قرآن و ادب فارسی

پدیدآورجلیل تجلیل

نشریهمجله رشد ( آموزش قرآن )

شماره نشریه7

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 790 بازدید
قرآن و ادب فارسی

جلیل تجلیل

گفت و گو با دکتر جلیل تجلیل مطلبی که پیش رو دارید گفت و گو با دکتر جلیل تجلیل در نشست سرای خادمان قرآن دهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم است که با نظارت و همکاری مرکز توسعه و ترویج فعالیت‏های قرآنی وزارت ارشاد انجام شده است.امید است مورد توجه خوانندگان عزیز قرار بگیرد.
جناب استاد به عنوان اولین سؤال، خواهشمند است ویژگی‏های یک شاعر متعهد را به اجمال بیان فرمایید.
بسم اللّه الرحمن الرحیم‏«انّ هذا القرآن یهدی للّتی هی أقوم و یبّشر المؤمنین» به یقین، این قرآن مردمان را به پاینده‏ترین و بهترین راه هدایت می‏کند و مؤمنان را به(سعادت و نیک بختی ابدی)بشارت می‏دهد.
شاعر متعهد دو ویژگی باید داشته باشد:یکی این که شاعر باشد و دیگر این که متعهد.اما متعهد به چه چیز؟قرائن لفظی و معنوی داریم که به چه اصل و کدامین بنیاد باید متعهد باشد.آیا متعهد به بنیاد رحمانی باشد، یا متعهد به اندیشه‏های خدا نخواسته شیطانی.البته این جا هر دو قرینه لفظی و معنوی برای این که نشان بدهد شاعر متعهد، یعنی متعهد به قرآن کریم، وجود دارد.این ساده‏ترین تعریف از شاعر متعهد است و شما می‏توانید آن را تعمیم هم بدهید؛گوینده متعهد، نویسنده متعهد، تاریخ نویس متعهد، نقّاد و انتقادگر متعهد.
به دیگر سخن، همه آنانی که علم و دانش و هنر را از مایه‏گاه و پایگاه وحی، یعنی امر و نهی الهی قرآنی، برگیرند و به دنیا منتشر کنند و هر چه دشمنان تلاش کنند، نتوانند به پای آن برسند، متعهد می‏شوند؛متعهد به اسلام.شاعر متعهد یعنی متعهد به قرآن کریم.در قرآن کریم ترسیم شده است که باید به کدامین اصول متعهد باشد.یکی از فرامین الهی آن است که:
«ما آتاکم الرّسول فخذوه».(حشر/7)
هر آنچه را که پیامبر شما به شما می‏دهد، بگیرید.
پس متعهد به قرآن، متعهد به حدیث و سنت الهی هم باید باشد که خصوصیت سنت الهی، تغییر ناپذیری آن«لا تبدیل لسنّه اللّه»خواهد بود.بنابراین، کلمه متعهد، آن هم در زیر سقف نمایشگاه قرآن و در سرزمینی به نام ایران اسلامی، کاملا نقشه و حدود معین دارد؛یعنی متعهد به قرآن و رسول، چون رسول جزو قرآن، و متعهد به وحی است؛و نیز متعهد به اقربای رسول‏«قل لا أسألکم علیه أجرا الاّ المودة فی القربی»:ای پیامبر!اعلام کن که من برای خود پاداش و مزدی نمی‏گیرم و برای خدا برخاستم، امّا به اقربا و نزدیکان من مهر بورزید.
اما شاعر کیست؟شاعر اولا روان و دل پر جولانی دارد که داده‏ای است از آسمان.این حدیث درباره شعرای متعهد روایت شده است:
«انّ للّه کنوزا تحت الارض مفاتیحها ألسنةُ الشعراء.»
خداوند زیر این آسمان گنجینه‏هایی دارد که کلید آن زبان شعر است.ولی کدام شاعران؟سوره‏ای داریم به نام الشعراء.علت تسمیه این سوره به شعراء این آیه است:«الشعراء یتّبعهم الغاوون».شعرا، در دنیا پیروانی پیدا می‏کنند و شنوندگانی جمع می‏کنند، ولی همه را فریب می‏دهند.هم پیروانشان فریفتگانند و هم خودشان سرگردانند(یهیمون)و هم شنوندگانشان را سرگردان می‏کنند.«الاّ الّذین آمنوا»، مگر آن شاعرانی که برای انسان بیداری و فضیلت آورند و خود ایمان آورند و سخن را به ایمان بیارایند.این است که شعرای بزرگ مثل خاقانی، نظامی، سنایی، سعدی، مولوی، جامی، اوحدی مراغه‏ای و صائب تبریزی، نه یک، بلکه:
هزارها، هزارها، به روی شاخسارها، فکنده‏اند همهمه،
کشیده‏اند زمزمه، به شاخ و سر و بن همه خاقانی در یکی از منشورهای خود، به این سؤال جواب می‏دهد و می‏فرماید:
«مرا به منزل«الاّ الذین»فرود آور»من می‏خواهم شاعر متعهد باشم.من که افضل الدین بدیل علی خاقانی شروانی‏ام، نمی‏بینی که اوراق دیوان و دفتر من لبریز است از وصف بارگاه نبی اکرم؟نمی‏بینی که قصاید بلند و چامه‏های ارجمند دارم در باب مناسک حج، در باب ستون‏های مدینه، در باب عظمت مدینه و مکه، در باب آن محرابی که در کوفه بوده است، در باب نماز و روزه و حجّ و جهاد و...در زمینه آیات وحی و امر و نهی که در کوه‏ها به قلب مبارک پیامبر اکرم(ص)نازل می‏گردید؟... الی ما شاء اللّه.
و اکنون تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. پس بنا به تعریف قرآن کریم، شاعر متعهد آن است که متعهد به اسلام و وحی الهی و قرآن کریم باشد.
تأثیر قرآن بر اشعار معاصر به چه صورت بوده است؟ تضمین، تلمیح، اقتباس یا صور دیگر؟
خوشبختانه به یاری حق تعالی و به برکت نشر قرآن کریم، در آفاق این کشور اسلامی، اعتبار ایرانی و تبار شعر فارسی، در دنیای کنونی و دنیای گذشته، یک سر و گردن در حوزه‏های ادبی و شعری از دیگران بالاتر بوده است.به این مناسبت، شاعران معاصر ما نفحات قرآنی را در گوش حق نیوش حقیقت شنوی خود گرفته‏اند، منتها ریز و درشت دارند.بعضی اصول بلاغت را در مشت دارند، بعضی عروض و قافیه و فنون ادبی را به خوبی ورزیده‏اند و بعضی معانی و بیان و علوم بلاغی قرآن را خوب خوانده‏اند.یعنی می‏دانند مواضع فصل، وصل، ایجاز، اطناب، تقدیم، تأخیر، ذکر، حذف، نکره، معرفه، تقیید و...کجاست.اصول بلاغت قرآن، چهارده قرن در علمای ایران و اسلام و کتاب‏های مهم آنان جوشیده و خروشیده است.جوشش‏های صوتی شعر فارسی در«المعجم فی معاییر اشعار العجم»شمس قیس رازی؛عروض فارسی و عروض عربی در «معیار الاشعار»خواجه نصیر الدین طوسی؛بدیع در «ابداع البدایع»مرحوم گرگانی، یا«انوار الربیع فی فنون البدیع»مرحوم ابن معصوم؛معانی و بیان در«مطوّل» تفتازانی و«اسرار البلاغه»عبد القاهر جرجانی به خوبی چهره گشوده و رخ نموده است.
بله، اینان را شاعر می‏گوییم، نه هر که فقط طبع روان داشته باشد.درست است که هر که شعری گفت، باید تشویقش کنید تا اندک اندک ببالد، و همین که ببالد، سپس بنالد، اما باید در برابر استادان درس دید.در آداب اسلامی گفته شده است که باید آهنگ اطاعت داشته باشیم و زانوی ادب و آموزش در برابر استادان به زمین بزنیم:
یا بنیّ زاحم العلماء برکبتیک و انصت الیهم باذنیک فانّ القلب یحیی بنور العلماء کما تحیی الارض المیتة بمطر السماء.
بنابراین، شاعر بودن، از نظر آموزش تکنیک‏ها، کار ساده‏ای نیست و سیلان طبع و جولان اندیشه، چیزی خدادادی است و بهترین استعدادی است که خداوند به برخی می‏بخشد.در بلاغت و علوم قرآنی هم از تجوید و قرائت گرفته تا صرف و نحو و تفسیر و معانی و بیان و تجوید و بدیع قرآن، باید آموزش دید.
منظور از بلاغت قرآن یا بلاغت«نهج البلاغه» چیست؟تعریف بلاغت قرآنی را از خود قرآن می‏گیریم که فرموده است:
