نقد کتاب: رعایت امانت شرط اول ترجمه (نقدی بر ترجمه تفسیر مجمع البیان)

پدیدآورسیدعلی آقایی

نشریهمجله کتاب ماه دین

شماره نشریه110_111_112_113

تاریخ انتشار1390/01/17

منبع مقاله

share 415 بازدید
نقد کتاب: رعایت امانت شرط اول ترجمه (نقدی بر ترجمه تفسیر مجمع البیان)

سیدعلی آقایی

مجمع البیان فی تفسیر القرآن اثر ابو علی فضل بن حسن‏ طبرسی(متون 548 ه.ق)،عالم و مفسر بزرگ شیعی در قرن‏ پنجم و ششم هجری،یکی از مهم‏ترین و مشهورترین تفاسیر مأثور شیعی به زبان عربی است که مورد توجه دانشمندان همهء مذاهب اسلامی واقع شده است.سبک و شیوهء تدوین و تبویب این‏ تفسیر،در میان تفاسیر جهان اسلام بی‏نظیر است.مجمع البیان‏ شامل مباحثی چون:قرائت،اعراب،لغات،بیان مشکلات،ذکر مطالبی در معانی و بیان،شأن نزول آیات،اخبار و روایات مربوط به آیات و شرح و تبیین قصص و حکایات و بیان ارتباط و تناسب‏ آیات و سور است و از این‏رو یک دائرة المعارف قرآنی محسوب‏ می‏شود.از امتیازات تفسیر مجمع البیان این است که مؤلف آن‏ بدون هیچ‏گونه تعصب‏ورزی از منابع و تفاسیر شیعه و سنی بهره‏ جسته است و هنگامی که به نقد دیدگاه‏های اهل سنت پرداخته، روشی عالمانه در پیش گرفته است.شاید از همین‏روست که‏ مجمع دار التقریب بین المذاهب الإسلامیه مصر که علمای همهء فرق اسلامی جهان در آن شرکت داشتند،به اتفاق تصویب کرد که این تفاسیر در اختیار عموم قرار گیرد که با مقدمه‏ای عالمانه از علامه حاج شیخ محمد تقی قمی،دبیرکل دار التقریب،و مقدمه‏ای‏ وزین به قلم عالم بزرگ شیخ محمود شلتوت،رئیس جامع الازهر، چاپ و در کشورهای اسلامی منتشر شد.شیخ شلتوت،مفتی بزرگ‏ اهل سنت و دانشمند روشن‏بین مصر،در مقدمهء خود بر این تفسیر نوشته است:«مجمع البیان در میان کتاب‏های تفسیری بی‏همتاست. این تفسیر با گستردگی،ژرفا و تنوع در مطالب و تقسیم و تبویب‏ و ترتیب دارای ویژگی و امتیازی است که میان تفاسیر پیش از آن بی‏نظیر و میان آثار پس از آن‏ کم‏نظیر است».1هم‏چنین استاد محمد تقی قمی-از اندیشمندان
اصلاحگر و از تلاشگران در راه‏ نزدیکی مذاهب-در این‏باره می‏نویسد: «جماعت تقریب،برای ایجاد تفاهم و برادری‏ اسلامی در میان امت و نزدیک شدن دل‏های شیعه‏ و سنی و مسلمانان شرق و غرب گیتی به یکدیگر،چاپ و نشر مجمع البیان را به‏عنوان غذای سالم فکری و قرآنی برای‏ جهان اسلام برگزید و نویسندهء این تفسیر را چهرهء منصف و آزادمنشی شناخت که هنگام نگارش اثر خود،هیچ‏گاه از شاهراه ادب و بلندنظری قرآن منحرف نشده و به راه جدال گام‏ نسپرده است»2.نیز هیأت مسئول آماده‏سازی این تفسیر2برای‏ چاپ که مرکز جهانی دار التقریب افراد آن را از میان دانشمندان‏ بزرگ و زبدهء مسلمان گلچین کرده بود،در خصوص آن نوشتند: «تفسیر مجمع البیان به قلم علامه طبرسی،دائرة المعارف منظم‏ و مرتبی است که تمامی فنون قرآن را در خود جمع کرده است‏ و از امتیازات بی‏نظیر آن این است که دیدگاه‏های گوناگون در تفسیر آیات را،از خاندان رسالت گرفته است».4
