share 3301 بازدید
شفاعت در تفسیر مناهج البیان

نهلا غروی نایینی
چکیده :

یکی از مباحث اعتقادی مسلمانان ـ که به دلیل اهمیت فراوان، محلّ بحث و گفتگوی زیادی بوده و هست ـ بحث شفاعت است. مرحوم آیة الله ملکی میانجی در تفسیر مناهج البیان، مانند دیگر مفسّران، در باب شفاعت، مباحثی آورده، که در این گفتار، به آن مباحث اشاره می‏شود. برای تکمیل فائده، عناوین بحث تفصیلی آیة الله ملکی در کتاب دیگر او (بدایع الکلام فی تفسیر آیات الاحکام) نیز ارائه شده است.

کلید واژه‏ها :

شفاعت / مناهج البیان فی تفسیر القرآن / بدایع الکلام فی تفسیر آیات الاحکام / ملکی میانجی، محمد باقر.

مقدمه

یکی از مباحث اعتقادی و کلامی در طول تاریخ مسلمانان، مسئله شفاعت است که قرآن کریم در آیات متعدد درباره آن سخن گفته است. ادیان الهی دیگر نیز متذکّر آن بوده‏اند، لکن انسانها بر اساس مشربها و پیش فرض‏ها و مکاتب خود، هریک به نوعی درباره آن اعتقاد داشته‏اند. مفسران قرآن نیز اغلب موضوع شفاعت را مطرح کرده و درباره آن نظر داده‏اند. ایشان نیز بر اساس اعتقادات فرقه‏ای و گروهی خویش در باره وجود یاعدم شفاعت ـ و به عبارت دیگر در اثبات یا نفی آن ـ به بحث‏های کلامی پرداخته‏اند.
یکی از مفسران و علمای معاصر عالم تشیع، مرحوم شیخ محمد باقر ملکی میانجی (1377- 1285 ش) است که تفسیری به زبان عربی بر چهار جزء اول و دو جزء آخر از قرآن کریم به نام «مناهج البیان فی تفسیر القرآن» نگاشته است. ایشان نیز در تفسیر خویش در چند مورد به دلیل وجود آیات مربوط به شفاعت، به بیان این مسئله پرداخته است. وی با استناد به آیات قرآن کریم و به سبب مالکیت مطلق حق تعالی، انجام هرگونه شفاعت ـ چه در دنیا، چه برزخ، چه قیامت و بطور کلی در هر مرحله ـ را تنها به اذن الهی می‏داند و می‏گوید که این اذن علاوه بر فضل باری‏تعالی، به سبب لیاقت و شایستگیِ شفاعت کننده و شفاعت شونده خواهد بود. این مقاله بیانات مفسر را به صورت ذیل تقسیم و بیان کرده است .

1 ـ شفاعت چیست ؟

درخواست کننده با اصرار و ابرام بر اساس طبیعت خویش برای رسیدن به مقصودش، دیگری را که نزد صاحب قدرت مقرب‏تر و نزدیکتر و دارای منزلت و مقام است به خود ضمیمه می‏کند تا برای درخواست و پافشاری در برابر صاحب قدرت کمک و یاریش کند. این مطلبی است که میان خردمندان از ملتها و مردمان دیگر نیز پذیرفته‏است.(ملکی، مناهج، ج 1، ص 226)

2 ـ واژه شفاعت

در بیان واژه شفاعت، مفسر از کتابهای لغت همچون اساس البلاغة، لسان العرب، مجمع البحرین و النهایه بهره جسته و می‏نویسد:
الشفع: خلاف الوتر و هو الزوج (لسان العرب ). شفعت الشی‏ء شفعاً من باب نفع یعنی ضممته الی الفرد(مجمع البحرین). کان وتراً فشفعته بآخر، و هو مشفوع به (لسان البلاغة) . شفع یشفع شفاعة فهو شافع و شفیع و المشَفع: الذی یقبل الشفاعة، و المشَفَّع: الذی تقبل شفاعته(النهایة، به نقل : مناهج، ج 1، ص 225 ؛ ج 3، ص 10).

