تفسیر سورهء فرقان‏ (4)

پدیدآورسیدابوالفضل میرمحمدی

نشریهنور علم

شماره نشریه25

تاریخ انتشار1390/01/17

منبع مقاله

share 973 بازدید
تفسیر سورهء فرقان‏ (4)*

سید ابوالفضل میرمحمدی

در سورهء شریفه فرقان بیست آیه در رابطه با توحید مشاهده می‏شود که می‏توان گفت:
توحید از اهداف مهمّهء این سوره بوده که خدای متعال در یک سوره نسبتا کوچک،بیست آیه‏ دربارهء آن نازل فرموده است و ما در مقاله‏های گذشته هفت آیه از آنها را مورد بحث قرار دادیم‏ و اینک بقیه آیات:
8- هو الّذی جعل لکم اللّیل لباسا و النّوم سباتا و جعل النّهار نشورا (فرقان/47)
او خدائی است که ظلمت شب را برای شما لباس قرار داد(تا همه در لباس سیاه شب مستور باشید)و خواب را مایهء آرامش و ثبات شما قرار داد و روز روشن را برای فعالیت و کار مقرر داشت.
از جملهء آیات خداوند،همان وجود شب است که تاریکی آن مانند لباس،انسان را، احاطه کرده و او را وادار می‏نماید تا از فعالیت و کارهای روزانه دست بکشد و به استراحت‏ پرداخته و نیروی از دست رفته خود را که در اثر زحمات روز،از دست داده،جبران کند و این‏ نعمت همان است که در جای دیگر قرآن شریف به آن اشاره رفته است و فایدهء آن را یادآوری‏ فرموده و آن را از آیات خود بشمار آورده است،چنانچه می‏فرماید:
هو الّذی جعل لکم لتسکنوا فیه و النّهار مبصرا انّ فی ذلک لآیات لقوم یسمعون (یونس/67).
او خدائی است که شب را برای شما قرار داد تا در آن آسایش داشته باشید و روز را روشن قرار داد (برای امر معاش شما)و در این،نشانه‏هائی(از قدرت خدا)برای مردمی که سخن(حق)را بشنوند،وجود دارد.مشروط بر اینکه انسان،گوش شنوائی داشته باشد تا از تذکّر خدای خود،بهره بگیرد.
و دیگر از آیات،نعمت خواب است که راحت بخش اعصاب و عضلات و سایر اعضاء و جوارح می‏باشد و آنچه از خواب محسوس است همان انقطاع دستگاههای ادراکی و خارجی از فعالیت‏ها است که خود مانع فرسودگی و بهم ریختگی آنها است و این نعمت بزرگ نیز در جای دیگر قرآن شریف به عنوان آیه ذکر شده است چنانچه می‏فرماید:
و من آیاته منامکم باللّیل و النّهار و ابتغاؤکم من فضله انّ فی ذلک لآیات لقوم یسمعون (روم/23).
و یکی از آیات(قدرت)الهی،خوابیدن شما در شب و روز و طلب(روزی)شما از فضل و رحمت‏ او است و در این،ادلّه‏ای بس قوی برای افرادی است که سخن حق را می‏شنوند.
و دیگر از آیات الهی وجود روز است که خداوند متعال آن را روشن خلق کرده تا بندگانش به تحصیل معاش بپردازند و چرخهای زندگی خود و یا جامعه را به حرکت درآورند و این نعمت بزرگی است که به بندگان اعطاء شده و آیتی است برای آنها تا بر خالق و منعم‏ خود،شریک قائل نشوند و شریکهای موهومی را که عاجز از خلق چنین مخلوقاتی هستند،دور بریزند چنانچه در جای دیگر قرآن شریف این نعمت را به عنوان آیه ذکر فرموده است:
و جعلنا اللّیل و النّهار آیتین فمحونا آیة اللّیل و جعلنا آیة النّهار مبصرة لتبتغوا فضلا من‏ ربّکم
(الاسراء/12)
و ما شب و روز را دو نشانه(قدرت خود)قرار دادیم،آنگاه از آیت شب(و روشنی ماه آن)کاستیم‏ و آیت روز را تابان ساختیم تا(در روز،روزی حلال)از فضل خدا طلب کنید.