متن عربی این تفسیر بارها چاپ و منتشر شده است.5یکی از چاپ‏های خوب آن،چاپی است با تحقیق و پانوشت‏های علامه‏ ابو الحسن شعرانی که در تهران منتشر شده است.6این تفسیر گران‏سنگ نخستین‏بار،به پیشنهاد و تصمیم مؤسسهء انتشارات‏ فراهانی،توسط گروهی از مترجمان در 27 مجلد به فارسی برگردانده‏ شد که نخستین مجلد آن در 1349 ه.ش.و مجلد پایانی در 1359 ه ش.منتشر شد و در اختیار عموم قرار گرفت.7
این گروه مترجمان،عبارت‏اند از:شهید دکتر محمد مفتح،حسین نوری،دکتر احمد بهشتی،سید هاشم رسولی محلاتی،رضا ستوده، محمد رازی،علی کاظمی،علی صحت و دیگران.8این‏ ترجمه از هنگام انتشار به سبب همت،دقت و تتبع مترجمان،مورد توجه محافل علمی و عموم علاقه‏مندان قرار گرفت،ولی یکی‏ از انتقاداتی که از همان آغاز مطرح شد،یکنواخت نبودن نثر آن‏ از نظر نگارش بود.از این‏رو ناشر این ترجمه،پس از 25 سال بر آن شد تا این مجموعهء نفیس را با ترجمه،ویرایش و حروفچینی‏ جدید منتشر کند تا پاسخ‏گوی نیاز جامعهء امروز باشد.این مهم‏ به علیرضا کرمی از محققان بخش تحقیقات دار القرآن آیت اللّه‏ العظمی گلپایگانی(ره)سپرده شد.9مترجم در این تلاش مجدد،بر ترجمهء دگربارهء آیات از آغاز تا انجام،برگردان تفسیر و بازنگری و بازآفرینی آن با تغییر پاره‏ای از واژگان و ساختار جمله‏ها و نگارش‏ روان‏تر و گویاتر به زبان روز همت گمارده است.وی ترتیب و نحوهء کار تحقیقی خویش را چنین وصف کرده است:
«ترجمهء آیات در عباراتی روان‏تر و گویاتر با افزودن واژه‏ها و گاه‏ جمله‏های روشنگر در کروشه؛بازنگری متن و جایگزینی واژه‏های‏ زیباتر و مناسب‏تر و بازسازی ساختار جمله‏ها و نگارش آنها به یک‏ قلم؛افزودن عناوینی مناسب و گویا با الهام اط بحث‏ها؛آوردن متن روایات درس‏آموز و جالب و مراعات ظرافت‏ها و ریزه‏کاری‏های‏ دیگری که موضوع هر بحث را روشن‏تر کرده است؛استخراج‏ مدارک و منابع روایات از دیرینه‏ترین و معتبرترین کتاب‏ها و اسناد شیعه و سنی که پیش از تفسیر مجمع البیان نوشته شده‏اند؛نگارش‏ نکاتی در آغاز هر سوره تحت عنوان«آشنایی با این سورهء مبارکه» و نکاتی در پایان هر سوره تحت عنوان«پرتوی از سوره»؛تنظیم‏ مطالب هر فصل بدین صورت که از آغاز هر سوره تا پایان آن،هر بار ابتدا شماری از آیات که در نهایت به قدر یک پاراگراف است، قرار می‏گیرد؛به دنبال آن،ترجمهء همان آیات؛سپس نگرش بر واژه‏ها؛بعد از آن شأن نزول آیات؛و آن‏گاه تفسیر آیات؛و در پایان‏ هر بحث گاه در مبحثی جداگانه تحت عنوان«پرتوی از آیات» نکات درس‏آموزی که چکیدهء پیام آن آیات است،به صورت فشرده‏ به قلم نگارنده ترسیم می‏شود.با این بیان عناوین هر بحث یا هر بخش بدین صورت تنظیم می‏شود:1-آیات؛2-ترجمهء آیات؛ 3-واژه‏ها؛4-شأن نزول؛5-تفسیر؛6-پرتوی از آیات».10
راقم این سطور نخستین بار با این اثر در هشتمین نمایشگاه‏ بین‏المللی قرآن کریم به سال 1380 ه ش.آشنا شد که در آن‏ سال برای اولین بار مجموعهء کامل ترجمهء تفسیر مجمع البیان‏ عرضه شده بود و بنا به مناسبتی دو مجلد 25-26 و 27-28 (مطابق با اجزای 25 تا 28 قرآن کریم)را مطالعه کرده و پس از مطالعه و تطبیق آن با متن عربی تفسیر،برخی ایرادها و اشکالات‏ اساسی در این کار به نظر رسید و حال فرصتی دست داد تا در قالب‏ نوشتار حاضر عرضه شود.