«لو أنزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعا متصدّعا من خشیة اللّه.»
اگر بلاغت قرآنی را به سنگ‏ها و کوه‏ها نازل می‏کردیم، می‏دیدی همگی تکه تکه و پاره پاره و همچون پودر می‏شدند.
این کلام استعاره مرشّحه مکنّیه است.یعنی سخنانی که با علم الهی مشام جان انسان‏ها را می‏نوازد، معجزه می‏کند.معجزه با قید پیامبر اکرم، همین بلاغت قرآنی است، و بلاغت نهج البلاغه که گوینده آن فارغ التحصیل مکتب نبوی است، یعنی حضرت علی(ع)، آن هم برگرفته از بلاغت قرآنی است.بنده این را اثبات کردم. اگر می‏خواهید چهره نفوذ قرآن و بلاغت و شعر قرآنی را ببینید، به خطبه همّام که امام در جواب سؤال همّام که درخواست کرد.«صف لی المتّقین» 1 آن را خواند.
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
حضرت علی(ع)در این خطبه فرموده است:«انّی أخاف علیک.» 2 چون استعداد داری، اگر بلاغت قرآنی بیاید، جانت را می‏گیرد، قرار و اختیار و دل بیمارت را از تو می‏گیرد.
ز بی خودی طلب یار می‏کند حافظ
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار، که از اختیار بیرون است
و یا سعدی می‏گوید:
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‏رود
که این ترجمه بیتی از ابن سیناست:
«هبطت الیک من المحلّ الأرفع؛و رقاء ذات تعزّز و تمنّع.»
این اجمال بلاغت قرآنی بود.اما تفصیل بلاغت قرآنی، کتاب‏ها، خطاب‏ها و مهر و عتاب‏هاست که از هر دو جهت موسیقی و آهنگ و معانی قرآنی بی همتاست.در اولین آیه قرآن کریم و در آغاز سوره مبارک بقره، می‏خوانیم:«الم ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین، الّذین یؤمنون بالغیب.»و یا در جای دیگر درباره مؤمنین می‏گوید:«الّذین هم عن اللغو معرضون.» آن لغوها و بیهودگی‏ها اگر پیراسته شود، چهره همایون بلاغت علوی و بلاغت نبوی، یعنی بلاغت قرآن، کاملا نمایان می‏شود.من شما محققان محترم را به آموزش و تبلیغ و تولید انبوه بلاغت قرآنی، در این لحظه‏ها فرا می‏خوانم.
موسیقی قرآن چه تأثیری بر ادب فارسی و به خصوص ادبیات معاصر داشته است؟
در ادبیات معاصر، آهنگ قرآنی تأثیرهای بسیار عمیق و ژرفی داشته است.زمانی از سقراط پرسیدند:چرا خدا در مقابل دو گوش، یک زبان به انسان داده است؟او در جواب گفت:«لأسمع کثیرا و أتکلّم قلیلا.» 3 ابزار گیرنده بسیاری باید داشت.
به هر چیز کوشا بباید شدن
به دانش نیوشا بباید شدن
ادبیات معاصر از روز اول انقلاب شروع شد و این نسل تقریبا رشحات آن را دیده‏اند.آنان، در کوچه و خیابان‏ها شعارهایی می‏دادند.من به این شعارها گوش می‏دادم تا ببینم آیا در بین آن‏ها، ادبیات روز، ادبیات دل افروز و ادبیات برخوردار از ساز و سوز وجود دارد یا نه؟آری وجود داشت.مثلا شنیدم که می‏گفتند:«ای شه ستمگر آواره گردی، کشتی جوانان وطن، آواره گردی»این وزن مستفعل مستفعل مستفعلات است.
«کشتی جوانان وطن آواره گردی»بحر رجز مرفل است.
مثال و نمونه از کوچه و خیابان شروع شد، تا در شعر بزرگان معاصر ادب آن زمان و این زمان نشست.مثلا یکی از شعرای مفلق 4 گفته بود:
شاعر مفلق منم خوان معانی مراست
ریزه خور خوان من رودکی و عنصری
