شیوهی نقد روایات مربوط به مصحف علی علیه‏السلام

پدیدآورجعفر نکونام

نشریهصحیفه مبین

شماره نشریه25

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 1205 بازدید
شیوهی نقد روایات مربوط به مصحف علی علیه‏السلام

جعفر نکو نام
اقتراح

امکان دارد، برخى از خوانندگان به محض مواجهه با اختلاف نظرها به سردرگمى دچار شوند و از تشخیص نظر درست از نادرست عاجز مانند و حتى ممکن است، برخى از ایشان به این اندیشه کشانده شوند که اساساً همه‏ى نظرها وهم و خیال است و هیچ یک بر حقیقتى استوار نیست.
علاوه بر آنچه آمد، برخى از نویسندگان نیز مبناى روشنى در بحث ندارند؛ براى مثال براى خود روشن نکرده‏اند، چه روایتى را معتبر و کدامیک را نامعتبر تلقى مى‏کنند؛ به همین رو به روشى تناقض‏آمیز کشانده مى‏شوند: در جایى روایتى را به دلیلى ردّ مى‏کنند؛ ولى در جایى دیگر روایتى همانند آن را به همان دلیل مورد استشهاد قرار مى‏دهند.
از این جهت باید خواننده قبل از مطالعه‏ى نظر دیگران بررسى کند که آیا اساساً نویسنده مبناى منقّح و منسجمى براى بحث خود اختیار کرده‏است یا آن که در هر بحثى به مبنایى متعارض از مبناى بحث دیگرش گراییده است.
به نظر مى‏رسد، مناسب‏ترین مبنایى که مى‏توانیم، در بحث نقلى اختیار کنیم، این است که باید به روایاتى استشهاد کنیم که صرفاً قرینه‏اى بر جعلى بودن آن وجود نداشته باشد؛ براى مثال به روایاتى استناد کنیم که در اسناد آنها راویان جاعل حدیث و دروغ‏گو قرار نداشته باشند؛ ولو آن که برخى از راویان آنها مجهول و یا مجروح به جرحى غیر از کذب و تدلیس باشند.
بنابراین به صرف وجود عدم سوء ظن به صحت روایتى، استناد به آن معتبر تلقى مى‏شود. عدم سوء ظن به صحت روایت نیز از این طریق حاصل مى‏گردد که در آن هیچ قرینه‏اى بر جعل ملاحظه نشود.
ما در روایات چندان نمى‏توانیم به قطع و یقین دست بیابیم؛ به لحاظ این که روایات متواتر و قطعى الدلاله که مى‏تواند قطع و یقین بیافریند، بسیار نادر است و آنچه در دست ماست، جز روایاتى آحاد که در اسناد بسیارى از آنها ارسال یا روات مجهول و مطعون وجود دارد، نیست؛ به علاوه نمى‏توان انتظار داشت که اسناد همه‏ىِ روایات مشتمل بر راویان معروف و موثقى باشند؛ زیرا احصاى کامل راویان براى رجالیون مقدور نبوده‏است؛ به همین جهت همه‏ىِ آنان را در کتب خود نیاورده‏اند؛ لذا به صرف عدم ذکر حال آنها در کتب رجالى نمى‏توان به مجعول و غیر قابل استناد بودن آن روایات حکم کرد؛ به همین رو علماى اسلامى ضعف بسیارى از روایاتى را که در اسناد آنها افراد مجهول و حتى مطعون بوده‏اند، به استناد قرائنى که در اختیار داشته‏اند، جبران کرده و مورد استناد و استشهاد قرار داده‏اند و آنها را «احادیث منجبره» نامیده‏اند.
از این رو روش ما در استناد به روایات باید چنین باشد که هرگز به روایاتى که در اسناد یا متون آنها علائم جعل قرار دارد، استناد نکنیم و اگر احیانا آنها را در بحث خود مى‏آوریم، به مجعول و موضوع بودن آنها تصریح کنیم؛ اما به روایاتى که قرائنى بر جعل و دسّ در آنها وجود ندارد، استناد و استشهاد کنیم؛ اگر چه برخى از راویان آنها مجهول و یا مجروح به جرحى غیر از کذب و جعل باشند.
البته لزومى ندارد که راوى به جعل و وضع و دروغ‏گویى متهم باشد تا در حدیثى دخل و تصرف ناروایى کند. حب و بغض، کمتر افرادى را از تصرف در خبر ایمن و مصون مى‏سازد، منتها تنها آنچه را که به حب و بغض آنان مرتبط است، مشکوک و مجعول مى‏نمایاند؛ نه آنچه را که در این زمینه نیست.
براى مثال اهل سنت آورده‏اند که کسى از على علیه‏السلام پرسید:
آیا از رسول خدا نزد خود نوشته‏اى دارید؟ آن حضرت فرمود: نه، جز کتاب خدا یا فهمى که به هر مسلمانى داده شده است یا آنچه در صحیفه است.(1)
بى تردید در آنچه در این روایت براى على علیه‏السلام اثبات شده - چون فضیلتى براى على علیه‏السلام است - و این مورد بغض نواصب است، کذبى وجود ندارد؛ به خصوص آن که این مضامین از طرق دیگر نیز نقل شده‏است؛ اما آنچه در این روایت مورد انکار واقع شده است ـ یعنى این که آن حضرت نوشته‏اى دیگر از پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نزد خود ندارد ـ چون موافق خواسته‏ىِ نواصب است، صحیح نمى‏تواند باشد؛ به ویژه آن که با روایاتى مانند روایات مربوط به صحیفه‏ىِ جامعه هم تعارض دارد.