1.عدم رعایت امانت در ترجمه:

الف)مترجم محترم به سلیقهء خود و شاید بنابر آن‏چه در مقدمهء ناشر نیاز جامعهء امروز نامیده شده،بحث‏هایی از تفسیر را حذف کرده و در مقدمه‏ای که بر ترجمه‏ نگاشته نیز هیچ اشاره‏ای به این کار نکرده‏ است،به‏گونه‏ای که خواننده چنان‏چه به‏ متن عربی تفسیر یا ترجمهء پیشین‏ آن مراجعه نکند و از پیش با شیوهء تفسیری مرحوم طبرسی آشنایی نداشته باشد،به هیچ روی متوجه‏ نمی‏شود مباحثی از این تفسیر از قلم افتاده و حذف شده است. این بخش‏ها که در متن اصلی تقریبا در تفسیر تمامی سور و آیات‏ تکرار می‏شوند،عبارت‏اند از:
-القراءة(که در ترجمهء قبلی قرائت آیات ترجمه شده)که‏ مشتمل بر اختلاف قرائات آیات مورد بحث است.
-الحجة(یا دلیل آیات طبق ترجمهء پیشین)که وجوه قرائات‏ مذکور در القراءة از منابع متقدم یاد شده است.
لازم به ذکر است که مرحوم طبرسی معمولا از این دو بخش‏ در تفسیر آیات نیز بهره گرفته و به آنها استناد کرده است.
-الاعراب(اعراب آیات در ترجمهء قبلی)که مشکل اعراب آیات‏ مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و معمولا چندین وجه اعرابی‏ برای هر مورد ذکر شده است.این بخش نیز نقش مهمی در فهم‏ تفسیری آیات خصوصا در روش تفسیری طبرسی دارد.در واقع‏ وجه ادبی تفسیر وی در این بخش نمایان شده است.
-اختلاف‏ها(اختلاف آن در ترجمهء قبلی)که این قسمت در ابتدای‏ هر سوره می‏آید و به اختلاف در شمارش آیات پرداخته است.
-علاوه بر موارد فوق که به‏طور کامل در ترجمه حذف شده، مواردی نیز در لابه‏لای متن نادیده گرفته شده و ترجمه نشده‏ است.به‏عنوان مثال،نکاتی از بخش«اللغة»که در ترجمهء جدید با عنوان«نگرشی بر واژه‏ها»آمده،ترجمه نشده است.نظیر: مثال‏ها و شواهد شعری که در بیان معنای لغوی یک واژه ذکر شده‏ است.11هم‏چنین در بعضی موارد بخش«النظم»که برای بیان‏ تناسب آیات و سور آمده،ترجمه نشده است.12لازم به ذکر است‏ که مجمع البیان از نادر تفاسیر شیعی است که به علم مناسبات‏ توجه کرده و در ذیل عنوان«النظم»،پیوند نامعلوم یا دیریاب‏ آیات را با یکدیگر توضیح داده است که مترجم بی‏دلیل این‏ بحث مهم را از ترجمه انداخته است.
ظاهرا مترجم،این بخش‏ها را زاید و نامتناسب با نیاز جامعهء امروز تشخیص داده‏ و در نتیجه آنها را حذف کرده است، بی‏آن‏که به این حذف‏ها اشاره کرده باشد.این کار دو اشکال اساسی دارد:نخست آن‏که اشتهار تفسیر مجمع البیان به جامعیت آن در علوم قرآنی است و از این‏رو طبرسی‏ به درستی آن را«مجمع البیان لعلوم القرآن»نام نهاده است‏13و این‏گونه حذف‏ها،به جامعیت این تفسیر که از میراث شیعی به‏ جای مانده،آسیب جدی وارد می‏کند و در ذهن خواننده ناآشنا تصویری نادرست از آن شکل می‏گیرد؛دیگر آن‏که رسم امانت در ترجمه آن است که مترجم تا جایی که ممکن است در اصل تغییری‏ ایجاد نکند و آن‏جا که ناگزیر از تغییر و اصلاح و دست بردن در متن اصلی است،خواننده را از این تغییرات مطلع سازد تا چنان‏چه‏ خواست با مراجعه به متن اصلی به مقصود و سخن نویسنده دست‏ یابد.اگر بنا باشد هرکس بنا به سلیقهء شخصی خود در کار دیگران‏ دست برد و آن را براساس نظرات خود اصلاح کند،غث و سمین‏ به هم آمیخته و تشخیص صحیح و سقیم دشوار خواهد شد.
ب)مترجم به حذف زوائد تفسیر(بنا به تشخیص خود)بسنده‏ نکرده و در ترجمه موارد زیادی بر آن افزوده است.البته بخشی از این افزوده‏ها در مقدمهء مترجم اجمالا یا به تصریح اشاره شده است‏ که عبارتند از:
-ترجمهء آیات:البته این بخش در ترجمهء قبلی نیز وجود داشته‏ و مترجم به اصلاح عبارات و واژگان پرداخته و در مواردی جملاتی‏ روشنگر در میان کروشه بر ترجمه افزوده است.از اشکالات عمده‏ در این بخش،دخل نظر تفسیری خاص مترجم در ترجمه است. به عبارت دیگر مترجم بنا به نظریهء تفسیری مقبول نزد خود، ترجمهء آیات را نگاشته و این در حالی ست که در بعضی موارد این‏ رأی،نظر مرجوح مفسر بوده و با«قیل»آمده یا اصلا در آرای‏ تفسیری او نیست.ولی باوجود این بخش،این‏گونه به خواننده القا می‏شود که این نظر،رأی اصلی مفسر بوده یا بر آن تأکید داشته‏ است.به نظر می‏رسد با فرض لزوم چنین بخشی در ترجمهء تفسیر،لازم است ترجمهء آیات براساس نظر اصلی‏ و رأی مقبول مفسر صورت پذیرد و چنان‏چه‏ این امر مقدور نیست،به جای ترجمهء جدید آیات،از یکی از ترجمه‏های شناخته‏ شده و مقبول در عرف کارشناسان‏ علوم قرآنی استفاده شود و البته این مطلب به اطلاع خواننده‏ نیز رسانده شود.در این صورت این ترجمه از آیات صرفا برای‏ آماده‏سازی ذهن مخاطبان برای فهم بهتر تفسیر آیات بوده و مستقل از نظرات و آرای تفسیری مفسر خواهد بود.