پس این نظام منظومهء شمسی و این شب و روز که در اثر گردش زمین به دور خورشید بوجود آمده است از جمله آثار خداوندی است که به خوبی دلالت بر وجود خالق قادر و مهربان‏ دارد ولی مشروط بر اینکه انسان،تعقل کند و فکر نماید چنانچه می‏فرماید:
انّ فی خلق السّموات و الارض و اختلاف اللّیل و النّهار...لآیات لقوم یعفلون (بقره/164)
همانا در خلقت آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز...آیات و نشانه‏هائی برای افراد عاقل‏ وجود دارد.
در خاتمهء بحث از این آیه یادآور می‏شویم:تشبیه شب به لباس از جهت تاریکی و ظلمت آن است که بشر را مانند لباس احاطه کرده و پوشانیده است و اما آثار دیگر لباس، مثل حفاظت از سرما و غیره در آیه،منظور نمی‏باشد و دخالت آنها در این تشبیه چنانچه در بعضی تفاسیر دیده می‏شود،به نظر صحیح نمی‏آید.
در قرآن کریم در موارد زیادی از اوصافی که بطور وسیع و شاید در انسان‏ها پیدا شده و در واقع آنان را احاطه کرده به لباس تعبیر شده است،مانند:لباس تقوی،لباس جوع، لباس خوف.پس منظور از تشبیه،همان تاریکی شب است که انسان را احاطه کرده و در بر گرفته است و همین جهت یعنی ظلمت شب است که خدای تعالی آن را در مقابل روز و روشنی آن قرار داده است و در قسم‏های خود به آنها توجه می‏دهد چنانچه در آیات زیر مشاهده‏ می‏شود:
و اللّیل اذا عسعس
(قسم به شب هنگامی که روی جهان را تاریک گرداند)،
و اللّیل اذا سجی
(قسم به شب هنگامی که آرامش پیدا کرد)،
و اللّیل اذا یغشی
(قسم به شب هنگامی که فرا می‏گیرد).
پس تاریکی شب به جهت خواص و فوائدی که دارد مورد توجه قرار گرفته،که‏ قسمتی از آنها را بیان کردیم و قسمت دیگر آن را که در قرآن کریم به آنها اشاره شده‏ فهرست وار و از باب نمونه بیان می‏کنیم:
الف-و من اللّیل فتهجّد به نافلة لک
ب-)اسراء/79) پاسی از شب را از خواب برخیز و قرآن و نماز بخوان،این یک وظیفه اضافی برای تو است...
من آناء اللّیل فسبّح و اطراف النّهار لعلّک ترضی
ج-)طه/130). در اثناء شب و اطراف روز،تسبیح و حمد پروردگارت را بجای آور،تا خشنود شوی.
فلمّا جنّ علیه اللّیل رای کوکبا قال هذا ربّی
(انعام/76). و چون تاریکی شب او را پوشانید،ستارهء درخشانی دید،گفت این پروردگار من است.
د-من اللّیل فسبّحه و آدبار السّجود ق/40).
(پاسی از شب و بعد از سجده‏ها به تسبیح خدا بپرداز.
هـ-فاسربا هلک بقطع من اللّیل و اتّبع ادبارهم(حجر/65).
پس با خانواده‏ات شبانه از این دیار بیرون شو و اهلبیت تو از پیش و خود از پی آنان روان شو.
و-سبحان الّذی اسری بعبده لیلا (اسراء/1). پاک و منزه است خدائی که شبی،بنده خود را سیر داد.
و نیز یادآور می‏شود:اسناد سبات(به معنای استراحت)اسناد مجازی است که به‏ منظور مبالغه به نوم داده شده است زیرا نوم،استراحت آور است نه خود استراحت و همینطور اسناد نشور(به معنای تفرّق و پراکندگی)به نهار نیز،مجازی است زیرا روز،محل نشور است‏ نه خود نشور و اسناد افعال به محل آنها در استعمالات عرب شایع است چنانچه در جملهء «جری المیزاب ناودان جاری شد»و امثال آن دیده می‏شود.
9 و 10- و هو الّذی ارسل الرّباح بشرا بین یدّی رحمته و انزلنا من السّماء ماء ظهورا- لنحیی به بلده میّنا و نسقیه ممّا خلقنا انعاما و اناسیّ کثیرا
(فرقان/49/48). و او خدائی است که بادها را،پیشاپیش رحمت خود،برای بشارت فرستاد و از آسمان،آبی طاهر و مطهّر برای شما نازل کردیم-تا با آن زمین خشک و مرده را زنده سازیم و آن چه را که از چهار پایان و انسانهای بیشمار آفریدیم،سیراب کنیم.