3 ـ حق شفاعت

نزد خردمندان واضح است که خداوند سبحان در همه شؤن الوهیت و ربوبیت یکتاست و همه امور مخلوقات و شؤن تکوینی و تشریعی مِلک مطلق اوست و از ازل تا ابد در دنیا وآخرت به او باز می‏گردد. ظهور این مالکیت در آخرت ـ که کسی را در آنجا قدرتی نیست ـ آشکارتر و واضح‏تر است و اگر در این دنیا مالکیت و یا سلطنت یا قدرتی را به کسی بخشید، در قیامت همه از قدرتها و مایملک دنیایی تهی می‏شوند و همه قدرتها و سلطه‏ها و نعمت‏هایی که به صورت امانت در دست آنها بود، به مالک اصلی و بخشنده آن یعنی خدای ملک حقّ قیّوم باز می‏گردد. همان گونه که در قرآن می‏فرماید: «مهطعین مقنعی رؤوسهم لا یرتد الیهم طرفهم و افئدتهم هواء» ( ابراهیم، 43).
مفسر برای تحکیم بیان خود از آیه 16 سوره مؤمن و امثال آن استمداد می‏طلبد که می‏فرماید: «یوم هم بارزون لا یخفی علی الله منهم شی‏ء لمن الملک الیوم لله الواحد القهار»روزی که آنها نمودارند، بر خدا چیزی از ایشان پنهان نماند. در آن روز پادشاهی از آنِ چه کسی است؟ از آنِ خدای یکتای چیرگی جو (مناهج، ج 1، ص 227 ؛ ج 3، ص 10) . حق این است که شفاعت و تصرف در عفو یا عقوبت بندگان با عدل و فضل حق تعالی و مطلقاً از آنِ اوست. شکی نیست در این که خداوند سبحان، مالک بخشش و مجازات کردن بندگان است، بدون اینکه کسی توانایی یا قدرتی در برابر او داشته باشد و اگر شفیعان برای فردی شفاعت کنند، این از مالکیت و قدرت حق تعالی نمی‏کاهد زیرا خداوند که مالک عفو و عقاب است در مرتبه شفاعت هم می‏تواند ببخشد و می‏تواند نبخشد یعنی شفاعت را بپذیرد یا نپذیرد(همان، ج 1، ص 227).
مرحوم میانجی در ضمن تفسیر، گاه کلامی از استادش(1) ـ با تعبیر «شیخ ما» ـ می‏آورد، چنانکه در این مورد هم می‏نویسد: شیخ ما می‏گفت: «آنچه درباره اثبات شفاعت آمده از متشابهات است که روش گذشتگان به تفویض و تسلیم امر شفاعت بود و این مزیتی است که خداوند در روز قیامت به هر که بخواهد این امکان را می‏دهد. ما از معنی شفاعت به حقیقت آگاه نیستیم و هنگامی‏که درباره نسبت شفاعت به خداوند صحبت می‏کنیم، مقام او جلّ جلاله منزه است از معنای شفاعتی که در اذهان مردم شناخته شده است» (مناهج، ج 1، ص 227).(2)

4 ـ انواع شفاعت

از سخنان مفسران در تفسیر آیات مربوط به شفاعت، حاصل می‏شود که آیات شفاعت بر دو نوع است، یک گروه آیاتی که شفاعت را جز برای خداوند به کلّی نفی می‏کنند و گروه دیگر آیاتی که شفاعت را اثبات می‏کنند.

