسلطه­ی سفیهان براموال

     خداوند قرار دادن اموال و ثروت در دست سفیهان را نهی کرده است و در این­باره آیه­ای ذیل این مطلب بیان شده است. «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً ؛ اموال خود را، که خداوند وسيله قوام  زندگى شما قرار داده  به دست سفيهان نسپاريد». (نساء،5) واژه­ی سفه (بر وزن تبه) در اصل يك نوع  كم‏ وزنى و سبكى بدن است، بطورى كه به هنگام راه رفتن تعادل حفظ نشود و به همين جهت به افسار كه دائما درحال حركت است «سفيه »گفته مي­شود و سپس به همين تناسب در افرادى كه رشد فكرى ندارند، خواه سبكى عقل آنها در امور مادى يا معنوى باشد بکارمی­رود. (راغب اصفهانی،1412ق،ص414)

     منظور از سفاهت، عدم رشد كافى در خصوص امور مالى است به طورى كه شخص نتواند سرپرستى اموال خود را به عهده بگيرد. ولی آیه يك حكم كلى و عمومى را بیان می­کند که انسان نبايد در هيچ مورد، اموال فردی خود و همچنین اموال عمومی (اموال حکومت اسلامی) را به دست افراد كم عقل و غيررشيد بسپارد.(مکارم­شیرازی،1371،ج3:ص268) گواه  بر اين موضوع، جمع محلی به لام در کلمه السفهاء است که افاده عموم می­کند و فقط شامل اموال یتیم نمی­شود.

     در روايات به تمام افرادى كه ازجهاتی قابل اعتماد نيستند«سفيه» ناميده شده‏ و از سپردن اموال (شخصی وعمومى) به آنها نهى شده است . يونس بن يعقوب مي­گويد: از امام صادق (ع ) تفسيرآيه«وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ‏»را پرسيدم، حضرت فرمودند: سفيه كسى است كه مورد اعتماد نباشد. از اين روايت برمي­آيد كه «سفيه » معنى وسيعى دارد و از سپردن اموال عمومى وخصوصى به آنها نهى شده است، منتها اين نهى در بعضى از موارد به عنوان تحريم است ودرپاره‏اى از موارد كه درجه سفاهت شديد نيست به معنى كراهت است.(مکارم­شیرازی،1371،ج3:ص268)

8/2-مبارزه با بیکاری

     عاملی که باعث گسترش فقر درجامعه می­شود بیکاری است، بیکاری بلای اجتماعی-اقتصادی شناخته شده­ای است که به از دست دادن حیثیت و کاهش تولید و پس­ انداز می­انجامد. پایین بودن نرخ بیکاری از شاخص‌های مهم توسعه کشور به شمار می‌آید و به همین جهت، ایجاد فرصت‌های شغلی برای جویندگان کار، از اهداف سیاست­های اقتصادی است.(فراهانی فرد،1378،ص49)          پيامبرفرمودند: روز قيامت سخت‏ترين حسابرسى را كسى دارد كه كارهايش را ديگران (ازپيشكار ونوكر وخدمتكار) انجام دهند وخودش بيكار بگردد.گو اين كه كار كردن مايه رنج و زحمت است اما بيكارى موجب فساد و تباهى است.(محمدی ری­شهری،1389،ج2:ص975)

    بیکاری و تنبلی، بذر شومی است که ثمری جز نگون بختی ندارد در روایات نتایج منفی زیادی برای آن بیان شده است: 1. مبغوض شدن نزد خدا  2. مبغوض شدن نزد پیامبر و امامان معصوم  3. به اجابت نرسیدن دعای بیکار 4. سربار جامعه شدن  5 . بزهکاری و آلودگی به فساد 6. بی اعتباری و از دست دادن آبروی اجتماعی.(جمعی از نویسندگان،1389،ص20) 

  برای مبارزه با فقر اقتصادی و بیکاری در رهایی جامعه از گدایی و گداپروری، از دو راه شدنی است:

       1. تلاش در تولید و قناعت در مصرف و اشتغال­زایی.(جوادی آملی،1387،ج46:ص558)

2. تقسیم صحیح سرمایه­های ملی و مصرف درست و نیز جلوگیری از تفاخر و تکاثر تا به هدر رفتن سرمایه و رنجش مردم نیانجامد؛ زیرا رفاه طلبی، اسراف و سفره گشایی­ها در زمانی است که سفره فقرا برچیده و حق ضعیفان پایمال شود.

