باستان شناسی در تفسیر قرآن

پدیدآورقدیر افروند

نشریهگلستان قرآن

شماره نشریه117

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1130 بازدید
باستان شناسی در تفسیر قرآن

قدیر افروند

اگر باستان‏شناسى در تفسیر قرآن حاضر شود، جایى براى خرافات باقى نخواهد ماند.

اشاره:

استاد عبدالکریم بى‏آزار شیرازى قرآن‏پژوه معاصر در سال 1322 در شیراز متولد شد. مقدمات حوزه‏هاى دینى را در همان جا طى کرده و دروس خارج فقه را در قم و نجف‏اشرف، در محضر علماى بزرگ فرا گرفت. در سال 1353 به دریافت گواهى افتا و اجتهاد از وزارت علوم و آموزش نائل آمد و در سال 1354 رهسپار دانشگاه مک‏گیل کانادا شد و در انستیتو مطالعات اسلامى به تحصیلات دانشگاهى پرداخت و موفق به اخذ درجه A.M در رشته تاریخ و تمدن اسلامى شد.
وى از سال 1361 به تدریس در دانشگاه‏هاى ایران پرداخت و بانى و اولین استاد درس بررسى شکل‏گیرى تمدن‏هاى باستانى از نظر قرآن کریم در گروه آموزش باستان‏شناسى دانشگاه تهران بود. استاد از سال 1365 به معاونت پژوهشى دانشگاه الزهراء منصوب شد و از سال 1367 نیز ریاست دانشکده الهیات و معارف اسلامى را به عهده داشت. وى در سال 1371 موفق به اخذ درجه استادیارى در رشته فقه و حقوق و در سال 1372 موفق به اخذ درجه دکترى در رشته علوم قرآن و حدیث گردید و اکنون نیز ریاست دانشگاه مذاهب اسلامى را به عهده دارد. بى‏آزار شیرازى تاکنون بیش از 150 عنوان کتاب به رشته تحریر درآورده است از جمله: دوره تفسیر کاشف (به زبان‏هاى فارسى و عربى)، دوره رساله نوین امام خمینى (ره) (به زبان‏هاى فارسى، انگلیسى و اردو)، دوره رساله نوین فقهى پزشکى و....
به بهانه تألیف کتاب ارزشمند ایشان: باستان‏شناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن - که در شماره پیشین گلستان قرآن معرفى شده است - ساعتى مهمان استاد بودیم.

مطالعه و باستان کاوى کتاب‏هاى مقدس از چه سابقه‏اى برخوردار است و چه عواملى باعث روى آوردن مردم و متخصصان به این مباحث شده است؟
از زمان‏هاى قدیم که کتاب تورات تدوین شد، همواره مسائل مطرح شده در مورد پیامبران در تورات مورد سوال دانشمندان و مردم بوده است. بیشتر این پرسش‏ها حول موضوع افسانه‏هایى بود که توسط علماى یهود در متن عهد عتیق گنجانده شده بود. با پدید آمدن علم و دانش و گسترش اختراعات در اروپا و آمریکا بسیارى از افراد، ایمان خود را نسبت به کتاب‏هاى آسمانى و تاریخ انبیا از دست دادند. این موضوع در کنار عوامل دیگر مبارزه با دین، زمینه‏هاى رخت بستن مذهب از جوامع غربى را فراهم کرد.
افسانه گونه بودن آموزه‏هاى کتب مقدس این فرضیه را تقویت کرد که دین حاصل جهل و ناآگاهى مردم نسبت به پدیده‏هاست که موجب دست یازیدن آنها به افسانه شده است. فرضیه، این موضوع را القا مى‏کند که با ظهور علم نیازى به دین احساس نمى‏شود زیرا مى‏توان براى پدیده‏هاى طبیعى دلیل تجربى پیدا کرد.
در چنین اوضاعى تعدادى از دانشمندان تصمیم به تحقیق در مورد مطالب کتاب‏هاى مقدس گرفتند. طبعاً باستان‏شناسان - چون برخلاف مورخان با آثار واقعى سروکار دارند - مى‏توانستند کمک زیادى انجام دهند. باستان‏شناسان با کشف واقعیت‏ها و بازسازى تاریخ، نتایج ارزشمندى براى شناخت گذشته به دست مى‏دهند.