1 ـ 4 . آیات نفی شفاعت

برخی از مفسران مانند صاحب تفسیر المنار با استناد به برخی آیات، شفاعت را به طور کلّی منتفی می‏دانند، مانند: «لا بیع فیه و لا خلّة و لا شفاعة»در آن روز، سوداگری و دوستی و شفاعت نیست(بقره ، 254)«فما تنفعهم شفاعة الشافعین» شفاعتِ شفاعت کنندگان سودشان ندهد. (تکویر، 48) مفسر مناهج البیان می‏نویسد: با مطالبی که درباره مالکیت مطلق حق تعالی آوردیم، ضعف گفته صاحب المنار آشکار است. زیرا آیاتی نشان دهنده این است که شفاعتی وجود دارد. مانند آیه : «من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه» کیست که بدون اذن او(الله) نزدش شفاعت کند.(بقره، 255)
مرحوم میانجی، نفی شفاعت را در مورد کسانی می‏داند که از روی هوی و هوس و خرافات خویش برای حق تعالی شریک قائل بودند و در پرستش و عبودیت، بت‏ها و امثال آن را مدّ نظر داشتند. لذا آیات قرآن می‏فرماید که در روز دین و روز حساب - روزی‏که همه حقیقت‏ها برای همه روشن می‏شود - هیچ شفیع و یاوری نخواهند داشت. و در بیان آن، آیات زیر را شاهد می‏آورد: و ترکتم ما خولناکم وراء ظهورکم و ما نری معکم شفعاءکم الذین زعمتم أنهم فیکم شرکاء لقد تقطع بینکم و ضّل عنکم ما کنتم تزعمون (انعام، 94) لا بیع فیه و لا خلّة و لا شفاعة(بقره، 254).مفسّر می‏نویسد: قطع شدن اسباب و چاره و هرگونه وسیله‏ای در روز قیامت و آشکار شدن قدرت الهی بر دشمنانش و خوار کردن آنها در آن روز، حقّ کفار است.
نیز می‏فرماید: «واتقوا یوماً لا تجزی نفس عن نفس شیئاً و لا یقبل منها شفاعة و لا یؤخذ منها عدل و لا هم ینصرون» بترسید از روزی که هیچ نفسی به جای نقس دیگر جزا داده نشود و از او شفاعتی پذیرفته نگردد و از او عوضی نگیرند و یاری نشود.(بقره، 48) مشرکانی که بت‏ها را به جای خداوند می‏پرستیدند و آنها را شفیع قرار می‏دهند بدانند که بت‏ها هیچگونه استقلالی در امر شفاعت ندارند(مناهج، ج 3، ص 11).
مرحوم میانجی آیه 53 سوره اعراف را برای بیان حال مشرکان در قیامت شاهد می‏آورد که می‏گویند: «فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا»آیا شفیعانی هستند که برای ما شفاعت کنند؟در آیه 51 سوره انعام نیز می‏فرماید: «لیس لهم من دونه ولی و لا شفیع لعلهم یتقون» غیر از او ولی و شفیعی ندارند، بسا که تقوا پیشه کنند. و در آیه 18یونس می‏فرماید: «و یعبدون من دون الله ما لایضرهم و لا ینفعهم و یقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله» جز خدا چیزی را که نه زیانی برایشان دارد و نه نفعی عبادت می‏کنند.(همان، ج 1، ص 228) بنابراین نفی شفاعت یعنی نفی شفاعتی که بدون اجازه و امر الهی باشد(همان، ج 30، ص 240)
ذیل آیه 255 بقره که می‏فرماید: «من ذا الذی یشفع عنده» مفسّر می‏نویسد: استفهام، استفهام انکاری است، یعنی کسی قادر نیست که نزد خدا شفاعت کند، زیرا شفاعت، دخالت و تصرّف در امور تکوینی است و اثر نمی‏کند و عمل نمی‏کند مگر به خواست و قدرت حق تعالی. اینکه پس از آن می‏فرماید: «الاّ باذنه» استثنا از نفی مطلق است. بدیهی است که استثنا در مسئله‏ای نفی شده، اثبات برای چیزی از آن است و آیه مبارکه نصّ صریح در نفوذ شفاعت و جواز آن و رخصت شفاعت با اجازه حق تعالی دارد، بعد از آنکه این حقّ را به افرادی از بندگان صالح تملیک کرده است. بنابراین آیاتی از قرآن کریم وجود شفاعت نزد حق تعالی را اثبات می‏کند(همان، ج 3، ص 13).

