تاکنون تعداد زیادی از صفات قرآن را که در خود قرآن آمده است با تبویب و دستهبندی خاصی بیان کردیم و بطور اجمال توضیحاتی را در باره هرکدام از آنها دادیم اکنون چند صفت از اوصاف قرآن را که خارج از تقسیمبندیهای گذشته هستند در اینجا میآوریم و این بخش از بحث را که مربوط به صفات قرآن است به پایان میبریم.
از آنجاکه پیامبران الهی همگی از یک منبع الهام میگیرند و همگی از طریق وحی الهی پیامهای آسمانی را دریافت میکنند،روشن است که کتابهای آسمانی آنها مکمل و مصدق یکدیگرند و در میان آنها قرآن کریم که آخرین و کاملترین کتاب آسمانی است،تصدیقکنندهء همهء کتابهای آسمانی پیشین میباشد این مطلب در آیات متعددی از قرآن مجید بیان شده و لذا یکی از صفات قرآنکه در خود قرآن آمده عبارت است از،مصدق.
باید دید که قرآن چگونه کتابهای آسمانی پیشین را تصدیق میکند و منظور از آن چیست؟پیش از آنکه به پاسخ این پرسش بپردازیم نمونههائی از آیاتی را که این مطلب در آنها آمده است باهم میخوانیم:
و هذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذی بین یدیه و لتنذر ام القری و من حولها
(سوره انعام آیه 93)و این کتابی است که ما فرستادیم بابرکت است و تصدیقکننده چیزی است که در مقابل اوست تا مردم مکه و اطراف آنرا بیم دهی.
و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون اللّه و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من ربّ العالمین(سوره یونس آیه 37)
واین کتابی است که ما فرستادیم بابرکت است و تصدیقکننده چیزی است که در مقابل اوست تا مردم مکه و اطراف آنرا بیم دهی.
و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون اللّه و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من ربّ العالمین(سوره یونس آیه 37)
و این قرآنطوری نیست که از طرف غیر خدا به افتراء آمده باشد بلکه آن تصدیق چیزی است که در پیشروی اوست و تفصیل کتابی است که در آن شکی نیست و از جانب پروردگار جهانیان است.بدون شک منظور از چیزی که پیشروی قرآن است و قرآن آنها را تصدیق میکند تورات و انجیل و کتابهای آسمانی دیگر است.حال باید دید که منظور از تصدیق کردن قرآن چیست و چگونه قرآن آن کتابها را که در عصر نزول قرآن همگی تحریف شده بودند و قرآن از تحریف آنها خبر داده است،تصدیق میکند؟
معمولا گفته میشود که قرآن اصل و اساس نزول تورات و انجیل را از جانب خداوند تصدیق و گواهی میکند و این به معنی آن نیست که تورات و انجیل تحریف شده مورد تأیید و تصدیق قرآن است.
این سخن برای خود سخن درستی است اما با توجه به این که در آیات مربوطه قرآن تصدیقکنندهء چیزی که پیش روی اوست الذی بین یدیه و یا تصدیقکننده چیزی که با اهل کتاب است(لا معهم)معرفی شده،این توجیه جای تأمل است زیرا از این آیات استفاده میشود که قرآن همین تورات و انجیلی را که در دست مردم و در اختیار اهل کتاب است،تصدیق میکند.
دیگر این که این آیات در مقام محاجّه با اهل کتاب آمده و این که بگوئیم قرآن حقانیت نزول تورات و انجیل را قبول دارد،چهچیزی را به نفع پیامبر اسلام ثابت میکند؟
به نظر میرسد که حقیقت دیگری در این مورد توجه قرآن است و منظور این نیست که قرآن حقانیت آن کتابها را قبول دارد و بلکه منظور این نزول قرآن و بعثت پیامبر اسلام،وعده ها و پیشگوئیهای این کتابها را که از آمدن پیامبر خاتم خبر دادهاند،تحقق بخشیده و عینیت داده است و درواقع قرآن و وحی الهی بر پیامبر اسلام،تصدیق و تایید و گواه صدق وعدههای کتب آسمانی است.
جالب این که باوجود تحریفاتی که در انجیل و تورات به عمل آمده این حقیقت که پیامبری در آینده مبعوث خواهد شد در همین کتب تحریف شده موجود است.1و یهود و نصاری با توجّه به تعلیمات کتب آسمانی خود،همواره در انتظار منجی و تسلی دهندهایکه از طرف خداوند خواهد آمد،هستند.
این حقیقت را ما از یکی از آیاتی که صفت مصدق بودن قرآن را ذکر کرده است استفاده کردیم.اکنون آن را نقل میکنیم:
و لما جائهم کتاب من عند اللّه مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلما جائهم ما عرفوا کفروا به فلعنة اللّه علی الکافرین
(سوره بقره آیه 89)و چون کتابی از جانب خدا(قرآن)به سوی آنها آمد که تصدیقکنندهء چیزیکه با آنها بود میباشد و با آنکه بیشتر(پیش از بعثت پیامبر اسلام)در مقابل کافران وعده فتح و نصرت میدادند،پس چون آنچیزیکه آنها خود میشناختند بسویشان آمد،بر آن کافر شدند پس لعنت خدا بر کافران باد.
تدبر و دقت در مضمون این آیه بخوبی ما را به آن حقیقتی که در بالا گفتیم رهنمون میشود و روشن میسازد که مصدق بودن قرآن به این معنا نیست که قرآن حقانیت کتب آسمانی دیگر را تصدیق میکند(هر چند که این مطلب فی نفسه درست است)بلکه منظور این است که وعده ها و نویدهای مکرری که در تورات و انجیل آمده بود و ظهور پیامبری نجات دهنده پیشگوئی شده بود و یهود و نصاری بخوبی با این وعده آشنائی داشتند و با آن زندگی میکردند،با نزول قرآن و بعثت حضرت محمد (ص)این وعدهها تحقق پیدا کرد و به واقعیت رسید و بدینگونه آمدن قرآن گواهی بر درستی آن وعدهها که در تورات و انجیل آمده بود،گردید.