افرادى مثل پروفسور «وولى» در بین‏النهرین به کاوش پرداختند تا بتوانند آثارى از شهرهاى پیامبران «تورات» را به دست آورند. به دنبال همین جست و جوها در غار قمران، توراتى کشف شد که متعلق به دوران قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) بود. این موضوع تحول عظیمى در اروپا و آمریکا به وجود آورد. این کتاب در مقایسه با تورات فعلى تفاوت‏هاى زیادى دارد که با مقایسه آنها مى‏توان نکات افسانه‏اى و واقعى را از یکدیگر تفکیک کرد.
در حقیقت باستان‏شناسان به کمک تورات آمدند و توانستند بسیارى از مسائل اساسى و مهم را کشف کنند و ثابت کنند پیامبرانى همچون حضرت آدم (ع)، نوح (ع)، و غیره واقعاً وجود داشته‏اند.
باستان‏شناسى قرآنى از چه زمانى شروع شد؟
قرآن کریم به طور فشرده داستان پیامبران(ع) را آورده و در بسیارى از سوره‏ها اشاراتى به زندگانى پیامبران و امت‏هاى گذشته، دارد. این اشارات متأثر از روش خاص قرآن - که قصدش اخذ نتایج کلى از داستان‏ها است - وارد جزئیات نشده است. طبیعى بود که مسلمانان با عطش فراوان، قصد به دست‏آوردن جزئیات این داستان‏ها را داشتند. در این میان آنها ناگزیر از مراجعه به دانشمندان یهودى مسلمان شده، بودند که در این کارها تبحر و تجربه داشتند. دانشمندان یهودى صدر اسلام تمام آن چه در تورات افسانه‏وار آمده بود به مسلمین القا مى‏کردند و آنها هم این واگویه‏ها را به عنوان تفسیر و تأویل داستان‏هاى قرآن روایت مى‏کردند. از مجموع این گفتارهاى غلط، اسرائیلیات قرآن پدید آمد. برخى از این اسرائیلیات کاملاً افسانه‏اى بود و ورود آن در تفاسیر، اشکال‏هاى فراوانى پدید آورد. آمیخته‏شدن این مفاهیم با تفاسیر اصیل قرآنى، بسیارى از محققان را بر آن داشت که سعى در پالایش آنها بنمایند. از جمله ابن خلدون که به شدت از این مباحث انتقاد کرده است و شیخ محمدجواد مغنیه کتابى به نام اسرائیلیات نوشت.
مسائل مربوط به تفسیر قصص قرآن به خاطر این موضوعات نیازمند کاوش و تحقیق بود. از قرن چهارم هجرى قمرى اخبارى در مجامع علمى انتشار یافت که بیان مى‏کند در برخى از مناطق، افرادى مانند ابودولف به کاوش‏هاى باستانى‏شناسى مى‏پرداختند. البته شاید انگیزه این افراد همانند باستان‏شناسان امروز نبوده و به عشق یافتن معادن و جواهرات بوده است. اما کارهایى هم به قصد کشف تمدن قدیم و آثار باستانى انجام شده بود. پاره‏اى از این آثار براى تحلیل و نقد نقل قول‏ها و یا آثار مکتوب صدر اسلام در مورد قصص قرآنى به کار گرفته شده است. در ادامه این کارها در عصر جدید مى‏توانیم به تحقیقات دکتر محمد بیومى باستان شناس مصرى و استاد دانشگاه اسکندریه در مورد داستان‏هاى قرآن اشاره کنیم. سایر دانشمندان از جمله محققان اردنى نیز کم و بیش کارهاى انفرادى انجام داده‏اند. دکتر ضبیان نیز در مورد غار اصحاب کهف و دکتر بوکاى در مورد جسد مومیائى فرعون زمان حضرت موسى (ع) مطالعاتى انجام داده‏اند.
همه ترجمه‏ها و تفسیرها تاکنون بر مبناى تاریخ نظرى و احادیث و روایات بوده است. از سویى باستان‏شناسى تنها براساس شواهد مادى در مورد فرهنگ بشرى قضاوت مى‏کند. با این شرایط، پژوهش‏هاى باستان‏شناسى با قوت علمى خود، تا چه حد مى‏تواند به تفسیر و پژوهش‏هاى قرآنى کمک کند؟
به طور قطع زحماتى که باستان شناسان در مورد آثار انبیا متحمل شده‏اند، در فهم بهتر و بیشتر مطالب قرآنى و پى‏بردن بیشتر به عظمت انبیا کمک شایانى کرده است. تأثیر اول این که مطالعات آنها وجود واقعى انبیا را اثبات کرد. بسیارى عنوان کردند که حضرت نوح (ع) یا حضرت ابراهیم (ع) اصلاً وجود نداشته‏اند و همه این‏ها افسانه بوده است. باستان شناسان کشف کردند که این‏ها وجود واقعى داشته‏اند.