-نکاتی در آغاز هر سوره با عنوان«آشنایی با این سوره»آمده‏ که در آن به موارد زیر پرداخته شده است:شمارهء سوره در ترتیب‏ کنونی مصحف و ترتیب نزول؛نام سوره و وجه تسمیهء آن؛زمان‏ نزول که مترجم از آن تعبیر به«فرودگاه سوره»کرده و در آن به‏ بحث مکی و مدنی بودن سوره پرداخته است.البته این بخش از تفسیر مجمع البیان اخذ شده است؛شمار آیات،واژه‏ها و حروف‏ سوره که تعداد آیات از«عدد آیه‏ها»در تفسیر گرفته شده و تعداد واژگان و حروف افزودهء مترجم است؛پاداش تلاوت سوره که عینا همان بخش«فضلها»از تفسیر است؛دورنمایی از مفاهیم سوره‏ که به تشخیص مترجم نکات و مطالبی از سوره فهرست‏وار ذکر شده است.
-اضافاتی در بخش«اللغة»(نگرشی بر واژه‏ها):با این‏که‏ مترجم از مطالب مذکور در بخش اللغة در تفسیر مجمع البیان‏ در ترجمهء خود بهره جسته،ولی ساختار بیان آن را تغییر داده و علاوه بر حذف‏هایی که در آن انجام داده(که پیشتر بدان اشاره‏ شد)برخی لغات که از نظر مترجم دشوار بوده به این بخش افزوده‏ شده و توضیحاتی در معنای آن کلمات نیز آورده است و البته‏ هیچ‏جا به منبع مطالب افزوده در این بخش اشاره نکرده است.14 هم‏چنین هیچ تفکیکی بین لغات مذکور در تفسیر و لغات افزوده‏ شده صورت نگرفته و خواننده نیز از این موضوع آگاه نشده است. علی‏رغم این‏که این کار فی نفسه امری درخور تحسین است و خصوصا برای خوانندگان ناآشنا با زبان قرآن،راهگشاست،ولی‏ آمیختگی توضیحات مفسر دربارهء لغات و افزوده‏های مترجم‏ کار شایسته‏ای نیست.چه از جمله مزایای تفسیر مجمع البیان بحث‏های وافی مرحوم طبرسی در ادبیات عرب اعم‏از لغت و اعراب است ولی‏ درهم آمیختن نظرات مترجم با آرا و اقوال مفسر گرانقدر،به استواری ومتانت کار مفسر لطمه می‏زند و اعتبار آن کاهش می‏یابد.به‏ویژه‏ روشن نیست که مترجم از چه منبع یا منابعی برای شرح لغات‏ مشکل استفاده کرده و آیا این منابع که مفسر بدان‏ها استناد جسته هم ارز است یا خیر.
-اضافاتی در تفسیر آیات:عمل مترجم در ترجمهء بخش‏ «المعنی»(تفسیر آیات)بسیار عجیب است و وی در اغلب موارد ابتدا ترجمه‏ای اجمالی از آیه را تکرار کرده و در ادامه نیز به مطالب‏ تفسیری مؤلف بسنده نکرده،بلکه توضیحات زائدی از جانب خود بر آن افزوده است.هم‏چنین در ترجمهء کلمات و عبارات از عطف‏ کلمات مترادف و هم‏معنا بسیار استفاده کرده است.بدین جهت‏ این بخش بسیار طولانی و حجیم‏تر از متن اصلی و در نتیجه‏ خسته‏کننده شده است.تمام این بسط و تفصیل‏ها و حشوهای زاید در حالی است که گاه بخشی از توضیحات تفسیری طبرسی ذیل‏ آیات نادیده انگاشته شده و ترجمه نشده است.15
-نکاتی در پایان هر بخش یا مجموعهء آیات با عنوان«پرتوی از آیات»و در پایان هر سوره ذیل«پرتوی از سوره»،نکات درس‏آموز و چکیدهء پیام آن آیات یا سوره از نگاه مترجم در آنها ذکر شده‏ است.البته خوشبختانه مترجم در مقدمهء خود به افزودن این بخش، تصریح کرده است.
آن‏چه در این‏جا باید بر آن تأکید شود عدم امانتداری مترجم‏ و پایبند نبودن وی به متن اصلی تفسیر است،بی‏آن‏که به دخل‏ و تصرف‏های روی داده اشاره‏ای شده باشد.حداقل آسیب این‏ عمل،آن است که خوانند هر آن‏چه مطالعه کرده به حساب مؤلف‏ خواهد گذاشت و با خود چنین خواهد اندیشید که تمامی مطالب‏ فوق عینا ترجمهء عبارات تفسیر مجمع البیان است.بدیهی است که‏ در این‏جا نباید از خواننده انتظار داشت که با مراجعه به متن عربی‏ تفسیر و تطبیق آن با ترجمه به این موضوع پی‏برد.چرا که پیش‏فرض خوانند همواره این است که مترجم‏ امانت را که شرط اول ترجمه است،رعایت‏ کرده است.روا نیست که مترجم بی‏دلیل در متن مؤلف دست برده،ساختار و چینش‏ مطالب را تغییر دهد و مطالبی را از جانب خود بر آن بیفزاید،بی‏آنکه خواننده را از این تغییرات‏ آگاه کند.به علاوه در اکثر موارد،مرجع افزوده‏ها نیز ذکر نشده و چنان‏چه خواننده هم‏چون نگارنده با دقت در متن اصلی و مقایسه‏ با ترجمه یا به دلیل شناخت قبلی خود از تفسیر به اضافات در ترجمه پی‏برد،تمامی مطالب را برآمده از نظرات شخصی مترجم‏ بدون استناد به منبعی معتبر و قابل اعتماد تلقی خواهد کرد.باری، چنین کاری شایستهء یک محقق نیست که این‏طور بی‏مهابا در تفسیری ارزشمند و میراث گران‏بهای شیعی دست برد و به بهانهء ترجمهء و امروزی کردن نگارش آن،آرا و نظرات شخصی خویش را در پوشش نام عالمی جلیل القدر نظیر علامه طبرسی طرح کند.