یعنی همان ادعایی که خاقانی کرده بود.امیری فیروزکوهی، آیه کریمه‏«تجری من تحتها الانهار»را با چه زیبایی در پایان و ختامه چامه خود آورده است.او نور فروغ قرآنی و تأثیر قرآن و حدیث را، در کالبد شعر فارسی تزریق و آن را بلند آوازه کرده است.
در خطاب به جوانان رزمنده:
گل نشان بویتان سنبل نشان مویتان
نقش روی خوبتان همواره در انظار باد
وز قبول هدیه‏تان در پیشگاه قرب حق
اجرتان‏«جنّات تجری تحتها الانهار»باد
البته پیش از آن، الگوهایی داشته است.اگر امیری فیروزکوهی ادبیات کهن ایرانی و اسلامی را نخوانده بود، چگونه می‏توانست این شعر را بگوید؟و یا اگر این شعر مولوی را نخوانده بود که:
در میان شهر چون دریا روان
پر زکشتی‏ها و شسته ماهیان
رو بر سلطان و کار و بار بین
لطف«تجری تحتها الانهار»بین
«فاعلات فاعلات فاعل»؛این نغمه و سروش، آن هم پیام.آری، شیرینی‏ها و چشمه‏های زلال عسل، چشمه‏های بهشتی(کوثرها)از زیر پای ایمانیان و قرآنیان، با موج‏ها و نوازش خود، جاری می‏شوند.و در همین ماه مبارک رمضان:«انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة.»واقعا بر شما مبارک و تهنیت باد این گرایش‏ها و تحصیلات قرآنی، این اخلاص‏ها و معنویت‏ها.
در میان شاعران خوب معاصر، بسیارند کسانی که هم وزن‏های مناسبی انتخاب کرده‏اند و هم سروده‏های مناسب دارند.سروده باید متناسب با مجلس بزم یا رزم باشد.شاعر آزاد باید منظورش را یا در قالب«فعولن فعولن فعولن»یا«فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن»یا هزج«مفاعلین مفاعیلن مفاعیلن»یا دگر آهنگ‏ها بریزد.
این‏ها همه آهنگ‏هایی است که از بطن طبیعت می‏خیزد؛ صدای خواندن پرندگان، صدای پرپر زدن کبوتران و...
برای مثال، شعر معروف حافظ:«الا یا أیّها الساقی ادر کأسا و ناولها»برگرفته از صدای پرپر کبوتران(یهویه یه یهویه یه یهویه یه)است؛که عشق آسان(یهویه یه)نمود اوّل ولی افتاد(یهویه یه)د مشکل‏ها(یهویه یه)
یا در شعر«ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است» همین گونه است.
شما در شعر زیر دقّت کنید:
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
حافظ، حضرت یوسف را در برابر زلیخا قرار داده و با بهره گیری از آیه‏«و لنبلونّکم بشی‏ء...»داشت آزمایش می‏کرد.آن جا زلیخا شکست خورد، اما یوسف(ع) سربلند بود.
تأثیر قرآن بر ادب فارسی بیش‏تر از جنبه لفظی بوده است یا معنایی؟
البته سؤالات شما بیش‏تر مناسب کنگره‏های مفصل بین المللی است و این محافل بیش از آن که تفصیل طلب کند، اجمال می‏طلبد؛که«ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه.» بهتر است سؤال را این گونه مطرح کنیم:آیا قرآن از راه لفظ در ادب فارسی نفوذ کرده است یا از راه معنا یا هر دو؟قرآن، هم از جهت ساختار لفظی و جمله بندی، هم از نظر شنیداری و موسیقی(سجع‏های قرآنی)و هم از نظر پیام(اندیشه‏های قرآن)در ادبیات فارسی وارد شده است.به تعبیر دیگر، قرآن، هم از جهت لفظی در ادبیات ما نفوذ داشته است و هم از نظر القای معنای پیامدهای ایمانی.من یک بیت می‏خوانم تا ببینید که چگونه در این زمینه‏ها غوغا کرده است.
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساقه ساقی سیمین ساق بود