کارکرد دیگر کاوش‏گران باستانى صحه گذاشتن بر مسائلى است که اعجاز علمى قرآن به شمار مى‏روند. خداوند در مورد فرعون فرمود: فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک ایةً....
امروز جسد تو را به بلندایى مى‏آوریم و از دریا نجات مى‏دهیم براى آن که نشانه‏اى براى آیندگان باشد. امروزه باستان‏شناسان اجساد فراعنه را کشف کرده‏اند که از جمله آنها، فرعون زمان حضرت موسى(ع) است که در موزه مصر قرار دارد و تصویر آن در کتاب باستان‏شناسى در قرآن آمده است. این اعجاز قرآن را نشان مى‏دهد که داستانش با نتیجه تحقیقات دیرین شناسان کاملاً منطبق است.
نکته دیگر بى‏اساسى بسیارى از اوهام پیرامون برخى از انبیاست. در قدیم فکر مى‏کردند حضرت آدم(ع) قد بسیار بلندى داشته است و روایت کرده‏اند قامت ایشان آن قدر بلند بوده که گرماى آفتاب وى را مى‏سوزانده پس خداوند قد او را کمى کوتاه‏تر نمود. حاصل این تفکر آن بود که مقبره‏هاى ساختگى براى انسان‏هاى قدیم همانند هابیل و قابیل به طول 100 متر ساخته‏اند. این موضوع نشان دهنده دید تخیلى آنها به مسائل بوده است.
باستان شناسان با کشف خانه‏هایى از انسان‏هاى اولیه که اندازه درگاه و سقف آن به اندازه انسان‏هاى امروزى است، خط بطلانى بر این تفکرات نادرست کشیدند. مدائن صالح در شمال عربستان که در دل کوه تراشیده شده، نمونه‏اى از این خانه‏هاست که ابعاد و اندازه‏هاى انسان‏هاى معمولى دارد.
نکته مهم دیگرى که بزرگى پیامبران را بیشتر نمایان مى‏کند این است که مهاجرت‏هاى آنان از مراکز تمدن بشرى به سرزمین‏هاى لم یزرع و بى‏آب و علف بوده است. آنها به همراه اهل خود براى اطاعت از دستور خداوند و اصلاح تمدن بشرى حاضر به گذشتن از شهرهاى آباد و ثروتمند و آوارگى در واحه‏ها و بیابان‏ها شدند. تحقیقات دیرین‏شناسان این موضوع را در مورد برخى از پیامبران ثابت کرده است. مثلاً حضرت ابراهیم(ع) از شهر اور - که از مراکز مهم تمدن قدیم و پر از زرق و برق‏هاى مادى بوده - به سوى طبیعت وحشى عربستان مهاجرت کرده است. حضرت موسى(ع) از مصر - مهد فرهنگ بشرى - به سوى صحراى سینا مهاجرت مى‏کند، نوح (ع) و سایر پیامبران هم همین طور. این مسائل، بزرگى این انسان‏ها و عمق توکل و ایمان و اعتقاد آنها را نشان مى‏دهد.
همانطور که در کتاب خود اشاره کرده‏اید، یکى از آثار پیامبران، انتشار فن‏آورى، دانش و فرهنگ به نقاط مختلف جهان بوده است و مستحضرید که این موضوع از لحاظ چگونگى انتقال و گسترش در دوره‏هاى مختلف باستان‏شناسى بسیار مهم است.
لطفاً در این مورد توضیح بیشترى بفرمایید.
اغلب مردم وقتى وضعیت فعلى فرهنگى جهان را مى‏بینند تصور مى‏کنند که مذهب رو در روى علم ایستاده و مانع پیشرفت آن مى‏شود. براى آنها تعجب‏آور است که بگوئیم پیامبران آورنده تمدن صحیح بوده‏اند. در کتاب طلوع و غروب تمدن‏ها و نیز در یکى از جلدهاى تفسیر کاشف در سوره اعراف آورده‏ایم که پیامبران به وسیله مبارزه مستمر با تمدن‏هاى باطل اندیش و بى‏هویت، راه گسترش و اشاعه فرهنگ صحیح را هموار نموده‏اند.