2.امروزی کردن نگارش ترجمه!

ترجمهء پیشین این اثر،علی‏رغم آن‏که به دست فضلا و دانشمندانی چون مرحوم دکتر محمد مفتح و سید هاشم رسولی‏ محلاتی صورت پذیرفته،ترجمهء روان و شیوایی نیست.گویا مترجمان بیش از آن‏که به شیوایی و روانی آن توجه کنند،به‏ ترجمهء لفظ به لفظ و پایبندی به متن اصلی تفسیر اصرار داشته‏اند و این اصرار در سراسر ترجمهء ایشان هوایداست.به علاوه،ویراستاری‏ در کار نبوده که این ترجمه‏ها را یک دست سازد.البته راقم این‏ سطور،هرگز قصد ندارد از ارزش و اهمیت کار سترگ ایشان آن‏ هم در سال‏های دههء پنجاه که جامعهء فارسی‏زبان به ترجمهء فارسی‏ این متون دسترسی نداشت،بکاهد؛بلکه صرفا بر آن است تا بر دغدغه‏های ناشر و مترجم دربارهء ویرایش و حروفچینی مجدد آن‏ تأکید کند.ولی سؤالی که با خواندن ترجمهء جدید و مقایسه با ترجمهء پیشین به ذهن متبادر می‏شود آن است که ویرایش مجدد و نگارش امروزی در این ترجمه چه معنایی دارد.
به نظر می‏رسد مترجم مراد از ویرایش را به درستی‏ درنیافته و نگارش امروزی را بازی با کلمات و سخن‏پردازی‏های طولانی و خسته‏کننده فرض‏ کرده است.حال آن‏که ممکن بود با توان و وقتی که مترجم صرف چنین امری‏ کرده و یا حتی کمتر از آن،ترجمهءپیشین این اثر را به خوبی ویرایش و آن را برای خواننده،خصوصا نسل جوان،دلنشین و جذاب کرد.
در واقع مترجم با دخل و تصرف در متن و بسط و تفصیل‏های‏ زاید که از جانب خود در ترجمه وارد کرده،نه‏تنها گامی در جهت‏ روان شدن و گویا شدن ترجمه برنداشته،بلکه به هدف و غرض‏ مؤلف که بیان و ایضاح مشکلات آیات و رفع ابهامات از آنها بوده، صدمه‏ای جدی وارد ساخته است.چه خواننده که می‏توانست با مطالعهء توضیح کوتاهی که علامه طبرسی دربارهء آیه‏ای آورده،به‏ تفسیر و مقصود آن دست یابد،در پیچ و تاب جملات توضیحی، غیرضروری و اغلب بدیهی و خسته‏کنندهء مترجم گرفتار می‏شود و از مراد اصلی مؤلف باز می‏ماند،به‏ویژه در مواردی که مترجم‏ توضیحات خود را بر نظر تفسیری مؤلف ترجیح داده و جایگزین‏ آن کرده است.
مسألهء ویرایش در این‏جا خاتمه نمی‏یابد،بلکه به دلیل‏ به کارگیری معادل‏های نامأنوس و خودساختهء مترجم برای‏ برخی واژگان عربی که اغلب عینا در متون فارسی کاربرد دارد، حدت بیشتری یافته و بر مغلق شدن ترجمه افزوده است.16 نوع واژگان و اصطلاحات به کار رفته در ترجمه و نیز اضافات‏ مترجم(نظیر عناوینی که متناسب با بحث‏ها افزوده شده)حاوی‏ نوعی بار احساسی و تداعی‏گر خطابه‏ای انقلابی است.گویا مترجم سعی بر القای این فضای احساسی و انقلابی بر مخاطب‏ داشته است.کلماتی چون:تبهکاران،بیدادپیشگان،خودکامگی، اصطلاح‏ناپذیران،کفرگرایان،بداندیشی،جریان‏های ارتجاعی، قانون‏شکنان،حق‏ناپذیری و...که به کرات در متن استفاده شده‏ است،فضای متن را بسیار سنگین و پرطمطراق کرده و مطالعهء آن را برای خواننده دشوار می‏سازد.این شیوهء ترجمه،متن عالمانه‏ و روشنگرانه تفسیر را به خطابه‏ای احساسی و پرهیاهو فروکاسته است.ظاهرا مراد مترجم از بازنگاری متن‏ و جایگزینی واژه‏های زیباتر و مناسب‏تر همین‏ بوده است.
نگارنده با مقایسهء ترجمهء پیشین‏ و ترجمهء جدید بر این باور است که‏ مترجم فارغ از دغدغه‏های مترجمان در ترجمهء عالمانهء قبلی که‏ کاملا مقید به متن عربی تفسیر بوده است به بازنویسی مجدد آن پرداخته و در مواردی اصلا به متن عربی توجه نشده بلکه‏ در عوض توضیحات مفصلی از مترجم جایگزین شده است،تا جایی که به خستگی خواننده می‏انجامد.حتی در برخی موارد چیزی‏ جز خطابه‏ای آتشین از مترجم(و نه از مؤلف تفسیر)باقی نمانده‏ و چه بسا نقطه‏نظر تفسیری علامه طبرسی مغفول مانده است. جالب‏تر این است که در شناسنامهء کتاب،نام ویراستار این ترجمه‏ نیز به چشم می‏خورد،ولی ردپای او در اثر ناپیداست.روشن‏ نیست او چه وظیفه‏ای داشته و آیا یک صفحه از این ترجمه را با ترجمهء پیشین یا متن عربی مقایسه کرده است؟آیا او با علم به‏ این کاستی‏ها و اشکالات بر آن صحه گذاشته است؟