مسلمانان باید برای رفع عقب ماندگی­های اقتصادی و مبارزه با بیکاری ، کار و فعالیت­های اقتصادی را به عنوان یک عبادت بزرگ اسلامی تعقیب کنند و با نظام صحیح و حساب شده نواقص خود را جبران نمایند.(مکارم شیرازی،1371،ج10:ص9)

 

نتیجه­گیری

یکی از شیوه های متداولی که امروزه دشمنان اسلام برای مقابله با اسلام و مسلمانان و تسلط بر آنان، به کار می­برند، جنگ اقتصادی است. در چنین اوضاعی، مسلمانان نیز باید با جهاد اقتصادی که در حال حاضر تبلور آن در پیگیری و اجرای سیاست­های اقتصاد مقاومتی در کشور است، نقشه های دشمن را ناکام بگذارند.

پیامبراکرم به مسائل کسب روزی حلال و کار و تلاش و رونق تولید اهتمام زیاد می­ورزید. جامعه را به سمت تلاش و استقلال در این امور هدایت می­کرد که نتیجه­ی راهبردی آن، استقلال جامعه مسلمین در اقتصاد و عدم وابستگی به بیگانگان است.

مبارزه با رباخواری جزء مهم­ترین دغدغه­های پیامبر از صدر اسلام بود زیرا ایشان این امر را در ایجاد قدرت اقتصادی مسلمین بسیار تاثیرگذار می­دانست.

مسئله­ی کم­فروشی در جامعه اعتماد و صداقت را از بین می­برد و فساد در اجتماع به وجود می­آورد. پیامبر به مبارزه با آن پرداخت همان­گونه که حضرت شعیب اینگونه برخورد کرد .

رشوه­خواری یکی از بزرگترین موانع عدالت اقتصادی است و پیامبر کارگزاران خود را هشدار می­داد که از این عمل بپرهیزند.

اسراف موجب ازبین رفتن ثروت در جامعه می­شود و اگر جامعه­ای حتی ثروت زیادی هم داشته باشد؛ اما با اسراف، ثروتش نابود می­شود و محتاج به جوامع دیگر خواهد شد.

احتکار باعث ایجاد مشکلات اساسی در تامین نیازهای مردم می­شود، از این ­رو پیامبر شدیداً با این موضوع مقابله می­کرد.

اکتناز یکی از عواملی است که جامعه مسلمین را به سمت دنیاطلبی و تجمل­گرایی پیش می­برد و پیامبر مسلمانان را از تجمل گرایی نهی می­نمود.

بیکاری یکی از علل اصلی در رشد بزهکاری در یک جامعه است. با سرگرم شدن مردم به شغل، امید در جامعه افزایش یافته و انگیزه برای ورود به فساد و تباهی افراد کم می­شود.

 

     در پایان پیشنهاد می­شود که برای رهایی سلطه بیگانگان و استقلال اقتصادی  طرح اقتصاد مقاومتی که برگرفته ازآیات و روایات است و مقام معظم رهبری در چند سال اخیر بر روی این مطلب تاکید دارند، به طور جدی سرلوحه کار و تصمیمات مسئولین قرار گیرد تا مقدمات استقلال کامل اقتصادی کشورمان را فراهم آورند.

 

منابع

قرآن کریم.

نهج البلاغه.

1.      ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق :محمد ابوالفضل ابراهیم،1414ق، قم، دارالهجره، بی­چا.

2.      ابن بابويه، على بن حسين، الإمامة و التبصرة من الحيرة ،1404ق، مدرسه الامام المهدی قم، اول.

3.      ابراهیمی،محمد حسین، ربا و قرض دراسلام،1372، قم، ابراهیمی، بی­چا.

4.      جوادی آملی، عبدالله، تفسیرتسنیم، تحقیق :عابدینی،1387، قم، اسرا، اول.

5.      جورج جرداق، امام علی علیه السلام صوت العداله الانسانیه،ترجمه­:­هادی خسروشاهی،1344، تهران، فراهانی، بی­چا.

6.      جمعی از نویسندگان، کار وتلاش،رمز موفقیت،1389، بی­جا، زلال کوثر،اول.

7.      حکیمی، محمد، معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، 1376، بی­جا، دفترتبلیغات اسلامی حوزه علمیه، دوم.

8.      راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن کریم،1412ق، بیروت، دارالشامیه، اول.

9.      سبحانی،جعفر، سیمای اقتصاد اسلامی،1390، قم ، موسسه امام صادق، دوم.

10.  شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار(للشعيري) ، بی­تا، مطبعه حیدریه، نجف، اول.

11.  شیخ الاسلامی، جعفر، کار،پویایی وحرکت از دیدگاه قرآن و علی(ع)،1380، تهران، مهربان، بی­چا.