نکته بسیار مهمى که در قرآن کریم نیز مى‏توانیم آن را به وضوح مشاهده کنیم این است که بیشتر انبیا در زمانى مبعوث شده‏اند که تمدن‏ها رو به فساد و تباهى مى‏رفته و کار آنها غلبه بر سایر تمدن‏ها بوده است. قرآن مى‏فرماید قوم حضرت نوح (ع) افرادى بودند که کور کورانه عمل مى‏کردند و این کار آنها را تقلید عمیق به معناى کورکورانه نامیده است.
همین طور در زمان حضرت ابراهیم (ع) تمدن بشرى به سوى بت‏پرستى و ستاره‏پرستى کشیده شده بود و ابراهیم خلیل‏اللّه(ع) مبارزه‏اى عظیم علیه این تمدن مادّى و کفرآمیز آغاز کرد و جهان را به سوى وحدانیت سوق داد. حضرت لوط (ع) براى اصلاح قومى مى‏رود که در اوج انحراف جنسى به سر مى‏بردند و سرانجام نیز نابود شدند.
در ترویج و اصلاح علوم نیز انبیا نقش بى‏بدیلى داشتند، ابراهیم (ع) چندین سال در مصر نجوم تدریس مى‏کرد و چون این علم در خدمت شرک و ستاره‏پرستى قرار گرفته بود، آن را از چنگال بى‏دینان نجات داد. این چنین بود که علم ستاره‏شناسى در مصر به حد کمال رسید و دست‏آوردهاى فراوانى براى بشر به همراه آورد.
در قرآن مى‏خوانیم که حضرت یوسف (ع)، با علم الهى خود ارائه دهنده یک طرح بلند مدّت اقتصادى جهت کاهش تبعات خشکسالى در مصر گردید. در همان داستان حضرت یوسف (ع) درس‏هاى فراوان دیگرى از سایر موضوعات علمى وجود دارد. قرآن در مورد حضرت داود(ع) و حضرت سلیمان (ع) نیز اشاره به اهتمام آنها در گسترش صنعت ذوب فلزات مى‏کند. ولقد اتینا داود منا فضلاً یاجبال اوّبى معه والطیر والنّا له الحدید همین موضوع را باستان‏شناسان کشف کرده‏اند که در زمان زندگى حضرت داود (ع) صنعت زره‏سازى بسیار رایج بوده است. هم چنین کاوش‏ها از رونق فراوان صنایع مسى در زمان حضرت سلیمان (ع)، خبر مى‏دهد که این موضوع نیز منطبق با آیات قرآنى است.
در حوزه علوم انسانى نیز بزرگ‏ترین درسى که از پیامبران به جا مانده است، قضاوت صحیح میان مردم است. در علم سیاست و کشوردارى هم متون کهن نشان‏گر پیشرفته بودن حکومت پیامبران نسبت به حکم‏رانان هم عصر خود مى‏باشد.
نمونه بارز، پیامبر اسلام (ص) است که با نامه نگارى‏هاى خود به کشورهاى جهان پایه‏گذار یک فرهنگ جهانى مى‏شود. در واقع باید باستان‏شناسى را دنبال کنیم تا با کمک این علم بتوانیم تاریخ واقعى اسلام را بازسازى کنیم. به عنوان مثال باستان‏شناسان، خانه پیامبراسلام(ص) و حضرت خدیجه (س) را کشف کرده‏اند که این کشف مى‏تواند روشن‏کننده بسیارى از مسائل باشد.
با عنایت به این که رشته تحصیلى و تخصصى شما در دانشگاه، باستان‏شناسى نبوده است، چگونه و بنابر چه ضرورتى به باستان‏شناسى قرآن روى آوردید، آیا پژوهشگر دیگرى نیز در این موضوع کار کرده است؟
بخشى از تحصیلات من در دانشگاه مک گیل mc.Gill کانادا بوده است. در این دانشگاه به مسأله تاریخ تمدن اسلام اهمیت فراوانى مى‏دهند و بیشترین وقت مطالعاتى خود را روى این موضوع قرار مى‏دهند.