3-ارجاعات و منابع متأخر:

برخلاف آن‏چه مترجم مدعی شده است که«مدارک و منابع‏ روایات تفسیری را از دیرینه‏ترین و معتبرترین کتاب‏ها و اسناد شیعه و سنی که پیش از تفسیر مجمع البیان نوشته شده،استخراج‏ کرده است»با نگاهی گذرا به کل ترجمه و پاورقی‏های آن می‏توان‏ به عکس این موضوع پی‏برد.در ذیل به‏عنوان نمونه منابع پرتکرار که مترجم به آنها ارجاع داده و تعداد دفعات تکرار آنها در مجلد 27-28 ذکر می‏شود:

منابع شیعی:

-نور الثقلین،شیخ عبد علی هویزی(متوفی 1112 ق):107 مرتبه؛-ثواب الاعمال،شیخ صدوق(متوفی 381 ق):14 مرتبه؛- بحار الأنوار،علامه مجلسی(متوفی 1111 ق):13 مرتبه؛-تفسیر القمی،علی بن ابراهیم قمی(متوفی 307 ق):11 مرتبه؛-تفسیر البرهان،سید هاشم بحرانی(متوفی 1107 ق):7 مرتبه.

منابع سنی:

-تفسیر قرطبی(الجامع الاحکام القرآن)، ابو عبد اللّه قرطبی(متوفی 671 ق):68 مرتبه؛ -الدر المنثور،جمال الدین سیوطی‏ (متوفی 911 ق):19 مرتبه؛-تفسیرروح البیان،اسماعیل حقی بر سوی(متوفی 1127 ق):12 مرتبه؛-فی‏ ظلال القرآن،سید قطب(متوفی 1386 ق):7 مرتبه.
مترجم به منابع دیگری نظیر:الحیاة،تفسیر العیاشی،المیزان، وسایل الشیعة از منابع شیعی و تفسیر المراغی،تفسیر کشاف،تفسیر کبیر فخررازی،تفسیر الطبری،تفسیر الثعلبی،سیره ابن هشام،مغازی‏ واقدی،صحیح بخاری و صحیح مسلم از منابع اهل سنت نیز ارجاع‏ داده که تعدا دفعات تکرار آنها کمتر از انگشتان یک دست است.
در حالی که مرحوم طبرسی،تفسیر خود را در سال 536 ق.تألیف‏ کرده و به سال 548 ق.در گذشته است،چگونه منابعی هم‏چون: نور الثقلین هویزی(متوفی 1112 ق)،تفسیر قرطبی(متوفی 671 ق)، الدر المنثور سیوطی(متوفی 911 ق)و بحار الأنوار مرحوم مجلسی‏ (متوفی 1111 ق)که بیشترین تعداد ارجاع به آنهاست و همگی پس از طبرسی وفات یافته‏اند،منابع متقدم بر آن محسوب می‏شوند.چنان‏چه‏ مترجم می‏خواست به گفتهء خویش عمل کند،شایسته بود به تفسیر طبری و تفسیر البیان شیخ طوسی مراجعه می‏کرد و متون آنها را باهم‏ تطبیق می‏داد،چه ظاهرا مرحوم طبرسی از تفسیر طبری به نام جامع‏ البیان عن تأویل القرآن بسیار بهره گرفته و ازهمین‏رو آن را مجمع‏ البیان لعلوم القرآن نام نهاده که شباهت زیادی با نام تفسیر طبری‏ دارد.17هم‏چنین تفسیر وی بسیار متأثر از التبیان شیخ طوسی است. چنان‏که خود در مقدمهء تفسیرش به آن اشاره کرده و کار خود را،نظم‏ دادن به مطالب التبیان و تکمیل آن برشمرده است.18
نکته جالب دیگر این است که گاه در ارجاع منابع متقدم‏ نظیر سیره ابن هشام و مغازی واقدی در کنار منابع متأخری چون‏ بحار الأنوار ذکر می‏شود که نمی‏توان فهمید مراد مترجم از این‏ کار چه بوده است.19