2 ـ 4 . آیات اثبات شفاعت

آیاتی از قرآن کریم، وجود شفاعت را اثبات می‏کند. مانند: «قل لله الشفاعة جمیعاً له ملک السموات و الأرض ثم الیه ترجعون» بگو همه شفاعت از آن خداست، پادشاهی آسمانها و زمین از آن اوست، سپس به سوی او بازگردانده می‏شوید. ( زمر، 44 )
همچنان‏که گفته شد، شفاعت جزء مالکیت و الوهیت حق تعالی است. لکن خداوند، اجازه شفاعت را به افراد خاصی داده است. این افراد، کسانی هستند که درباره آنها می‏فرماید:« یومئذ لا تنفع الشفاعة الاّ من أذن له الرحمن و رضی له قولاً» در آن روز شفاعت سود ندهد مگر کسی را که خدای مهربان به او اذن داده و از گفتار برای او رضایت دارد (طه، 109) همچنان‏که آیه می‏فرماید، این اجازه شفاعت به تملیک حق تعالی است و کسی می‏تواند شفاعت کند که خداوند از او راضی باشد و این رضایت حاصل نمی‏شود مگر در فعل و عقائد آنها یعنی رضایت از دینشان.(همان ، ج 1، ص 229 ) شفاعت کردن آنها هم برای هر فردی نیست بلکه برای افرادی که خداوند اجازه شفاعت کردن برای آنها را هم بدهد، چنانکه قرآن می‏فرماید: «و نسوق است المجرمین الی جهنم وردا. لا یملکون الشفاعة الا من اتخذعند الرحمن عهدا» (مریم، 86 - 87).
مفسر در بیان این آیه در ادامه بحث شفاعت می‏نویسد: ضمیر فاعلی در کلمه «لایملکون» اگر به شفاعت شوندگان برگردد، همانگونه که ظاهر است، شفاعت شامل حالشان نمی‏شود و اثری برایشان ندارد مگر به شرط اینکه میان حق تعالی و آنها پیمان یا قراری بوده باشد، که برای برقراری پیمان، چاره‏ای نیست مگر اینکه آن فرد، از صالحان باشد. اما اگر ضمیر به شفاعت کنندگان برگردد، اشکالی برای استدلال پیش نمی‏آید. در هر دو حال، حرفی نیست که به تصریح آیه، اجازه شفاعت از آنِ الله جل جلاله است .
در تأیید اینکه چه کسانی می‏توانند شفاعت کنند، مرحوم میانجی این آیه را کمک می‏گیرد: «و کم من ملک فی السموات لاتغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد أن یأذن الله لمن یشاء و یرضی»(نجم، 26) آیه کریمه بیان می‏کند که ملائکه برای هر که خدا بخواهد و از دینش راضی باشد، شفاعت می‏کنند. واضح است که ایمان و عمل صالح موجب رضای خداوند است و حق تعالی از کفر و عمل زشت بندگانش راضی نمی‏شود. در ادامه این نظر، این آیه را نیز شاهد می‏آورد: «و لا تنفع الشفاعة عنده الاّ لمن أذن له حتی اذا فُزّع عن قلوبهم قالوا ماذا قال ربّکم قالوا الحق و هو العلی الکبیر» شفاعت نزد او سود ندهد جز برای کسی که اجازه به او داده شد تا گاهی که گرفته شود هراس از دلهای آنها، گویند پروردگارتان چه گفت؟ گویند حق را و اوست برتر بزرگوار. (سبأ، 23 )معنای آیه نزدیک به استدلال ماست، که شافعان باید اذن شفاعت در حقّ کسی داشته باشند تا شفاعت آنها پذیرفته شود. و برای بیان شرط آنان آیه را شاهد می‏آورد: «و لایملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الاّ من شهد بالحق و هم یعلمون» آنان که جز وی (خدا) را خوانند دارای شفاعت نیستند جز آنکه به حق گواهی دهد و ایشان می‏دانند.(زخرف،86) استثنا، استثنای منقطع است، زیرا میان آنان که بتها و الهه‏های باطل را می‏خوانند و پرستش می‏کنند، با کسانی که به حق شهادت می‏دهند و قسط و عدل به پا می‏دارند و ربانیون ملتها و امتها هستند، هیچگونه مشارکتی و مشابهتی نیست. افزون بر آن، آیه بیانگر این است که گروه دوم اجازه شفاعت را از جانب الهی دریافت داشته‏اند(همان، ج 1، ص 229).
بنابراین، شفاعتِ ثابت شده، شفاعتی است که به اجازه و امر الهی باشد، خواه در دنیا یا برزخ و بعد از آن در آخرت و جایگاه‏های مختلف و نهایی از آخرت. گنهکاران فقط به امر الهی مورد شفاعت قرار می‏گیرند و شفاعت کنندگان هم تنها با اجازه الهی می‏توانند شفاعت کنند و این است عبودیت حقیقی و توحید خالص (همان، ج 30، ص 240).