دیگر از آیات الهی وجود بادهائی است که خداوند متعال آنها را به مقتضای رحمت‏ خود،به جریان انداخته تا ابرهای متفرق آسمان را در یکجا و در محلی جمع‏آوری نماید و از آن‏ ابرها باران پاک کننده به زمین باریده و زمینهای خشک و بی آب و علف و در حقیقت مرده را احیاء و سیراب نماید،تا زنده شده و نباتات و اندوخته‏های خود را بیرون ریزند و او است که با این مخلوق خود یعنی باران،چهار پایان و انسانهای زیادی را سیراب می‏کند.
یادآور می‏شود:خداوند متعال در آیهء شریفه اگر چه از بادها به عنوان بشارت دهندگان‏ تتعبیر آورده و ظاهرش این است که بادها فقط علامت باران‏های آسمانی است و در تکوّن آنها تأثیری ندارد،لیکن به قرینهء سایر آیات بخوبی استفاده می‏شود که بادها تأثیر زیادی در پیدایش باران دارند چنانچه در آیات دیگر آمده است:
و هو الّذی یرسل الرّیاح بشرا بین یدی رحمته حتّی اذا اقلّت سحابا ثقالا سقناه‏ لبلد میّت فانزلنا به الماء فاخرجنا به من کلّ الثّمرات (اعراف/57).
او خدائی است که بادها را به بشارت(باران رحمت)در پیش بفرستد،تا چون بار،ابرهای سنگین‏ را بردارند،آنها را به شهر و دیاری که(از بی آبی)مرده است سوق دهیم و به سبب آن باران نازل کنیم،تا هرگونه ثمر و حاصل از آن بر آوریم...
در این آیهء شریفه کارکرد بادها بیان شده که خداوند متعال پس از آنکه آنها را به‏ جریان انداخت،ابرها را با خود بر می‏دارند،و آنها را در جائی متراکم می‏کنند سپس خداوند متعال آنها را به جاهائی ک ه اراده کند سوق داده و باران را نازل می‏کند،پس بخوبی روشن‏ می‏شود که بادها در تکون ابرها تأثیر دارند،چنانچه در آیهء زیر به آن تصریح شده است:
و ارسلنا الرّیاح لواقح فانزلنا من السّماء ماء فاسقینا کموه
(حجر/22) بادها را برای لقاح فرستادیم،پس باران را از آسمان نازل کرده و شما را سیراب گردانیدیم.
و با توجه به اینکه لواقح جمع لاقحة یعنی باردار کننده،از اوصاف ریاح قرار داده شده، بخوبی روشن می‏شود،بادها هستند که ابرها را به هم می‏آمیزند و برای ریزش باران آماده‏ می‏کنند.
به هر حال ما اگر نتوانیم برای تمام بادها چنین اثری را قائل شویم برای بعضی از آنها که از جوانب خاصی می‏وزند،باید قائل شویم و گفته می‏شود:عربها بادها را به چهار قسم‏ تقسیم کرده‏اند:
1-باد شمال‏ 2-باد جنوب(این دو قسم به اعتبار جهت و طرفی که مبداء وزیدن آنها است بنام‏ شمال و جنوب نامیده شده است).
3-باد صبا و قبول و آنت بادهای شرقی است.
4-باد دبور و آن بادهای غربی است.
برای تمام اقسام آن تأثیر قائلند و می‏گویند:بادها به اعتبار نواحی و اقطار،آثار مختلفی دارند مثلا باد صبا و شمال در مصر تأثیر ندارند،زیرا از سرزمینهای بی آب و علف‏ می‏آیند و در تولید باران اثری ندارند.و اما بادهای دبور و جنوب،چون از طرف دریا می‏آیند بخارها را با خود حمل کرده و تبدیل به باران می‏کنند و همینطور است در منطقهء شامات که‏ بادهای دبور-که از مغرب می‏وزند-تولید ابر می‏نمایند1
و این اقسام و اسماء که برای بادها ذکر کرده‏اند در روایات شیعه نیز دیده می‏شود، چنانچه مرحوم بحرانی از ابی بصیر روایتی نقل می‏نماید.