4-نابسامانی‏هایی در چاپ ترجمه:

آن‏چه گفته شد،مستقیما به مترجم‏ بازمی‏گشت.اما برخی از ایرادها و کاستی‏ها به ناشر که همت خویش‏ را در این مهم صرف کرده،مربوط می‏شود.ترجمهء پیشین اثر با امکانات چاپ آن زمان در 27 جلد-البته با کیفیتی نه چندان‏ منطبق بر سلیقه‏های خوانندگان کنونی-منتشر شده است که‏ درخور تحسین و شایستهء تقدیر است.اما در شرایط کنونی که‏ شاهد رشد چشمگیر امکانات نشر هستیم،انتظارات نیز فزونی‏ یافته است.راقم این سطور امسال در بخش کتب عربی نمایشگاه‏ بین‏المللی کتاب تهران به چاپ‏های تک‏جلدی از کتاب‏هایی برخورد کرد که پیش‏تر در چندین مجلد چاپ شده بودند،به‏گونه‏ای که‏ بازدیدکننده ترغیب می‏شد یک جلد برای کتابخانهء شخصی خود تهیه کند.غرض این‏که وقتی می‏توان با تغییران ساده‏ای در اندازه و نوع قلم،کتابی با کیفیت بهتری عرضه کرد،چرا باید ترجمهء تفسیر مجمع البیان د رحجمی سه برابر اصل عربی آن‏ چاپ شود.البته نگارنده از دغدغه‏های مالی ناشران بی‏اطلاع نبوده‏ و چه بسا این نوع کار نتیجهء همان نگرانی‏ها باشد،اما از این نکته‏ نیز نباید غافل بود که وقتی خواننده با چنین کتاب حجیمی مواجه‏ می‏شود،ترجیح می‏دهد از آن در یک کتابخانهء عمومی استفاده‏ کند تا این‏که یک دوره از آن برای کتابخانهء شخصی‏اش خریداری‏ کند.که هم از پس خرید آن برنمی‏آید و هم جای مناسبی برای‏ نگهداری آن در منزل ندارد وگرنه کم نیستند کسانی که به دلیل‏ آشنایی اندک بازبان عربی،راغب‏اند یک نسخهء فارسی از تفسیری‏ گران‏سنگ و شیعی در منزل داشته باشند که هراز گاهی به آن‏ مراجعه کرده و از آن بهره گیرند.
نکتهء دیگری که ممکن است برای ناشر جالب‏توجه باشد، این است که نرم‏افزاری که برای درج متن قرآن در لابه‏لای متون‏ تفسیر استفاده شده و اتفاقا نگارنده نیز از آن بسیار سود جسته، اشکالاتی هم دارد که عینا به متن تفسیر منتقل شده و از چشم ناشر به دوره مانده است.20البته باز جای‏ شکرش باقی است که نرم‏افزار مذکور غلط تایپی‏ نداشته که به متن منتشر شده،راه یابد.اما در عوض در سایر جملات عربی که به‏ سلیقهء مترجم به همراه ترجمه آورده شده،غلطهای مطبعی فراوان دیده می‏شود که ظاهرا از چشم‏ مترجم،ویراستار و نمونه‏خوان متن به دور مانده است.21
5-علی‏رغم تمامی موارد فوق،متأسفانه تلخیصی از این‏ ترجمه با عنوان:تفسیر بیان از سوی همان ناشر و به گزینش‏ و نگارش دکتر محمد بیستونی منتشر شده است که هدف از آن: «استفادهء عملی عموم جامعه خصوصا جوانان از مفاهیم ارائه شده‏ در تفسیر»یاد شده است.جدای از نقدهایی که به همین تلخیص‏ وارد است‏22،این سؤال اساسی هم‏چنان باقی است:
«آیا میراث تفسیری شیعی شایستهء چنین رفتاری است؟»