مطالعاتى در دانشگاه mc.Gill در این حوزه انجام داده‏ام و این موضوع در کنار علاقه به آثار باستانى پیامبران موجب شد تا بتوانم اطلاعات مناسبى گردآورى کنم. از سوى دیگر، آثار باستانى تعداد زیادى از کشورهاى اسلامى را مشاهده کرده‏ام؛ از جمله در عراق، مصر، اردن، ترکیه، سوریه و روى بناها و آثار تمدن قدیم پیامبران تحقیقات زیادى انجام داده‏ام.
متأسفانه پس از انقلاب یک دیدگاه افراطى رواج یافت که برخى مى‏گفتند باستان‏شناسى در خدمت پادشاهان است و لزومى به گسترش و ترویج آن نداریم. در مقابل برخى از دوستان ما گفتند که تاریخ به طور کامل متعلق به شاهان نبوده است بلکه پیامبران نیز در روند آن تأثیر فراوانى داشته‏اند. لذا مى‏توانیم باستان‏شناسى را در خدمت شناسایى آثار پیامبران نیز قرار دهیم.
در همان دوران گروهى که فکر مى‏کردند پیامبران نقشى در شکل‏گیرى مدنیت نداشته‏اند، با مشاهده کتاب طلوع و غروب تمدن‏ها به این نکته رسیدند که سفیران وحى الهى نقشى عظیم و غیرقابل انکارى در برپایى و اصلاح تمدن‏ها داشته‏اند. لذا حاصل مطالعات بنده در این کتاب را به عنوان سرفصل درسى به نام بررسى تکوین تمدن باستانى توسط پیامبران در شوراى عالى انقلاب فرهنگى به تصویب رساندند. چندین سال این مبحث را در دانشگاه تهران براى دانشجویان باستان‏شناسى، تدریس مى‏کردم. بسیارى از دانشجویان، پایان‏نامه‏هاى خود را در این موضوع نوشتند و آن را گسترش دادند. پس از آن به پیشنهاد برخى از عزیزان از جمله دکتر احمدى در سازمان انتشاراتى سمت کتاب باستان‏شناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن کریم را - که حاصل چند سال تدریس در دانشگاه تهران بود - به نگارش درآوردم.
کتاب جدید خود را تا چه حد منطبق بر اصول باستان‏شناسى و راهبردهاى تجربى ارزیابى مى‏کنید و چه ویژگى‏هاى خاصى براى آن قائل هستید؟ و چگونه شما خود را هماهنگ با فضاى کار باستان‏شناسى نمودید؟
محور کار ما قرآن کریم و آثار پیامبرانى است که در قرآن به صورت یک امر واقعى و نه تاریخى بیان شده است. در کنار آن، از زحماتى که دانشمندان گذشته همچون دکترجان الدر نویسنده کتاب باستان‏شناسى کتاب مقدس یا چند کتابى که درباره تورات کشف شده از غار قمران نوشته شده و نیز کتاب‏هاى دکتر محمد بیومى و بسیارى دیگر از کتاب‏هاى باستان‏شناسان استفاده کرده‏ام.
حتى از تصاویر ترسیمى پروفسور وولى از شهر اور قدیم، نینوا یا بابل هم استفاده کرده‏ام. ما با وجود این که از زحمات دیرینه شناسان استفاده کرده‏ایم، به دنبال آن‏چه باستان شناسان براى کارهاى علمى خود دارند، نبوده‏ایم و بیشتر هدف ما کشف مطالب قرآن کریم بوده است. نمایندگان فرهنگى سوریه و اردن هم همکارى قابل تقدیرى با بنده داشتند و حتى شخص وزیر فرهنگ و هنر سوریه اطلاعات و آثارى فرستادند. در داخل کشور نیز افرادى چون دکتر آینه‏وند با در اختیار نهادن چند جلد کتاب به ما کمک کردند.
شخصاً سفرهاى فراوانى به کشورهاى مختلف داشته‏ام که در این سفرها بیشترین علاقه من مشاهده آثار باستانى بوده است. به هر جا رفتم سعى کردم عکس و کتاب جمع‏آورى کنم. این کار را از 30 سال قبل آغاز کرده‏ام.