«فاعلاتن فاعلاتن فاعلن»از نظر موسیقیایی همان بحر رمل است.در این جا چند سین می‏بینید: «دستم اندر ساقه ساقی سیمین ساق بود.»سین یک موسیقی درونی است.درباره سجع‏ها و جناس‏ها در قرآن کریم و نفوذ آن در ادب فارسی، اگر کسانی بخواهند تحقیق کنند، به کتاب«جناس در ادب فارسی»تألیف‏ این جانب در سال 1360 مراجعه کنند.آن جا این موضوع را مبسوطتر خواهید دید.به این آیات از سوره قیامت توجه کنید:
«لا اقسم بیوم القیامة*و لا اقسم بالنّفس اللّوّامه* أیحسب الانسان ان لن نجمع عظامه*بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه*بل یرید الانسان لیفجر امامه یسأل ایّان یوم القیامة»
گوش‏ها رمونی موسیقیایی و صوتی را درک می‏کند و در می‏یابد که کلمات چگونه با هم سازگارند. این سرود و ترانه قرآنی، تا آخر این سوره می‏آید و تصویر جان دادن افراد به وسیله عزرائیل را نشان می‏دهد:«و التفت الساق بالسّاق.»پاها التفات می‏کنند.لفیف، یعنی به هم پیچیده، «و التفّت الساق بالسّاق الی ربّک یومئذ المساق.»ساق، بالساق، مساق، هم جناسند و هم سجع.با جناس متوّج است، هم جناس ناقص و هم جناس مطرّف.این‏ها از قرآن برخاسته است.در شعر حافظ هم آمده بود که:«دستم اندر ساقه ساقی سیمین ساق بود.»این هم نفوذ معنوی و صوتی قرآن است، هم نفوذ واژگانی در ساختار جسمانی و بدنه شعر فارسی.
وقتی سعدی می‏فرماید:«علم چندان که بیش‏تر خوانی، چون عمل در تو نیست نادانی.»اهل فن می‏دانند که این آیه شریفه را دارد زمزمه می‏کند که:«مثل الذین حمّلو التوراة ثمّ لم یحملوها کمثل الحمار یحمل أسفارا.»این هم نشان از تأثیر معنوی و پیامی قرآن دارد. به علاوه، در این کلمات تشبیه 5 مرکب هم هست. عبد القاهر جرجانی، حمار را به انسان تشبیه نکرده است، بلکه فقط بارش را به بار علم انسان‏هایی تشبیه می‏کند که به علم و دانش خود عمل نمی‏کنند، اولا، بارکش حیوان است و انسان نیست، مگر انسان با حیوان چگونه قابل تشبیه است؟مگر انسانی باشد که در قرآن فرم و مهر حیوانی پیدا کرده، بار کتاب و دانش می‏کشد، بی آن که بهره‏ای از آن برگیرد:«اولئک کالانعام بل هم أضل سبیلا.»
پس این تشبیه، تشبیه مرکب به مرکب است.آن جا که تشبیه مرکب به مرکب و تشبیه معقول به محسوس باشد، وجه شبه هم ترکیبی خواهد بود از عقلی و حسی.این بحث، بحث زیبایی است.ادبیات قرآن، با تمام بلاغت‏
[به تصویر صفحه مراجعه شود]
قرآنی، به جهان برتافته و راه یافته است.من در کنفرانس صور خیال و استعاره‏های قرآنی 6 ، یک حدیث از احادیث نبوی را که دارای ایماژ قرآنی بود خواندم و آن را تشریح کردم.در حدیث آمده است:«ایّاکم و خضراء الدّمن.» توضیح آن که جوانان در کوچه‏های مدینه بازی می‏کردند و پیامبر(ص)از آن جا می‏گذشتند.یکی از جوانان جلوی پیامبر آمد و عرض کرد، یا رسول اللّه، چیزی بفرمایید که ما استفاده کنیم؛و به بچه‏ها گفت سکوت کنید.
رسول اکرم(ص)به آنان نگاه کرد و دید هنگام ازدواجشان هم هست.فرمود:«ایّاکم و خضراء الدمن.»
مبادا که فریفته چمن‏های سرسبز شوید.
چمن‏های سرسبز استعاره از صورت‏های زیبا و دلفریب است.به مجرد این که یک صورت زیبا دیدید، مبادا قلبتان بزند و وسوسه‏های شیطانی شما را از جاده‏ تحقیق و صراط مستقیم منحرف بکند.
یکی از آنان گفت:یا رسول اللّه، نفهمیدیم.منظور شما از سبزه چیست؟پیامبر اکرم(ص)که این پرسش را در ذهن آنان ایجاد کرده بود فرمود:«امرأة حسناء فی منبت سوء.»