نظیر آن، روایت ابن سیرین در زمینه‏ىِ جمع قرآن توسط على پس از وفات رسول‏خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است. در آن بى‏تردید این مضمون که على علیه‏السلام از بیعت با ابوبکر کراهت نداشته، جعلى است؛ چون موافق خواسته‏ىِ نواصب است؛ اما این مضمون که آن‏حضرت قرآن را پس از وفات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جمع کرد و این جمع موافق ترتیب نزول بوده است، نمى‏تواند مجعول باشد؛ چون این فضیلتى براى على علیه‏السلام است و علاوه بر آن در روایات دیگر نیز همین مضمون مورد تأکید قرار گرفته است.
بسیار اتفاق مى‏افتد که حب و بغض و عقیده‏ىِ قبلى نسبت به امور موجب مى‏شود که محقق همواره در احادیث موافقِ عقیده، حُسن ببیند و چنانچه عیبى را نیز در آن بیابد، در صدد توجیه - صحیح یا ناصحیح- آن بر آید؛ اما در احادیث مخالف عقیده پیوسته روى عیب‏ها دقت بورزد و حتى در صدد عیب‏تراشى برآید و هر عیبى را وسیله‏ىِ تضعیف آنها قرار دهد؛ حتى اگر آن عیب مایه‏ىِ ضعف حدیث نباشد.
راه نجات از این لغزش‏گاه آن است که قبلاً پیش‏فرض‏ها و روش بحث را، منقح و مستدلّ کرد؛ سپس بر پایه‏ىِ آنها به نقد روایات روى آورد.
براى مثال باید قبلاً روشن و منقّح و مستدلّ کرد که چه احادیثى حجت و معتبرند و در جرح و تعدیل راویان چه شیوه‏اى را باید اتخاذ کرد و به اقوال کدام رجالى و به چه دلیل باید اعتنا کرد و چه روایاتى مى‏تواند دلالت بر مدعا داشته باشد و چه دلالتى معتبر و حجت است؟ و....
برخى هر نقصى را که در روایات مى‏یابند - چه واقعاً آن نقص در آنها باشد یا نباشد- دستاویز مى‏سازند تا آن روایات را نامعتبر و حتى مجعول به شمار آورند؛ نظیر رفتار برخى از دانشمندان با روایات جمع قرآن یا روایات ترتیب نزول(2)؛ حال آن که به نظر مى‏رسد، نقد روایت مانند ذکر عیب اشخاص است؛ بر این اساس در نقد روایات باید:
اولاً به درستى و به طرق معتبر عیب را شناخت و بر اساس حدس و گمان و وهم عیب نتراشید؛
ثانیاً با مشاهده‏ىِ عیب ـ تا جایى که اطمینان کامل از اصلاح‏ناپذیرى و خباثت ذات آنها یعنى جعلى بودن روایات حاصل نشده- در صدد اصلاح آنها برآمد؛ نه آن که همواره در صدد عیب‏تراشى بود و عیب مشاهده‏شده را قطعى تلقى کرد و در مقام تخریب اصل آنها برآمد.
به تعبیر دیگر عیب در روایت مانند عیب در اثر باستانى است. باستان‏شناس سعى مى‏کند به طرق معتبر علمى عیب اثر را بشناسد؛ سپس چنانچه آن اثر را به کلى جعلى نیابد، در مقام رفع عیب‏هاى آن برمى‏آید. حدیث‏شناس نیز باید چنانچه حدیثى را به کلى مجعول نیابد، تبدیل و تغییر در آن را طبیعى تلقى کرده، سعى کند، عیب حدیث را رفع کرده، آن را به صورت اول برگرداند و به آن استناد و استشهاد کند.
دلیل لزوم اتخاذ این شیوه در مواجهه با روایات این است که روایات نظیر آثار باستانى در گذر زمان از آسیب سالم نمانده‏است و به علل مختلفى چون جعل، نقل شفاهى، و سهل‏انگارى در نقل و کتابت، آسیب‏هایى مانند زیادت و نقصان و تغییر پیدا کرده‏است.
به نظر نویسنده، در خصوص روایات مربوط به مصحف على علیه‏السلام نیز باید به همین شیوه‏اى که بیان شد، عمل کرد. منتها این شیوه در این فصل‏نامه به این منظور طرح شده‏است که از سوى قرآن‏پژوهان گرامى مورد نقد و ارزیابى قرار گیرد؛ تا آنچه به صواب نزدیک‏تر است، آشکار شود.
صحیفه‏ىِ مبین از مقالات انتقادى قرآن‏پژوهان استقبال مى‏کند.

پى نوشت‏ها ···

1 . هل عندکم کتاب؟ قال: لا الاّ کتاب الله او فهم اعطیه رجل مسلم، او ما فى هذه الصحیفه.
2 . رک: ایازى، مصحف امام على علیه‏السلام ، ص108

مقالات مشابه

باب شکر کافی در سنجش با قرآن

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهحسن خرقانی, سیدمهدی خدایی

مصحف علی (علیه السلام) از منظر احادیث

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهعلی‌اصغر ناصحیان

مصحف امام علي (عليه السلام) از منظر قرآن پژوهان

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدمحمدحسین موسوی مبلغ

نقدی بر کتاب «مصحف امام علی(ع)»

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهجعفر نکونام