پی‏نوشت

(1).طبرسی،مجمع البیان فی تفسیر القرآن،مصر،ج 1،ص 20،به نقل از حسین‏ کریمان،طبرسی و مجمع البیان،تهران:انتشارات دانشگاه تهران،چاپ اول 1341،ج 2، ص 27.
(2).همان.
(3).محمد محمد المدنی،رئیس علوم اسلامی در«کلیة دار العلوم بجامع القاهرة»و عبد العزیز محمد عیسی استاد«کلیة الشریعه بالجامع الازهر»و محمد اسماعیل عبده از «کلیة دار العلوم بجامع القاهرة».
(4).همان،ج 1،ص 6،به نقل از حسین کریمان،ج 2،ص 48.
(5).ازجمله چاپ قاهره:دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه،با مقدمه شیخ محمود شلتوت،1378 ق،12 جزء،قطع وزیری؛چاپ بیروت:دار إحیاء التراث العربی،1379 ق، 10 جزء در 5 مجلد،قطع رحلی.
(6).مشخصات کتاب‏شناختی آن چنین است:طبرسی،مجمع البیان فی تفسیر القرآن،چاپ ابو الحسن شعرانی،تهران:مکتبة العلمیة الاسلامیة،چاپ اول،1338 ق، قطع رحلی.
(7).طبرسی،ترجمه تفسیر مجمع البیان،ترجمه علی کرمی،تهران: انتشارات فراهانی،1382،مقدمه ناشر،ص 33.
(8).همان؛نیزنک.طبرسی،ترجمه تفسیر مجمع البیان، ترجمه دکتر مفتح و دیگران،تهران:انتشارات‏ فراهانی،1349-1359،شناسنامه مجلدات‏ 1-27.
(9).همان.
(10).همان،سخن مترجم،صص 48-49.
(11).به‏عنوان نمونه نک.طبرسی،مجمع البیان فی تفسیر القرآن،چاپ سید هاشم‏ رسولی محلاتی و سید فضل اللّه یزدی طباطبایی،ج 9-10،صص 125-126،135- 136،145،153-154،159-160،173؛و مقایسه کنید با:ترجمه تفسیر مجمع البیان، ترجمه علی کرمی،ج 25-26،صص 487،526،568،598،621،691-692.
(12).به‏عنوان نمونه نک،طبرسی،مجمع البیان،ص 244(سوره ذاریات)،ص 364 (سوره حدید)،ص 445(سوره منافقون)،ص 465(سوره طلاق)؛قس ترجمه تفسیر مجمع البیان،ج 27-28،همان سوره‏ها.
(13).طبرسی،مجمع البیان،مقدمه،ص 77.
(14).برای نمونه نک.طبرسی،مجمع البیان،ج 9-10،صص 228-244؛قس‏ ترجمه تفسیر مجمع البیان،ج 25-26،صص 985-1025،ج 27-28،صص 31-66.
(15).به‏عنوان نمونه نک.ترجمه تفسیر مجمع البیان،ج 25-26،صص 626،640، 861،931،943،958،991-992،1007؛قس طبرسی،مجمع البیان،ج 9-10، صص 161،163،202،215،218،223،229،232-234.
(16).برای نمونه:گزافه‏کار(-مسرف)؛کفرانگری(-کفر)؛حق‏ستیزی(-جحود)؛ کافرون(-کفرگرایان)؛مؤمنون(-توحیدگرایان)؛طاغی(-قانون‏شکن)؛ظالمون(- بیدادپیشگان)؛موارد بسیار دیگر که به دلیل کثرت استعمال این واژگان در متن عربی و معادل‏های آنها در ترجمه فارسی،آدرس‏ها ذکر نشد.
(17).حسین کریمان،ج 2،ص 20.
(18).طبرسی،مجمع البیان،مقدمه،صص 75-76.
(19).برای نمونه نک.ترجمه مجمع البیان،ترجمه علی کرمی،ج 25-26، صص 721،723،730،764،ج 27-28،ص 651،668،728.
(20).برای نمونه‏نک.ترجمه مجمع البیان،ج 25-26،ص 510،احقاف:17؛ ص 701،فتح:20؛ص 752،فتح:26؛ص 857،حجرات:13؛ص 974،ق:41؛ ج 27-28،ص 144،نجم:20.
(21).برای نمونه نک،همان،صص 520،576،612،613، 634،644،727،728،732،764،و موارد بسیار دیگر.
(22).نک.علی‏رضا بهاردوست،کتاب ماه‏ دین،ش 79-78،صص 12-14.

مقالات مشابه

تشیع اعتدالی و بازتاب آن در تفسیر شیعی

نام نشریهتحقیقات علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمرتضی ایروانی نجفی, محمدحسن شاطری احمد آبادی

اسباب النزول سوره آل عمران از مجمع البيان

نام نشریهبینات

نام نویسندهطاهره مختار‌پور

بررسى كاربرد قواعد تفسير در تفسير مجمع‏ البيان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی‌اکبر بابایی, محمود حاجی احمدی

شیوه‌های نقل به معنای احادیث در مجمع البیان

نام نشریهتحقیقات علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمهدی اکبرنژاد, قدرت ذوالفقاری‌فر

واكاوي اصول علمي ترجمه و تاثير آن در ترجمه هاي قرآن

نام نشریهپژوهش ديني

نام نویسندهحمید جلیلیان, مریم غضنفری, زهرا شیخی

بررسی چگونگی تأثیر اختلاف قرائات‌ در برداشت‌های تفسیری مجمع البیان ‏

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهمهدی اکبرنژاد, نجیمه گراوند, مظفر علی دادی گراوند

معناشناسی الفاظ قرآن در تفسیر مجمع البیان

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, فاطمه نظری