وقتى که کار باستان‏شناسى داستان‏هاى قرآن را آماده کردیم متوجه شدیم که نیاز به نقشه‏هاى جغرافیایى تاریخى داریم. لذا با استفاده از نقشه‏هاى جغرافیایى مکان‏هاى مورد نظر و محل وقوع حوادث و رویدادها را مشخص کرده‏ایم. بسیارى از مناطق باستان‏شناسى محل وقوع حوادث و رویدادها را مشخص کرده‏ایم. بسیارى از مناطق باستان‏شناسى در قرآن نیاز مبرمى براى مشخص شدن بر روى نقشه داشته است زیرا مفسران، مکان‏هاى متعددى را براى مناطق بیان کرده‏اند که این موضوع مطالعه کننده را گمراه مى‏کند. مثلاً در مورد محل غار اصحاب کهف 6 نقطه ذکر شده است که بسیارى از آنها با واقعیت تطابق ندارد. با وجود نقشه کار ما خیلى ساده مى‏شود که بتوانیم مکان واقعى این غار را پیدا کنیم.
یکى از چیزهایى که براى اولین بار در کتاب روشن کرده‏ایم مکان مجمع‏البحرین دیدارگاه حضرت موسى(ع) و حضرت خضر(ع) است. در تفسیرها و کتاب‏ها، پنج یا شش نقطه را به عنوان مجمع‏البحرین قلمداد کرده‏اند اما در این نقشه نشان داده‏ایم جاهاى خیلى دوردست نمى‏توانسته محل ملاقات باشد.
مستحضرید که دولت عربستان اخیراً اقدام به کاوش‏هایى در خانه رسول اکرم(ص) نموده است که در کنار جذابیت و ارزش‏هاى تاریخى آن براى مسلمانان، مى‏تواند باعث جذب زائران و گردشگران شود. از سویى در کشور ما در حریم برخى از اماکن متبرکه، از جمله در حریم حرم مطهر امام رضا(ع) اقدام به حفارى با عنوان طرح توسعه حرم شده است و بقایاى تاریخى این مجموعه که در لایه‏هاى زیرین آن واقع است با اجراى طرح کاملاً نابود شده است. به نظر شما چه سیاستى باید در قبال حفظ ارزشهاى تاریخى اماکن متبرکه در پیش گرفته شود؟
طبیعى است در بسیارى جاها به خاطر بى‏اطلاعى، کارهایى صورت گرفته است. در حالى که این مناطق صفحاتى از آیات خداوند هستند که باید مورد محافظت قرار گیرند. این معضل متأسفانه در بسیارى از کشورهاى اسلامى دیده مى‏شود که نسبت به حفظ داشته‏ها و آثار باستانى بى‏اهمیت هستند.
در عربستان به خاطر اعتقادات خاص خود اماکن متبرکه را مورد تکریم قرار نمى‏دهند اما این آثار را با هزینه‏هاى گزاف حفظ مى‏کنند. حتى خانه امیرالموءمنین(ع) و محل ولادت حضرت فاطمه (س) در بیت رسول اللّه(ص) را محافظت نموده‏اند. در شمال عربستان با تأسیسات بسیار مفصلى مدائن صالح را حفظ نموده‏اند. در قرآن کریم نیز حفظ آثار باستانى مورد تأکید است. در سه فراز از قرآن مى‏فرماید سیروا فى‏الارض که اشاره به عمق زمین مى‏نماید و این نکته بسیار ظریفى است.
در کتاب خود با وجود پرداختن به بحث پیامبران یا تمدن‏هاى باستانى مورد اشاره در قرآن کریم با وجود اشارات دقیق به تقدم و تأخر زمان حیات پیامبران جدول و ترتیبى براى گاه‏نگارى یا کرونولوژى دوره حیات پیامبران ارائه نداده‏اید. چیزى که همیشه در مطالعات باستان‏شناسى ضرورى است، ضمن این که سرانجام دانش باستان‏شناسى از چنین اقدامى ناگزیر است. به نظر مى‏رسد براى علمى‏تر کردن ذهنیت مردم، باید حوادث و وقایع را در ظرف زمانى مشخص ارائه کنیم. چرا جدول دوره‏هاى تاریخى در کتاب شما جایى ندارد؟
در برخى از جاها به صورت پراکنده تا حدودى این کار را انجام دادیم و تحقیقات مورخان، پیرامون موضوعاتى از جمله دوره تاریخى حضرت ابراهیم (ع) را درج نموده‏ایم. اما مبناى کار ما براساس مکان‏ها بوده است و نه زمان‏ها. لذا مباحث را بر مبناى ترتیب اماکن باستانى آورده‏ایم. باید به این نکته نیز اشاره کنم که قرآن کریم به مسائل زمانى نپرداخته و اصولاً خارج از محدوده زمان و مکان است. کتاب مقدس اسلام پیامبران را در قفس زمان و مکان گرفتار نمى‏کند و چون اساس کار ما قرآن کریم است، مسائل تاریخ پیامبران را از این دیدگاه نگاه نکرده‏ایم.