ابو بصیر می‏گوید:از امام صادق(علیه السلام)سئوال کردم که‏ بادهای چهارگانه یعنی باد شمال و جنوب و صبا و دبور چگونه است مردم‏ می‏گویند:باد شمال از بهشت است و باد جنوب از جهنم؟امام(علیه السلام) مطالبی فرمودند که دلالت بر آنچه در قبل گفته شد دارد و از جمله کلمات آن‏ حضرت اینکه:باد رحمت،بادهای لواقح و باردار کننده‏اند،بعضی از آنها ابرها را به حرکت در می‏آورد و دیگری آنها را بین آسمان نگه می‏دارد و بعضی‏ از آنها به ابرها فشار می‏آورد و باران نازل می‏شود...2
11- و هو الّذی مرج البحرین هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بینهما برزخا و حجرا محجورا
(فرقان/53).
و او خدائی است که دو دریا را به هم در آمیخت،این آبی شیرین و گوارا و این(دیگری)شور و تلخ و بین این دو حایلی قرار داد که از هم منفصل و جدا باشند.
از جمله آیات الهی وجود دو دریا است که آب یکی از آن دو گوارا و در نهایت‏ شیرینی و دیگری شور و در نهایت شوری می‏باشد و خداوند قادر متعال به واسطه مرز و حائلی که در بین آن دو قرار داده،ممزوج هم نمی‏شوند و دریای شیرین در شیرینی و دریای شور در شوری خود باقی مانده و حالت شیرینی و شوری خود را از دست نمی‏دهند.
این آیهء شریفه برحسب ظاهر ابتدائی،دلالت دارد بر اینکه در روی زمین دو دریای‏ شور و گوارا متّصل بهم وجود دارد که به قدرت خداوند به هم مخطوط نمی‏شوند و لذا اشکال شده که در روی زمین دریای شیرینی وجود ندارد پس چرا خداوند از آن نامبرده‏ است.3
امّا اگر گفته شود مراد از بحر و دریای شیرین همان منابع آب‏های زیرزمینی‏ شیرین است در این فرض اشکال وارد نخواهد شد،چون آبهای شیرین مخازن زیرزمینی‏ که رودخانه‏ها از آن جاری می‏شوند،با اینکه بعضی از آنها در جوار و نزدیک دریاهای‏ شور است از آنها متأثّر نمی‏شوند و در شیرینی خود باقی هستند،همانطور که دریای شور در شوری خود باقی است،و این نیست مگر قدرت خداوند قادر که توسط مرز و حائل،از اختلاط آنها مانع شده است.4
البته معناهای دیگری نیز برای این آیه گفته شده:مانند رودهای شیرین همچون‏ نیل و دجله و فرات که وارد مدیترانه و خلیج فارس می‏شوند که نه شوری دریاها در آنها مؤثرند و نه شیرینی آنها در دریا تأثیر می‏کند.
یادآور می‏شود:
الف-بحر در لغت به معنای مجتمع آب کثیر نیز آمده است‏5و به رودخانه نیز اطلاق می‏شود و در محاورات فارسی زبانها نیز،به رودخانه،دریا گفته می‏شود،چنانچه‏ مردم مشهد به رودخانهء«کشف رود»دریا می‏گویند.
ب-کلمه مححورا در جملهء حجرا محجورا صف«حجر»است یعنی«حجر و مانع»ساخته و پرداخته شده و همینطور کلمهء ظلیلا در جملهء ضلا ظلیلا که به معنی سایهء ثابت است.
12 و 13- هو الّذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و کان ربّک قدیرا-و یعبدون‏ من دون اللّه مالا ینفعهم و لا یضرهم و کان الکافر علی ربّه ظهیرا
(فرقان/55/54).
و او خدائی است که از آب(نطفه)،بشر را آفرید و بین آنها خویشی و بستگی و ازدواج قرار داد و خدای تو بر هر چیزی قادر است-و(این مشرکان)به جای خدا،بتهائی را که هیچ سود و زیانی به‏ حال آنان ندارد،می‏پرستند و کافر،به پروردگار خود پشت می‏کند.