یکی دیگر از اوصافی که در قرآن برای قرآن آمده عربی بودن قرآن است این مطلب در یازده آیه از قرآن آمده است که از جملهء آنها است:
انا انزلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون
(سوره یوسف آیه 2)ما آنرا قرآن عربی نازل کردیم تا شما اندیشه کنید.
قرانا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون
(سورهء زمر آیه 28)قرآنی عربی که در آن کجی وجود ندارد شاید آنها پرهیزکار شوند.
این که قرآن بر عربی بودن خود تاکید دارد میتواند علتهای مختلفی داشته باشد که ما به دو علت اشاره میکنیم:
1-درست است که قرآن کتاب آسمانی همه ملّتها از عرب و غیر عرب میباشد ولی چون مخاطبین اولیه قرآن عرب بودند و باید آنها بخوبی قرآن را میفهمیدند تا بتوانند مفاهیم آنرا به اقوام دیگر هم برسانند،قرآن به زبان عربی نازل شد.حال با وجود اینکه قرآن به زبان عربی بود باز بعضی از مخالفان و مشرکان و کفار،در فهم و درک قرآن تعلل میکردند و از اندیشیدن در معارف و حقائق قرآن کوتاهی مینمودند.این بود که قرآن به آنها گوشزد میکند که این کتاب به زبانی عربی یعنی همان زبان خود شماست و دیگر جائی برای بهانهجوئی نیست و اگر قرآن به زبان دیگری بود آنها میتوانستند بهانهجوئی کنند و با این عذر که زبان قرآن را نمی فهمند.توجهی به قرآن نکنند.
این مطلب را از آیهای که میخوانیم میتوان بدست آورد:
و لو جعلناه قرانا اعجمیا لقالوا لو لا فصلت آیاته ءاعجمی و عربی قل هو اللذین آمنوا هدی و شفاء
(سوره فصلت آیه 44)و اگر ما قرآن را به زبان عجمی نازل میکردیم میگفتند چرا آیات آن مفصل و روشن نیست آیا کتاب عجمی بر امت عربی نازل میشود بگو این قرآن برای مؤمنان مایهء هدایت و شفاست.
2-علت دیگری که سبب شد قرآن بر عربی بودن خود تاکید کند این بود که بعضی از مخالفان اسلام وقتی در مقابل معارف بلند قرآن قرار گرفتند،برای این که از عظمت آن نکاهند گفتند که این مطالب از خود محمد(ص)نیست بلکه آنها را ازکسان دیگری میآموزد و چون در میان خود کسی را نمییافتند که قرآن را به او نسبت بدهند و لذا میگفتند محمد این مطالب را از کاهنان و افراد دیگری که برای عربها ناشناخته بود یاد گرفته است.
قرآن کریم در مقام ردّ این تهمت خاطرنشان میسازد که اشخاص مورد ادعای آنها عرب نبودند در حالیکه قرآن به زبان عربی روشنی نازل شده است و یکی از مهمترین وجوه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آنست و هیچ بشری نمیتواند مانند آنرا بیاورد و این خصیصه قابل یادگیری از دیگران بخصوص کسانیکه خود عرب نیستند نمیباشد:
و لقد نعلم انهم یقولون انما یعلّمه بشر لسان الذی یلحدون الیه اعجمّی و هذا لسان عربی مبین
(سوره نحل آیه 103)ما میدانیم که آنها میگویند این آیات را بشری به او یاد میدهد در حالیکه زبان کسی که اینها را به او نسبت میدهند عجمی است ولی این قرآن به زبان عربی آشکار است.
نکتهای را که در اینجا باید تذکر بدهم این است که عربی بودن قرآن به این معناست که اسلوب و شیوهء بیان و جمله بندی و نوع کلمات قرآن عربی است و این مانع از آن نیست که در قرآن گاهی کلمات غیر عربی هم استعمال شده باشد البته بعضیها مانند ابن جریر و ابو عبیده و شافعی معتقدند که در قرآن هرگز الفاظ غیر عربی به کار نرفته و تمام الفاظ آن عربی است2ولی این سخن با واقعیت تطبیق نمیکند و الفاظ متعددی در قرآن آمده که عربی نیست و از زبانهای دیگری مانند فارسی و عبری وارد ادبیات عرب شده است و این هیچگونه نقصی به حساب نمیآید زیرا قرآن بر اساس محاوره و ادبیات موجود نازل شده منتهی در فصاحت و بلاغت به حد اعجاز رسیده است و چون پیش از قرآن این کلمات در میا عربها استعمال میشد،در قرآن نیز آمده است.
بعضی از ادباء دربارهء کلمات غیر عربی که در قرآن آمده کتابهای مستقلی نوشتهاند از جمله سیوطی در کتابی به نام «المهذب فیما و قع فی القرآن من المعرّب»به این مسئله پرداخته است و در الاتقان نیز بعضی از آن کلمات را آورده مانند:اباریق-ارائک-اسباط-استبرق-تنور -جبت-جهنم-
حوب-دینار-رس-زنجبیل- سجل-سجیل-سجین-سنا-سندس- شطر-صراط-فردوس-قنطار-کافور- متکا-مرجان و کلمات دیگر...3
(1)-رجوع شود به کتاب:بشارات عهدین.
(2)-سیوطی:الاتقان ج ص 135
(3)-همان ص 127 به بعد