12.  طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه­ی­المیزان­فی­تفسیرالقرآن، مترجم:سید­محمد­­باقرموسوی­همدانی،1374، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه،پنجم.

13.  طبرسی، فضل بن حسن، تفسیرمجمع البیان،1372، تهران، ناصرخسرو، سوم.

14.  ـــــــــــــــــــ، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، مترجم:علی عبدالحمیدی،1375، مشهد، قدس رضوی، اول.

15.  ــــــــــــــــــ، مکارم الاخلاق، ترجمه :ابراهیم میرباقری، 1365،تهران، فراهانی، دوم.

16.  طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق:احمد شکوری،1375، تهران، مرتضوی، سوم.

17.  عابدی، محمد، جهاد اقتصادی از منظرقرآن،1395 ، بی­جا، پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، اول.

18.  عمید، حسن، فرهنگ عمید،1382،تهران، امیرکبیر، بیست وششم.

19.  فراهانی فرد، سعید، نگاهی به فقیروفقرزدایی از دیدگاه اسلام، 1378، بی­جا، ­دانش­و اندیشه معاصر، اول.

20.  فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، 1409ق، قم، هجرت، دوم.

21.  قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن،1371، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ششم.

22.  قمی، عباس، سفینه البحار،1414ق، قم، اسوه، اول.

23.  کلینی، ابی جعفر محمدبن یعقوب بن اسحاق ، فروع کافی،1350، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی­چا.

24.  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، اصول کافی، مترجم:محمدباقر کمره­ای ،1379 ، تهران، المکتبه­الاسلامیه، نهم.

25.  مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، 1403ق، بیروت، موسسه الوفاء، بی­چا.

26.  ـــــــــــــــــــــــــــ، 1397،تهران، انتشارات اسلامیه، بی­چا.

27.  مکارم شیرازی، ناصر و سایرهمکاران، تفسیر نمونه،1371، تهران، دارالکتب الاسلامیه، دهم.

28.  ــــــــــــــــــ ،ترجمه قرآن،1373، قم، دفترمطالعات تاریخ و معارف اسلامی، دوم.

29.  محمدی­ری­شهری، محمد، تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، همکاری:­عباس پسندیده، مترجم:حمیدرضا شیخی، 1389،قم، دار الحدیث، اول.

30.  محمدی ری­شهری، محمد، الگوی مصرف از نگاه قرآن و حدیث، 1388، قم، دارالحدیث، بی­چا.

31.  ـــــــــــــــــــــــ، میزان الحکمه، حمید رضا شیخی،1389، قم، دارالحدیث، یازدهم.

32.  ـــــــــــــــــــــــ،حکمت نامه پیامبر اعظم ،1387،قم، دارالحدیث، بی­چا.

33.  ـــــــــــــــــــــــ،توسعه اقتصادی برپایه قرآن وحدیث،ابوالقاسم حسینی،1390، قم، دار الحدیث، اول.

34.  محمدی اشتهاردی ، محمد، پیکار اسلام با اسراف، بی­تا، قم، شفق، بی­چا.

35.   ــــــــــــــــــــــ، اسراف بلای خانمان سوز، 1379، قم ،مطهر، اول.

36.  موسوی اصفهانی، جمال الدین، پیام های اقتصادی قرآن، 1368، بی­جا، نشرفرهنگ اسلامی، بی­چا.

37.  معین، محمد، فرهنگ معین ،1385، تهران، نامن، اول.

38.  نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسایل ومستنبط المسائل،1407ق، بیروت، آل­البیت، بی­چا.

39.  یوسفی، احمد علی، نظام اقتصاد مقاومتی،1395 ، قم، نگاه فارسی، اول.



[1]. دانش آموخته سطح سه­جامعه­ الزهرا، رشته­ی تفسیروعلوم قرآن، hojremajazi@hotmail.com

[2].استاد حوزه وپژوهشگر، rahimi.nadereh@yahoo.com

مقالات مشابه

نرمش‌قهرمانانه تجلی دیپلماسی مقاومت سیاسی در قرآن

نام نشریههمایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

نام نویسندهخدیجه حسین‌زاده, مریم‌السادات موسوی, فاطمه شیربند

طراحی الگوی مقاومت اسلامی از منظر قرآن

نام نشریههمایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

نام نویسندهمهدیس حمزه ای, زهرا جانجانی, پردیس حمزه ای

راهکارهای قرآن برای تقویت مقاومت اسلامی

نام نشریههمایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

نام نویسندهنسرین انصاریان, مرضیه منصوریان