خداوند متعال در این دو آیه نیز یادآوری فرموده که خدائی،سزاوارکسی است‏ که از آب،بشر را خلق کرده و آن را موجب بقاء نسل و خویشاوندی نسبی و سببی قرار می‏دهد و واضح است که این کار در توان و قدرت خدای یکتا است و نیز خدائی،کسی‏ را سزا است که نفع و ضرر بندگان را در اختیار داشته باشد و معلوم است،اشیاء و یا انسانهائی که این بت‏پرستان و مشرکان،آنها را می‏پرستند چنین قدرتی ندارند و نباید آنها را عبادت نمود.
در اینکه مراد از بشر،حضرت آدم(علیه السلام)است و یا اوتلاد او و یا اعم از هر دو،در بین مفسّران اختلاف است و ظاهر آیه این است که مراد همان بنی آدمند،زیرا آدم ابوالبشر از خاک آفریده شده و عیسی مسیح(علیه السلام)نیز از آیه مستثنی است،ولی بقیهء افراد بشر از آب یعنی نطفه خلق شده‏اند پس مراد از بشر،غیر از آدم و عیسی(علیهما السلام) است،زیرا خداوند متعال در قرآن کریم در جاهائی که خلقت حضرت آدم را تذکر می‏دهد،منشأ آن را طین ذکر فرموده است،چنانچه در آیات شریفه زیر این معنی آمده‏ است:
اذ قال ربّک للملائکة انّی خالق بشرا من طین (ص/71).
(ای پیغمبر یاد کن)هنگامی را که خدا به فرشتگان گفت که من بشری را از گل‏ می‏آفرینم.
فسجدوا الا ابلیس قال ااسجد لمن خلقت طینا (الاسراء/61).
وقتی که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنند،همه سجده کردند جز شیطان،او گفت:آیا در مقابل کسی سجده کنم که از خاک آفریده‏ای؟
انّ مثل عیسی عند اللّه کمثل آدم خلقه من تراب (آل‏عمران/59).
همانا مثل خلقت عیسی،پیش خدا،مانند خلقت آدم ابوالبشر است،که خدا او را از خاک‏ خلق کرد.
و هرگاه به خلقت اولاد و نسل آدم(علیه السلام)توجه می‏دهد،منشأ آن را نطفه یادآوری‏ کرده است چنانچه در آیات شریفه زیر آمده است:
و بدا خلق الانسان من طین-ثمّ جعل نسله من سلالة من ماء مهین (سوره سجده/8- 7).
و آدمیان را نخست از خاک بیافرید-آنگاه(خلقت)نژاد نوع بشر را از آبی بی‏قدر، مقرر گردانید.
او لم یر الانسان انا خلقناه من نطفة فاذا هو خصیم (سوره یس/77).
آیا انسان ندید که ما او را از نطفه‏ای آفریدیم و سپس او دشمن آشکار ما گردید؟
بنابراین می‏شود بین آیاتی که مطلقا خلقت انسان را از خاک می‏دانند مانند آیه‏ شریفه:
و من آیاته ان خلقکم من تراب ثمّ اذا انتم بشر تنتشرون (سوره روم/20)و بین آیاتی که‏ مطلقا خلقت انسان را از نطفه می‏دانند مانند آیه شریفه:
او لم یر الانسان انّا خلقناه من‏ نطفه 7(یس/77)جمع نمود،به اینکه گفته شود آیات اولی مربوط به خلقت بشر اوّلی یعنی‏ آدم(علیه السلام)و آیات دسته دوم،مربوط به خلقت اولاد آدم می‏باشد.چنانچه این جمع را در آیاتی از قرآن شریف می‏بینیم مانند این آیهء شریفه:
و اللّه خلقکم من تراب ثمّ من نطفة ثمّ جعلکم ازواجا (فاطر/11).
خدا شما را(نخست)از خاک و سپس از نطفه خلق کرد،آنگاه شما را جفت جفت قرار داد.
و اما جملهء:فجعله نسبا وصهرا مراد از این جمله نیز مو.رد اختلاف قرار گرفته‏8لیکن‏ با توجه به معنای لغوی این دو واژه به نظر می‏رسد مراد از آیه روشن گردد.