5 ـ تکمله

یکی از آثار مرحوم آیة الله ملکی میانجی، کتاب « بدایع الکلام فی تفسیر آیات الاحکام » است که در آن به تفسیر آیات احکام (فقط باب طهارت و صلاة) پرداخته است. در این کتاب، گاهی اوقات به اقتضای تفسیر بعضی از آیات، مباحثی پیرامون عقاید آورده است. از آن جا که صدر آیه 79 سوره اسراء، « و من اللیل فتهجّد به نافلة لک» در بیان اوقات نمازها است و ذیل آن «عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا» به شفاعت تفسیر شده، مفسّر، پس از بحث‏های تحلیلی فقهی در مورد اوقات نمازها، به بحث تفصیلی پیرامون شفاعت می‏پردازد. (بدایع الکلام، ص175 ـ 212).
وی، پس از بیان معنی شفاعت( ص 175)، کلام محمد عبده را نقل می‏کند( ص175 ـ 176)، سپس به آن جواب اجمالی می‏دهد.
آنگاه آیاتی را که بر اثبات شفاعت به اذن الهی برای شفاعت کنندگان و شفاعت شنوندگانِ خاصّ دلالت دارد، نقل می‏کند، و ذیل هر کدام توضیحاتی بیان می‏دارد. (ص177 ـ 199)
این آیات، شامل 14 آیه است، که آنها را در سه گروه می‏توان جای داد :
گروه اول ـ آیاتی که تصریح دارد شفاعت به اذن الهی شامل افرادِ پسندیده خداوند می‏شود، مانند: «ولا یشفعون الاّ لمن ارتضی» (انبیاء، 28 )، «لا تنفع الشفاعة الا لمن اذن له» (سبأ، 23). این معنی در آیات زیر نیز آمده است: نجم، 26؛ طه، 109؛ مریم، 87 ؛ زخرف، 86 ؛ بقره، 255.
گروه دوم ـ آیاتی است که در آن، استغفار فردی دیگر برای انسان را مفید و عملی پسندیده می‏داند، که این خود، نوعی شفاعت است. از جمله: «سوف استغفر لکم ربّی»( یوسف، 98) .در این گروه، آیات زیر یاد شده است : نساء، 64 ؛ غافر، 7 ؛ منافقون ، 5 ؛ آل عمران ، 159.
گروه سوم ـ آیاتی را در برمی‏گیرد که براساس روایات خاصّه و عامّه، به شفاعت تفسیر شده
است. در این گروه، از دو آیه یاد می‏کند : «عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا» (اسراء، 79) ؛ «و لسوف یعطیک ربّک فترضی» (ضحی، 5)
مفسر، پس از بیان چهارده آیه، پنج نکته مهم در بحث شفاعت بیان می‏کند ( ص199 ـ 212):
1 ) عمومیّت و شمول شفاعت در تمام مواطن (دنیا، برزخ، قیامت )، از آیات و اخبار مستفاد می‏شود. مؤلف، روایاتی را که می‏رساند ائمه علیهم‏السلام در برزخ شفاعت نمی‏کنند، معارض با روایات دیگر می‏داند که اطلاق شفاعت را می‏رساند. و پس از بحث علمی، روایات گروه دوم را ترجیح می‏دهد.
2 ) درخواست شفاعت از رسول اکرم و پیامبران اکرم علیهم الصلاة و السلام ، بر اساس آیات و روایات، جایز است.
3 ) شفاعت آن بزرگواران، علاوه بر آمرزش گناهان، شامل رفع مشکلات، بالابردن درجات و... می‏شود.
4 ) آیات و روایات جواز شفاعت، آنها را برای گنهکارانِ اهل توحید، ثابت می‏کند. امّا تقیید و تخصیص آنها به نصوص دیگر بر عهده فقیه است.
5 ) در این قسمت، مؤلف به چند پرسش در باب شفاعت پاسخ می‏دهد :
الف ) آیا بخشیدن جرم مجرمان در قیامت با مصلحت تشریع تضادّ دارد ؟
ب ) آیا شفاعت، تحمیل اراده شفیع است بر حکمی که مجرم را می‏گیرد ؟
ج ) آیا شفاعت، سبب اغراء مردم بر معصیت و تساهل آنها در طاعت می‏شود ؟ و آیا این کار با هدف بعثت منافات ندارد ؟
د ) عبادت، یعنی تذلّل و خضوع در برابر خداوند. پیوند عبادت با شفاعت چیست ؟
همین مبحث، خود، به تنهایی، به عنوانِ رساله‏ای مستقلّ در باب شفاعت، قابل مراجعه و استفاده است.

الهوامش

* ـ دانشیار، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس.
1 ـ علامه میرزا مهدی غروی اصفهانی (م 1365ق)
2 ـ شفاعت در عرف یعنی وساطت است که صاحب آبرو و منزلتی است نزد صاحب قدرتی برای فردی که موردمؤاخذه قرار می‏گیرد و یا حاجتی دارد، تا از گناه و تقصیر او درگذرند و یا حاجتش را برآورند.

مقالات مشابه

معنا و ماهیت روح در قرآن از منظر تفسیر مناهج البیان

نام نشریهتحقیقات کلامی

نام نویسندهمحمدتقی سبحانی, مهدی باغبان خطیبی

شفاعت

نام نشریهسفینه

نام نویسندهاسماعیل تاج بخش, محمدباقر ملکی میانجی

رابطه شفاعت با مقام معنوى مؤمنان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهسیدمصطفی حسینی نسب

«شفاعت» در اسلام

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهمحمد صدقی الانق

شفاعت عقوبت در قرآن و عهدین

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهمحمد کاوه

شفاعت در برزخ

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمد اصغری‌نژاد

نگاهي به تفسير مناهج البيان و مؤلف گرانقدر آن

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیدمحمدعلی ایازی