بانوهای زیبا اندام با تربیت‏های بد و پرورش یافته در محیطی نادرست.یعنی دخترانی به دور از تربیت خانوادگی، تربیت ایمانی، تربیت شب‏های قدر، تربیت محراب و منبر، تربیت فضاهای عطرآگین و لطیف دعای کمیل و ابو حمزه ثمالی و دعای افتتاح، تربیت نهج البلاغه، تربیت آن خون‏هایی که ریخت و با فضیلت الهی در آمیخت و برای آینده انسان‏ها رهنمای شهامت اخلاقی و نترسی بی‏باکی و عظمت‏های بلند گردید.
قرآن کریم می‏فرماید:لالان و کوران و ناشنوایان را ببینید.«صمّ بکم عمی فهم لا یعقلون.»تفسیر آن در قرآن آمده است؛«صم»یعنی:«لهم آذان لا یسمعون بها»، «بکم»یعنی:«لهم قلوب لا یفقهون بها»و«عمی» یعنی:«لهم اعین لا یبصرون بها.»
در آیه دیگری می‏فرماید:«انّهم عن السّمع لمعزولون.»یک طایفه‏اند که از نعمت شنوایی نوای حق، شنوایی آیات قرآنی، شنوایی احادیث نبوی و شنوایی روایات موثق اسلامی که از معصومین(ع)نواخته شده‏اند و واقعا دنیا را گلشن و نورانی و روشن گردانیده‏اند محروم شده‏اند.
ادبیات معاصر ما، این چنین با پرتوهای قرآنی و به لطف خداوند تبارک و تقدس تضمین شده است. تضمین نامه و بیمه نامه‏اش هم‏«ان تنصروا اللّه ینصرکم و یثبت أقدامکم»است.این پیروزی تضمین شده است. این پیروزی مهرش بر شیعیان و مسلمان خورده است و آن مهر نورانیت ورود به قرآن است.این پیروزی قابل شکست نیست.
کسانی که در قرآن کریم دقت و تدبّر می‏کنند، اولا مدال نقد می‏گیرند، که خواندن و قرائت قرآن است.گاه می‏گویند ما که معنای قرآن را نمی‏دانیم، پس چرا باید در جلسات قرائت قرآن شرکت کنیم؟قرآن کلام الهی است. آن که قرآن می‏خواند، نورانیّت در وجودش وارد می‏شود.البته مراتب بهره‏مندی مختلف است.خداوند می‏فرماید:مقام کسانی را که علم داشته باشند، بسیار بر می‏کشیم:«یرفع اللّه الّذین آمنوا منکم و الّذین اوتوا العلم درجات.»در ادبیات امروزی، آنان که شعر می‏گویند، دو دسته‏اند:یک دسته مدهوش زرق و برق شرق و غرب شده‏اند و دسته دیگر فرهنگ خود را خوب می‏شناسند و فکر می‏کنند ما دارای ادبیات و فرهنگ هستیم.
همه کسانی که قدر دانند و می‏گویند:«الحمد للّه ربّ العالمین»، شکر گزاری می‏کنند و این کم کاری نیست. یک روز، مرحوم آیت اللّه گلپایگانی از عمل جراحی بسیار سنگین از خارج بر می‏گشتند که موقع ورود به فرودگاه مهرآباد، خبرنگاری می‏پرسد:«حضرت آیت اللّه، احوال شما چه طور است؟»
ایشان یک جمله فرمودند که در من خیلی اثر کرد. فرمودند:«الحمد للّه، نعمت حیات باقی است.»
من بعدا این جمله را حلاجی کردم و پیش خودم فکر کردم حیات یعنی چه؟اگر کسی این نعمت را شکر گوید و بگوید الحمد للّه، حقیقی‏ترین حقیقت عالم را بر زبان روان ساخته است.و این دیگر برای شما و همه گویندگان «لا اله الا اللّه»و«الحمد للّه»کفایت می‏کند.لذا، این تعابیر برای ما کافی است.«الکافی کافا لنا.»
آیا قرآن در به وجود آوردن اوزان شعری عرب مؤثر بوده است یا آیات قرآن، خود دارای اوزان شعری مستقل است؟
قرآن کریم ادّعای شعری ندارد.حتی در مورد پیامبر اکرم(ص)می‏فرماید:«او شاعر نیست.»اما برخی از آیات قرآن، در شعر عروضی، کاملا می‏نشیند.به عنوان نمونه، این آیه سوره قدر:«سلام هی حتّی مطلع الفجر»، در شعر حافظ:
شب قدر است و طی شد عالم هجر
سلام فیه حتّی مطلع الفجر