در کتابهای لغت آمده است:
النّسب محرّکة و النّسبة بالکسرو الضّم،القرابّة اوفی الآباء خاصّة و الصهر بالکسر،القرابة و حرمة الختونه و الختن‏9
یعنی نسب(به فتح نون و سین)و نسبت(به ضم نون و یا کسر آن)به معنای‏ قرابت و خویشی و یا فقط قرابت پدری است و«صهر»به معنای قرابت و محرمیت سببی‏ و دامادی می‏باشد.
پس می‏شود گفت:مقصود از تذکر این جمله این است که بشر است که وسیلهء قرابت نسبی و سببی می‏شود و این خود نعمت بزرگی است که خویشاوندان با خود دارند اما اینکه گفته شده مراد از نسب،خویشاوندان مرد و مراد از صهر،خویشاوندان زن‏ می‏باشد برخلاف آن است که از کتابهای لغت نقل کردیم،بلکه برحسب عرف نیز قوم‏ و خویش سببی اعم از خویشان زن می‏باشد بلکه مردها هم خویشاوند سببی مانند عروس و یا داماد دارند.
و اما اینکه گفته شده مراد از«نسبا و صهرا»ذکور و اناث می‏باشد،به نظر،صحیح‏ نمی‏آید زیرا تنویع اولاد به حسب ذکور و اناث در آیات قرآنی با تعبیرات دیگری بیان‏ شده است،چنانچه در آیه شریفه:
یخلق ماتشاء،یهب لمن یشاء اناتا و یهب لمن بناء الذّکور»10(شوری/49)و آیهء شریفهء:انّه خلق الزّوجین الذّکر و الانثی11(نجم/45)و آیهء:ثمّ‏ جعلکم ازواجا12(فاطر/11)دیده می‏شود پس در آیهء شریفه محلّ بحث به خویشاوندی انسانها اختصاص،داده شده است چنانچه در آیهء شریفهء:
و جعلناکم شعوبا و قبایل‏ لتعارفوا 13(حجرات/13)به نعمت دیگر خلقت که همان اختلاف طائفه‏ها و قبیه‏ها است، تذکر داده شده است.
یادآور می‏شود:واژه و لغت ظهیر در قرآن کریم همانطور که با لام استعمال شده‏ چنانچه در آیهء شریفهء
و لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا 14(اسراء/88)می‏بینیم با علی نیز استعمال شده است مانند آیهء محل بحث:
و کان الکافر علی ربّه ظهیرا 15و معنای آن‏ در هر دو صورت به معنای کمک و معین است لیکن در صورت«لام»،کمک به نفع است‏ و در صورت«علی»کمک و همکاری با هم بر ضد طرف مخالف می‏باشد.
(13)-و شما را شعبه‏های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم(تا قرب و بعد و نسب و نژاد)یکدیگر را بشناسید.
(14)-و هرگز نتوانند مثل قرآن را بیاورند هر چند هم پشتیبان یکدیگر باشند.
(15)-و کافر(بنادانی از خدای خود روی می‏گرداند)پشت به امر پروردگار خود می‏کند،(فرقان/55)
(به تصویر صفحه مراجعه شود)

پی نوشت ها:

(*)-مقاله‏های قبلی در شماره‏های اول و دوم و چهارم(دوره اول)چاپ شده است.
(1)-تفسیر المنار ط بیروت ج 8 ص 468.
(2)-تفسیر برهان طبع تهران ج 4 ص 166.
(3)-اضواء علی متشابهات القرآن تألیف شیخ خلیل پس در تفسیر آیه.
(4)-تفسیر المیزان،اضواء علی متشابهات القرآن و تفسیر طنطاوی در تفسیر آیه.
(5)-قاموس اللّغة و مفردات راغب.
(6)-و یکی از نشانه‏های قدرت الهی این است که شما را از خاک بیافرید،سپس بصورت بشر(روی زمین) منتشر شدید.
(7)-آیا انسان ندید که ما او را از نطفه‏ای آفریدیم؟
101 (8)-تفسیر مجمع البیان و تفسیر المیزان.
(9)-قاموس اللغة و مفردات راغب و قرطبی در تفسیر آیه.
(10)-هر چه بخواهد می‏آفریند و به هر که خواهد فرزند اناث(دختر)و به هر که خواهد فرزند ذکور(پسر)عطا می‏کند.
(11)-و او(خلق را برای انس با هم)جفت را،نر و ماده آفریده است.
(12)-سپس شما را جفت(مرد و زن)قرار داد.