به این موضوع توجه داشته‏ام که در مورد حضرت ابراهیم (ع) که از سویى پدر بنى‏اسرائیل و از سویى پدر بنى‏اسماعیل بوده‏اند، چنین کارى انجام دهیم. ولى این مسأله که گفتید آنها را به صورت زمان‏بندى مرتب کنیم، متأسفانه تاریخ‏نگارى دقیقى که بر روى آن کار شده باشد نداریم. اما مى‏توانم بگویم به یک ترتیب کلى اشاره کرده‏ام و شاید هم جاى آن داشته است که به صورت گاه‏نگارى آن را ارائه نمایم.
در کتاب خود به استرو مردخاى اشاره کرده‏اید و این که ایشان پیامبر بوده‏اند، با وجود این که آرامگاه منسوب به ایشان و برخى پیامبران دیگر در ایران قرار دارد، بسیارى از افراد این موضوع را نمى‏دانند. چه طور تعداد پیامبران هنوز نامکشوف مانده است؟
قرآن، خود بیان مى‏کند که بسیارى از پیامبران را نام نبرده است و خداوند به این نکته اشاره مى‏کند که نام نبردن از آنها دلیل بر نبودن نیست. بسیارى از آنها به دلیل هم زمانى با پیامبران مشهورتر، گمنام باقى مانده‏اند که به هر حال با تحقیق و کاوش وسیع‏تر مى‏توان نتایج مناسبى در این مورد به دست آورد.
با توجه به این که در سال‏هاى اخیر دانشگاه‏هاى زیادى به آموزش باستان‏شناسى در مقاطع مختلف تا دکترى روى آورده‏اند، چه حوزه‏هایى از فرهنگ و تمدن باستانى را براى مطالعات تخصصى علاقه‏مندان توصیه مى‏فرمائید؟
آن چه مسلّم است در قرآن کریم گنجینه‏هاى فراوانى در مورد اهمیت باستان‏شناسى وجود دارد. قرآن کریم نمى‏گوید کتاب تاریخ بخوانید بلکه مى‏گوید سیروا فى‏الارض در نهج‏البلاغه مى‏گوید: در آثار پیشینیان سیاحت کرده‏ام. آثار باستانى، نشانه‏هاى مورد نظر خداوند هستند.
صرف مطالعه داستان پیامبران در قرآن شاید بتواند اطلاعى اجمالى به دست دهد اما تحقیقات باستان‏شناسى پیرامون آن، بهره‏هاى بسیار بیشترى براى ما خواهد داشت. مثلاً داستان حضرت یونس (ع) را داریم. اما اگر در مورد شهر تاریخى نینوا تحقیق کنیم نکات بسیار جالب توجهى را خواهیم فهمید.
براى آخرین سوال، فکر مى‏کنید آیا روزى مى‏شود که به عنوان یک ضرورت شاهد استناد مفسران به نتایج مطالعات و کاوش‏هاى باستان‏شناسى تمدن‏ها و فرهنگ‏هاى باستانى مورد اشاره در قرآن باشیم؟
این موضوع در تفاسیر جدید رعایت شده است. مثلاً مودودى در تفهیم القرآن خود نقشه‏هاى جغرافیایى - تاریخى رسم مى‏کند یا در تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبائى راجع به ذوالقرنین، انتساب آن را به کوروش براساس یافته‏هاى دیرین‏شناسى ترجیح مى‏دهد. امیدوارم حضور دانش کاملاً منطبق بر واقعیت باستان‏شناسى در حوزه‏هاى علوم دینى و قرآن موجب شود اسرائیلیات و باورهاى راه یافته از سوى اهل کتاب از تفاسیر و روایات قرآنى رخت بر بندد.