share 1274 بازدید
رشد

محمد مؤذني

كلمات كليدي :

قرآن، رشد، اجتماع، فرد، عوامل و موانع رشد
"رشد" در لغت به معنی راه یافتن به مقصد است.[1] و در اصطلاح قرآنی به معنی هدایت یافتن به سوی خیر و صلاح است؛ در مقابل "غیّ" که به معنی انحراف از حقیقت میباشد.[2]
واژهی "رشد" در قرآن 19 بار با صیغههای مختلفی مانند: رشد، رشاد، مرشد، راشدون و رشید استعمال شده که در مقابل واژههای غیّ، ضرّ و شرّ قرار گرفته است.

رشد از منظر قرآن

از آنجا که انسان فطرتاً موجودی کمالطلب است، یکی از بزرگترین آرزوهای او رسیدن به نهایت مرزهای پیشرفت بوده و در این راه خستگی ناپذیر است:
«لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ»[3]
«انسان هرگز از تقاضاى نيكى (و نعمت) خسته نمى‏شود و هر گاه
شرّ و بدى به او رسد، بسيار مأيوس و نوميد مى‏گردد!»
اما به دلیل محدودیت دایرهی آگاهیها و نیز عجول بودن در رسیدن به خیرات، رشد طلبیِ فطریِ او، از مسیر واقعی خود منحرف شده و حتی به اشتباه، کمال را در جایی غیر از محل و مسیر آن جستجو مینماید؛ لذا قرآن، این نیاز بشر را بهطور شفاف به او معرفی نموده و بهترین برنامهها را جلوی دید وی قرار داده است؛ تا در این راه، آسانتر به رشد واقعی نائل شده و گرفتار رشدهای کاذب نگردد:[4]
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ
يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»[5]
«اين قرآن، به راهى كه استوارترين راه‏هاست، هدايت مى‏كند و به
مؤمنانى كه اعمال صالح انجام مى‏دهند، بشارت مى‏دهد كه براى
آنها پاداش بزرگى است.»

اقسام رشد

از آنجا که انسان دارای دو بُعد فردی و اجتماعی است؛ رشد او نیز در این دو مقوله متصور بوده که قرآن، برای روشن ساختن راه انسان در هر دو بُعد فردی و اجتماعی، از افراد رشد یافته و کامل یاد نموده و جوامعی که از نظر مادی به رشد نسبی دست یافته بودهاند، نیز اشاره میکند. در این نوشتار به اختصار به برخی از آنها میپردازیم:

1.   رشد فردی:

قرآن، در مورد افراد رشد یافته، از ابرهیم (ع) یاد نموده و دربارهی او میفرماید:
«وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمينَ»[6]
«ما، وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم و از (شايستگىِ)
او آگاه بوديم.»
این آیهی شریفه از ابراهیم، به عنوان یک شخصیت رشد یافته یاد کرده؛ چرا که او به صورت فطرى و تام، ‏به سوی توحید و معارف حقه هدایت یافته بود. و اضافهی رشد به ضميرى كه به ابراهيم بر مى‏گردد (رُشْدَهُ)، اختصاص رشد را به وى مى‏رساند؛ که بر اساس لیاقت و استعدادش به او عطا شده بود.[7]

2.   رشد اجتماعی:

در طول تاریخ جوامعی وجود داشته که از ابعاد مختلف به مراحل بالایی از رشد و تکامل دست یافتهاند؛ قرآن کریم، جامعهی سبا را به عنوان یک جامعهی رشد یافته و پیشرفته معرفی نموده که با دقت نظر در آیاتی که در توصیف این قوم وارد شده، میتوان به شاخصههای رشد در این جامعه پی برد. برخی از این شاخصهها از این قرارند:

3.   رشد اقتصادی:

یکی از شاخصههای رشد در جوامع بشری رشد اقتصادی بوده که جامعهی سبا از آن در حدّ بالایی برخوردار بوده است:
«لَقَدْ كاَنَ لِسَبَإٍ فىِ مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ
كلُُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُور»[8]
«براى قوم "سبا" در محل سكونتشان نشانه‏اى (از قدرت الهى) بود:
دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانهی عظيم با
ميوه‏هاى فراوان و به آنها گفتيم:) از روزى پروردگارتان بخوريد
و شكر او را بجا آوريد، شهرى است پاك و پاكيزه،
و پروردگارى آمرزنده (و مهربان)!»
جامعهی سبا، از صنعت کشاورزی و اقتصادی، در حدّ بالایی قرار گرفته بود؛ چون، دو مزرعهی سرسبز در دو طرف این شهر وجود داشته که بواسطهی حاصلخیزی، تمام اقتصاد این شهر را اداره مینمود؛ اما بعد از جاری شدن سیل، این رشد نیز از بین رفت.[9]

4.   رشد امنیت:

رشد امنیت در جامعه از دیگر شاخصههای رشد یافتگی، در جوامع بشری است. قرآن در این رابطه به میزان خیلی بالا، رشد امنیت در جامعهی سبا را مطرح نموده و میفرماید:
«... وَ قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيرَْ سِيرُواْ فِيهَا لَيَالىِ‏َ وَ أَيَّامًا ءَامِنِين‏»[10]
«... و سفر در ميان آنها را بطور متناسب (با فاصله نزديك)
مقرّر داشتيم (و به آنان گفتيم:) شبها و روزها در اين
آباديها با ايمنى (كامل) سفر كنيد!»
قرآن بیانگر مسافرتهای شبانهروزی این قوم، با قریههای نزدیک میباشد که در امنیت کامل صورت میگرفته است.[11]

5.   رشد سیاسی:

از مهمترین شاخصه های رشد یافتگی در جوامع بشری رشد سیاسی است که بنابر گزارش قرآن، قوم سبا از آن برخوردار بودهاند؛ که جریان مشورت ملکهی سبأ با بزرگان را اینگونه بیان میکند:
«قَالَتْ يَأَيهَُّا الْمَلَؤُاْ أَفْتُونىِ فىِ أَمْرِى مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا
حَتىَ‏ تَشهَْدُون‏»[12]
«گفت: اى اشراف (و اى بزرگان)! نظر خود را در اين امر مهمّ
به من بازگو كنيد، كه من هيچ كار مهمّى را بدون حضور
(و مشورت) شما انجام نداده‏ام!»
ادارهی جامعهی سبا با تکیه بر نظام مشورتی، نشانگر رشد و بلوغ سیاسی در آن میباشد. جملهی «حَتىَ‏ تَشهَْدُون» حكايت از مشورت ملكهی سبأ با بزرگان قوم خود در تمام امور بوده و بدون نظرخواهی از آنان کاری انجام نمیداده است. این مسئله در زمانی که اکثر حکومتها به صورت استبدادی اداره میشده، بسیار قابل توجه است.[13]

عوامل و زمینههای رشد

علیرغم فطری بودن رشد طلبی انسان، دستیابی به رشد قرآنی، نیازمند عواملی است؛ تا انسان را در این راستا یاری نماید. برخی از آنها عبارتند از:

1.   دعا:

یکی از عواملی که زمینههای رشد انسان را فراهم میسازد، دعا به درگاه خداوند احدیت است:
«وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنىّ‏ِ فَإِنىّ‏ِ قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ
فَلْيَسْتَجِيبُواْ لىِ وَ لْيُؤْمِنُواْ بىِ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون‏»[14]
«و هنگامى كه بندگان من، از تو در بارهی من سؤال كنند، (بگو:)
من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند،
پاسخ مى‏گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند،
تا راه يابند (و به مقصد برسند)!»
در حقیقت، دعا، نوعی ایجاد ارتباط با خداست که کمال مطلق و منبع رشد اوست؛ و چه رشدی بالاتر از این که بندهی ناچیز با خداوند عالمیان رابطهای نزدیک داشته باشد.[15]

2.   کسب علم:

کسب علم و آگاهی از مهمترین عوامل رشد و غذای روح است؛ لذا، هر چه بیشتر به تحصیل علم پرداخته شود، موجب رشد و تغذیهی بیشتر روح میگردد.[16]قرآن گفتگوی حضرت موسی با همراهش (خضر) را اینگونه بازگو میکند:
«قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا»[17]
«موسى به او گفت: آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم
داده شده و مايه رشد و صلاح است، به من بياموزى؟»
آیه در حقیقت درخواست موسی از خضر را بیان میکند که جهت دستیابی به رشد، از ایشان درخواست آموزش و تعلیم نمود.[18]

3.   عبرت از گذشتگان:

بیان قصههای گذشتگان یکی از مواردی است که خداوند از آنها برای رشد انسانها در قرآن به کار برده است:
«لَقَدْ كانَ في‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى‏
وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً
وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»[19]
«در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود!
اينها داستان دروغين نبود؛ بلكه، (وحى آسمانى است، و)
هماهنگ است با آنچه پيش روى او قرار دارد و شرح هر چيزى
و هدايت و رحمتى است، براى گروهى كه ايمان مى‏آورند!»
قصص قرآنی از آنجا که افسانه سرایی نبوده؛ بلکه، واقعیات تاریخی را به گونهای عبرت آموز بیان میکند؛ برای کسانی که طالب رشد و هدایت هستند، بسیار لازم، مفید و راهگشا میباشد.[20]

4.   توجّه به معاد:

توجّه دادن انسانها به مسألهی معاد و روز جزا، تأثیر بسیاری در رشد آنها دارد:
«وَ قَالَ الَّذِى ءَامَنَ يَاقَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ يَاقَوْمِ
إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَ إِنَّ الاَْخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ»[21]
«كسى كه (از قوم فرعون) ايمان آورده بود گفت: اى قوم من! از من
پيروى كنيد تا شما را به راه درست هدايت كنم. اى قوم من!
اين زندگى دنيا، تنها متاع زودگذرى است و
آخرت سراى هميشگى است!»
برای اینکه مؤمن آلفرعون ثابت کند که راه او منجر به رشد و رستگاری میگردد، جهت نفوذ بیشتر در سخنان خود، به مسألهی معاد اشاره میکند؛ چون، عقیده به ناپایداری زندگی دنیا و ابدی بودن زندگی پس از مرگ، انسان را به خود میآورد؛ تا برای زندگی ابدی خود نیز اندیشهای نموده و نیروهای خود را در این راستا به تحرک وادارد.[22]

موانع رشد

طی کردن راه رشد و کمال، برای انسان بسیار دشوار و با موانعی همراه است و تا زمانیکه، این موانع از وجود انسان زدوده نشده و سد راهش قرار گرفته، امکان رشد و تکامل برای انسان قابل تصور نیست. دو نمونه از اهم آن موانع را اشاره میکنیم:

1.   تکبّر:

تکبر ورزیدن در برابر خدای متعال و حقایق الهی، طی رشد و تکامل را از انسان گرفته و به ضلالت و بدبختی میکشاند؛ زیرا، با اینکه انسان راه رشد و گمراهی را میبیند، اما تکبر و غرور او، از ایمان آوردن به آیات الهی و واردشدن در راه هدایت و سعادت ممانعت میکند و با قرار گرفتن در مسیر لجاجت، راه رشد و هدایت را رها مینماید:[23]
«سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَاتىِ‏َ الَّذِينَ يَتَكَبرَُّونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَيرِْ الْحَقّ‏ِ
وَ إِن يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لَّا يُؤْمِنُواْ بهَِا وَ إِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ
لَايَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَ إِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَىّ‏ِ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا»[24]
«بزودى كسانى را كه در روى زمين بناحق تكبّر مى‏ورزند، از
(ايمان به) آيات خود، منصرف مى‏سازم! آنها چنانند كه اگر هر
آيه و نشانه‏اى را ببينند، به آن ايمان نمى‏آورند؛ اگر راه هدايت
را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى‏كنند و اگر طريق گمراهى
را ببينند،آن را راه خود انتخاب مى‏كنند!»

2.   همنشین ناسالم:

همنشینی و مباشرت با افراد ناسالم یکی از موانع بزرگ در مسیر رشد و هدایت انسان است؛ چرا که این افراد، انسان را به غفلت گرایش داده و از یاد خدا باز میدارند:
«وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ في‏ الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُون‏»[25]
«و (ناپرهيزگاران را) برادرانشان (از شياطين) پيوسته
در گمراهى پيش مى‏برند، و باز نمى‏ايستند!»
آیه بیانگر اینست که مشرکان توسط برادران ناباب خود به سوی گمراهی کشیده میشوند و آنها را در مسیر انحراف یاری میرسانند.[26]

پی نوشت ها:

[1]. فراهیدی، خلیل بن أحمد؛ العين، انتشارات هجرت، قم ، 1410ق، چاپ دوم، ج‏6، ص242.
[2]. مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران،بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1360 ش ج‏4، ص140؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات في غريب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم، 1412ق، ص 354.
[3]. فصلت/49.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، چاپ اول، ج‏12، ص 36.
[5]. إسرا/9.
[6]. أنبیاء/51.
[7]. طباطبائی(علامه)، سیّد محمد حسین؛ تفسیر الميزان، قم، دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، 1417ق، چاپ پنجم، ج‏14، ص 296و 297.
[8]. سبأ/ 15.
[9]. تفسیر الميزان، ج‏16، ص 365.
[10]. سبأ/ 18.
[11]. تفسير نمونه، ج‏18، ص 64.
[12]. نمل/ 32.
[13]. تفسیر الميزان، ج‏15، ص 359و 360.  
[14]. بقره/186.
[15]. قرشى، سيد على اكبر،تفسير أحسن الحديث، بنياد بعثت‏، 1377ش، تهران ، چاپ سوم،، ج‏1، ص 338.
[16]. طيب، سيد عبد الحسين؛ أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم، ج‏13، ص 396.
[17]. کهف/66.
[18]. تفسیر الميزان، ج‏13، ص 342.
[19]. یوسف/111.
[20]. تفسير نمونه، ج‏10، ص 101.
[21]. غافر/38- 39.
[22].تفسیر الميزان، ج‏17، ص 332.
[23]. تفسير نمونه، ج‏6، ص 367.
[24]. أعراف/146.
[25]. أعراف/202.
[26]. تفسیر الميزان، ج‏8، ص381.

مقالات مشابه

مبانى رشد و لوازم آن در قرآن كريم

نام نشریهفصلنامه صحیفه مبین

نام نویسندهمحمدکاظم شاکر