زیر نویس

(1).سیمای پرهیزکاران را برایم توصیف کن.
(2).من از حال تو می‏ترسم.
(3).برای این که بیش‏تر بشنوم و کم‏تر سخن بگویم.
(4).مفلق به معنای شکافنده معنا و پیام است.
(5).کسانی که می‏خواهند درباره تشبیه مرکب بدانند، رجوع کنند به کتاب «اسرار البلاغه»عبد القاهر جرجانی، که بنده ترجمه کرده‏ام و به چاپ چهارم هم رسیده است.
(6).دانشگاه استراسبورگ، فرانسه.

مقالات مشابه

تأثير قرآن و حديث بر نثر فارسي(2)

نام نشریهماهنامه نامه جامعه

نام نویسندهزهرا رضائیان

اثرپذیری پنهان حافظ از قرآن کریم در غزل پنجم دیوان او

نام نشریهپژوهش زبان و ادبیات فارسی

نام نویسندهعلی نظری, پروانه رضایی, علی فتح‌اللهی

نمادهای قرآنی در مثنوی

نام نشریهرشد آموزش معارف اسبامی

نام نویسندهمحمدرضا سنگری, لیلا حاجی

اقتباسات قرآنی در مقامات حریری

نام نشریهزبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد فسا

نام نویسندهزهرا قاسم‌نژاد, نصرالله شاملی